سهام! سال 59 را یادت هست؛ آن سال که بعثیها مثل مور و ملخ به هویزه ریخته بودند؟ یادت مانده چقدر عصبانی بودی؟ عراقیها که به هویزه رسیدند، تو مجبور شدی مدرسه را رها کنی با اینکه عاشق درس خواندن بودی، برای همین عصبانی بودی.
آن روزها همه هویزهایها پر از خشم بودند، اما تو چیز دیگری بودی. سهام، تو هر روز که دشمن بیتوته کرده در خانهات را میدیدی، دشنامشان میدادی و سنگ بهسویشان میانداختی، اما آنها تو را که دختری دوازده ساله و لاغراندام بودی، جدی نمیگرفتند. آنها با مردم هویزه با تانک و گلوله حرف میزدند؛ تو از اینها عصبانی بودی.
اما آن روز دیگر طاقت نیاوردی. مادرت در و پنجرههای خانه را بسته بود تا نکند از خانه بیرون بزنی، اما بالاخره بیرون رفتی. آن روز لباست را عوض کردی تا کسی تو را نشناسد.
به بهانه قطع آب شهر، ظرفهای کثیف خانه را زیر بغل زدی و به سمت رودخانه رفتی. مادرت اما فهمید، دنبالت افتاد، سایه به سایهات پیش رفت، اما تو به سمت عراقیهای تانکنشین رفتی، مشتت را پر از سنگ کردی و فریاد زدی که از شهر ما گم شوید. آنها اما باز تو را جدی نگرفتند، مادرت ولی ترسیده بود؛ چون تو آرام نمیگرفتی و به فریادهایت ادامه میدادی.
تو خم شدی، دستهای پر از خشمت را به زمین داغ هویزه رساندی، مشتت را پر از سنگریزه کردی و دامنت را از سنگهای ریز و درشت پر کردی. یک دست به دامن و یک دست به علامت پیروزی بالا؛ تو سنگها را حواله سر و صورت بعثیها کردی و بغضت را به سرشان فریاد زدی، اما آنها دیگر ندیدهات نگرفتند، فرمانده دشمن تو را مخل آسایش میدید، به سربازانش دستور شلیک داد، درست بهسمت تو و گلولهها یکی پس از دیگری شلیک شد.
آنها که پیکر پاک تو را دیدهاند، میگویند گلولهها مغزت را متلاشی کرد؛ از بینی تا کاسه سر را. دختر داییات میگوید غسال که مشغول غسل دادن تو بود، خون جمجمهات امانش نمیداد.
میگوید برای اینکه کفنت خونآلود نشود، سرت را درون کیسه نایلونی پیچیدند و همانطور در قبر گذاشتند و امروز 33 سال از آن روز میگذرد.
سهام! حالا تو با این سرنوشت به کتابهای درسی آمدهای با همان شمایل مهربان و معصوم تا دانشآموزان سوم ابتدایی که از جنگ فقط اسمی شنیدهاند، زندگی دوازده ساله تو را در کتاب فارسیشان بخوانند.
سهام! چه خوب شد که از این پس مردم ایران از تو بهعنوان دختری قهرمان یاد میکنند. بلند شو سهام! عراقیها رفتهاند و هویزه آرام گرفته است.
مریم خباز - گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم