روزنامه خندان

امشب چی بپوشیم؟

روزنامه خندان

پوست بز

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می‌شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۵۸۶۳۹۹
پوست بز

کیهان:پوست بز

روزنامه کیهان در ستون طنز گفت وشنود خود نوشته است:

گفت: دیروز در کنفرانس خبری رئیس‌جمهور، خبرنگار یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای پرسید؛ شما که خودتان یک حقوقدان هستید برای آزادی زندانیان چه برنامه‌ای دارید؟

گفتم: ایشان مخصوصا به عنوان یک حقوقدان بارها اعلام کرده‌اند که تابع قانون هستند. زندانی اگر سرقت کرده باید مجازات شود، اگر دست به قتل و آدم‌کشی زده باید قصاص شود، اگر در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 وطن‌فروشی کرده که همه مجازات‌های دنیا هم برایش کم است و...

گفت: یعنی این روزنامه زنجیره‌ای نمی‌داند «حقوق» و «قانون» یعنی چی؟!

گفتم: چه عرض کنم؟! یارو زنگ زد به مطب یک پزشک متخصص و پرسید؛ شما متخصص پوست هستید؟ دکتر گفت؛ بله، بفرمائید! یارو گفت؛ چند تا پوست بز دارم می‌خواستم ببینم مظنه‌اش توی‌بازار چنده؟!

اعتماد:راهنما به چپ، گردش به راست

روزنامه اعتماد درستون تاریکخانه خود نوشته:سایه خانم باجی تلفن کرد به مسوولی که الاو بلاگشت ارشاد باید روز دوشنبه جلوی مجلس مستقر شود. پرسیدم: مگر قرار است منکراتی رخ دهد؟ سایه خانم باجی با لحن خاصی گفت: منکرات که نه! ممکن است گناه کبیره رخ دهد. شبح آقابزرگ گفت: عمرا! زبانت را گاز بگیر. چرا در تعامل دولت و مجلس سنگ می اندازید؟ سایه خانم باجی بادی در غبغب انداخت و گفت: شما قبول داری با فضای کنونی کشور به نظر می رسد همه وزیران پیشنهادی دکتر روحانی از مجلس رای اعتماد بگیرند؟ شبح آقابزرگ گفت: البته! چراکه نه؟ سایه خانم ادامه داد: ای یارانه حلالت باد! جناب استاد شجونی هم مرحمت فرموده اعلام کرده اند رای دادن به وزرای چپی کابینه گناه کبیره است! خب وقتی همه کابینه رای بیاورد یعنی چپی ها هم رای آورده اند و گناه کبیره مورد نظر شجونی رخ داده و ما هم باید با آن برخورد کنیم. البته قانون مدار و در چارچوب عقلانیت. نه خودسرانه و یرخی! گفتم: راستش همچین در کابینه ایشان نفر چپی هم مشاهده نمی شود ها. شاید راهنمای گردش به چپ بزنند اما آخر سر می پیچند به راست. پس خیال تان راحت گناهی رخ نمی دهد ! نمونه اش همین وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش که خود شما دو روز است می گویید ال است و بل است. بنده خدا خودش گفته در فتنه عملکرد کاملامثبتی نداشتم اما عملکردم منفی نیز نبوده. سایه خانم باجی گفت: اصلاایشان هیچی. وزیر نفت را چه می گویید که هم چپی است هم داستان کرسنت همه جا با اوست؟ گفتم: نفرمایید. خوبیت ندارد. این اسم ها یکجوری است که یکهو اشتباهی تلفظ کنید منکراتی می شود. بعد اگر منکراتی شد بحث لولو پیش خواهد آمد و چیزهایی که هی می برد و تمامی ندارد! سایه خانم باجی گفت اسم لولو آمد یاد دکتر افتادم که لولو را وارد ادبیات سیاسی کشور کرد. خیلی به فرهنگ فولکلور کشور کمک کرد. دلم برایش تنگ شده. شنیدم راهی مجمع شد به سلامتی. شبح آقابزرگ گفت: چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید. سه سال پیش می گفت آنجا محل حضور بیکاران است. حالامثل مار و پونه باید همان جا بنشینند کنار هم و کلی گفت وگوی تمدن ها کنند. گفتم: اتفاقا تصمیم خوبی است. مجمع اگر می خواهد در ساخت کلید به دکتر روحانی کمک کند بهتر است اول برای شناسایی درها و قفل ها، خود قفل سازها را جمع کند بپرسد این همه سال چه ساخته اید که ما بدهیم وزیران کلیدش را بسازند. عموحسام گفت: اتفاقا کابینه باتجربه و خوبی است. وزرا جوان نیستند که سوتی بدهند. مو در آسیاب سفید نکرده اند که ...

 گفتم: اما خود دکتر روحانی پانزدهم مرداد سال پنجاه و نه به عنوان نماینده سمنان در مجلس گفته بود وزرا باید جوان، مدیر و خوش سابقه باشند حالاخوش سابقه بودن شان هیچ! چطور جوان نبودن کابینه شان عیب محسوب نمی شود؟ عکس آقابزرگ گفت: خب به همین می گویند اصلاحات. نظرشان دچار اصلاحات و دگرگونی شده. داشتند راه راست خودشان را می رفتند که یکهو بی راهنما پیچیدند به چپ.

سیاست روز:تک مضراب

روزنامه سیاست روزدر ستون طنز خود نوشته :کامران دانشجو: وقتی من کارم را در وزارت علوم شروع کردم درباره من گفتند از حوزه علم هیچی نمی فهمم!...

کامران دانشجو: وقتی من کارم را در وزارت علوم شروع کردم درباره من گفتند از حوزه علم هیچی نمی فهمم!

ننجون: خودتان را ناراحت نکنید کامران جان! درباره «گالیله» هم همین حرفها را می زدند.

کامران دانشجو: خوشحالم حالا که دارم از وزارت علوم می روم افتخارات علمی دانشگاهها، افتخاراتی است که هم شما هم دنیا و هم آنها که این سخنان را مطرح می کردند به آن اذعان دارید.

ننجون: از طرف ما اگر خواستید حرف بزنید اما از طرف «دنیا» حرف نزنید چون بر می گردند یک چیزی به شما می گویند آن وقت ناراحت می شوید.

کامران دانشجو: وقتی من به وزارت علوم آمدم استاد تمام بودم ولی داد نزدم.

ننجون: هیس ... استاد تمام ها داد نمی زدند.

کامران دانشجو: من سالهاست در سیاستم اما کجا سابقه سیاسی داشتم؟

ننجون: سوال بعدی لطفا! ما به سوال های فلسفی جواب نمی دهیم اینجور چیزها را از برادر «جواد لاریجانی» بپرسید.

کامران دانشجو: خدا رحمت کند فخرالدین حجازی را، همیشه به خانه من می آمد، شهید شاهچراغی که دامغانی و همشهری من بود وقتی می آمدشهر به خانه ما می آمد، به هر حال من را می شناختند.

ننجون: یکی دو از شاهدانت اگر زنده باشند هم بد نیست کامران خان!

کامران دانشجو: وقتی اولین کلاسم را در دانشکده مکانیک دانشگاه علم و صنعت تشکیل دادم خیلی زودتر از سایر دانشجویانم به کلاس رسیده بودم و روی یک صندلی نشستم، همه که سر کلاس آمدند من را هم به عنوان یک دانشجو فرض می کردند.

ننجون: که البته بعد فهمیدند شما «دانشجو» نیستید و «دانشجو» هستید.

کامران دانشجو: یک بار از من پرسیدند: چگونه دانشگاهها را در فتنه مدیریت کردی؟، گفتم  نمی دانم!

ننجون: به این می گویند یک پاسخ دقیق و عمیق و عامیانه!

کامران دانشجو: خودم شخصاً وزارت علوم را بیشتر دوست دارم، خودم را متعلق به دانشگاه و آموزش عالی می دانم و در واقع یک محقق هستم.

ننجون: شما را به خدا اینقدر تواضع نکنیم آدم خجالت زده می شود.

کامران دانشجو: چهارمیلیون تومان حقوق می گیرم و یک رقمی هم برای حق مدیریت در وزارت علوم دریافت می کنم که رقم دقیقش را نمی دانم.

ننجون: دلم کباب شد.به این می گویند یک حقوق بخور و نمیر دانشجویی! یک شماره حساب اعلام کنید تا انجام وظیفه کنیم برادر.

قانون :احمدی‌نژاد در مجمع تشخیص مصلحت

روزنامه قانون در ستون طنزانه خود نوشته است:

جلسه اول

آیت ا... هاشمی: بحمدا... در این انتخابات شاهد حضور پرشور ملت بودیم. همه دست به دست هم دادند تا جریان اعتدال به پیروزی برسد.

احمدی نژاد از صندلی بلند می‌شود، فنجان شیشه‌ای را به زمین می‌کوبد و به حالت قهر جلسه را ترک می‌کند.

هاشمی: ایشان مشکل خاصی داشتند؟

یکی از اعضا: نه ... چیزی نیست. بنده خدا توی وضعیتی هست که نیاز به توجه بیشتر داره!

جلسه دوم

یکی از اعضای مجمع در حال قرائت گزارش:

- بدهی دولت به بانک مرکزی در سال گذشته ...

احمدی‌نژاد سعی می‌کند با خوردن چای آلودگی صوتی ایجاد کند فلذا چای را هورت هورت کشان بالا می‌کشد و زیرچشمی به جمع نگاه می‌کند. نگاه همه اعضا به سمت او بر می‌گردد. احمدی‌نژاد با لبخند فاتحانه‌ای فنجان را می‌گذارد روی میز.

- بله عرض می‌کردم... بدهی دولت به بانک مرکزی در سال گذشته در حدودِ ...

احمدی‌نژاد از جیبش بادکنک در می‌آورد، باد می‌کند و زیر میز می‌ترکاند. در اثر این حادثه چهار عضو مجمع در دم  و در بازدم با مشکل جدی مواجه می‌شود و قس علی هذا!

- اگه آقای احمدی‌نژاد اجازه بدهند بنده ادامه گزارش رو قرائت کنم.

احمدی‌نژاد: بنده خواستم جلسه از این خشکی دربیاد. شما بفرمایید ادامه بدهید.

- بدهی دولت به بانک مرکزی ...

رئیس دولت دهم در موبایلش آهنگیplayمی‌کند و گوشی را می‌گذارد روی میز و همراه با ریتم آن سر تکان می‌دهد: چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم ... ای طرفه نگارم

ختم جلسه اعلام می‌شود.

جلسه سوم

هاشمی: امروز آقای احمدی‌نژاد حضور ندارند، کسی خبری از ایشان ندارد؟

یکی از اعضا: تا دقایقی پیش حضور داشتند، حوصله‌شان سر رفت، رفته‌اند هلی‌کابل بازی.

هاشمی: هلی‌کابل بازی همان پیتزاست که جوانان می‌خورند؟

- نخیر. یک نوع بازی‌است که رئیس جمهور سوار هلی‌کوپتر می‌شود و به خلبان دستور می‌دهد تا هلی‌کوپتر را به کابل‌های فشار قوی گیر بدهد، سپس سرنشینان سعی می‌کنند تعادل خود را داخل اتاقک حفظ کرده و به زمین سقوط نکنند!

آیت ا... هاشمی با تاسف از پنجره بزرگ مجمع به بیرون نگاه می‌کند که هلی کوپتر احمدی‌نژاد به کابل گیر کرده و او هم دارد از داخل هلی کوپتر برای اعضا دست تکان می‌دهد. رئیس مجمع سرش را رو به آسمان می‌کند و می‌گوید: خدایا من چه گناهی به درگاهت کردم؟ این چرا تموم نمیشه آخه!؟

جلسه چهارم

احمدی نژاد وارد جلسه می‌شود. یک صندلی خالی پیدا می‌کند و می‌خواهد بنشیند که محسن رضایی دبیر مجمع می‌گوید: اینجا  جای آقای ناطقه. به ناچار می‌آید روی آخرین صندلی خالی مجمع بنشیند که لاریجانی می‌گوید: اینجا جای رحمانی فضلیه. احمدی‌نژاد می‌گوید: رحمانی فضلی که عضو مجمع نیست! لاریجانی می گوید: ربطی نداره. من همیشه فرض می‌کنم رحمانی فضلی پیشمه.

احمدی‌نژاد: دیگه صندلی نداریم، جون علی بذاربشینم.

لاریجانی: به جان دکتر نمیشه. تو مرکز تحقیقات استراتژیک صندلی هست، برو از اونجا بیار.

احمدی نژاد برای آوردن صندلی به اتاق تحقیقات استراتژیک می‌رود، همینطور که در خیال خودش مشغول انتخاب صندلی است اعضای مجمع می‌آیند در را قفل می‌کنند و می‌روند تا با خیال راحت جلسه مجمع را برگزارکنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
a
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۶
۰
۰
بجزء پوست بز كه خیلی باحال وخنده آوربوده مابقی خیلی سبك وبی مغز بوده وحالت تمسخر داشته طنز نبودند عقده گشایی بودند

نیازمندی ها