اما به تدریج و پس از گذشت سه، چهار قسمت زمزمههای مختلفی در بین اغلب مردم مبنی بر علاقهشان به این مجموعه از گوشه و کنار به گوش میرسید.
این زمزمهها تقریبا مشابه همان اظهاراتی بود که در زمان پخش مجموعههای هزاردستان و امام علی (ع) دهان به دهان میگشت و موقع نمایش سریالها، خیابانهای شهر به نحو محسوسی خلوت میشد. این وضعیت را میتوان معطوف به 3 جنبه دانست:
1- عامل نخست در مضمون تاریخی آن نهفته است. داستان سریال به وقایع سیاسی دهه 1320 ایران میپردازد؛ یکی از مهمترین و حساسترین مقاطع تاریخی کشور که نطفه بسیاری از تحولات سیاسی و حکومتی ایران در آن منعقد گردید: پایان جنگ دوم جهانی، سقوط رضاشاه و جانشینی محمدرضا پهلوی، ظهور جریانهای سیاسی سهگانه ملی مذهبی مارکسیستی، نفوذ تدریجی امریکا در کشور، مضاعف شدن اهمیت اقتصادی نفت در معاملات و معادلات سیاسی، غائله آذربایجان، آغاز دومین دوره طلایی احزاب و مطبوعات و... هر یک از این حوادث علاوه بر جایگاه خاصشان در حافظه تاریخی جامعه ایران در بطن خود جذابیتهای موضوعی خاص و حتی به لحاظ دراماتیک قابلیتهای فراوانی برای پرداخت ادبی و هنری دارد و از این رو پرداختن به هر کدام از آنها در یک اثر هنری، میتواند عامل جذابیت آن اثر باشد. استفاده مناسب از ملودیها و تصنیفهای قدیمی تهران در سریال مثل «گشته خزان نوبهار من»، «بچه چاقو کشم» یا «رنگ اصفهان درویش خان» نیز بر این جذابیت میافزاید.
2- کیف انگلیسی صرفا راوی حوادث تاریخ نیست و سعی در شکافتن پوستههایی از عنصر سیاست نیز دارد.
وضعیت قهرمان سریال، منصور ادیبان، یک موقعیت نمونهای است از ورود به عرصه حکومت و سیاست که قوانین و قواعد بازی خاص خود را دارد و کسی که اهل تردید و تزلزل باشد جایی در این عرصه ندارد. کیف انگلیسی حکایتگر غارت اخلاق فردی و اخلاق سیاسی است و روایتگر آرمانهایی که صرفا پیش از دستیابی به قدرت سیاسی، مقدس هستند و به محض قرار گرفتن در پشت میز سیاست و وارد شدن به بازار داد و ستدهای سیاسی، رنگ میبازند و جز نام و شعاری از آنها باقی نمیماند. سریال کیف انگلیسی به درستی وضعیت نیروهای شبهاپوزیسیونی را بازگو میکند که در جوامع سیاسی در حال توسعه، در پارلمان علیه دولت اقتدارگرا موضع میگیرند، اما همین پارلمان به تدریج خاستگاهی میشود برای اعمال سیاستهای ارعاب و تهدید و تطمیع که از مجراهای مالی، حیثیتی و حتی عاطفی و جنسی ابراز میشود و در نهایت نیروهای شبهاپوزیسیون عملا تبدیل به کارگزاران تقویت سلطه همان حکومتی میشوند که روزگاری نان مبارزه علیه آن را میخوردند. در صحنهای از قسمت ماقبل آخر سریال، این طنز تلخ به صورتی آشکار مطرح میشود: منصور ادیبان و خیل نمایندگان به سوی مجلس شورای ملی (مجلس پانزدهم) روان هستند، در حالی که در دست هر یک از آنها کیفی انگلیسی به نشانه مزدوری برای اجانب قرار دارد و همزمان سرور شورانگیز «ای ایران ای مرز پرگهر» مرحوم روحالله خالقی و مرحوم بنان نیز روی صحنه شنیده میشود. این استحاله منفی که آشکار کننده آن روی دیگر سکه سیاست و حکومت است و ابزاری بودن بسیاری از شعارها و موقعیتها و شخصیتها را مینمایاند، طبعا برای بینندگان سریال که دهههاست در جامعهای بسیار سیاسی زندگی کردهاند جذاب و مطبوع است و شاید در حکم آینهای باشد که حقیقت، امیال و آرزوهای پنهان جامعه را بازتاب میدهد.
3- اما بودهاند بسیاری از سریالها و فیلمهایی که با موضوعهای تاریخی سیاسی که با اقبال عمومی مواجه نشدهاند. لذا مهمترین عامل توفیق کیف انگلیسی را باید هماهنگی گروه سازندهاش دانست که مجموعهای از عوامل موثر را به شکلی مناسب در کنار یکدیگر قرار داده و به تماشاگر عرضه کردهاند: فیلمنامهای پرکشش با جنبههای دراماتیک و تعلیق قوی، میزانسنهای پرمعنا و زنده (مثلا در آخرین صحنه سریال که مستانه با بازی لیلا حاتمی برای آخرین بار با قهرمان محبوبش که دیگر او را قهرمان نمیپندارد وداع میکند و میزی را که دور و برش را امریکاییان اشغالگر احاطه میکنند، ترک میگوید و از طریق توری پاره، وارد زمین تنیس خلوت میشود و نگاهی پر حسرت به دورنمایی مبهم میاندازد)، تدوین و ضرباهنگ مناسب و نسبتا سریع (بر خلاف اغلب مجموعهها که عمدتا کند و کشدارند)، موسیقی همساز با موضوع و فیلمبرداری همگام با متن و همچنین کارگردانی سنجیده، عواملی هستند که این سریال را ممتاز جلوه میداد.
سید ضیاءالدین دری خود درباره چگونگی درامپردازی سریال کیف انگلیسی چنین گفته است: «وقتی در سال 1372 برای اولین بار نسخه سینمایی فیلمنامه کیف انگلیسی را نوشتم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و حتی گریهام گرفت... سالها روی طرح اولیه این فیلمنامه که متعلق به پدرم بود فکر کرده بودم. تم این سریال سیر اضمحلال یک آدم در مناسبات سیاسی است، وقتی شروع به نوشتن کردم با خودم قرار گذاشتم که هر 10 دقیقه باید یک نقطه عطف فرعی وجود داشته باشد تا تماشاگر را به دنبال خود بکشاند. از سویی این فیلم به دلیل بستر تاریخیاش قید و بندهایی هم داشت. ما در روند بلوغ دراماتیک شخصیت منصور ادیبان، ناگزیر از طرح مباحث سیاسی آن دوران بودیم و برای این که تماشاگران خسته و دلزده نشوند، باید درام به موضوع و مساله خود تماشاگر تبدیل میشد تا همذاتپنداری کند و به حرفهای شخصیتها و لو این که مباحث سیاسی یا حرفهای پیچیده باشد توجه کند. بنابراین انگیزههای شخصیتها را تقویت کردیم تا تماشاگر حس کند که ادیبان حق دارد وارد مجلس شود... او برای رسیدن به هدفش نیاز به شغلی دارد تا کسب شهرت کند و بعدا بتواند نامزد مجلس شود. پس بهترین شغل روزنامهنگاری است... بعد هوشنگ جاوید و مستانه پیرایش وارد داستان میشوند... از این عوامل تعلیق در مورد سرانجام رابطه آدمها استفاده کردیم تا بیننده همراه ما شود. این تنها راهی بود که میتوانست مخاطب عام را با سریالی که لحن و زبانی روشنفکرانه و جدی دارد همراه کند. به این ترتیب در این سریال
13 قسمتی منحنی درام بر حسب یک روال منطقی ترسیم شده بود که ترتیب حوادث اصلی (سیاسی و اجتماعی) را با حوادث فرعی (روابط انسانی و عاطفی) باعث میشد و در این مسیر تعادل قابل تحسینی شکل گرفته بود. در عین حال دیالوگهای سریال نیز شکلی ملموس دارد. میدانیم که دیالوگپردازی در آثار تاریخی سینمایی یا تلویزیونی شکل و شمایل استیلیزهای دارد و روال بر آن است که از یک ادبیات عصا قورت داده و غیر محاورهای بهره گرفته شود. اما در کیف انگلیسی این امر بهگونهای طراحی شده است که هم به سلیسی جملات لطمهای وارد نیاورد و هم فارسی بودنش آشکار باشد. به این ترتیب با ابراز مسائل نسبتا پیچیده به زبان ساده برای مخاطب عام یک جور سنتشکنی در دیالوگپردازیهای تاریخی در این سریال صورت گرفت.
موسیقی این سریال نیز جزو نقاط شاخص آن است. سریال فضاهای متنوعی از روستا تا شهر را نشان میدهد و همین امر تنوع قابل توجهی به بافت موزیک متن داده است تا آنجا که رنگ درویشخان و پیش درآمد محجوبی و والسموسیو لومر را در این سریال میشنویم. فرهاد فخرالدینی سازنده این تنوع شنیداری دلچسب بود که قسمتهای پایانی سریال را هم با صدای علیرضا قربانی پوشش داده بود و تقریبا برای اولین بار از این خواننده توانای ارکستر ملی ایران آن زمان در عرصه هنر سینما و تلویزیون استفاده کرد و تصنیف زیبای «گشته خزان نو بهار من» را که با درونمایه قسمتهای پایانی بشدت در آمیخته بود، جذابیت سریال را مضاعف ساخت.
کیف انگلیسی مجموعهای فنی و دیدنی است که هنوز پس از گذشت 8 - 7 سال از نمایش آن جزو گنجینههای دراماتیک تلویزیون ماست و کمتر مجموعهای توانسته است به لحاظ تناسب سازی بین ایده و درام به پای آن برسد. در این بین حضور قدرتمند بازیگرانی مثل قطبالدین صادقی، علی مصفا، لیلا حاتمی، محمدرضا شریفینیا، فرهاد اصلانی، سیروس گرجستانی و رضا کیانیان ارزش این سریال را به مراتب دوچندان ساخت و برای 13 هفته، تماشاگران را تا شب عید نوروز 1380 مقابل جعبه جادو علاقهمند و پیگیر باقی نگه داشت و نام سیدضیاءالدین دری را در حافظه و ذائقه هنریشان محفوظ باقی گذاشت.
مهرزاد دانش/ قاب کوچک
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه