نماینده دادستان تهران که در جلسه دادگاه حضور داشت میگوید: سه متهمی که در دادگاه حضور داشتند مردی به نام شکور را به قتل رساندند. آنطور که محتویات پرونده نشان میدهد لاله بعد از درگیری با شوهرش - شکور- قهر کرد و از خانه خودش به خانه پدر در شهری دیگر رفت.
او بعد از چند ماه قهر از آنجا که متوجه شد شوهرش دیگر او را نمیخواهد با برادر و دوست برادرش دستبه یکی کردند و برای کشتن شکور به تهران آمدند. آنها وارد خانه مقتول شدند و شکور را با ضربه چاقو مقابل چشمان فرزند کوچکش به قتل رساندند.
جسد چند روز در خانه ماند و در نهایت اولیایدم جسم فاسد شده فرزندشان را پیدا کردند. در حالی که تحقیقات از سوی ماموران ادامه داشت هر سه متهما خودشان را به پلیس معرفی و جزئیات را نیز توضیح دادند. آنها در تحقیقاتی که در دادسرا انجام گرفته گفتهاند برای قتل شکور نقشه کشیدند و به تهران آمدند، با اصرار وارد خانه شدند و بعد حمید و کاظم دو متهم دیگر پرونده با ضربه چاقو شکور را به قتل رساندند.
نماینده دادستان ادامه میدهد: دلایل زیادی در پرونده وجود دارد که نشان میدهد متهمان به قصد کشتن مقتول به خانه او رفته بودند. اول اینکه آنها بعد از قتل به این جرم اعتراف کردند و جزئیات را هم ریزبهریز توضیح دادند، جزئیاتی که با واقعیت منطبق بود. دوم اینکه آنها قبل از قتل مواد مصرف کرده بودند. معمولا افراد برای اینکه جرات ارتکاب جرمی را داشته باشند مواد مصرف میکنند. سوم اینکه آنها نقشهای را طراحی و شبانه بلیت تهیه کردند و به تهران آمدند تا نقشه خود را عملی کنند.
هرسه متهم توضیح دادند این درگیری بهخاطر کینهای بود که لاله از شوهرش داشت و بهخاطر اینکه او را ناراحت میکرد و کتکش میزد چنین کاری کردهاند. شوهر لاله او را با یک بچه کوچک رها کرده بود و لاله هم به گفته خودش از برادرش خواست تا او را گوشمالی بدهد. البته متهمان حرفهایی خلاف واقع در دادگاه مطرح کردهاند که مستندات داخل پرونده این ادعاها را رد میکند. ما مدارکی به دادگاه ارائه کردهایم که نشان میدهد آنها برای راضی کردن کاظم به او پیشنهاد پول دادهاند.
نماینده دادستان درباره اینکه چرا متهمان خودشان را به پلیس معرفی کردند، میگوید: آنها بعد از مدتی بشدت پشیمان شدند و از آنجا که میدانستند دیر یا زود پلیس آنها را بازداشت میکند، ترجیح دادند خودشان تسلیم شوند.
پلیس در جریان تحقیقات به این نتیجه رسیده بود که ضارب قطعا فردی بوده که با مقتول دشمنی داشته است، ضمن اینکه متهمان میدانستند همسایه آنها را دیده است و شهادت او باعث شناساییشان خواهد شد.
نمیخواستم کشته شود
لاله میگوید که شوهرش را دوست داشت واصلا نمیخواسته او کشته شود. او ماجرای زندگیاش را اینطور تعریف میکند: سه سال قبل با شکور ازدواج کردم. به تهران آمدم و در اینجا زندگی مان را شروع کردیم. شکور مرد بداخلاقی بود خیلی اذیتم میکرد و کتکم میزد. آنقدر آزارم میداد که مادرشوهرم همیشه از من حمایت میکرد. تنها زمانی مرا خیلی شدید کتک نمیزد زمانی بود که باردار بودم. بچه که بهدنیا آمد اذیتهایش دوباره شروع شد یک روز آنقدر کتکم زد که دیگر نمیتوانستم حتی بچهام را شیر بدهم، بعد هم مرا از خانه بیرون کرد و به خانه پدرم در شهرستان رفتم.
مدتها آنجا بودم. شکور یک شب قبل از حادثه با من تماس گرفت و گفت اگر مرا میخواهی به خانهات برگرد. چند بار زنگ زد و من هم به برادرم گفتم میخواهم برگردم. او و دوستش کاظم میخواستند برای کار به تهران بیایند به همین خاطر با آنها همراه شدم. صبح بود که رسیدیم زنگ زدم که شوهرم دنبالم بیاید اما نمیدانم چرا جواب تلفنم را نداد، خودمان به خانه رفتیم. باز هم در را باز نکرد و من زنگ همسایه را زدم. او در را باز کرد و وارد خانه شدیم.
شوهرم وقتی برادرم و دوستش را دید گفت: بیایید داخل صبحانه آماده کردهام. آنها صبحانه خوردند. برادرم و دوستش داشتند مواد میکشیدند که شوهرم عصبانی شد و به من فحش داد. برادرم گفت اگر تو با من مشکل داری چرا به زنت فحش میدهی. شوهرم حرفهای بدی در مورد من زد و من هم سکوت کردم. برادرم به سمتش حمله کرد. کاظم به برادرم کمک کرد و با ضربات چاقو او را زدند. من جیغ میکشیدم و خواهش میکردم که شوهرم را نکشند اما آنها آنقدر عصبانی بودند که دست بردار نبودند.
درست است که زمان قتل من آنجا بودم اما نمیتوانستم کار دیگری بکنم و فقط جیغ میکشیدم. من نقشهای برای قتل شوهرم نداشتم.
لاله میگوید: فرزندش پیش مادرشوهرش است. میدانم مادرشوهرم خیلی خوب از پسرم مراقبت میکند. او زن مهربانی است و با من هم خیلی مهربانی میکرد اما دوست دارم پسرم پیش خودم باشد و خودم از او مراقبت کنم. من هیچوقت فراموش نمیکنم مادرشوهرم چقدر در حقم لطف کرده اما پسرش خیلی مرا اذیت میکرد. خودش میداند پسرش چه بلایی سرم میآورد و چقدر کتکم میزد. من بهخاطر کاری که کردم و ناراحتی مادرشوهرم خیلی متاسفم و عذرخواهی میکنم. از او درخواست میکنم مرا بهخاطر نوهاش ببخشد. من میدانم او زن بخشندهای است و اگر حالا درخواست مجازات مرا کرده به خاطر عصبانیتی است که از من دارد. من او را خیلی دوست دارم و التماس میکنم مرا ببخشد.
برادر لاله نیز حرفهای خواهرش را درباره چگونگی وقوع قتل تائید میکند و میپذیرد که او ضربه مرگبار را وارد کرده اما کاظم مدعی است در این ماجرا هیچ نقشی نداشته و اصلا نمیدانسته قرار است قتلی اتفاق بیفتد.
رضایت نمیدهم
مادر مقتول میگوید تحت هیچشرایطی حاضر نیست رضایت بدهد چون به عروسش بسیار محبت کرده و او جواب این محبتها را با قتل پسرش داده است. این زن میگوید: وقتی لاله عروسم شد به او گفتم من همیشه و به هر شکلی تو را حمایت میکنم هرچه خواستی به من بگو اگر هم شکور تو را اذیت کرد به من بگو. بعد از آن هم هر وقت عروسم گلهای میکرد با پسرم دعوا میکردم که باید با همسرت درست رفتار کنی حتی وقتی که حق با پسرم بود باز هم من با او دعوا میکردم و میگفتم باید زندگیات را حفظ کنی.
هرکاری لازم بود برای اینکه آنها زندگی خوبی داشته باشند کردم. تا اینکه متوجه شدم عروسم باردار است. برای اینکه از او مراقبت کنم هر روز با او تماس میگرفتم و هرچه میخواست برایش تهیه میکردم. خانه خودم تا خانه پسرم خیلی فاصله داشت اما به او گفته بودم هرچه لازم داری زنگ بزن با آژانس برایت میفرستم. او هم تعارف نمیکرد هرچه میخواست میگفت. هرروز برایش خرید میکردم و با ماشین میفرستادم.
هر وقت مشکلی داشت حل میکردم پول میخواست به او میدادم هرکاری که فکرش را بکنید برای او انجام میدادم تا اینکه مدتی قبل از حادثه پسرم گفت لاله قهر کرده و به خانه پدرش به شهرستان رفته است. آنها یک بچه کوچک داشتند. شیرخواره بود با خودم گفتم لاله برمیگردد چون بچه داشت و بچه بیپدر بزرگ کردن خیلی سخت است. منتظر بودم پسرم بگوید با لاله تماس بگیرم اما خبری نشد.
چند روزی از پسرم خبرنداشتم و وقتی به خانهاش رفتم تا از حالش با خبر شوم جسد او را دیدم. حالا هم بچه پسرم را بزرگ میکنم و تا زمانی که زنده هستم از او حمایت میکنم بعد از من هم پسرانم هستند و از برادرزادهشان مراقبت میکنند من به هیچ وجه بچه را به لاله نمیدهم. مادری که میتواند پدر فرزندش را بکشد از هیچکاری برای از بین بردن خود بچه هم دریغ نمیکند. لاله مرا از دیدن فرزندم محروم کرد. نمک خورد و نمکدان شکست. او را نمیبخشم.
مرجان لقایی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم