ماجرای رفتن تلخ امید عباسی دیگر برای همه آشناست. او و همکارانش در پی اعلام گزارش حریق در ساختمانی در شهرک باقری واقع در غرب تهران به آنجا رفتند و امید برای اینکه دختر 7 سالهای به نام ریحانه را نجات بدهد ماسک خودش را باز کرد و به صورت این دختر بست.
یکی از همکاران امید با صدایی بغضآلود میگوید: زمان اعلام گزارش حریق من در ایستگاه نبودم. برای کاری به دریاچه شهدای خلیجفارس رفته بودم و در آنجا از طریق بیسیم متوجه ماجرا شدم و خودم را به محل حادثه رساندم. البته من آن لحظه امید را ندیدم چون او به طبقه دهم رفته بود. هنوز هم باور نمیکنم چنین اتفاقی افتاده باشد. واقعا تلخ است.حادثه در ساختمان 10 طبقه چگونه رخ داد؟ خویینی ـ صاحب آپارتمانی که طعمه حریق شد ـ میگوید: من زمان حادثه سر کار بودم و تلفنی به من خبر دادند خانهام آتش گرفته است. بسرعت راه افتادم و تقریبا اواخر کار امداد رسیدم. زمان حادثه همسرم، پسرم و ریحانه دختر 7 سالهام در خانه بودند.
مادر ریحانه توضیح میدهد: مجتمع ما هنوز گاز شهری ندارد برای همین از کپسول استفاده میکنیم. زمان حادثه پسرم تازه از مدرسه برگشته و در اتاق خواب مشغول استراحت بود. ریحانه هم روی مبل هال دراز کشیده بود. یکدفعه احساس کردم صدای نشتی گاز میشنوم. به آشپزخانه رفتم و دیدم گاز پیکنیک آتش گرفته است. دستم را به طرف شیر گاز بردم تا آن را ببندم اما نشد. آتش به پردهها گرفته بود. یک روفرشی داشتیم آن را روی شعلهها انداختم اما باز هم خاموش نشد. سریع دنبال پسرم رفتم و او و ریحانه را از خانه بیرون بردم اما ریحانه دوباره وارد آپارتمان شد. من در آن لحظات دنبال وسیلهای برای خاموش کردن آتش میگشتم. خانه ما طبقه دهم است من تمام این طبقات را بالا و پایین رفتم ولی کسی کپسول خاموشکننده نداشت.
این زن در حالیکه صدایش میلرزد، ادامه میدهد: داشتم دوباره بالا میرفتم. در طبقه هفتم بودم که آتشنشانان رسیدند و جلویم را گرفتند. فریاد زدم دخترم وسط آتش است. آنها گفتند نجاتش میدهند اما چند دقیقه بعد گفتند همه خانه را گشته و کسی را ندیدهاند. نفسام داشت بند میآمد از یک طرف فکر میکردم دخترم در خانه گیر افتاده و از طرف دیگر میدانستم تمام واحدها کپسول گاز دارند و ممکن است منفجر شود برای همین داد میزدم و التماس میکردم همه از ساختمان فرار کنند.
لحظات دلهرهآور به سرعت سپری میشد و مرگ بر فراز ساختمان 10 طبقه به پرواز درآمده بود. در این شرایط امید تصمیم گرفت یک بار دیگر به آپارتمان محل وقوع حادثه برود تا بلکه ریحانه را پیدا کند. او این بار فهمید یکی از همسایهها دخترک را به خانه خودش برده است. مادر ریحانه میگوید: مرد همسایه دخترم را به خانه خودش برده بود تا اتفاقی برایش نیفتد اما نه من و نه هیچکس دیگر خبر نداشتیم. آن آتشنشان وقتی دخترم را پیدا کرد ماسکش را به او داد چون خانه همسایه هم پر دود شده بود و دخترم خیلی سخت نفس میکشید.
دختر خردسال با تلاش امدادگران به پایین ساختمان منتقل شد اما این پایان حادثه نبود. امیرحسین خلج، یکی از آتشنشانان که زمان وقوع حادثه در محل حضور داشت، میگوید: آخرهای کار بود که صدایی شنیدم و دیدم یکی از بچهها روی زمین افتاده است. دستگاه تنفسیام را سریع بازکردم و روی دهان او گذاشتم و همکاران دیگرم را صدا کردم و همگی امید را پایین بردیم. آنجا پر از دود بود و نفس کشیدن مشکل. من خودم هم مجروح شدم و مرا به بیمارستان رساندند.
پدر ریحانه هم میگوید: درست وقتی به خانه رسیدم که داشتند آن آتشنشان را روی دست از ساختمان بیرون میآوردند. همه فکر میکردند موضوع مهمی نیست و او فقط از هوش رفته و زود حالش خوب میشود. سراغ زن و بچههایم را گرفتم و خیالم راحت شد که آنها نجات پیدا کردهاند.امید به سرعت به بیمارستان منتقل شد و پزشکان تلاش کردند جان وی را نجات بدهند اما این مرد 35 ساله دو روز بعد مرگ مغزی شد. خبر این اتفاق که رسید همکاران او شوکه شدند. یکی از آنها میگوید: قبلا هم اتفاقی برای امید افتاده بود. یادم است سال 82 بود که در یک عملیات موقع پریدن از ارتفاع هر دو دستش مجروح شد. او هم میگوید نمیتواند مرگ همکارش را باور کند: امید خیلی خوشاخلاق بود. هرگز رفتار بدی از او ندیده بودیم. یاد جشن عروسیاش که میافتم گریهام میگیرد.
پدر و مادر ریحانه در آن دو روز مرتب احوال امید را جویا میشدند اما هرگز نتوانستند به ملاقاتش بروند. خویینی میگوید: همه زندگیمان در این حادثه سوخت و از بین رفت و ما خیلی درگیر کارهای مختلف بودیم. خیلی دوست داشتیم به ملاقات او برویم اما شرایط طوری بود که اصلا فرصتش را پیدا نکردیم اما تلفنی احوالش را میپرسیدیم.مادر ریحانه هم درباره زمانی که خبر مرگ آتشنشان فداکار را شنید، میگوید: دنیا روی سرم خراب شد. درست است که من و همسرم همه آنچه را که در سالهای زندگی مشترک تهیه کرده بودیم از دست دادیم اما این اصلا در برابر شهادت آن آتشنشان اهمیتی ندارد.پدر، مادر و همسر داغدار امید میدانستند که او قبلا داوطلب اهدای عضو شده و کارت مخصوص داشت برای همین آنها هم مخالفتی نکردند و روال اداری اهدای اعضای بدن این جوان آغاز شد.
دکتر عبداللهی ـ هماهنگکننده تیم پیوند اعضای بیمارستان مسیح دانشوری ـ میگوید: آزمایشها و تصویربرداریهای لازم انجام و در بررسیهای پزشکی معلوم شد شدت آسیب به حدی بالا بوده که علاوه بر مغز به ارگانهای دیگر نیز آسیب وارد شده و فقط دو کلیه و کبد او قابل پیوند است. این اعضای بدن آتشنشان فداکار به سه بیمار نیازمند پیوند زده شد.
هیچ حادثهای بدون غفلت و بیاحتیاطی به وقوع نمیپیوندد. خویینی میگوید: ما حدود 8 ماه قبل به این خانه نقلمکان کردیم و از آن زمان تا کنون سیستم هشداردهنده حریق راهاندازی نشده است. کپسول خاموشکننده هم در هچکدام از طبقات نبود. سیستم خاموشکننده هوشمند هم چون همان اول کار برق ساختمان را قطع کردند، از کار افتاد و همین باعث گسترش آتش شد.امید عباسی حالا زیر خروارها خاک آرام گرفته اما یاد و خاطرهاش هنوز باقی است. خویینی میگوید: از اینکه دخترم نجات پیدا کرد، خوشحال هستم اما از مرگ آن آتشنشان بشدت متاثر شدم. ای کاش این ماجرا پایان بهتری داشت.
برداشت اول
گسترش روحیه فداکاری
شبنم خدابخش، روانشناس
امید عباسی تنها فردی نیست که در حین انجام وظیفه و برای نجات جان دیگران خطر را پذیرفت. آتشنشانان دیگر، ماموران نیروی انتظامی که در درگیری با اشرار کشته میشوند، امدادگران اورژانس و هلالاحمر و... همیشه با خطر مواجه هستند. ابتدا باید تذکر داد مسئولیتپذیری در هر شغلی معنی دارد و این کاملا عمومی است اما مسئولیتپذیری در برخی مشاغل تعریف خاص نیز پیدا میکند. اینکه افرادی با آگاهی از تمام خطرات سراغ چنین مشاغلی میروند و در لحظات حساس خود را فدای دیگران میکنند، بسیار قابل تحسین است. چنین افرادی از کودکی تربیت صحیح داشته و دوران رشد را بخوبی پشت سر گذاشته و یاد گرفتهاند فقط به منافع شخص خودشان نیندیشند. ایثار و از خودگذشتگی اگرچه در یک لحظه اتفاق میافتد اما در همان لحظه در ذهن فرد شکل نمیگیرد بلکه از پیش در روحیه و خلق و خوی او وجود داشته است. چنین افرادی از نظر شخصیتی بسیار قوی هستند و اگر به زندگی شخصی و خصوصیشان دقت کنید، میبینید به عنوان افرادی بسیار آرام، متین و صبور شناخته میشوند.
نکته دوم این است که وقتی چنین حوادثی رخ میدهد اگر چه مرگ یک انسان تلخ است اما شاهد هستیم مردم با دقت و جدیت موضوع را پیگیری میکنند و عمل فرد جانباخته را قهرمانانه میدانند همین به معنای آن است که ارزشهای والای انسانی در جامعه ما هنوز پررنگ است و اگرچه گاه وقایعی ناخوشایند رخ میدهد اما روح جمعی ما هنوز سالم است. انتشار چنین اخباری روحیه فداکاری را در جامعه بالا میبرد زیرا همان طور که خشونت امری مسری تلقی میشود، عطوفت و اخلاقیات پسندیده نیز همین ویژگی را دارد و قابل سرایت است.
نامهای ماندگار
امید عباسی،تنها امدادگری نیست که جانش را در عملیات نجات از دست داده است. صادق اصلانلونام دیگری است که در تاریخ خواهد ماند. او تکنیسین اورژانس هفتکل در استان خوزستان بود که زمان انجام ماموریت جان خودش را از دست داد. صادق وقتی از وقوع تصادف شدید بین خودروی سواری و کامیون در محور اهواز ـ باغملک، با خبر شد به دستور مرکز اورژانس به محل حادثه رفت و دید راننده خودروی سواری کشته و راننده و دو شاگرد کامیون نیز بشدت مجروح شدهاند. صادق و همکارانش امدادرسانی به مجروحان را آغاز کردند و همچنان مشغول کار بودند که یک دستگاه تریلر با سرعت غیرمجاز از راه رسید و بعد از برخورد با ماموران امدادی اورژانس، با شش خودروی دیگر تصادف کرد که صادق در این حادثه جانش را از دست داد.
پیش از مرگ امید عباسی، خورشیدفر آخرین آتشنشان تهرانی بود که جانش را در حین ماموریت از دست داد. او که پدر و برادرش هم در همین شغل بودند، روز حادثه همراه همکارانش به بزرگراه یادگار امام رفت تا به مصدومان یک سانحه رانندگی کمکرسانی کند. خورشیدفر و همکارانش آن روز تمام تجهیزات لازم را همراه داشتند و بعد از رسیدن به محل خودروهای خود را طوری متوقف کردند که محل حادثه کاملا محفوظ و امن بماند و اتفاقی برای کسی رخ ندهد اما ناگهان کامیونی با سرعت سرسامآوری از راه رسید و با یکی از خودروهای آتشنشانی برخورد کرد. شدت تصادف به حدی بود که خودروی سنگین آتشنشانی جابهجا شد و به خورشیدفر برخورد کرد و این جوان جانش را از دست داد.
تاکنون امدادگران زیادی در این راه جان باخته و با مرگ خود ایثار و از خودگذشتگی را زنده نگه داشتهاند البته متخصصان امداد و نجات معتقد هستند باید با استفاده از ابزار ایمنی و آموزش کاری کرد که آمار کشتهشدگان و مجروحان چنین حوادثی به حداقل ممکن برسد.
برداشت دوم
مردان جان برکف
محمد بیات ـ از فرماندهان بازنشسته سازمان آتشنشانی تهران
خانواده مرحوم امید عباسی با اهدای اعضای بدن او کار قابل توجهی انجام دادند و جو روانی مثبت ایجاد کردند البته این نباید باعث شود ما خطرات و حوادثی را که در کمین دیگر همکاران آتشنشان است فراموش کنیم. هماکنون در سازمان، غیر از شهدا افرادی را داریم که بخشی از کارایی و تواناییهای خود را به خاطر حضور در عملیات و حوادثی که برایشان رخ داده، از دست دادهاند و کاری برای آنها نمیتوان کرد و باید منتظر بمانند تا بازنشسته شوند.
به طور کلی در سازمان آتشنشانی افراد به گروههای عملیاتی، مدیران میانی و مدیرانی که در رده تصمیمگیری هستند، تقسیم میشوند. مدیران میانی و مدیرانی که در رده تصمیمگیری هستند فعالیت جسمی کمتری دارند و از حوادث و حریق در امان هستند، چون در عملیات شرکت ندارند اما آتشنشان عملیاتی فردی است که با توجه به مسئولیتش باید در لحظه تصمیمگیری کند. آنها باید چند نکته را رعایت کنند، اول اینکه سلامت جسمانی کامل داشته و از توانایی جسمی بالایی برخوردار باشند. چون گاه باید مصدومان را از بالای دکل 70 متری پایین بیاورند یا از اعماق چاه بیرون بکشند و یا نفری را که در آتشسوزی وسیع و گسترده گرفتار شده است نجات بدهند. یک آتشنشان باید توانایی بالایی داشته باشد چون ممکن است مدت زیادی در مجاورت حرارت بالا قرار گیرد. علاوه بر توانایی جسمی خصوصیات روحی هم در این شغل بسیار مهم است. فرض کنید یک فرد از خصوصیات جسمی بالایی برخوردار است اما روحیهاش با آتشنشانی سازگار نیست و از حریق، انفجار و جراحت یا ارتفاع هراس دارد. در چنین شرایطی فرد نمیتواند در این شغل موفق باشد.
