متخصصان تخمین زده‌اند در حال حاضر، روند انقراض گونه‌ها بین هزار تا 10 هزار بار بیشتر از نرخ انقراض طبیعی است. هر ساله 0.01 تا 0.1 درصد از کل گونه‌های جهان در گرداب انقراض ناپدید می‌شوند.
کد خبر: ۵۶۶۲۹۱
آیا باید پارک ژوراسیک را راه ‌انداخت؟

با این سرعت غیرقابل باور از دست‌رفتن گونه‌ها، فرزندان ما در آینده نخواهند توانست همان جانورانی را که ما امروز می‌بینیم، مشاهده کنند.

متاسفانه نقش بشر در انقراض گونه‌ها بسیار کلیدی است. بسیاری از گونه‌های مختلف جانوری به دلیل نابودی زیستگاه‌هایشان در معرض خطر قرار گرفته‌اند. آلودگی‌ها و فعالیت‌های انسانی در عمل، شرایط زیست را برای بسیاری از گونه‌ها دشوار ساخته است.

گویا ناتوانی بشر از حفظ این سرمایه‌های خدادادی کم نبوده که این روزها بحث بر سر احیای گونه‌های جانوری منقرض‌شده هم داغ‌تر شده است! حال بسیاری از دانشمندان بر سر این مساله بحث دارند که آیا باید گونه‌های منقرض شده را دوباره به چرخه حیات بازگرداند؟

داستان دردناک انقراض

در آخرین روزهای اسفند 1320 خورشیدی، یک کشاورز به نام ویلفرد بتی با سلاح به یک ببر تاسمانیایی شلیک کرد. حیوان 20 دقیقه پس از برخورد گلوله با شانه‌اش مرد.

عکاسی بلافاصله از این صحنه عکسبرداری کرد. این عکس صیاد را با پوزخندی بر لب در کنار لاشه بی‌جان صید نشان می‌دهد. رضایت صیاد از نابودی عامل تهدیدکننده چارپایان اهلی خود در این عکس وصف‌نشدنی است، اما آنچه ویلفرد بتی نمی‌دانسته این بوده که با این شکار به اصطلاح قهرمانانه‌اش، آخرین مدرک زنده و آزاد از ببر تاسمانیایی را برای همیشه از بین برده است.

تنها شش سال پس از این اتفاق، آخرین ببر تاسمانیایی نیز در اسارت از دنیا رفت و به این شکل دفترچه حیات این گونه خارق‌العاده برای همیشه بسته شد.

نکته:فراهم کردن امکان بقا برای بعضی گونه‌های جانوری و گیاهی شاید مساله‌ای بسیار جالب باشد، اما باید به این نکته هم توجه کرد که  هم از نظر اخلاقی و هم از نظر علمی، موانع گسترده‌ای در این راه وجود دارد

ببرهای تاسمانیایی یکی از 795 گونه منقرض‌شده‌ای هستند که نام آنها در فهرست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت به ثبت رسیده است.

جانوران و گیاهانی که در این فهرست به ثبت رسیده‌اند، رده‌بندی‌های گوناگونی دارند که وضع آنها از «در معرض تهدید نسبی» شروع می‌شود و به «در معرض خطر انقراض بالا» می‌رسد.

در نهایت، رده‌ای با عنوان منقرض‌شده وجود دارد که در آن احتمال حیات آن گونه کاملا به صفر رسیده است. شرایط گونه‌های در معرض خطر انقراض درست شبیه یک فرد خیلی بیمار است که به کمک جدی نیاز دارد.

به عنوان مثال، خرس سیاه، یوزپلنگ، پلنگ ایرانی، گربه شنی و شاهین جزو گونه‌های در معرض خطر کشور ما هستند.

موقعیت یک گونه منقرض شده نیز درست شبیه یک فرد مرده است که کار وی دیگر از کمک گذشته و امیدی برای حضور مجدد آن قابل تصور نیست.

در ایران گونه‌های جانوری و گیاهی بسیاری بوده که متاسفانه به این سرنوشت دچار شده‌اند. شیر ایرانی با نام علمی PantheraleoPersicus در گذشته پراکندگی وسیعی در مناطق جنوب و جنوب غربی ایران داشته است.

آخرین شیر ایرانی در سال 1322 خورشیدی در منطقه شمال غربی دزفول مشاهده شد و از آن پس اطلاعات ثبت شده دیگری مبنی بر مشاهده این حیوان وجود ندارد.

ببر مازندران با نام علمی Pantheratigris نیز در گذشته پراکندگی وسیعی در مناطق جنگلی دریای خزر از آستارا تا پارک ملی گلستان و شبه‌جزیره میانکاله داشته است.

از وجود این گونه نیز متاسفانه به علت تخریب زیستگاه، مسموم‌کردن لاشه حیوانات شکارشده توسط انسان‌ها، شکار بی‌رویه و کم‌شدن طعمه اطلاعی در دست نیست. خبرها حاکی از آن است که آخرین ببر مازندران در دهه 1330 در پارک ملی گلستان شکار شد.

از مرز رویا تا واقعیت؟

در حال حاضر، این ایده مطرح است که شاید بتوان شرایط حیات را برای برخی گونه‌های منقرض‌شده دوباره فراهم کرد. این نظریه، موافقان و مخالفان بسیاری دارد.

نوروز امسال گروهی از دانشمندان و دست‌اندرکاران حفاظت از گونه‌‌ها در مقر انجمن جغرافیای ملی گرد هم آمدند تا در زمینه امکان زیست مجدد برخی گونه‌ها که سال‌هاست منقرض شده‌اند با یکدیگر تبادل‌نظر کنند.

بحث‌های اخلاقی چندی درباره این مساله انجام شد. واقعیت این است که فراهم کردن امکان بقا برای پاره‌ای از گونه‌های جانوری و گیاهی شاید مساله‌ای بسیار جالب باشد، اما باید به این نکته هم توجه کرد چه از نظر اخلاقی و چه از نظر علمی، موانع گسترده‌ای در این راه وجود دارد.

ازجمله سوالات مهمی که در این رابطه مطرح می‌شود، می‌توان به این موارد اشاره کرد: نخست آن که آیا بشر براستی می‌تواند چنین کاری را انجام دهد؟ و دیگر این که اگر براستی این امکان وجود دارد، آیا شرایط محیطی هم مهیاست؟ اگر قرار باشد بی‌پرده به سوال نخست پاسخ داده شود، باید چنین گفت این کار هنوز عملا غیرممکن است.

فرض کنید این امکان فراهم شود که یک ماموت از یک فیل بالغ متولد شود، آیا این ماموت شایستگی آن را دارد که با عنوان ماموت واقعی خوانده شود؟ آیا امکان بقا برای این گونه‌ها ارزش هزینه، زمان و تلاش‌هایی را که برای آنها انجام می‌شود، دارد؟ اگر به فرض این گونه به سن بلوغ برسد و با یک گونه همجنس تشکیل جفت دهد، آیا شرایط محیط برای بقای نسل این موجودات فراهم است؟ آیا این گونه‌ها را باید در اسارت نگاه داشت یا آن که می‌توان این ریسک بزرگ را تقبل کرد و آنها را به زیستگاه‌های طبیعی امروزی برگرداند؟ آیا زیستگاه‌های بومی آنها را نیز می‌توان تجدید کرد؟ بدیهی است بقای این گونه‌ها خطرات ناشناخته‌ای را هم برای آنها و هم برای سایر گونه‌‌ها ایجاد می‌کند.

آیا بشر آماده مواجهه با چنین معضلاتی است؟ و مهم‌تر از همه این که آیا طبیعت حاضر است بار دیگر آنها را در خود بپذیرد؟

پیشرفت‌های اولیه‌ای که در زمینه فنون ازدیاد نسل گونه‌ها و حتی امکان پردازش و تغییر در DNA (دزوکسی ریبونوکلئیک اسید) انجام شده، تا حدی امکان جعل مجدد نسخه‌های ژنتیکی گونه‌های منقرض‌شده را به صورت کاملا ناشیانه و ابتدایی فراهم ساخته است، اما واقعیت این است که انجام این کار هنوز هم فقط در حد یک حرف است.

در مورد گونه‌هایی که ژنوم آنها به دلیلی حفاظت شده این احتمال تاحدودی بیشتر است، اما در مورد برخی گونه‌ها حتی اندک احتمالی نیز وجود ندارد. دوستداران دایناسورها باید بدانند احتمال آن که بتوان DNA دایناسورها را دوباره احیا کرد، نه‌تنها خیلی بعید، بلکه در حد صفر است. بنابراین بهتر است به دیدن فیلم پارک ژوراسیک بسنده کنند.

نظرات موافق

موافقان طرح احیای گونه‌های جانوری و گیاهی به دو زیرمجموعه تقسیم می‌شوند: نخست گروهی که معتقدند احیای گونه‌ای، باید انجام شود؛ چراکه امکان آن وجود دارد. این افراد معتقدند نباید جلوی پیشرفت علم را گرفت.

آنها با‌وجود تمام مشکلات ناشناخته‌ای که در این مسیر وجود دارد، باور دارند مزایای این کار بیشتر از مشکلات آن است.

از نظر این گروه بشر ملزم است اشتباهاتی را که انجام داده، تصحیح کند و لذا انجام این کار برای بشر به نوعی ادای یک تعهد اخلاقی محسوب می‌شود. از طرف دیگر، گروه دوم که محافظه‌کارتر هستند، معتقدند بشر مادامی که شرایط محقق نشده نباید نسبت به احیای حیوانات منقرض‌شده اقدام نماید.

منظور از شرایط آن است که در وهله اول بشر هنوز تصور درستی نسبت به معرفی مجدد گونه‌ها به اکوسیستم‌های طبیعی ندارد. دوم این‌ که هنوز گونه‌های در معرض خطر بسیاری در طبیعت وجود دارد که باید براساس همان انگیزه و علم نسبت به حفاظت از آنها اقدام شود. این گروه معتقدند تنها با تحقق این شرایط است که بشر می‌تواند گام‌های بلندتری بردارد.

واقعیت چیست؟

مهندسی ژنتیک تا امروز دستاوردهای زیادی در عرصه علم داشته، اما ژنوم‌های ثانویه‌ای که برخی آنها را تا این حد خارق‌العاده می‌خوانند هنوز هم در مقابل ژنوم اولیه همانند یک نقاشی کودکانه هستند.

بدیهی است ابراز چنین ادعاهای گزافی خود نوعی کوته‌نظری است. مهیا نبودن شرایط حیات و محیط برای زیست این گونه‌ها سبب می‌شود در حال حاضر صرفا بتوان عنوان بزرگنمایی را برای چنین ادعاهایی مطرح کرد. بسیاری از دانشمندان باور دارند این تلاش‌ها تنها زمانی ارزشمند است که بتوانند حیات گونه‌های در معرض خطر را نجات دهند، نه‌ این‌که باری سنگین‌تر از قبل بر دوش طبیعت وارد کنند.

فرناز حیدری - جام‌جم

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها