سرمقاله روزنامه‌های صبح پنجشنبه

ارض موعود، محفل ماسونی و صهیونیزم

سرمقاله روزنامه‌های صبح شنبه

خط و نشان برای روحانی!

روزنامه‌های صبح امروزایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «ای کاش درد اجاره نشینی را مسئولان درک می کردند»،«عشقت به دست طوفان خواهد سپرد ما را»،«افشای چهره خشن غرب»،«معمای ارتش مصر»،«تزلزل جایگاه خانواده با کاهش روابط عاطفی»،«قانون، ضلع سوم اعتدال و تدبیر»،«توسعه پشت دیوارهای بسته شکل نمی‌گیرد»،«مثبت، اما ناکافی»،«جوانان از وزارت ورزش جدا نمی‌شود»،«چرا پیروزی روحانی، پیروزی اصلاح‌طلبان است؟»،«خط و نشان برای روحانی!»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۸۳۰۳۸
خط و نشان برای روحانی!

خراسان:ای کاش درد اجاره نشینی را مسئولان درک می کردند

«ای کاش درد اجاره نشینی را مسئولان درک می کردند»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛برخی گرفتاری ها و مشکلات تا گریبان انسان را نگرفته باشد نمی توان درباره عمق و زوایای آشکار و پنهان آن مشکلات و گرفتاری ها به داوری نشست. حتماً برای فهم درد و رنج و مشکلات متعدد خانه به دوشی، این معضل دامن گیر را باید تجربه کرده باشیم تا درک کنیم اجاره نشینی یعنی چه؟ واضح و روشن است که سرپناه، گوشت و مرغ و برنج و دیگر مایحتاج زندگی نیست که بگوییم کمتر می خوریم و برخی اقلام را اساساً از سبد غذایی حذف می کنیم و صورتمان را با سیلی سرخ نگه می داریم! برای اجاره یک سرپناه فقط این گونه می توان صرفه جویی کرد که هر سال خود را به حاشیه شهر نزدیک تر کنیم تا شاید خانه ای با رهن و اجاره ای کمتر که کیمیای دوران است پیدا کنیم! خصوصاً سال های اخیر که اجاره خانه ها بی هیچ ضابطه ای سر به فلک کشیده است و هر روز قد و قامت اجاره خانه ها کشیده تر و قامت مستأجران خمیده تر می شود.

مشکلات متعدد مستأجر بودن ده ها سال است که چنگال خود را بر نای آرزومندان خانه دار شدن و مستأجران می فشارد و گویی این مشکل قصد حل شدن ندارد و چنگال این عقاب خشمگین هر روز تیزتر می شود و گلوی آزرده خانه به دوشان را بیشتر می فشارد. این قصه تلخ آن چنان تکراری و دنباله دار شده است که گویی برای برخی مسئولان آن قدر عادی شده که یا فریاد گرفتاران خانه به دوش را نمی شنوند یا نمی خواهند بشنوند یا می شنوند و به سبب زیادت همت و غیرت ککشان نمی گزد! آخر با چه زبانی باید گفت و دیگر با چه قلمی باید نوشت که با این تورم و گرانی فزاینده و با این حقوق های کارمندی و کارگری چگونه می توان از پس این اجاره های کمرشکن برآمد.

بازار مکاره دلالی

و متأسفانه در این وانفسا و در این بازار مکاره برخی از این دلالان و واسطه های خانه و املاک چنان قاطر چموش خود را چهار نعل می تازانند و دائم چنان در گوش صاحب خانه ها می خوانند که اجاره خانه ها چنین و چنان شده است که حتی برخی صاحب خانه های باانصاف وسوسه می شوند و به دام ستمکاری برخی از این بنگاه داران می افتند و به مستأجران خود ظلم می کنند. حتی برخی از این بنگاه داران به در خانه مستأجران مراجعه می کنند و می گویند شما کی می خواهید خانه را خالی کنید آن هم بدون اطلاع صاحب خانه! اکبرآقا که مرد میان سال آبرومندی است چند روز پیش با من درد دل می کرد و می گفت شما که قلم به امانت در دست دارید و می توانید بنویسید تو را به خدا درد ما مستأجران را و آه دل ما را به گوش مسئولان برسانید. بنده خدا می گفت با ۵۸ سال سن حالا با چهار تا بچه حدود دوسوم حقوق و درآمدم را بابت اجاره به صاحب خانه می دهم.

سال گذشته با هزار بدبختی از یکی از این صندوق ها وام گرفتم و به عنوان پول پیش به صاحب خانه دادم تا کمی از مبلغ اجاره کاسته شود اما حالا که نزدیک به آخر سال شده صاحب خانه مبلغی را به عنوان افزایش اجاره خانه عنوان کرده که تنم را لرزانده و واقعاً دیگر توان پرداخت آن را ندارم. اکبرآقا می گفت فلانی باید اجاره نشین باشی تا درد خانه به دوشی را درک کنی که از همان اول سال به فکر آخر سال اند که سال بعد چه کنیم؟ یکی از همکاران نیز همین ماه گذشته می گفت خوش انصاف صاحب خانه ما حالا دیگر به افزایش ۱۰ یا ۱۵ و یا حتی ۲۰ درصدی قانع نیست. نمی دانم حالا که کم کم به فصل باز شدن مدارس نزدیک می شویم باید چه کنم؟ از قرار معلوم باز هم باید کوله بار یک سفر شهری دیگر و اثاث کشی از جایی به جایی دیگر به امید اجاره کمتر را ببندم.

این همکارم می گفت صاحب خانه مان می گوید من برای ساختن این خانه کلی هزینه کرده ام و شهرداری هم هر روز بر حق و حقوقات عوارض و جریمه هایش می افزاید بالاخره ما صاحب خانه ها هم باید چیزی از این همه سرمایه گذاری عایدمان شود.به بنگاه دارها هم که می گوییم شما چرا آن به آن هیزم به آتش این تنور داغ و افروخته می ریزید و باعث افزایش اجاره خانه ها می شوید برخی از آنان می گویند تقصیر ما نیست خود صاحب خانه ها مبلغ اجاره را پیشنهاد و زیاد می کنند اما کیست که نداند که این همه بنگاه همچون قارچ روییده بر جای جای شهرهاو حاشیه شهرها و حتی بخش ها و روستاها حاصل پول های هنگفت بادآورده ای است که برخی از بنگاه دارها به انحای مختلف و لطایف الحیل به جیب می زنند.

البته از انصاف به دور است که همه صاحبان این حرفه را به یک چوب برانیم و همه را مثل هم بدانیم بلکه می توان ادعا کرد در مقابل عده ای که برای به جیب زدن پول قسم های آنچنانی می خورند و حیله ها می کنند و بازار داغی هایی که در این بازار مکاره به راه می اندازند کسانی هم هستند که در همین بنگاه ها رعایت عدل و انصاف را می کنند و سعی بلیغ برای به دست آوردن نان حلال دارند. نباید از نظر دور داشت که در بین مستأجران هم هستند کسانی که به تعهدات خود عمل نمی کنند و از خانه مردم مراقبت لازم را انجام نمی دهند و رعایت حال صاحب خانه و همسایگان را نمی کنند.

اقتصاد بیمار و پول‌های سرگردان

البته که نمی توان در این بلبشو، نقش اقتصاد بیمار را نادیده گرفت واضح است که رکود تورمی، باعث کاهش تولید کارخانه ها از یک سو و افزایش نقدینگی از دیگر سو می شود و نقدینگی های بی حساب و کتاب، یک روز به بازار سکه و ارز و دیگر روز به بازار مسکن و روز دیگر به دلالی و... سرازیر می شود و خانه در این اقتصاد بیمار به یک کالای سرمایه ای تبدیل و عاملی برای دلال بازی می شود. و در حالی که هر روز بر مشکلات خانه به دوش ها افزوده می شود در جای جای شهرهای کوچک و بزرگ تعداد زیادی خانه های ساخته شده و خالی از سکنه جلوه گری می کند.

این ساختمان های چند طبقه که هر روز بر تعدادشان افزوده می شود پرواز که نمی کند پس چرا هر روز قیمت خانه ها و اجاره ها بیشتر و بیشتر می شود؟ آیا کسی نیست که از برخی از این مسئولان بپرسد که ۷۵ میلیون نفر جمعیت بر اساس آمار که مشخص است چند خانواده را تشکیل می دهد به چه تعداد خانه در سراسر کشور نیاز دارند و چند میلیون خانه در سراسر کشور وجود دارد که پاسخگوی این تعداد خانواده نیست. آیا این معمایی لاینحل است؟ یا اراده ای برای حل این مشکل اساسی وجود ندارد؟ یا این که سوء تدبیرها و سوءمدیریت ها اجازه حل این مشکل اساسی مردم را نمی دهد؟

شاخ تیز دیو مسکن

به هر صورت آن چه مسلم است، مجموعه ای از عوامل دست به دست هم داده و شاخ دیو مسکن را هر روز تیزتر کرده است. و شاخ و خنجر این دیو غول پیکر هر روز بیشتر سینه خانه به دوشان را می شکافد و بر جراحت آن می افزاید. اما در این بیدادکده هنوز هستند برخی کسانی که از مسیر اجحاف و ظلم به مستأجران بسیار دورند و بر مسیر انصاف و مدارا حرکت می کنند که سراغ دارم برخی از صاحب خانه ها را که ظرف ۳ سال اخیر با وجود افزایش سرسام آور اجاره ها این آدم های بسیار باانصاف در کل ۳ سال مجموعاً ۷۰ هزار تومان به اجاره خانه شان اضافه کرده اند و حتی کسی را می شناسم که گاه تا حدود ۴ ماه اجاره مستأجرش به تأخیر افتاده اما به گونه ای در ساختمان رفت و آمد می کند که مستأجر شرمنده نشود.

صاحب خانه هایی هم هستند که آنقدر با مستأجران خود مدارا کرده اند تا این که آنان توانسته اند سرپناهی برای خود تهیه کنند و در حالی که خانه دار شده اند خانه اجاره ای را به صاحب خانه اهل مروت خود تحویل داده اند. حتماً برخی از شما این خبر چاپ شده در روزنامه خراسان را خوانده اید که یک جوان نیک اندیش خیرخواه و نیکوکار مشهدی چند دستگاه آپارتمان را وقف نیازمندان شهرمان کرده است. آری هستند کسانی مثل آن معلم بازنشسته ای که شب گذشته رادیو با او مصاحبه می کرد و این مرد بلند همت پاداش سی سال خدمت معلمی خود را وقف ساخت و اهداء چند کلاس درس کرده بود.

ماه عسل ایثار و محبت

آری هستند آدم های اهل ایثار و مروت و جوانمردی که کارهای خیر فراوان انجام می دهند. مثل آن زوجی که چند شب پیش در برنامه ماه عسل دعوت شده بودند واز قصه پرغصه از دست دادن جوانی که ۲۰ سال برای زندگی کردن او زحمت کشیده بودند، اشک می ریختند. همان جوانی که ۲۰ سال پیش نوزادی بود که از بهزیستی به فرزند خواندگی قبولش کرده بودند و چند وقت بعد پس از مراجعه به پزشک متوجه شده بودند که این کودک فلج کامل اعصاب است و وقتی به بهزیستی مراجعه کردند؛ جواب شنیدند که این کودک را بدهید تا کودکی دیگر به شما بدهیم ولی این زوج همان کودک فلج را ۲۰ سال تمام با آن همه سختی مراقبت کردند و بزرگش کردند و نفس به نفسش دادند تا بر روی تخت و ویلچر ۲۰ بهار بر او گذشت و حالا این زوج در غم از دست دادنش مثل ابر بهار می گریستند و ۲ غصه داشتند. اول؛ از دست دادن علی ۲۰ ساله که فلج کامل بودن او مسئله ای حل شده برای آنان بود.

دوم آن که وقتی برای بر عهده گرفتن سرپرستی کودک دیگری به بهزیستی مراجعه کرده بودند، چنین جواب شنیدند که حالا شما دیگر شرایط تحویل بچه را ندارید. اما چه نیکو تدبیر کردند تهیه کنندگان برنامه ماه عسل که همان شب با رایزنی هایی که انجام داده بودند بدون آن که آن زوج مطلع باشند، مسئولان بهزیستی کودک دیگری به آنان واگذار کردند تا سایه مهرشان را بر سر او بگسترانند و آن زوج پس از آن گریه بهاری چقدر کامشان شیرین شد از این هدیه الهی.

نمی دانم ربط اجاره های کمرشکن به این جریان را شما چگونه ارزیابی می کنید، اما با همین قلم الکن و کم بضاعت خواستم بنویسم برخی از هموطنان ما چقدر بزرگ و بزرگوار و عطوف و مهربان هستند که همه زندگی و جوانی و سرمایه خود را به پای یک کودک محروم از سرپرست و فلج کامل می ریزند و میوه های شیرین این کاشت خداییشان را هم در دنیا و هم در عقبی می چینند و اما متأسفانه در مقابل برخی گرگ های انسان نما در این شرایط کشور مایحتاج ضروری مردم را احتکار می کنند و خون مردم را می مکند. برخی داروهای حیاتی را به پستوها می برند و با جان مردم بازی می کنند و برخی هر چه می توانند کلاه سر مردم می گذارند و جیبشان را خالی می کنند.

برخی علناً لباس ننگین دشمنی با خدا بر تن می کنند و ربا می خورند و برخی زرنگ نماها به قول خودشان گنجشک را رنگ می کنند و به جای قناری به مردم می فروشند و برخی با آن که توانش را دارند به بدهکار ناچار خود رحم نمی کنند و فرصتی به او نمی دهند و نه تنها او را به پشت میله های زندان می فرستند بلکه خانواده بی پناه او را نیز به درد جانکاه بی سرپرستی و مشکلات فراوان آن دچار می کنند.

برخی هم جنایت کارانه قاچاق مواد مخدر می کنند و با به دام انداختن جوانان مردم و سوزاندن کاشانه و خانواده آنان پول های کثیف و حرام به جیب می زنند و برخی هم به مفت خوری و استثمار دیگران خو کرده اند و برخی هم حاصل دسترنج دیگران را با حیله و نیرنگ تاراج می کنند و برخی هم دانسته به مردم اجحاف می کنند و متأسفانه بر آن عمل زشت خود لباس و کلاه شرع و عرف می پوشانند. بالاخره در میان ما مردم اهل انصاف و مدارا کم نیستند. اما چه خوب است که اهل ظلم و اجحاف و حرام خوری آن قدر کم باشند که انگشت نما شوند و گوشه عزلت گزینند یا توبه کنند و به سلک و خیل اهل مدارا و انصاف بپیوندند. چنین بادا.

کیهان:عشقت به دست طوفان خواهد سپرد ما را

«عشقت به دست طوفان خواهد سپرد ما را»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛مقارنه زمین و آسمان نزدیک است. امشب زمین به آسمان از همیشه نزدیک‌تر می‌شود؛ چندان نزدیک که شاید بتوان ابراهیم‌وار در ملکوت آسمان‌ها نگریست. «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین». زمین و زمان، آن حصار و حجابی است که دیده ما را از ملکوت مستور داشته و امشب جرعه‌ای از ملکوت را می‌چشانند تا بی‌تاب و بی‌قرارمان کنند. یک امشب از مبارکی، هزارماه می‌شود و این جرعه یعنی که هستی ذاتا ملکوت است و زمین و زمان‌بردار نیست. یعنی که جاودانگی و فرا زمانی زیستن تقدیر آدمی است، حتی اگر دچار هبوط شده و در حصار زمین و زمان و تن گرفتار آمده باشد.

لحظه تحویل سال و حال و جان نزدیک است. امشب زمین به آسمان از همیشه نزدیک‌تر می‌شود تا بهار جان بدمد. «انّ لربکم فی‌ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها». درست است که زندگی همواره از آسمان به سوی زمین می‌بارد و جاری می‌شود و آفتاب زندگی همواره بر ما می‌تابد و جان می‌بخشد. اما این بار ماجرا رویایی‌تر است. راست گفت خداوند تبارک وتعالی که «هوالذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات الی النور... او کسی است که خود و فرشتگانش بر شما درود و تحیت می‌فرستند تا از تاریکی‌ها به سمت نور خارج کنند» (احزاب/43). این نزول حیات و تحیت، لاینقطع است اما حکایت امشب حکایت دیگری است. آنک فرشتگان رحمت الهی فرود می‌آیند و در بارگاه امام عصر و صاحب زمان(عج) -حضرت ربیع الأنام و نضرهًْ الأیام- به ادب زانو می‌زنند و بهترین درود و تحیت‌ها و سلام و سلامتی‌ها را تقدیم می‌کنند. این چنین سزاوار است اگر بیقراران، امشب بی‌تاب‌تر از همیشه بانگ برآرند که «این السبب المتصل بین الارض و السماء». امشب لب به خنده گشوده است و دیده از باران بیقراری، تر.

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
... عشقت به دست طوفان خواهد سپرد ما را
چون برق از این کشاکش، پنداشتی که رستی

حقیقت همان است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود. «بگو پروردگارم برای شما هیچ ارزش و اعتباری قائل نیست اگر دعایتان نباشد» (فرقان/77) و «ای کسانی که ایمان آورده‌اید خداوند و فرستاده او را اجابت کنید آن هنگام که شما را می‌خوانند تا زنده کنند و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل است و اینکه به سوی او محشور می‌شوید.» (انفال/24). اگر ادب بندگی و زندگی را به انسان- ظلوم جهول- نمی‌آموختند، او بی‌دست و پاتر از آن بود که به سلامت به سر آورد. «انت کهفی حین تعیینی المذاهب... تو سر پناه منی آن هنگام که راه‌ها مرا به رنج و سختی افکند. و تو از سر رحمت آفریننده منی حال آن که از آفرینش من بی‌نیازی بودی. و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم. و تو با یاری من بر دشمنانم، تأیید کننده منی و اگر یاری تو نبود، هر آینه من از رسواشدگان بودم». (دعای نیمه رجب و مشابه آن، دعای 51 صحیفه سجادیه). ما از نسل آدم و حواییم که زبان به اعتراف گشودند و « قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین» (اعراف/23). ما به زیانکاری خویش اگر مورد مغفرت و عطوفت حق قرار نگیریم اذعان داریم و با این همه زبان به شکر گشوده که «الحمدلله الذی دَلَّنا علی التوبه التی لم نفدها الا من فضله. سپاس خدایی را که ما را به توبه و بازگشت دلالت فرمود، توبه‌ای که آن را از فضل خدا یافتیم». (دعای اول صحیفه سجادیه).

«آنِ» لیلهًْ القدر همچنان که هنگام وسعت یافتن زمان است، فرصت اتساع ظرفیت‌ها و تحمل‌ها و قابلیت‌هاست. زمینه‌ها و محاسبات متصلب و منجمد مادی در این هنگام قابلیت تغییر و دگرگونی پیدا می‌کنند. جهان، جهان تقدیر و تدبیر است؛ مجال تنگ اندازه‌ها و محدوده‌ تدبیرهای نارسای بشر است. اما در میدان اسباب و علل می‌توان گونه‌ای دیگر از تقدیر را تدبیر کرد و برگزید.

«تقطعت بهم الاسباب» حکایت بیچارگی آنهاست که چشم از آسمان برداشتند و خود را مبدأ اسباب و علل پنداشتند و از چشم پروردگار افتادند. ما پناه می‌بریم به خدا از اینکه ازچشم عنایت حضرتش بیافتیم. «و لاترم بی‌کَرَمْیِ من سقط من عین رعایتک... و مرا مانند کسی که از چشم عنایت تو افتاده و جامه خواری و بدبختی از جانب تو بر او پوشیده شده، از درگاه خود دور مساز بلکه دستم را بگیر و از سقوط بی‌دینان و دلهره گمراهان و لغزش فریب‌خوردگان و ورطه هلاک شدگان نجات ده... مرا به حیات طیبه زنده بدار... و از شماتت دشمنان و پیشامد بلا و ذلت و خواری پناه بده... و مرا سرگشته در وادی طغیان و سرکشی رها مکن و مایه عبرت دیگران نخواه... و دیگری را جایگزین من نکن و نام مرا از دفتر نیکان تغییر نده». (دعای 47 صحیفه سجادیه)

لحظه سال تحویل جان، شب تقدیر مختار و هنگام اختیار بهترین تقدیرهاست. کلید گشایش تنگناها و بهانه بهره‌مندی‌های ماورای حساب عادی بشر را باید در غیب عالم جست: «وعنده مفاتح الغیب». هستی، با محاسبه تمام پیش می‌رود و نظام سبب و اسباب بر آن حاکم است. اما در این میان یک اَبَر محاسبه وجود دارد که عین حساب و محاسبه و تدبیر و تقدیر است. گمان و پندار آدمی که همه محاسبه نیست. «و من یتّق‌الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قدجعل‌الله لکل شی قدراً» (طلاق/3و2). قدر و اندازه‌ها دست خداست و هم اوست که قبض و بسط می‌دهد. تنها اوست که خواسته خود را به سرانجام می‌رساند و چنین خدایی برای سپردن امور به وی کفایت می‌کند. تقوای خداست که گشایشگر و بن‌بست‌شکن است. و تقواست که آدمی را بهره‌مند می‌سازد از آنجا که هیچ محاسبه نکرده و گمان نمی‌برد. گشایش‌ها و مضیقه‌ها به دست اوست و سر آغاز این وسعت، در دل و جان آدمی است. به تعبیر امیرمومنان آنچه آدمی را قیمتی می‌کند، همین گنجایش دل و جان اوست. «یا کمیل! هذه القلوب اوعیهًٌْ فخیرُها اوعاها. ای کمیل این دلها مانند ظرف است و بهترین آنها پرگنجایش‌ترین آنهاست» (حکمت 147 نهج‌البلاغه). ما باید اراده کنیم و بخواهیم تا دعای«حول حالنا الی احسن الحال» مستجاب شود. تا تصمیم و کوشش نباشد، کشش و گشایش نیز در کار نخواهد بود و تغییر اصلی آدم و عالم رخ نخواهد داد.

زمین و زمانی که انسان ظلوم جهول در آن سر کرد، به غایت راز‌آلود است. آدمی قرن‌ها به نام تغییر در جا زد، به اسم پیشرفت عقب رفت، به نام سعادت در کام بدبختی افتاد، به اسم آزادی خویشتن را در اسارت یافت و به سودای کام‌جویی و دستیابی به خواسته‌ها و آرزوها تلخکام شد. چرا؟ مصیبت از آنجا آغاز شد که اراده و اشتها و خواسته‌های آدمی- به هوای داشتن آزادی و اختیار- روی موج باطل افتاد و نافرمانی به جای اطاعت و سرسپردگی نفس جای حرّیت نشست. تن بر جان غالب شد و صدای اولیای شرافت و کرامت را بلند کرد که «الا حُرٌّ یدع هذه اللُماظه لاهلها؟... آیا آزاده‌ای نیست که این ته مانده غذا کنار دندان (دنیا) را برای اهل آن واگذارد؟ همانا جان‌های شما را قیمت و بهایی جز بهشت نیست، پس جز به همین قیمت نفروشید» (حکمت 456 نهج‌البلاغه). و شگفتا که انسان چگونه در خویش پیله کرده بود و نتوانست سربلند کند و به افق بالاتر بنگرد.

همین چند روز پیش بود که مردم را فراخواند و به خطبه ایستاد در حالی که لباسی پشمین بر تن و نعلینی از لیف خرما به پا و علامت سجده بر پیشانی داشت. «الحمدلله الذی الیه مصائر الخلق و عواقب الامر. سپاس خدایی را که سرنوشت مخلوقات و سرانجام کار به سوی اوست. او را به خاطر احسان بزرگ و برهان روشن و فضیلت فزاینده‌اش سپاس می‌گوییم». و با وجود سنگینی غمی که بر قلب نازنین خویش احساس می‌کرد، این حمد و سپاس را به غایت و نهایت رساند.

 آنگاه فرمود «بندگان خدا! شما را به تقوای پروردگاری که لباس بر شما پوشاند و زندگی را ارزانی کرد، سفارش می‌کنم. پس اگر کسی می‌توانست نردبانی به سوی بقا یا راهی برای راندن مرگ پیدا کند، همانا سلیمان پسر داود علیه‌السلام بود که در کنار نبوت و عظمت نزدیکی به پروردگار، مالکیت جن و انس به تسخیر او درآمده بود. پس آن هنگام که روزی خود را به تمامی گرفت و مدت عمر وی کامل شد، کمان‌های فنا، تیرهای مرگ را به طرف او نشانه رفت... و سرزمین و خانه او را قوم دیگری به ارث بردند. و همانا برای شما در قرون گذشته عبرت است. کجا رفتند عمالقه و فرزندان آنها؟ کجایند فرعون‌ها و فرزندان‌آنها؟ کجایند اصحاب شهرهای رس که پیامبران را کشتند و سنت‌های الهی را خاموش نمودند و بدعت‌های جباران را زنده کردند؟».

داغ دل امام تازه شده بود. «شما را به خدا! آیا انتظار امامی غیر از من را می‌کشید؟... بدانید بندگان برگزیده خدا عزم کوچیدن از این دنیا را کردند و اندک این دنیا را که باقی نمی‌ماند فروختند و بسیار آخرت را که فنا نمی‌پذیرد خریدند. برادران ما که خون آنها در صفین ریخت، زیان نکردند که امروز زنده نیستند تا غصه‌ها بخورند و زهر جانسوز اندوه بیاشامند. به خدا سوگند خداوند را ملاقات کردند و پاداش آنها را به تمامی داد. کجایند برادرانم که راه را در پیش گرفتند و با حق‌طلبی راه سپردند. کجاست عمار؟ و کجاست ابن‌تیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند همانندهای آنان از برادرانشان که با یکدیگر پیمان مرگ بستند و سرهای آنان را برای فاجران هدیه بردند». آنگاه دست بر محاسن مبارک کشید... دیگر تاب نیاورد و با زبان روزه چون ابر بهاری گریست. و باز از برادرانی که تلاوت و تدبر و احیای قرآن پیشه‌شان بود و مبارزه با بدعت رسمشان، یاد کرد و سرانجام فرمود «الجهاد الجهاد عبادالله!...» (خطبه 182 نهج‌البلاغه).

مقارنه آسمان و زمین بود. شب قدر علی(ع) فرا رسیده بود. شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی پایان ماجرا را چنین روایت می‌کند؛ «علی بن‌ابیطالب آن وقتی که تیغ بر فرقش فرود آمده و تا نزدیک ابرویش شکافته، این طور حرف می‌زند: والله ما فجأنی من الموت واردٌ کرهته... به خدا قسم مرگ ناگهانی و ضربت ناگهانی که بر من خورد، یک ذره مورد کراهت من نیست، من افتخار می‌کنم و آرزوی چنین روزی را داشتم، به خدا قسم مثل من مثل آن عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد. به قول شاعر؛ دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد ]ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد[. مثل من در حال این ضربت خوردن، مثل همان مردمی است که در شب‌های تاریک دنبال آب می‌گردند و ناگهان به آب می‌رسند».

خداوندا ما نیز از زبان امیرمومنان تو را می‌خوانیم. «نسأل‌الله منازل الشهدا و معایشهًْ السعداء و مرافقهًْ الانبیاء. خداوندا جایگاه شهیدان و زندگی سعادتمندان و هم‌نشینی پیامبران را از تو مسئلت می‌کنیم». امشب نام ما را نیز در زمره سعیدان و شهیدان اهل یقین و مومن به غیب بنویس!

جمهوری اسلامی:افشای چهره خشن غرب

«افشای چهره خشن غرب»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛فرانتیس فانون، نویسنده آفریقائی‌الأصلی که متولد شده "مارتینیک" از مستعمرات فرانسه در جزایر کارائیب (آمریکای مرکزی) است و در فرانسه تحصیل کرد و در الجزائر به همراه مبارزان علیه استعمار فرانسه جنگید، در مقدمه کتاب "استعمار میرا"* می‌نویسد:

خانم کریستیانا لیلیستی یرنا، روزنامه نگار سوئدی در اردوگاهی با چند تن از هزاران آواره الجزایری مصاحبه‌ای کرده است. خلاصه‌ای از این مصاحبه را نقل می‌کنیم:

"نفر بعدی پسرکی است هفت ساله که جراحت‌های عمیقی دارد که زاده سیمی فولادی است، سیمی که سربازان فرانسوی او را با آن بسته بودند و در همان حال پدر و مادر و خواهرانش را جلو چشم او عذاب می‌دادند و می‌کشتند. افسری چشمان پسرک را به زور باز نگه می‌داشته است تا او ببیند چه می‌گذرد و به یاد داشته باشد... پدر بزرگ این پسرک 5 شبانه روز او را به دوش کشید تا به این اردوگاه برساند. پسرک می‌گوید: در دنیا تنها یک آرزو دارم و آن اینکه سربازی فرانسوی را تکه تکه کنم، ریز ریز کنم."

فانون، پس از نقل این گزارش، می‌نویسد: "آیا تصور می‌کنید می‌توان کشته شدن پدر و مادر این کودک و عطش انتقام عظیم او را به آسانی از یادش برد و از خاطرش زدود؟ آیا پیامی که دموکراسی فرانسه از خود بر جا خواهد نهاد فقط و فقط همین کودک یتیمی است که در چنین محشر عظیمی بزرگ می‌شود؟ هیچکس تصور نمی‌کرد که فرانسه پنج سال تمام، قدم به قدم، از چنین استعمار بی‌آزرمی - که مانند آن را در این قاره فقط در آفریقای جنوبی می‌توان یافت - بدینسان دفاع کند. هیچکس نیز تصور نمی‌کرد که ملت الجزایر با چنین شدت و قاطعیتی وجود خویش را بر صحنه‌های تاریخ استقرار بخشد."

با گذشت چند دهه از مبارزات مردم الجزایر علیه استعمار فرانسه، اکنون غبار فراموشی بر جنایات ارتش فرانسه مستولی گشته و امروز رسانه‌های غربی درباره پرونده سیاه فرانسه چیزی نمی‌گویند و نمی‌نویسند و حتی فرانسوی‌ها تلاش می‌کنند کشور خود را مهد دموکراسی و آزادی و تمدن معرفی کنند. البته اگر رفتار امروز دولت فرانسه با سوریه زیر نظر قرار بگیرد، به روشنی مشخص خواهد شد که خوی وحشی گری و جنایت در وجود فرانسوی هاو بطور کلی غربی‌ها نهادینه شده و ریشه بسیاری از خشونت‌ها و جنایاتی که در نقاط مختلف جهان رخ می‌دهد را می‌توان در همین رفتارها جستجو کرد.

جنگ داخلی در سوریه و قبل از آن در افغانستان و جنایاتی که توسط سلفی‌ها و تکفیری‌ها در این دو کشور و سایر کشورهای اسلامی در سال‌های اخیر صورت گرفته و می‌گیرد، علاوه بر جنبه ظاهری دارای یک واقعیت باطنی و پشت صحنه نیز هست. متأسفانه ضربه‌ای که وحشی‌گری‌ها و خشونت‌های عناصر افراطی در جریان منازعات داخلی کشورهای اسلامی به حیثیت و اعتبار اسلام وارد کرده، بسیار سنگین‌تر از تلفاتی است که در این جنگ‌ها و درگیری‌ها بر مسلمانان تحمیل شده است. به همین دلیل، در برآورد خسارات جنگ‌ها و منازعات کشورهای اسلامی در سال‌های اخیر، قبل از هر چیز باید به خسارتی که اسلام از این رویدادها متحمل شده است توجه کرد.

بررسی این موضوع از این نظر اهمیت دارد که غربی‌ها با امکانات وسیع رسانه‌ای از خشونت‌ها و جنایات تکفیری‌ها و سلفی‌ها که در افغانستان و سوریه و عراق و سایر کشورها مرتکب می‌شوند حداکثر بهره‌برداری را به عمل می‌آورند و تا می‌توانند چهره نورانی اسلام را مخدوش می‌کنند. آنها درحالی این بهره‌برداری خائنانه را انجام می‌دهند که دو واقعیت مهم و تکان دهنده را از افکار عمومی دور نگه می‌دارند و حاضر نیستند درباره آنها ذره‌ای اطلاعات بدهند. یکی از این دو واقعیت اینست که عامل اصلی جنگ‌ها و خشونت‌ها و حتی تأسیس گروه‌های تروریستی در کشورهای اسلامی از قبیل طالبان و القاعده و النصره و... خود غربی‌ها هستند و واقعیت مهم‌تر اینکه خشونت و جنایت‌های سنگین، زائیده خوی خود غربی هاست و آنها علیرغم سابقه‌ای که در این زمینه دارند و هم اکنون نیز پیوسته مرتکب انواع خشونت‌ها و جنایت‌ها می‌شوند، چهره‌ای صلح طلب و مدافع حقوق بشر از خود به نمایش می‌گذارند و مسلمان‌ها را به ارتکاب این جرائم متهم می‌کنند تا چهره اسلام را مخدوش نمایند.

علاوه بر جنایاتی که اروپائی‌ها در خود اروپا و آمریکا مرتکب شده‌اند و هم اکنون نیز می‌شوند، عملکرد خشن و سرتاسر جنایت استعمارگران غربی در مستعمرات و آنچه در دهه‌های اخیر در کشورهای اسلامی و شرقی مرتکب شده‌اند به روشنی این واقعیت دهشتناک را به نمایش می‌گذارد. فرو ریختن بمب‌های اتمی توسط آمریکا بر سر مردم شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن، قتل عام مردم ویتنام توسط ارتش آمریکا با هواپیماهای ب 52 و بمب‌های خوشه‌ای و اورانیومی، جنایات کم نظیر ارتش فرانسه در الجزایر و کشتارها و ویرانی‌ها و شکنجه‌ها و تجاوزاتی که آمریکائی‌ها و هم‌پیمانان آنها در جنگ‌هائی که به افغانستان و عراق تحمیل کردند مرتکب شدند نمونه‌هائی از این جنایات هستند.

با این تصویر روشن که از عملکرد غرب در گوشه و کنار جهان در اختیار داریم، به راحتی می‌توانیم به این نتیجه برسیم که اروپائی‌ها و آمریکائی‌ها علاوه بر اینکه سرآمد جنایتکاران تاریخ هستند، منشأ خشونت‌ها و جنایت‌هائی که دیگر ملت‌ها مرتکب می‌شوند نیز هستند. جنایت بزرگ‌تر غربی‌ها اینست که با برافروختن آتش جنگ‌ها در کشورهای اسلامی و درگیر ساختن مسلمانان با یکدیگر، تلاش می‌کنند چهره‌ای خشن از اسلام به افکار عمومی جهان معرفی کنند و اهداف استعماری و استکباری خود را آسان‌تر و سریع‌تر دنبال نمایند.

طبیعی است که از دشمن نمی‌توان انتظار دیگری داشت، اما آنچه مهم است هوشیاری ما مسلمانان و زمان شناسی و درک واقعیت‌های ملموس و سپس برنامه ریزی برای مقابله با تهاجم همه جانبه دشمنان است. حوادث این سال‌های کشورهای اسلامی نشان می‌دهد غربی‌ها برای نابودی اسلام کمر بسته‌اند. این واقعیت تلخ را هم باید باور کنیم که مسلمانان نیز به جای دفاع از خود و اسلام، براساس طرح و نقشه دشمنان عمل می‌کنند؛ عده‌ای ابزار غربی‌ها شده‌اند و عده‌ای دیگر مفتون آنها. در این میان، نخبگان جهان اسلام برای مقابله با این توطئه بزرگ وظیفه‌ای بس خطیر برعهده دارند. علمای دینی، دانشگاهیان، نویسندگان و اصحاب رسانه می‌توانند و باید روشنگری کنند و مسلمانان را در جبهه‌ای واحد برای نمایاندن چهره واقعی اسلام و دفاع از آن، بسیج نمایند. منتظر تغییر رویه غرب ماندن، بی‌نتیجه است. غرب، جبهه‌ای متحد و متشکل از همان کسانی است که قرآن کریم به پیامبر اکرم فرموده تا ابد از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه تسلیم خواسته‌های آنها شوی. آنها امروز از پیروان پیامبر اسلام هم همین را می‌خواهند. درجهان امروز، کار رسانه‌ای حرف اول را می‌زند. ما مسلمانان باید با استفاده از رسانه، چهره خشن غرب را به ملت‌ها بشناسانیم و مطمئن باشیم که ملت‌ها انتخاب درستی خواهند داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ترجمه محمد امین کاردان، انتشارات خوارزمی 1356 صفحه 26

رسالت:سخنی خیرخواهانه با باراک حسین اوباما

«سخنی خیرخواهانه با باراک حسین اوباما»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حبیب الله عسکراولادی است که در آن می‌خوانید؛مذاکره با آمریکا این روزها از سوی محافل خارجی و داخلی روی صفحات سایتها و زبانهاست این خبر اولین نیست و آخرین نیز نخواهد بود. بارها آمریکایی ها اشتیاق خود را به این امر اعلام کرده اند. اما طی سه دهه گذشته به دلیل اصرار بر مواضع استکباری سران آمریکا و پیش شرط‌های تحمیلی هیچگاه جامه عمل نیافته است.

می خواهم به این بهانه چند کلمه از روی نصح و خیرخواهی با آقای باراک حسین اوباما سخن بگویم.

1- جناب آقای باراک حسین اوباما شما چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا هستید. طی دو قرنی که از پدیداری آمریکا به عنوان یک کشور در جغرافیای طبیعی و سیاسی جهان می گذرد ظاهراً اولین رئیس جمهور سیاه پوست هستید که در این کشور انتخاب شدید. علی رغم ستم تاریخی دولت های آمریکا به ملت ایران طی نیم قرن گذشته فکر می کنم مردم ایران احساسی که نسبت به شما دارد با رؤسای پیشین ایالات متحده آمریکا متفاوت باشد.

شما با وعده گفتگوی بدون پیش شرط با ایران وارد کاخ سفید شدید و در نخستین پیام نوروزی پس از پیروزی در انتخابات گفتید؛ "خواستار در پیش گرفتن یک دیپلماسی برای حل تمام مشکلات فیمابین و برقراری روابط سازنده با ایران هستم" و در کنفرانس خبری کاخ سفید رسماً گفتید؛ "انتظار دارم که پیشرفت تدریجی در روابط بین آمریکا و ایران حاصل شود"
با این مواضع مثبت انتظار این بود که از برنامه خصمانه و لجوجانه آمریکا علیه ملت ایران کاسته شود. امّا متاسفانه طی پنج سالی که شما بر اریکه قدرت نشسته اید نه تنها فشارها و تهدیدها و تحریمها کاسته نشده است بلکه هر روز به حجم و اندازه آن از طریق فشار به مجامع جهانی و بویژه شورای امنیت سازمان ملل بر آن افزوده می شود.

شما در پایان چهارساله ریاست جمهوری با لحنی خشن و تهدید آمیز خطاب به ملت ایران گفتید: "شدیدترین تحریمهای تاریخ را در مورد ایران اجراء می کنیم"
سخن این است این‌همه خشونت و بی مهری علیه یک ملت که
می خواهد روی پای خود بایستد، براساس چه منطقی است؟ چه منطق بشر دوستانه پشت این تهدیدها و خشونت ها وجود دارد. مگر شما مدعی پرچمداری حقوق بشر در جهان نیستید به چه دلیل با ملت ایران و حقوق انکارپذیر آن به عنوان یک کشوری که 10 برابر کشور شما ریشه تاریخی در جغرافیای طبیعی و سیاسی جهان دارد بنای خصومت ورزی گذاشته اید.

2- زیبنده است به عقب برگردیم. دولت ایالات متحده آمریکا در دهه 1330هجری شمسی در ایران یک کودتای نظامی را مدیریت کرد و یک دولت ملی را ساقط کرد.

دولت آمریکا طی سالهای حکومت محمدرضا پهلوی خشن ترین استبداد را در ایران مورد حمایت قرار داد به‌طوری‌که در سال‌های 1356 و 1357هزاران نفر در خیابانها توسط رژیم شاه با تایید گوناگون دولت آمریکا در زیر دید جهانیان و در روز روشن به گلوله بسته و کشته شدند.

ملت ایران با انقلاب اسلامی خود، یک حکومت دموکراتیک تشکیل داد و رهبران آمریکا با کمک ایادی خود از همان روز اول بنا را بر کودتا، دخالت در امور داخلی ایران، راه‌اندازی جنگ داخلی و تقویت تجزیه طلبی و بالاخره تحمیل جنگ عراق علیه ایران را گذاشتند. با آنکه قرار بود طبق معاهده الجزایر دو ملت به سمت عادی سازی روابط پیش بروند امّا این مهم صورت عملی به خود نگرفت.

آقای اوباما آیا از خود پرسیده اید که چرا روابط دو ملت و دو دولت به صورت عادی درنمی آید؟!

اجازه می خواهم در دو بخش این علت را بازگو کنم.
 الف-منابع اطلاعاتی شما از ایران از عناصر ضدانقلاب و بویژه منافقین همان ها که با ترورهای فراوان دستشان به خون هزاران نفر از مردم بی‌گناه ایران آغشته است، تغذیه می کنند. این جماعت هیچ‌گاه واقعیت های دیروز، امروز و فردای ایران را به شما نمی گویند.

ب-رژیم صهیونیستی به عنوان یک رژیم نامشروع خواهان عادی سازی روابط آمریکا با ایران نیست و در این باره اخلال می کند. بد نیست به اعتراف آقای گری سیک گوش فرادهید که اخیراً گفته بود نتانیاهو 20 سال است به آمریکا در مورد ایران دروغ می گوید و رهبران کاخ سفید را فریب می دهد.

3- آقای باراک حسین اوباما اگر خواهان جدّی روابط و گفتگو با ایران هستید باید در صحت منابع اطلاعاتی خود تجدید نظر کنید. ایران امروز که از زیر غبار هشت سال جنگ و 35 سال توطئه ضدانقلاب و نیز اخیراً پیروزمندانه از جنگ نرم بیرون آمده است یک ایران مقتدر، مستقر، مصمم، یکپارچه، متحد و نیرومند در همه قلمروهاست. تهدیدها و تحریمها نه تنها اثری در اراده ملت نگذاشته بلکه آنها را در راهی که می روند مصمم تر کرده است.

4- ظاهراً بهانه تازه آمریکا در خصومت ورزی علیه ملت ایران موضوع استفاده از فناوری صلح آمیز هسته ای است که از آن به عنوان تولید بمب هسته ای یاد می کنند و قبل از این بهانه، رهبران آمریکا هرآنچه از دستشان بر می آمده علیه ملت ایران انجام داده اند. در روزهای آغازین انقلاب اسلامی که ما اصلاً بحث فناوری هسته ای نداشتیم آن همه دخالت در امور ایران از طریق راه اندازی جنگ نرم و حمایت از گروههای مسلح و راه اندازی جنگ تحمیلی به چه بهانه ای راه افتاد؟! دولت آمریکا و همه غرب تمام قد پشت صدام ایستادند تا پشت ملت ایران را به خاک بمالند. امّا تقدیر الهی چنان شد که دشمنان ملت ایران به خاک سیاه نشستند و اکنون آثاری از آنها در منطقه نیست.

این هم یک عبرت الهی بود که صدام نه با جنگ نرم و سخت ما بلکه با دست همان کسانی که این گرگ را به جان ملت ایران انداخته بودند ساقط شد. اگر همه استراتژیست های عالم و بویژه آمریکا جمع شوند نمی توانند تغییری بر این تقدیر الهی و روسپیدی ملت ایران ارایه دهند.
5- شما نیک می دانید ایران پرچمدار خلع سلاح هسته ای در جهان بوده و هست و ان‌شاءالله خواهد بود. شما اطلاع دارید ایران نه به خاطر ترس از آمریکا یا اسرائیل بلکه به خاطر یک اعتقاد دینی و الهی، ساخت بمب هسته ای و اتمی را جایز نمی داند که فتوای صریح رهبر انقلاب اسلامی جای تردید در این موضوع نمی گذارد. شما نیک می دانید بیش از دوسوم مردم جهان در قالب دولتهای خود در غیر متعهدها و کنفرانس اسلامی بارها از ایران و ملت بزرگ ما دفاع کردند و گفته اند ایران به‌دنبال ساخت بمب هسته ای نیست. پس چرا یک دروغ و تهمت ناروا را تکرار می کنید و اساس دیپلماسی خود را بر یک دروغ و نیرنگ استقرار کرده اید؟
آیا فکر می کنید گفتگو در فضای دروغ، فریب و نیرنگ شکل
می گیرد؟

ما معتقدیم نتیجه و محصول آن چیزی جز بی اعتمادی ما و عدم صداقت شما نیست. هیچ منطق انسانی پشتوانه این گفتگو نیست.

6- شروط گفتگو، براساس یک منطق انسانی و الهی هم در زمان امام خمینی (ره) و هم در زمان آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبری معظم انقلاب بارها اعلام شده است:

الف- دست کشیدن از ادامه خصومت و دشمنی با مردم ایران

ب- آزاد کردن منابع مالی بلوکه شده در آمریکا از زمان شاه که امروز یک رقم نجومی را تشکیل می دهد

ج- به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی ایران و دولت برخاسته از رای ملت و عدم مداخله در امور داخلی ایران

د- پایان دادن به تهدیدهای روزافزون و تحریمهای ظالمانه که حتی شامل اقلام دارویی هم شده است!

هـ- پایان دادن به دشمنی با اسلام و مسلمانان و برداشتن پروژه

جنگ های صلیبی از روی میز وزارت دفاع ، سازمان سیا و وزارت امورخارجه ایالت متحده آمریکا.

من فکر می کنم اگر شما دور از فشارهای اسرائیل و تحمیل جناح تندرو بی منطق، منافع حال و آینده دو ملت آمریکا و ایران را در نظر داشته باشید و همه این امور یا حتی یکی از آنها را عملیاتی کنید مقدمات گفتگوی صادقانه آن‌هم از موضع احترام دو جانبه پدید می آید.

اینجانب خیرخواهانه و صمیمانه می گویم که کوبیدن برطبل دشمنی با ملت ایران که طی 35 سال گذشته هر روز صدای آن بیشتر به گوش می رسد به نفع دولت شما و منافع دو ملت و صلح جهانی نیست. این را نه به این خاطر می گویم که اکنون پرقدرت ترین کشور منطقه و بانفوذترین ملت در بین ملتهای جهان هستیم. بلکه به این دلیل می گویم که در این مناقشه خداوند بزرگ از ملت ما حمایت می کند و شما از حمایت خدا بی نصیب هستید به همین خاطر ملت ما همیشه در این هماوردی پیروز است.

نکته آخر اینکه شایسته است جغرافیای کهن سیاسی و تمدنی ایران را با اسلام، انقلاب، رهبر و مردمش بشناسید پیام این کشور در طول تاریخ حیاتش، صلح و دوستی بوده و همواره از هویت دینی و ملی خود دفاع کرده است. تاریخ این ملت قابل احترام است. شما از این فرصت استفاده مطلوب نمایید.

جمهوری اسلامی ایران یازدهمین دوره ریاست جمهوری خود را با موفقیت و حضور گسترده و وسیع مردم در انتخابات و در کمال آزادی، آرامش و امنیت برگزار کرده است، حقاً از این "فرصت" بین‌المللی پدید آمده استفاده کنید و نگذارید به "تهدید" تبدیل شود.

به گمانم شما می دانید بین دو ملت ایران و آمریکا خصوصاً نخبگان دو کشور، ضمن احترام متقابل، مسئله چالش برانگیزی که مانع شناخت و درک بیشتر شما باشد وجود ندارد شایسته است از این فرصت مناسب باقیمانده دوره مسئولیت خود به‌ نحو مطلوب استفاده کنید.

جناب آقای اوباما شأن شما این است که با عبرت‌گیری از تاریخ، به ملت‌ها و خواست آنان احترام بگذارید. اوضاع جهان اقتضای ویژه دارد زیرا با یک تلنگر شوروی سابق تجزیه شد و امام خمینی (ره) این اخطار را غیر مستقیم به غرب داده بودند که مواظب باشید اتفاقی که در تجزیه شوروی پیش آمد برای شما پیش نیاید.

جناب آقای اوباما! شما در تبلیغات انتخابات دور اول ریاست جمهوری خود قول دادید"تغییر" ایجاد کنید اما در این چند سال عملکرد مسئولیت شما "تغییری" را شاهد نبودیم شما می توانید در تاریخ سیاسی ایالات متحده آمریکا نقطه عطفی ایجاد کنید که منجر به "حیات طیبه"شود این مفهوم را از قرآن کریم که پیام الهی است به شما هدیه می کنم تا با مشارکت همه انسان‌های نیک اندیش به فکر صلح و آرامش انسان‌ها باشید و این پیام یکی از مصادیق بندگی خدای قادر متعال است.
به امید سعادت و نیکبختی همه انسانهای عالم
والسلام

تهران امروز:معمای ارتش مصر

«معمای ارتش مصر»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حجت کاظمی است که در آن می‌خوانید؛از زمان آغاز تحولاتی که به سقوط حسنی مبارک در مصر انجامید همه تحلیل‌ها درخصوص مهم‌ترین نیروی موثر بر سرنوشت تحولات به گزینه‌ای به نام ارتش و در راس آن شورای نظامی ختم شده است. هیچ‌کس تردیدی ندارد که جهت‌گیری این نهاد و فرماندهان در آخرین روزهای مبارک نقشی اساسی در تعیین تکلیف تحولات داشت.ارتش که از مبارک به واسطه تلاشش برای به قدرت رساندن جمال مبارک ناراحت بود در هماهنگی با قدرت‌های غربی، به ناگاه پشت او را خالی کرد تا مبارک به خیل دیکتاتورهای ساقط شده تاریخ بپیوندد. از آن پس نیز ارتش در ماجرای دولت انتقالی، انتخابات مجلس، ریاست‌جمهوری وقانون‌اساسی نقشی محوری ایفا کرد.آخرین گام ارتش در تعیین مسیر تحولات در ماجرای کودتای اخیر علیه اخوان و رئیس‌جمهور مورد حمایت آن شکل‌‌گرفت. اما سوال این است که ارتش در چند سال اخیر با چه زمینه‌ای وارد تحولات مصر شده است؟چشم‌انداز مطلوب آن برای روند تحولات چیست و نهایتا موانع موجود در مسیر ایفای نقش آن کدام است؟پاسخ به این سوالات در قالب چه نکته در زیر آورده می‌شود.

1 - ارتش مصر، ارتشی برآمده از انقلاب کودتایی سال 1952 جمال عبدالناصر و محمد نجیب است و ایدئولوژی غالب آن ملی‌گرایی عربی با طعم سوسیالیسم ناصری بوده که البته این آخری در سه دهه گذشته به حاشیه رانده شده است.بر خلاف بسیاری از ارتش‌های آفریقایی و خاورمیانه‌ای،ارتش مصر همواره نقشی محوری در نبردهای میهنی از جمله نبرد سوئز و نیز جنگ‌های متعدد جهان عرب و اسرائیل داشته است و نماد ملی‌گرایی مصری‌ها تلقی می‌شود. برآیند همه این موارد آنکه ارتش از محبوبیتی قابل‌توجه در نزد افکار عمومی مردم مصر برخوردار است.از همین رو بود که در جریان منازعه سیاسی موافقان و مخالفان مبارک، ارتش با درک موقعیت، به طرف مخالفان چرخید تا محبوبیت و محوریت خود را دو چندان کند.از آن پس و در مقطع گذار نیز ارتش کوشیده است تا حتی‌الامکان خود را در کنار کفه سنگین‌تر ماجرا قرار دهد و طوری عمل نکند که به وجهه مردمی و جایگاه آن آسیب جدی وارد آید.

2 - در نظریه‌های گذار تصور بر آن است که ارتش به عنوان نهادی فرادست و دارنده بالاترین قدرت در عرصه منازعات اجتماعی و سیاسی در دوره‌های تحول و بی‌ثباتی سیاسی، این توانایی را دارد که به نقطه ثبات و تعیین‌کننده چارچوب‌های ایجاد نظم سیاسی جدید بدل شود.برخی از ارتش‌های جهان سومی در مقاطع مهمی بدل به حافظ چارچوب‌های یک نظام سیاسی شده‌اند.ارتش در برزیل و بخش مهمی از آمریکای لاتین و مرکزی، برای چند دهه حافظ و ضامن حضور کشورهای این منطقه در بلوک کشورهای کاپیتالیستی و در خط مقدم مقابله با انقلاب‌های سوسیالیستی بوده‌اند.

 این نقش را ارتش‌های کشورهای آسیای جنوب شرقی نیز ایفا کرده‌اند.در ترکیه نیز ارتش برای بیش از 90 سال حافظ نظم لائیک و میراث آتاتورک تلقی شده است.ارتش مصر نیز برای چندین دهه همواره به عنوان حافظ و نگهدارنده میراث عبدالناصر تلقی می‌شد.به نظر می‌رسد ارتش مصر طی تحولات چند سال اخیر، با تجدیدنظر در نقش تاریخی خود، در جهتی قرار گرفته است که می‌توان آن را ایفای نقش در مقام«قابله دوران گذار» و حامی شکل‌‌گیری«نظم دموکراتیک»نامگذاری کرد.

3 - این انتخاب از منظر تاریخی، اجتماعی و سیاسی هوشمندانه و همگام با تحولات جهانی و داخلی بوده است. ارتش از نهادی که حامی نظمی اقتدارگرا، شخص محور و ناکارآمد به نهادی بدل شده است که همگام با مردم و به‌ویژه طبقه متوسط جدید حرکت کرده است.این حرکت از آن جهت هوشمندانه بوده است که ارتش با عبور از نظم قدیم و حمایت از نظم جدید از یکسو محبوبیت خود را افزایش داده است و از سوی دیگر ضمانتی برای افزایش موقعیت و نفوذ ارتش در سال‌های آینده به دست آورده است.

4 - ولی مسئله این است که در روند ایفای نقش تاریخی ارتش طی دو سال گذشته موانعی شکل‌‌گرفته است که می‌تواند به مثابه پاشنه آشیلی جدی برای این نهاد بدل شود و تمام رشته‌ها را پنبه کند.مشارکت در شکل‌‌گیری کودتای سیاسی اخیر مهم‌ترین این اشتباهات است که با تحولات پس از آن ارتش را در وضعیت دشواری درگیر کرده است.دلیل قضیه هم مشخص است:برخلاف مبارک که اجماعی نسبی بر سر رفتن او شکل‌‌گرفت؛ در کودتای اخیر نسبت قابل توجهی از جمعیت مصر حامی فرد برکنار شده است.بنابراین در دوران گذار جدید،ارتش برای بازگرداندن نظم با مانعی به نام اخوان‌المسلمین و پایگاه عظیم اجتماعی آن روبه‌رو است.اتفاق مهم آن است که اخوان‌از حامیان خود دعوت به حضور خیابانی می‌کند و ارتش در این میانه اقدام به اعمال خشونت علیه مردم می‌کند. به نظر می‌رسد ارتش مصر امیدوار است تا با زبان تهدید و زور،به اخوان‌المسلمین بقبولاند که مرسی دیگر به قدرت بازنخواهد گشت و بهتر است که از خیر او بگذرند و ضمن بازگشت به روند سیاسی، آینده را از نو بسازند.

ادامه بی‌توجهی اخوان به این پیام‌ها می‌تواند کار را بر مصر و ارتش دشوارتر کند و حضور خیابانی ارتش را تشدید کند.بر کسی پوشیده نیست که حضور خیابانی بیشتر به معنای خشونت بیشتر است و خشونت نیز به سرعت مشروعیت هر نهادی را فرسوده می‌کند.شاید وقتی چند سال دیگر بگذرد و نتایج اقدامات آشکارتر شود، بسیاری به این گزاره رای دهند که اقدام نظامی علیه مرسی با عجله صورت گرفته است و بهتر بود به وی و حزب حامی او اجازه داده می‌شد تا ناتوانی‌های خود را در اداره کشور بیشتر آشکار کنند و در روندی طبیعی از عرصه حذف شوند.

حمایت:شبِ آشتی

«شبِ آشتی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سیدمحمدمهدی موسوی است که در آن می‌خوانید؛برتر از هزار ماه... هشتاد سال عمر... تصورش هم دشوار است؛ اما این حقیقتی است که قرآن کریم بر آن صحه می‌گذارد و به همه بندگان خالق بی‌همتا یادآور می‌شود که ای انسان‌ها، این شب عزیز و بی‌همتا را درک کنید و رو به سوی مهربان‌ترینِ مهربانان آورید که این توجه و بازگشت به اندازه یک عمر طولانی و پربرکت و بلکه بیش از آن ارزش دارد!

به راستی چه سری است که در آیات سوره مبارکه قدر تاکید می‌شود: «فرشتگان و روح در این شب به اذن پروردگارشان بر هر کار نازل می‌شوند... شبی است مملو از سلامت تا طلوع صبح»، فهم و درک ما را به پی بردن راز این توصیفات راهی نیست؛ اما همین قدر باید بدانیم و آگاه باشیم که در چنین شبی، مقدرات یکساله ما رقم می‌خورد و به این دلیل است که شب قدر را بزرگترین و عظیم‌ترین فضیلت زمانیِ این دنیا توصیف کرده‌اند؛ شبی که موسمِ آمرزش گناهان است و زمانی برای آشتی با خدایی که همیشه چشم به راه بازگشت ماست.

در اهمیت چنین شبی و به خصوص احیای توام با معرفت آن همین بس که رسول مکرم اسلام(ص) فرمودند: «هرکس شب قدر را احیا بدارد، تا سال آینده عذاب از او برداشته می‌شود» امیرمؤمنان علی(ع) نیز در حدیثی در این باره می‌فرمایند: «در این شب چون مقدرات فرود آیند، تدابیر باطل و بی‌اثر شوند» حال که اندکی از بزرگی و عظمت این شب دانستیم، بهتر می‌توانیم عمق بیان صادق آل محمد(ع) را درک کنیم که فرمود: «قلب ماه رمضان، شب قدر است».این امام همام همچنین رهنمودی به ما برای شناخت شب قدر ارایه کرده و فرموده‌اند: «مقدرات در شب نوزدهم ماه رمضان تعیین، در شب بیست و یکم تأیید و در شب بیست و سوم امضا می‌شود». لیالی پرفضیلت شب قدر، اعمال و آدابی نیز دارد که عمل به آنها بهتر می‌تواند ما را به درک قطره‌ای از اقیانوسِ مفاهیم نهفته در آن رهنمون سازد.

از آن جمله غسل و شب‌زنده داری است که امام کاظم (ع) فرمود: «هرکس در شب قدر غسل کند و آن شب را تا سپیده دم زنده بدارد، از گناهانش بیرون می‌آید».از دیگر آداب بسیار مورد تأکید در شب قدر، ناظر به اهتمام به دعا و به ویژه قرائت زیارت سیدالشهدا (ع) است و بالاخره اینکه در این بارشِ رحمت و مغفرت، باید قرآن کریم را واسطه قرار داد و بر سر نهاد و خدایِ قرآن را قسم داد که به حق 14 نور مقدس، از گناهان و معاصی‌مان درگذرد و ما را در مسیر سعادت و آنچه مورد رضای اوست، در هر لحظه و مقامی یاری رساند.

آفرینش:تزلزل جایگاه خانواده با کاهش روابط عاطفی

«تزلزل جایگاه خانواده با کاهش روابط عاطفی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم    حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛براساس آمارهای موجود در سال 91 به ازای هر 2.9 ازدواج یک طلاق رخ داده است که نشان می‌دهد آمار طلاق درکل کشور 5.2 درصد افزایش داشته که این افزایش در نقاط شهری 13.1 درصد بوده است.

براین اساس بالاترین فراوانی طلاق در ترکیب سنی مردان 25-29 ساله و زنان20 تا 24 ساله است و این نشان از ناموفق بودن ازدواج‌ها و عدم موفقیت جوانان در امر همسرگزینی را می رساند.

اما آنچه مایه نگرانی بسیاری از کارشناسان حوزه جامعه شناسی است، افزایش "طلاق‌های عاطفی" است که هیچ آماررسمی ازآنها وجود ندارد و همواره میزان آن دو یا چند برابر تعداد‌ طلاق‌های رسمی است. طلاق‌های عاطفی معمولا از شکایت و گله‌گذاری زوج‌ها نسبت به هم شروع می‌شود. به نیازها و خواسته‌های یکدیگر اهمیت داده نمی‌شود، طوری که انگار زن و شوهر یکدیگر را می‌بینند ولی صدای هم را نمی‌شنوند و این مرحله آغازین شروع طلاق عاطفی است. درواقع زوج‌ها دراین شرایط تنها همدیگر را تحمل می‌کنند و صرفاً برای جلوگیری از تبعات مختلف وبدنامی طلاق رسمی به این شرایط تن می‌دهند. البته طلاق‌های عاطفی خود به عنوان یکی از عوامل افزایش طلاق‌های رسمی درکشور محسوب می شود.

متاسفانه این مدل طلاق درمیان بسیاری ازخانواده‌ها، از زوج‌های جوان گرفته تا خانواده‌هایی که صاحب چندین فرزند هستند و یا فرزندانشان هم ازدواج کرده‌اند، رواج دارد. اما تبعات این نوع طلاق کم تراز طلاق‌های رسمی نیست و چه بسا آثارآن می‌تواند نسل به نسل به فرزندان منتقل شود و افراد ناموفقی را به جامعه تحویل دهند که به لحاظ روانی بیمارخواهند بود.

دراین وضعیت زوجین از لحاظ روحی در شرایطی قرار دارند که هیچ رغبتی برای تعامل یا همکاری در زندگی مشترک ندارند وصرفاً از سراجبار امورات و برخی وظایف خانوادگی را به دوش می کشند. سردی فضای خانه و عدم روابط گرم والدین موجب می‌شود تا فرزندان نیز دچار افسردگی و اضطراب‌هایی شوند که درآینده آنها را با مشکلاتی همچون عدم اعتماد به نفس، عدم توانایی و ترس از تشکیل خانواده وزندگی مشترک، گرایش به انزوا و به دنبال آن تمایل به اعتیاد، کشیده شدن به فسادهای اخلاقی، سوء ظن به همسر و دیگر افراد جامعه و... دچار می کند.

بارزترین مشکل این فرزندان طلاق، گریز از خانه و خانواده می باشد. فرزندان برای رهایی از فضای سرد و بی روح خانه ترجیح می‌دهند تا بیشتر وقت خود را خارج ازخانه و احتمالا جمع دوستان بگذرانند. دراین شرایط فرار ازخانه توسط فرزندان بهترین گزینه می باشد که آنها را به ورطه فساد و اعتیاد نزدیک می کند و بنیان‌های جامعه و خانواده را متزلزل خواهد ساخت.

خانواده‌هایی که دچارطلاق عاطفی هستند، والدین و فرزندانشان تمایلی به شاد بودن یا حضور در جمع‌های شاد را ندارد و عموما تنهایی را ترجیح می‌دهد تا کم‌کم به افسردگی دچار می‌شود و به جز سلامت روحی که بیمار شده است سلامت جسمی آنها نیز به خطر می‌افتد. لذا بهترین راهکاردر جلوگیری از این مسئله برمی‌گردد به انتخاب صحیح و راه‌های پیشگیری در سال‌های ابتدایی ازدواج، که گفتگو و مطرح کردن مشکلات به صورت منطقی از سوی زوجین اصلی ترین آن است.

 ضمن اینکه حمایت‌های والدین و مشاوره دادن آنها به زوج‌های جوان نیز به عنوان راهکاری برای حفظ شاکله خانواده مفید خواهد بود. همیاری و درک متقابل زوجین از مشکلات جامعه و توانایی‌های یکدیگر عامل دیگری درجهت جلوگیری از طلاق‌های عاطفی می باشد.

لذا به خانواده‌ها و زوج‌های جوان و میان سال توصیه می‌شود درراستای حفظ جایگاه خانواده همواره به پالایش رفتارهای خود و آسیب شناسی مشکلات فی مابین درخانواده بپردازند تا علقه‌ها و عواطف مورد نیاز اعضای خانواده رو به سردی نگذارد وموجب ایجاد طلاق‌های عاطفی نشود.

قانون:قانون، ضلع سوم اعتدال و تدبیر

«قانون، ضلع سوم اعتدال و تدبیر»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم حمید رستمی است که در آن می‌خوانید؛پس از حضور پرشور ملت بزرگ ایران در حماسه 24 خرداد و انتخاب آقای دکتر روحانی به ریاست جمهوری با شعار اعتدال و تدبیر و با نزدیک شدن زمان تحلیف و معرفی کابینه، چند نکته حائز اهمیت است که باید مد نظر رئیس جمهور منتخب و کابینه ایشان قرارگیرد.

تلاش تمامی دولت ها در صحنه های بین المللی و داخلی مبتنی بر منافع ملی کشور تعریف شده است که مسلماً  در شرایط کنونی، دولت یازدهم وظیفه ای به مراتب بیشتر از دولت های گذشته دارد و آن همگانی کردن و فرهنگ سازی نمودن اولویت و مقدم بودن منافع ملی بر منافع فردی در سطح جامعه است که این مهم باید از داخل دولت آغاز و در سطوح مختلف جامعه اشاعه پیدا کند.

نکته بعدی مسئله قانون و قانون گریزی است که شاید بیشتر مشکلات  جامعه ما از این مسئله نشأت می گیرد. شاید اگر رئیس جمهور منتخب کلمه قانون را به عنوان ضلع سوم دو کلمه اعتدال و تدبیر اضافه کنند و در راستای قانونمداری و احترام به قانون در تمامی زمینه ها  با حفظ منافع ملی تلاش نمایند و این مسئله را در لایه های مختلف جامعه که مهم‌ترین آن سطوح اداری و سازمان‌های زیر مجموعه دولتی است به عنوان اولویت اول خود قراردهند به طور حتم در پایان چهار ساله ریاست جمهوری مملکتی قانونمند و مقتدرتر از هر زمان دیگر خواهیم داشت.

رعایت این نکته در بعد اقتصادی نیز تاثیر بسزایی دارد ، به منظور ثبات اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی آحاد مردم نیازمند وضع قوانین و مقررات با ثبات و تسهیل کننده امور اقتصادی و رونق‌دهنده کسب و کار یا اصلاح قوانین دست و پا‌گیر هستیم که با کار کارشناسی و مد نظر قراردادن منافع ملی از سوی نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی میسر خواهد شد که تعامل بین قوا در سرعت بخشیدن به این مهم از اهمیت بسیاری برخوردار است.
و نکته آخر بازنگری دولت یازدهم در روش ها و تبیین ساز و کارهای عملی در جهت بهبود ارتباط بین مردم و دولت به معنای خاص است که با استفاده از تجربه ، دانش و بینش افراد متخصص و مجرب قابل دستیابی است.  

تابناک:توسعه پشت دیوارهای بسته شکل نمی‌گیرد

«توسعه پشت دیوارهای بسته شکل نمی‌گیرد»عنوان یادداشت روز روزنامه تابنکا به قلم مسعود کرباسیان است که در آن می‌خوانید؛سازمان جهانی تجارت یا WTO با این هدف شکل گرفت که دنیا را به سمت استفاده از توافقنامه‌ها و پروتکل‌های خاصی هدایت کند. همزمان با تاسیس این سازمان، فهرستی از اتحادیه‌ها و همکاری‌های منطقه‌ای شکل گرفت که بر اساس آنها، امتیازات متقابل کشورهای عضو، حتی فراتر از تعهدات مندرج در WTO بود. به طور مثال در اتحادیه اروپا می‌بینیم که از سفارتخانه‌های مشترک، پول مشترک و سیاستگذاری اقتصادی مشترک صحبت می‌شود. حتی تعرفه‌ها بین خودشان متفاوت می‌شود. این وضعیت، صرفه‌جویی در مقیاس را نشان می‌دهد.

بدین ترتیب وقتی یک کشور در بخشی از صنعت یا خدمات توان تولید پیدا می‌کند، با تعرفه ناچیز به بازار بزرگ 27 کشور اروپایی دسترسی پیدا می‌کند. با این کار، هم سیاست و هم اقتصاد خود را شکل داده است و هم خود را به اقتصاد قدرتمند دنیا متصل کرده است. اگر هر یک از این 27 کشور، مستقل بودند، قطعا از توان اقتصادی و سیاسی امروزی خود برخوردار نبودند. این کشورها چانه‌زنی، قدرت تاثیرگذاری و نفوذشان در سرمایه‌گذاری را مدیون حضورشان در اتحادیه اروپا می‌دانند.

دنیا به سمت این همگونی در حال حرکت است. اما اینکه همگونی در بعضی از کشور‌ها به نتیجه نمی‌رسد دلایل دیگری را باید ذکر کرد. در اتحادیه‌ای مانند اتحادیه اروپا که دو جنگ جهانی را پشت سر گذاشته، اگر بحرانی در هریک از کشور‌ها پیش آید بقیه کشور‌ها به این بحران کمک می‌کنند. حالا اگر ما بگوییم این بحران ناشی از پیوستن بعضی از کشور‌ها است یا نه فرقی در اصل موضوع ندارد.