همچنین افراد آتشنشان باید علاقه ذاتی و روحیه ماجراجویی و نوگرایی داشته باشند تا در این شغل دوام بیاورند. قطعا نباید این طور باشد که افراد به خاطر بیکاری به این شغل روی بیاورند.علاوه بر مواردی که گفته شد، افرادی که به هر دلیل به آتشنشانی روی آوردهاند این کار را با آموزش شروع میکنند و باید با ماهیت کار تطبیق پیدا کنند به هرحال دستگاههای تنفسی 15تا 16 کیلو وزن دارند که آتشنشانان باید آن را تحمل کنند. همچنین پی.پی.ای که شامل لباس حریق، دستکش و تجهیزات اینچنینی است حدود 10 کیلو وزن دارد و در مجموع میتوان گفت یک آتشنشان باید حدود 25 کیلو تجهیزات را حمل کند تا این تجهیزات او را از بخشی از خطرات محافظت کند. حالا شما فرض کنید یک آتشنشان باید با این تجهیزات چند لایه از پلههای ساختمانی که در آن حادثهای مانند حریق اتفاق افتاده بالا برود. در این شرایط تعریق چند برابر میشود و انرِژی زیادی از او میگیرد و دمای بدن وی بالا میرود که این عامل باعث میشود فکر او اگر تواناییهای لازم را نداشته باشد، درست کار نکند. از این گذشته حفظ جان، خود یک مهارت اولیه است که به آتشنشانان داده میشود.
بعد از این که آتشنشان در مرحله آموزشهای اولیه قبول شد، باید مهارتهایش حفظ شود. مانند یک فوتبالیست خوب که مدام باید تمرین کند، هر آتشنشان به تمرینات دائم و جدی نیاز دارد تا سطح آمادگی بدنی او در سطح مطلوب بماند. بعد از آمادگی بدنی باید دانش و علم و امکانات آتشنشانان به روز شود. مثلا مدتهاست مترو به امکانات شهری تهران اضافه شده است بنابراین باید خطرات و نحوه عملیات در آن آموزش داده شود یا به عنوان مثال در روزهای اخیر تونل نیایش به تهران اضافه شده است. آتشنشانان باید با خطرات و نحوه عملیات در آن آشنا باشند.
امکانات آتشنشانی در شرایط فعلی خوب است و در این مرحله است که بحث مدیریت میانی و ردههای تصمیم گیرنده اهمیت پیدا میکند. گاه مدیرانی منصوب میشوند که اطلاعات فنی لازم را برای سطوح تصمیمگیری ندارند. علاوه بر اینها باید توجه داشت که یک آتشنشان در حال عملیات مدام در معرض خطرات و حوادث غیرقابل پیشبینی قرار دارد و باید امکانات و تجهیزات مناسبی برای او در نظر گرفت تا گامی باشد برای حفاظت نیروهای جان برکف که با به خطر انداختن جان خود جان دیگران را نجات میدهند.
آژیر
حتما کپسول بخرید
بیشتر اوقات فقط با یک کپسول خاموشکننده میشود از وقوع فاجعهای بزرگ جلوگیری کرد. پس حتما برای تهیه این کپسولها اقدام کنید. آنها را در محلهای قابل دید قرار بدهید، نحوه کار کردن با کپسولها را یاد بگیرد و به دیگران آموزش بدهید. استفاده از وسایل گازسوز استاندارد از دیگر راههای پیشگیری از چنین حوادثی است. اگر با اصول ایمنی آشنا نیستید و نمیدانید برای دور کردن خطر از محل سکونت خود چه کارهایی را باید انجام دهید میتوانید با حضور در مراکز آموزشی سازمان آتشنشانی راههای مقابله با حریق و حوادث دیگر را یاد بگیرید.
همچنین به خاطر داشته باشید اگر به هر دلیل حادثهای رخ داد و از آتشنشانان کمک خواستید هنگام حضور آنها اطلاعات مربوط به مواد سوختنی و افراد گرفتار شده در حادثه را دقیق و خونسردانه در اختیار امدادگران قرار بدهید تا آنها بتوانند در سریعترین زمان ممکن اقدامات لازم را انجام بدهند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
یحیی آل اسحاق، وزیر اسبق بازرگانی در گفتوگو با روزنامه جامجم:
در گفتوگو با جواد منصوری به بررسی واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و تأثیر آن در امتداد مقاومت از دانشکده فنی تا نسل امروز پرداختیم