دنیا امروز حالت فشرده‌ای پیدا کرده و این ارتباطات است که بازار را گسترش می‌دهد. ضمن اینکه تجارت خارجی یکی از موتور‌های توسعه است. امروز همه پذیرفتند که موتور توسعه، تجارت است، ولی میزان شدت و ضعف آن مورد اختلاف است. این‌گونه نیست که کسی معتقد باشد که پشت دیوارهای بسته می‌توان به توسعه دست یافت. توسعه در گروی ارتباطات است./

شرق:مثبت، اما ناکافی

«مثبت، اما ناکافی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم رضا ملک‌زاده است که ر آن می‌خوانید؛موضع‌گیری اخیر وزارت خزانه‌داری ایالات متحده پیرامون لزوم تسهیل صدور دارو به مقصد ایران، با وجود تحریم‌ها و تلاش برای یافتن راهی در این‌باره و حتی مذاکره با سایر شرکت‌های داروسازی کشورهای اروپایی را باید در چارچوب تغییر فضای سیاسی کشور طی ماه‌های اخیر ارزیابی کرد.

در هفته‌های گذشته، شاهد آن بودیم که نمایندگان کنگره آمریکا که معمولا مواضع منفی در قبال کشورمان داشتند، خواستار استفاده از فضای ایجادشده پس از انتخاب دکتر روحانی شده‌اند و تعدادی از مقامات سیاسی و امنیتی دولت‌های گذشته و حتی اندیشمندان این کشور در نامه‌هایی به اوباما، لزوم تعامل و از دست نرفتن فرصت گفت‌وگو با ایران را یادآوری کرده‌اند. این «پالس‌های مثبت»، دارای پیام‌هایی امیدوار‌کننده است به این معنا که آمریکا با نشان دادن حسن‌نیت، کمک کند تا فضای دیپلماسی و گفت‌وگو، جای تهدید و تحریم را بگیرد. اما موضوع دارو را نمی‌توان با این بیانیه‌ها، تمام‌شده فرض کرد.

پس از افزایش تحریم‌های یکجانبه ایالات متحده یا قطعنامه‌های شورای امنیت بر ضد ایران، هیچ‌گاه اقلام پزشکی و دارویی در فهرست ممنوعیت‌ها نبوده است. مشکل اصلی این بوده که به دلیل تحریم‌های بی‌سابقه در زمینه بانکی، امکان گشایش اعتبار و انتقال پول از ایران گرفته شده و این محدودیت‌های مخرب، هر نوع کالای وارداتی را شامل می‌شود. قطعا غربی‌ها نیز می‌دانستند که تحریم‌های آنها، دامن بخش بهداشت و درمان ایران را می‌گیرد و این عمل غیرانسانی، مخالف همه کنوانسیون‌های جهانی است.

قبلا بارها درخصوص اثرات غیرمستقیم تحریم‌ها بر حوزه غذا و داروی ایران در رسانه‌های داخلی و مجلات علمی پزشکی داخلی و خارجی، مطالبی ذکر شده بود اما به نظر می‌رسید غرب این اراده و حسن‌نیت را ندارد تا تسهیلاتی در این خصوص قایل شود. آنچه که از سوی وزارت خزانه‌داری ایالات متحده بیان شده نیز امر تازه‌ای نیست  زیرا  مشکل اصلی، عدم تحقق این وعده‌هاست و تا زمانی که حداقل، تحریم‌های بانکی در حوزه خرید اقلام دارویی و تجهیزات پزشکی لغو نشود، نمی‌توان به ثمربخشی ‌راه‌های دیگر چندان امیدوار بود چه اینکه ویژگی تحریم‌هایی که در هشت‌سال اخیر علیه ایران وضع و اجرا شده، پیچیدگی و هوشمندی آن است. بنابراین، آنان باید در عمل نشان دهند تسهیلاتی قایل شده‌اند و این می‌تواند شروع اقدامات مثبت باشد.

واقعیت این است که دارو، کالایی است که به‌طور مستمر در حال ساخته شدن و به‌روز شدن است و انواع جدید و موثرتر نسبت به نمونه‌های قبلی، هر روز وارد بازارهای جهانی می‌شود. آنچه در ایران تولید می‌شود از «پتنت» بیرون آمده و به همین دلیل می‌توانیم ماده اولیه آن را تهیه و بسازیم که البته اقدامی کارشناسی به‌شمار می‌رود چراکه باعث ارزان تمام شدن بهای داروهای قدیمی می‌شود.

اما داروهای جدید که اتفاقا برای درمان بیماری‌ها به‌شدت مورد نیاز است، در شرایط فعلی در دسترس نیست. مساله اینجاست که ما در ایران طب پیشرفته داریم و اطلاعات پزشکان ما «به روز» است و در فاصله بسیار کوتاهی از یافته‌های پزشکی در جهان مطلع می‌شوند و می‌خواهند در درمان بیماری‌ها در کشورمان، از آنها بهره بگیرند. پس بدون تعامل مستمر با دنیا و گرفتن دارو، نمی‌توان بخشی از مسایل پزشکی را حل کرد. ما نیاز داریم کانال‌های مطمئن داشته باشیم تا از آن طریق، دارو و تجهیزات پزشکی وارد شود. اما درخصوص قیمت، باید به تقویت بیمه‌های پزشکی روی آورد و این روندی است که در انگلستان، آمریکا و سایر کشورها در حال انجام است.

طراحی سازوکار در این‌باره مهم است و به نظر نگارنده، کلید در بازگشت سازمان‌های بیمه‌گر، ذیل مدیریت وزارت بهداشت است. کمبود منابع مالی، ممنوعیت ثبت سفارش و کاهش نقدینگی شرکت‌های دارویی بر سر جای خود اما اختلاف بیمه‌ای و مالی میان وزارت بهداشت و کار، تعاون و رفاه اجتماعی، عاملی دیگر در هرج‌ومرج بخش درمان است.

آرمان:جوانان از وزارت ورزش جدا نمی‌شود

«جوانان از وزارت ورزش جدا نمی‌شود»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم علی اکبر اولیا است که در آن می‌خوانید؛بحث ایجاد وزارت ورزش وجوانان یکی از دلایلش این بود که متاسفانه دولت‌های نهم ودهم نسبت به مجلس پاسخگو نبودند ومشخصا هم رئیس دولت در حوزه مسئولیت خود در مقابل مجلس پاسخگویی لازم را نداشت؛ چند حوزه از جمله محیط‌زیست و میراث فرهنگی وگردشگری و سازمان جوانان جزو مسئولیت‌های ریاست جمهوری بود که متاسفانه دولت پاسخگویی لازم را در قبال آنان نداشت.

ضمنا نیروهایی که آنجا مخصوصا در سازمان جوانان وارد شده بود آنجا را تبدیل به یک حزب سیاسی برای اطرافیان دولت کرده بود، این یکی از نگرانی‌ها ودغدغه‌های خیلی‌ها بود؛ رئیس دولت پاسخگوی تام و تمام حوزه مسئولیت خود نبود و متاسفانه سوال کردن و انتقاد از دولت هم هزینه‌های خودش را داشت. بنابراین تصمیم گرفته شد که حوزه ریاست جمهوری سبک‌تر شده و با تشکیل وزارت ورزش و جوانان دسترسی بهتری به وزیر داشته باشیم واز این طریق بتوانیم از حوزه مسئولیتش سوال کنیم؛ چراکه سوال کردن از رئیس جمهور به این سادگی‌ها نیست.

شما نگاه کنید هر بار سوال کردن از رئیس‌جمهور چه مسائلی را برای مجلس ایجاد می‌کرد. مخصوصا با روحیه‌ای که آقای احمدی‌نژاد داشت نمی‌توانستیم زیاد از ایشان پیگیر شویم. از وزیر بهتر می‌شد در حوزه جوانان سوال کرد. مسئله بعدی نزدیک بودن روحیه جوانان با بحث ورزش وتربیت بدنی است. قرار بود سازمان جوانان بحث فرهنگی در جوانان را پیگیری کند ولی متاسفانه تبدیل شده بود به باشگاه سیاسی جوانان نزدیک به دولت و اطرافیان دولت هم پاسخگو نبود.

نمایندگان حامی دولت بارها در مجلس سعی کردند جلوی این طرح را بگیرند؛ در کمیسیون هم مخالفت‌های جدی با این طرح صورت می‌گرفت و مرتب از این هفته به هفته‌های بعد منتقل شده و ادعا می‌شد این طرح ادغام؛ هزینه های زیادی را برای دولت در پی خواهد داشت اما با انجام ادغام بسیاری از هزینه‌های اضافی که به هر دو سازمان به لحاظ اجرایی تحمیل می‌شد کمتر شد؛ ما معتقد بودیم وزیر پاسخگوی سوال‌های ما برای هزینه‌های جاری سازمان جوانان خواهد بود و طبیعی است که در ابتدای کار مشکلاتی داشته باشیم. این از اشتباهات وزیر بود که بحث ورزش قهرمانی را بحث غالب وزارت ورزش وجوانان تازه تاسیس کرد.

اما به نظر می‌رسد در نهایت به اهداف خود در پیدا کردن یک فرد پاسخگو برای وزارت ورزش وجوانان و قرار دادن یک وزیر که پاسخگوی حوزه جوانان باشد موفقیت داشته‌ایم. اگر سازمان اداری و استخدامی کشور در استخدام نیروها دقت بیشتری کند بحث استخدامی مطرح نمی‌شود؛ در بحث نیروها هم می‌توانست کاری کند که حتی یک بخش وزارتخانه تحت‌الشعاع بخش دیگر قرار نگیرد.

ما در ابتدای کار طبیعی است که مشکل داشته باشیم اما بحث فرهنگی جوانان که اصلا در این وزارتخانه به آن پرداخته نشد و این یکی از ضعف‌هایی بود که می‌شد در مورد آن صحبت کرد. این روزها اما صحبت از جداشدن بخش جوانان از وزارت ورزش مطرح شده است؛ طرحی که به گمان خیلی نپخته وخیلی زود هنگام مطرح شده است؛ طرح دوفوریتی که مجلس می‌خواهد آن را دنبال کند و به تصدی‌های دولت اضافه می‌کند ولی به نظر نمی‌آید بخش جوانان از وزارت جدا شود.

مردم سالاری:چرا پیروزی روحانی، پیروزی اصلاح‌طلبان است؟

«چرا پیروزی روحانی، پیروزی اصلاح‌طلبان است؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزابابامطهری‌نژاد است که در آن می‌خوانید؛ جان ماکسول می‌گوید: «تفاوت بین افراد عادی و افراد موفق در نگرش آنها نسبت به شکست است.»

اگر انسان شکست را نتیجه نامطلوب بداند و از آن درس بگیرد، می‌توان گفت شکست هم پیروزی است، چون می‌آموزد که چگونه به موفقیت برسیم.

بعد از پیروزی دکتر حسن روحانی در انتخابات یازدهم، جامعه در برابر یک سوال قرار گرفت که پیروزی روحانی، پیروزی اصلاح‌طلبان است یا پیروزی اصولگرایان؟

اصولگرایان با تمرکز روی چند واژه مثل این که دکتر روحانی گفته است که من مستقل هستم یا گفته است که من وامدار هیچ حزب و گروهی نیستم و یا گفته است که دولت من دولت اعتدال است و مشابه آن استدلال کردند که روحانی اصلاح‌طلب نیست و نتیجه گرفتند که پس اصولگراست!

اما ماهیت اصلاح‌طلبی و اصولگرایی چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید عناصر ساخت سیاسی یک جامعه را مورد توجه قرار داد. عناصر ساخت سیاسی جامعه عبارتند از نیروهای اجتماعی، صنفی، سیاسی، نظامی و نهادهای تصمیم‌ساز و سیاستگذار، بروکراسی گسترده دستگاه‌های اجرایی، ابزارهای هژمونی‌ساز رسمی و رسانه‌های غیررسمی به علاوه قانون اساسی.

این نیروها و نهادها منشا شکل‌گیری متفاوتی دارند، از این رو وزن و شیوه عمل و میزان تاثیرگذاری این عناصر بر ساخت سیاسی یکسان نیست.

در کشور ما نیروها و نهادهای ساخت سیاسی در ائتلاف با یکدیگر به ترتیبی که همگان از آن آگاهند، دو جبهه اصلی «اقتدارگرایی» و «دموکراسی خواهی» را ساماندهی کرده‌اند. اقتدارگرایان اندیشه تمرکز قدرت سیاسی را در افراد و گروه‌های خود در سر می‌پرورانند.

و دموکراسی‌خواهان در پی احاطه رای مردم بر قدرت سیاسی هستند و انتقال آرام قدرت به نهادهای مدنی را نشانه گرفته‌اند. هر یک از این دو، طیف‌ها و گروه‌های متنوعی را در برمی‌گیرند. در این مقال قصد پرداختن به سیر تطور این دو را ندارم و به فرصتی دیگر وا می‌گذارم، اما در شرایط فعلی گروه اصلی مسلط در جبهه اقتدارگرایان، اصولگرایان و در جبهه دموکراسی‌خواهان، اصلاح‌طلبان نام گرفته‌اند.

گروه اصولگرایان از راست سنتی تا آبادگران و آبادگران جوان، حامیان دولت جبهه‌های پایداری، ایستادگی و نظامیان سیاست‌طلب را در بر می‌گیرد که در هشت سال گذشته توانستند با بسیج نیروهای خود، نهادهای تصمیم‌ساز و سیاستگذار، بوروکراسی گسترده دستگاه‌های اجرایی، ابزارهای هژمونی‌ساز رسمی و رسانه‌های غیررسمی و... را همراه خود سازند. این موفقیت آنان هیچگاه در طول سالیان پس از انقلاب اسلامی تکرار نشده بود. با این موفقیت توانستند به طور کم‌سابقه‌ای اهداف اصلی خود را پیش ببرند و قرائت خود را از قانون اساسی ارائه دهند.

حاصل این موفقیت محدودیت حرکت‌های صنفی، مدنی، سیاسی، مسائل اقتصادی و سیاسی است که نتیجه آن حداقل در افکار عمومی و عدم پاسخگویی به مردم و نهادهای مدنی و حتی نهادهای قانونی وابسته به خود مثل مجلس اصولگرا است. این محصول موجب آشکار شدن عمومی معایب یکپارچگی قدرت نزد اصولگرایان و بازشدن زمینه ساخت سیاسی به روی اصلاح‌طلبان درون حاکمیت شد.

اصلاح‌طلبان درون حاکمیت ریشه خود را در پیروی از خط امام و اجرای بی‌کم و کاست قانون اساسی و اصلاحات در راستای حاکمیت اراده مردم از طریق عمل اثر بخش نهادهای مدنی و دفاع همه‌جانبه از حقوق شهروندی می‌دانند.

حال با این توضیح مختصر، نظری بیندازیم به گفتمان غالب برنامه‌ها، تبلیغات و مواضع دکتر حسن روحانی تا از خلال آن پاسخ سوال مطروحه یعنی جناح پیروز انتخاب پاسخ گفته شود قبل از آن اشاره کنم که نگارنده در شرایط امروز جامعه اعتقاد به دو قطبی کردن جامعه ندارد، در رویه‌ها و روش‌ها مشی اعتدال یعنی بهره گرفتن از نیروهای کارآمد جامعه صرفنظر از گرایش سیاسی آنان را به صواب نزدیک‌تر می‌داند مشروط بر آن که اولا از افراد افراطی بی‌اعتقاد به حقوق شهروندی و اقتدار نهادهای مدنی استفاده نشود ثانیا ترکیب دولت به گونه‌ای باشد که گفتمان معرفی شده در برنامه‌ها و تبلیغات دکتر روحانی همچنان گفتمان حاکم بماند. اصلاح‌طلبان چه در هیبت شوراهای هماهنگی جبهه اصلاحات و جبهه اصلاح‌طلبان و چه در هیبت احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب و چه افراد، آن طور که اعلام کرده‌اند هیچ سهم‌خواهی مشخصی را انتظار ندارند، اما گفتمان حاوی مطالبات مردم و آرمان‌های راهبردی خود را متوقع‌اند.

اما گفتمان پیروز انتخابات چه بود؟

دکتر حسن روحانی در برنامه اعلام شده و منتشرشده با عنوان «دولت تدبیر و امید» گفتمان خود را «گفتمان نجات اقتصاد، احیای اخلاق، تعامل با جهان» و دولت خود را «دولت نیک اندیشان، راستگویان، درست کرداران، درایت، شهامت، شرافت برای نجات کشور دولت آرامش در سیاست، آسایش در اقتصاد، امنیت در فرهنگ، دولت آزادی مسوولانه در اندیشه، رفتار و گفتار، دولت امید جوانان، تلاش میانسالان، تکریم بزرگان» ذکر می‌کند و از جمع برنامه‌های خود در بخش اول که ماهیت‌ساز است به موارد زیر تکیه می‌کند:

برنامه سیاسی: وحدت و انسجام از طریق تضمین حقوق ملت با برنامه‌های:

- تدوین منشور حقوق شهروندی با لحاظ نمودن دو اصل کرامت انسانی و منع تبعیض.

- اجرای کامل فصل حقوق ملت در قانون اساسی با اجرای سیاست‌های:

عملیاتی و اجرایی نمودن کلیه ظرفیت‌های سیاسی قانون اساسی به ویژه در حوزه حقوق ملت.

گسترش و تقویت نهادهای مدنی مردمی به عنوان بازوی توسعه سیاسی.

افزایش سطح پاسخگوئی، کارآمدی و دفاع همه جانبه از حقوق ملت احترام به حقوق و آزادی‌های قانونی (آزادی‌اندیشه، بیان نشر، فکر، قلم و...)

تقویت و گسترش احزاب سیاسی و نظام‌مند کردن فعالیت سیاسی در کشور.

به اختصار تمام صفحات 11 تا 19 این برنامه، ماهیت اصلاح‌طلبانه دارد که به نمونه‌ای از آنها اشاره شد.

بخش‌های بعدی این کتاب که برنامه‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سلامت و محیط‌زیست و سیاست خارجی است نیز ماهیت کاملا اصلاح‌طلبانه دارد و تماما تعرض به برنامه‌های اقتدارگرایان را نمایش می‌دهد. به محققین و پژوهشگران پیشنهاد می‌کنم با تحلیل محتوای کمی و کیفی این کتاب و سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و مناظره‌های دکتر روحانی بر ادعای مورد اشاره مهر تایید بزنند.

باعنایت به مطالب ذکر شده، قضاوت کار سختی نیست که پیروز انتخابات اصولگرایانند یا اطلاح‌طلبان؟

بهار: اعتدال در اعتدال

«اعتدال در اعتدال»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم کسری نوری است که در آن می‌خوانید؛«مردی نبود فتاده را پای زدن»، پند نیکویی است اما گویا درباره بعضی افراد باید با تبصره و رعایت جوانب ایمنی و امنیتی اجرا شود تا اسباب پشیمانی به بار نیاورد!

پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری، اجماعی معطوف به عقلانیت در کشور شکل گرفت و باعث شد طرف‌های پیروز در انتخابات ضمن پرهیز از به‌کارگیری ادبیات تحقیرآمیز در برابر شکست‌خوردگان و تاکید موکد بر گفتمان «اعتدال»، به‌گونه‌ای رفتار کنند که به‌جای تعمیق اختلافات بر مشترکات تکیه شود.

هدف از این رفتار بزرگوارانه هم، ایجاد هم‌افزایی ملی و همراهی مشفقانه برای فائق آمدن بر انبوه‌ نابسامانی برجامانده از عملکرد سال‌های اخیر جریان شاخص شکست‌خورده در انتخابات بود.

اما هرچقدر به مشی اعتدال از جانب طرف پیروز انتخابات تاکید و بر ضرورت چشم‌پوشی از خطاها و ندانم‌کاری‌های جریان حاکم بر کشور و حامیانش پافشاری شد، از آن‌سو جماعت خطاکار و طردشده از جانب ملت، جسورتر شده و به جای سکوت و طلب بخشایش از پیشگاه مردم، رفته‌رفته از پوسته انفعال خارج و بنابر شیوه مالوف و اقتضای طبیعت، چنگ انداختن به چهره طرف پیروز و حمله به خواست جامعه را آغاز کرد!

اکنون آن‌ها که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم سهم زیادی در نابودی منابع و سرمایه‌های مادی و معنوی کشور در سال‌های اخیر داشته‌اند و شریک همه ندانم‌کاری‌ها و سوءتدبیر حاکم بر کشور بوده‌اند کارشان به جایی رسیده که به جای نشستن در جایگاه متهم و حساب‌پس‌دادن، طلبکارانه برای دولت جدید تعیین تکلیف می‌کنند که چه کسی در کابینه باشد یا نباشد! یا این‌که دولت یازدهم چه سیاست و راهبردی باید در پیش گیرد وگرنه چنین و چنان می‌کنیم!

رایج است که معمولا از پس هر ظفری، جماعتی که در شکل‌گیری پیروزی هیچ نقش و سهمی نداشته سرو‌کله‌شان پیدا می‌شود و «انا شریک»گویان خود را در صف اول جا می‌کنند، اما این مدعیان شکست‌خورده، آن‌قدر چشم‌سفیدند که «اناشریک» هم نمی‌گویند، بلکه تمام آنچه را ملت از آن‌ها گرفته، طلب می‌کنند و از رییس‌جمهوری منتخب نیز انتظار دارند به میل و خواست اکثریت مردم پشت کرده و تابع و منقاد آن‌ها باشد!

در این میان اشتباهی استراتژیک در حال رخ دادن است که اگر رییس‌جمهوری منتخب و جریان پیروز در انتخابات هرچه زودتر مانع آن نشوند، خسارت زیانباری در پی خواهد داشت.
از قرار معلوم جریان پیروز در انتخابات در رعایت و تاکید بر «اعتدال»، جانب «اعتدال» را از دست داده و همین افراط در اعتدال، اسباب‌ جسارت ورشکستگان فکری و سیاسی را فراهم کرده و کار را به‌جایی رسانده تا همان‌ها که اگر بنا بر اجرای قانون و عدالت بود، هم‌اکنون باید به اتهام خیانت و تباه‌کردن سرمایه‌های کشور مجازات می‌شدند، خود را متر و معیار نظام و منافع ملی دانسته و تعیین می‌کنند که رییس‌جمهوری منتخب چه باید بکند یا چه کسانی را به‌کار گیرد!

بارها گفته شده که هیچ‌یک از آن‌ها که در پیروزی آقای روحانی سهم و نقشی داشته‌اند از ایشان سهمی طلب نکرده و نخواهند کرد، اما جناب روحانی باید بر این نکته واقف باشند که عدم سهم‌خواهی حامیانشان نباید منجر به سهم‌خواهی کسانی شود که اکثریت قاطع ملت مهر باطل بر تفکر و گفتمان آن‌ها زده‌اند.

اگر جناب آقای روحانی به هر دلیلی بعضی چهره‌های شاخص را به مسند بعضی وزارتخانه‌های کلیدی، که نماد و شاخص جهت‌گیری کلی کابینه به‌حساب می‌آیند نگمارند، جای گله و شکایتی نیست اما لازم است که ایشان این تصمیم را کاملا مبتنی بر صلاح و سیاست خود اتخاذ کنند نه ملاحظه و تعارف با کسانی که خیلی زود ساز خارج کوک خواهند کرد و به مانع‌تراشی بر سر راه دولت برخواهند خاست. به‌هرحال مسئولیت چینش کابینه و اتخاذ سیاست‌های دولت با جناب آقای روحانی است و قطعا هیچ‌کس به اندازه ایشان از خوب و بد ترکیب کابینه سهم نمی‌برد و در قبال آن پاسخگو نخواهد بود اما آنچه در این میان نباید فراموش شود، مطالبات اکثریت مردمی است که، هم در رویکردها و هم در شیوه‌ها خواستار تغییرات اساسی شده‌اند؛ ملتی سختی‌کشیده و آزرده که اگر تاکید مفرط بر «اعتدال»، به چشم‌پوشی از مطالباتشان معنی شود، جلب دوباره حمایت و پشتیبانی آن‌ها در روزهایی که آقای روحانی به آن نیاز مبرمی پیدا خواهد کرد، کاری دشوار و روبه‌محال خواهد بود و این همان دامی است که امروز شکست‌خوردگان پرمدعا برسر راه رییس‌جمهوری منتخب گسترده‌اند.

ابتکار: خط و نشان برای روحانی !

«خط و نشان برای روحانی!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛هر چه به زمان تحلیف و موعد معرفی کابینه نزدیکتر می‌شویم، لحن برخی طلبکاران مادر زاد تغییر محسوس می‌کند. اگر منحنی واکنش گروهها و بخصوص بعضی از مدعیان رهبری فکری اصولگرا در برخورد با پیروزی آقای روحانی را ملاحظه کنیم، متوجه فراز و فرود و سینوسی بودن این برخورد‌ها خواهیم شد.ابتدا تلاش کردند روحانی را به لحاظ عضویت سابقش در جامعه روحانیت، متعلق به اردوگاه اصولگرایان معرفی نمایند و 24 خرداد را شکست دیگری برای اصلاح طلبان قلمداد کردند. درگام بعد، شعار اعتدال را بهانه قرار دادندو با شاخص‌های خود خواسته او را به دلخواه تعریف کردند.

گام سوم را با شرط و شروط برای اعضاءکابینه یازدهم برداشتند.گام چهارم را با انذار و هشدار آغازیدند. آنان بدون توجه به جایگاه رئیس جمهور برای نزدیکی اش با این و آن، هشدارها و انذارها دادند. دیگران را از نزدیکی با روحانی پرهیز دادند و حالا هم دو خط موازی را همزمان در دستور کار قرار داده اند.

اول برای سیاستمداران و سران کشورهایی که علاقمند به شرکت در جلسه تحلیف روحانی هستند مرز بندی و خط کشی کردند و عده ای را تهدید به برخورد می‌کنند.خط دوم رسانه ای که بسیار پررنگ شده است هشدارها در خصوص چینش کابینه می‌باشد. این جریان رسانه ای با تمرکز بر اسامی که در گمانه زنی‌ها مطرح است، تلاش دارد پیش هنگام با ریختن آتش تهیه، زمینه تخریب چهره‌های مورد پیشنهاد روحانی را فراهم آورده و موضع مجلس را مهندسی و افکار عمومی را علیه کابینه منتخب بسیج نمایند.

در این جا چند نکته قابل ملاحظه است؛
نکته اول: گویا آقایان باورشان نشده که آقای روحانی به عنوان یک شخصیت دارای پیشینه فکری و سیاسی مشخص، پیروز انتخابات 24 خرداد می‌باشد.انتظارات به شکلی است که از عهده حتی نیروهای شناسنامه دار اصولگرا و معتدل هم خارج است لحن سخنان به گونه ای است که انگار خود آقای حسین شریعتمدار پیروز انتخابات است ولی واقعیت این است که پیروز این انتخابات نه سید محمد خاتمی و نه آقای ناطق نوری است بلکه کسی منتخب مردم قرار گرفته که مرز بین این دو می‌باشد. انتظارات می‌بایست بر اساس این واقعیت شکل گیرد. هم دوستان اصلاح طلب باید بپذیرند که منتخب مردم، آقای خاتمی نیست بلکه آقای روحانی است و هم اصولگرایان محترم باید قبول کنند که پیروز 24 خرداد نه آقای جلیلی که حتی ناطق نوری هم نیست. گرچه پیروزی روحانی مدیون حمایت آقایان آیت الله هاشمی و سید محمد خاتمی است ولی رأی مردم بنام حسن روحانی با مشخصات فکری،سیاسی شناخته شده وی می‌باشد. اگر این واقعیت درست فهم شود یک گام به تحقق شعار اعتدال نزدیک خواهیم شد. با این واکنش‌ها که این روزها شاهدیم بیم آن می‌رود که دامنه حاشیه سازیها گسترده تر شود و تصمیم براین باشد که دولت منتخب را با این نوع جنجال و هشدارها به حاشیه ببرند و فرصت خدمت را از او بستانند.

نکته دوم: مطابق قانون اساسی رئیس جمهور دومین جایگاه در ساختار جمهوری اسلامی به حساب می‌آید و از نظر اجرایی شخص اول در کشور است. بنابراین حفظ شأن و جایگاه و اختیارات رئیس جمهور در حقیقت احترام گذاشتن به رأی مردم می‌باشد این شکل باید و نباید برای رئیس جمهور به منظور تحمیل افراد، با روح قانون اساسی منافات دارد وتقابل با رأی مردم به حساب می‌آید. تجربه هم ثابت کرده نیروی تحمیلی در کابینه عامل اصلی حاشیه سازی و دور کردن دولت از کار ویژه خود می‌باشد.

نکته سوم: به نظر می‌رسدپروسه پرونده سازی و سناریوی اتهام زنی دو ابزار اصلی برای تحدید اختیارات آقای رئیس جمهور است به هر حال در کشور مطابق قانون، دستگاههای مرجع برای اظهار نظر و آنهم مستند در خصوص صلاحیت افراد، مشخص و معین می‌باشند. دیگران مجاز به اظهار نظر در خصوص صلاحیت‌های اخلاقی افراد نیستند اگر چه همه می‌توانند پیرامون صلاحیت کاری اظهار نظر صرف داشته باشند ولی اجازه تحمیل نظر خود را ندارند.

نکته چهارم: واقعیت این است که کشور در نتیجه تحریم‌های ظالمانه و رفتارهای ناسنجیده داخلی در شرایط قابل قبول از نظر ارتباطات خارجی نیست و یکی از مهم ترین پیام‌های رأی 24 خرداد تغییر وضع کنونی در حوزه سیاست خارجی است.

خوشبختانه انتخاب دکتر روحانی با ستقبال چشمگیر جهانیان روبرو شده و امید به گشایش و برون رفت از شرایط کنونی به وجود آمده است. مراسم تحلیف اگر چه نمادین ولی فرصتی برای گسترش دیپلماسی تعامل گرای کشور می‌باشد. نباید این فرصت همچون بسیاری از موقعیت‌های دیگر به دست ماجراجویان و افراطیون به تهدید تبدیل شود.

تا کنون به اندازه کافی، دود هزینه سازیهای خود سرانه به چشم مردم مظلوم رفته است. ماجرای حمله به سفارت انگلیس و... از آن نمونه رفتارهای خود سرانه است که تا سالها دودش به چشم مردم خواهد رفت دیگر باید جلوی این نوع خود سری‌ها راگرفت. به هر روی دنیا باورش شده که فصل جدیدی در ایران شروع شده و بر این اساس آغوشش را باز نموده است.

تجربه هشت سال گذشته نشان دادکه کلیدهای قبلی نه فقط نتوانست قفل‌های سیاست خارجی را باز نماید که در مواردی خود کلید در قفل گیر کرد و شکست و معما پیچیده تر هم شد. حال اجازه دهید شایدکلید تدبیرآقای روحانی بتواند قفل‌ها را باز نماید و منافع ملی را بهتر از آنچه تا کنون بوده، تامین نماید. اگر ملاک دلسوزی‌ها منافع ملی است پس اینقدر بر روی تاکتیک‌ها زوم نکنید.

خلاصه کلام اینکه همگان باید بپذیرند روز 12 مرداد سال 92 پس از مراسم تحلیف آقای حسن روحانی به صورت رسمی انشاءالله رئیس جمهورکشورخواهد بود. او بالاترین مقام اجرایی کشور است او می‌بایست پاسخگوی اعتماد مردم باشد باید به احترام رأی مردم به او فرصت داد و اختیاراتش را تمکین کرد اجازه دهیم شاید او بتواند کاری کارستان کند و امید مردم را جامعه عمل بپوشاند.

دنیای اقتصاد:یک پیشنهاد اجرایی برای «جنبش مدنی ضد تحریم»

«یک پیشنهاد اجرایی برای جنبش مدنی ضد تحریم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصادبه قلم دکتر علینقی مشایخی است که در آن می‌خوانید؛تحریم‌های تحمیل شده به کشور، اقدام غیر‌انسانی و ظالمانه‌ای است که فشارهای زیادی بر مردم ایران وارد کرده است. افزایش تورم، مختل کردن فعالیت‌های اقتصادی، تشدید بیکاری، فقر خانواده‌ها، کمبود دارو برای افراد مریض و نیازمند، ناراحتی‌های روحی و روانی ناشی از فقر و بیکاری، افزایش فساد و جرم و جنایت همه عواقب شومی است که بر مردم شریف و صلح‌طلب ایران در نتیجه این تحریم‌ها تحمیل شده است. این فشار‌های غیر‌انسانی را مردمی باید تحمل کنند که نمایشی شکوهمند از رفتار مدنی و رشد سیاسی در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری از خود نشان دادند.

این فشار‌ها را مردمی باید تحمل کنند که در رشد و تکامل فرهنگ و تمدن بشری نقشی تاریخی و بارز داشته‌اند. این فشار‌های غیر‌انسانی را مردمی باید تحمل کنند که فرزندانشان چه در داخل و چه در خارج از کشور همواره از خود انسانیت، نوع دوستی و فرهیختگی نشان داده‌اند. این فشار‌ها بر مردمی تحمیل می‌شود که در حالی که ترور و حرکات وحشیانه در منطقه و اطراف آنها موج می‌زند، نه تنها هیچ‌گاه با آن حرکت‌های غیر‌انسانی و وحشیانه همسو نبوده‌اند، بلکه با نمایشی از دوستی همنوعان خود از یک طرف و حرکت‌های مدنی و صلح‌آمیز از طرف دیگر می‌توانند الگویی برای مردم آشوب زده و ملتهب منطقه باشند.

قطعا تحمیل چنین تحریم‌هایی بر مردم نجیب، نوع دوست و صلح طلب ایران غیر‌انسانی، غیر‌اخلاقی و به دور از مدنیت و انصاف است. در چنین شرایطی، شایسته است که فرزندان فرهیخته این ملت برای کاهش فشارهای غیر‌انسانی بر مردم نجیب و بی‌گناهشان صدای خود را بر ضد این تحریم‌ها به گوش جهانیان و تحریم‌کنندگان برسانند.

لازم است نخبگان جامعه که توان رساندن صدای خود به گوش جهانیان را دارند در دفاع از خانواده‌های فقیر و تحت فشار کشور خود، در دفاع از جوانان بیکار، در دفاع از کودکان معصومی که به علت بیکاری و فقر پدر روزگار سختی را در کودکی خود تجربه می‌کنند، در دفاع از بیمارانی که نمی‌توانند داروی لازم برای درمان خود را پیدا کنند و با استیصال دردمندانه به‌انتظار مرگ نشسته‌اند و در دفاع از اخلاق، انسانیت و کرامت انسانی صدای خود را به گوش جهانیان و تحریم‌کنندگان برسانند. در واقع این مسوولیت نخبگان و فرهیختگان کشور است در دفاع از همه پدران و مادران فقیر و زحمت‌کش، از همه کودکان معصوم این سرزمین، از جوانان بیکار و از بیماران دردمند کشور خود صدای اعتراض خود به این تحریم‌های غیر‌انسانی را بلند کنند.

به‌خصوص اکنون که مقارن با آغاز فعالیت دولت «اعتدال» و «تدبیر» است، یک جنبش مدنی ضدتحریم اقدامی صلح‌طلبانه، منطقی و ارزشمند است که اگر با استقبال مناسب از سوی فرهیختگان داخل و خارج کشور مواجه شود، می‌تواند مکمل تدبیرهای دیپلماتیک دولت جدید در جهت رفع تحریم‌ها باشد.

به ویژه اگر گروه‌های صاحب نفوذ و خوشنامی مانند «اساتید دانشگاه»، «اقتصاددانان»، «تشکل‌های اقتصادی بخش خصوصی»، «روزنامه‌نگاران»، «پزشکان»، «هنرمندان»، «حقوقدانان»، «معلمان»، «مهندسین»، «مدیران و کار آفرینان بخش خصوصی» حضوری فعال و دغدغه‌مندانه در این کمپین اعتراضی علیه تحریم‌ها داشته باشند، خواهند توانست پیامی صلح‌آمیز به افکار عمومی آمریکا و کشورهای اروپایی فرستاده و موجب تضعیف لابی‌های جنگ‌طلب فعال در آمریکا و اروپا شوند. قطعا نخبگان دغدغه‌مند ایرانی، چه مقیم ایران باشند و چه مقیم خارج از کشور، وظیفه خود می‌دانند که در حد توان خود به تحریم‌کنندگانی که با تحریم‌های اقتصادی نامنصفانه باعث افزایش فقر و بیکاری در کشور شده و زندگی میلیون‌ها ایرانی را تحت فشار قرار داده‌اند، اعتراض کنند.

شاید در دولت پیشین نخبگان و فرهیختگان جامعه ایرانی به دلایل مختلف، از جمله ناامیدی از تاثیرگذاری این اقدامات اعتراضی، انگیزه کافی برای اقدامات اعتراضی علیه تحریم‌ها نداشتند، اما در دولت جدید و با توجه به پیش‌بینی اجرای دیپلماسی منطقی‌تر و تاثیرگذارتر، انگیزه نخبگان برای راه‌اندازی جنبش مدنی ضد تحریم، بسیار بیشتر خواهد بود. نکته دیگری که باید در رابطه با این جنبش مورد توجه قرار گیرد این است که برخی از رسانه‌های خارجی، دائما به شکلی نامنصفانه و غلط تبلیغ می‌کنند که در ایران دولت نماینده واقعی مردم نیست.

البته این رسانه‌ها تحلیل ناصحیحی دارند و انتخابات پرشکوه اخیر و مشارکت 72 درصدی حائزین شرایط رای دادن و رای آنها به جریان اعتدال‌طلب را که مهم‌ترین شاهد بر غلط بودن ادعای آنها است، ندیده می‌گیرند؛ اما به هر حال همسو با ارائه این تحلیل‌های نادرست از سوی برخی رسانه‌های آمریکایی و اروپایی، لابی‌های سیاسی جنگ‌طلب هم مرتبا سیاستمداران این کشورها را تحت فشار قرار می‌دهند که از مذاکره منطقی و سازنده با ایران خودداری کنند.

در چنین شرایطی، فعال شدن جنبش مدنی و مردمی ضد تحریم از سوی گروه‌های فرهیخته جامعه و شکل‌گیری اعتراض به تحریم‌ها از متن جامعه ایران، باعث می‌شود که صدای این اعتراض، هم به گوش دولت‌های غربی برسد و هم به گوش نهادهای غیردولتی این کشورها؛ فرآیندی که به تحکیم موقعیت دولت جدید در گفت‌وگو‌های دیپلماتیک با کشورهای غربی منجر شده و لابی‌های جنگ‌طلب مستقر در آمریکا و اروپا را تضعیف می‌کند. البته باید امیدوار بود که گروه‌های کوچک ولی پرسر و صدای سیاسی داخل کشور مواظب باشند همسو با لابی‌های جنگ طلب خارجی در جهت خلاف خواست مردم صلح طلب و تحت فشار ایران که نظر خود را با رای به اعتدال و تدبیر و امید در انتخابات گذشته اعلام کردند فعال نشوند.

برای شروع جنبش ضد تحریم شایسته است که در آستانه آغاز فعالیت دولت جدید متن منسجمی خطاب به سران کشورهای 1+5 تنظیم شود که در تنظیم آن از دیدگاه‌های چهره‌های مقبول در گروه‌های مرجعی مانند «اساتید اقتصاد و حقوق و علوم سیاسی»، «روزنامه‌نگاران»، «پزشکان» و «حقوقدانان» استفاده شود؛ گروه‌هایی که هم در ایران و هم در کشورهای غربی جزو موجه‌ترین گروه‌ها محسوب می‌شوند. طبیعتا محتوای این نامه، اعتراض منطقی و مستدل به تحریم‌های نامنصفانه‌ای خواهد بود که آثاری غیرانسانی به همراه داشته و جامعه ایران را با این همه فشار مواجه ساخته؛ جامعه‌ای صلح‌طلب که رفتارهای مدنی و صلح‌آمیز نمونه‌ای در منطقه دارند و نمونه آن را می‌توان در رفتار مدنی پرشکوه اخیر مردم ایران در مشارکت وسیع انتخاباتی برای کمک به پیروزی کاندیدای اعتدال‌طلب مشاهده کرد.

پس از تنظیم متن و فراخوان برای امضای نامه مذکور، می‌توان انتظار داشت که مشارکت وسیع نخبگان حوزه‌های مختلف به‌طور انفرادی و نیز از طریق تشکل‌ها و انجمن‌های مدنی و مردمی مربوطه در داخل و خارج کشور را برای امضای این نامه و نیز انتشار آن در رسانه‌های مختلف شاهد باشیم. می‌توان امیدوار بود که با انتشار این نامه در سطح رسانه‌ای به‌طور وسیع در داخل و خارج از کشور، زمینه‌سازی مناسبی برای تسریع در پیشبرد مذاکرات منطقی و سازنده بین ایران و گروه 1+5 ایجاد شود. به این ترتیب ان‌شاءالله هم به موفقیت دولتمردان در مذاکرات کمک خواهد شد و هم سرآغازی خواهد بود بر مشارکت پویاتر و فعالانه‌تر فرهیختگان جامعه در کنار تشکل‌های مدنی و مردمی، برای رقم زدن تحولی فراگیر در جهت اعتلای ایران اسلامی.
 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها