تنهایی و حقیقت

پیرامون ما شلوغ شده است. ما در شهرهای صنعتی‌شده‌ که تا پاسی از شب داروخانه‌هایش باز هستند و ماشین‌هایش کار می‌کنند و چراغ‌های خیابان‌هایش روشنند، درک‌مان از تنهایی گم شده، حتی اگر مدعی علاقه به تنهایی باشیم.
کد خبر: ۵۶۵۰۱۰
تنهایی و حقیقت

کافی است که یک بار شبانه وقتی روشنایی، بودنش را فقط مدیون قرص ماه است، در یک پارک چند دقیقه راه برویم، یک پارک بدون چراغ روشن و بدون صدای آدم‌های دوستدار شب‌نشینی‌های همراه با طبیعت. آن وقت است که می‌فهمیم چقدر معنای شب با چراغ‌هایی که شبانه روشند و اینترنت‌هایی که معنای شب و روز و فاصله را پنهان کرده‌اند، متفاوت است.

صدای باد،‌ صدای سکوت، درک حجم بودن‌های ندیدنی... و آن وقت یک وحشت... و آن وقت یک تنهایی بزرگ... آن وقت یک «من کیستم» و یک «صاحب من کیست» صدایش بلند می‌شود و بعد در جستجوی یک پناهگاه، جایی که بتوان دمی به آن تکیه کرد تا آسوده شد و وحشت را از دل بیرون انداخت یا با وحشت انس گرفت و به راه ادامه داد... این از آن دسته تنهایی‌های بکر است که در سکوت به دست می‌آید.

استاد علی صفایی حائری در نامه خود به فرزندش می‌نویسد: «با درک تنهایی، باید بارور شد و زایید و در متن تاریکی، باید ایستاد و نور پاشید؛ که آن درک، زاینده است و این تاریکی، خواستار نور.» (نامه‌های بلوغ، 1390، ص 17)‌

تنهایی‌های امروز ما اگر متاثر از مظاهر دنیای مدرن باشد، دیگر تنهایی نام ندارد، مثل تنهایی‌هایی که در آن رادیو گوش می‌دهند یا تلویزیون نگاه می‌کنند، یا بازی می‌کنند.

مبادا احساس کنیم همه چیز داریم و این روزهایمان خیلی طولانی است. مبادا سیرهای درونی‌مان جایش را به تخیل‌های نوشته‌شده در داستان‌ها و رمان‌ها و جعبه جادویی بدهد که هیچ واقعیتی ندارند و فقط خیال بر خیال می‌افزایند.

مبادا خیال‌های مضاعف هر روز دسترسی‌مان را به حقیقت و اندیشیدن درباره حقیقت دور کند تا جایی که گمان بریم گویا در جهان هیچ حقیقتی وجود ندارد و آن سیر تاریخی بود یا نبود حقیقت برای ما تکرار شود زیرا وقتی زیاده از حد درباره چیزهایی می‌خوانیم که از فکرهای پالایش نشده و با حقیقت انس نگرفته نشات گرفته‌اند، کم‌کم با آنها انس می‌گیریم و همان فکرها و عمل‌ها مورد پسندمان قرار می‌گیرد.

در این هنگام اگر تصمیم بگیریم متفاوت زندگی کنیم یا اگر انسان‌های متفاوتی را ببینیم که هیچ‌کس شبیه آنها نیست، دیگر پذیرشش برایمان سخت می‌شود.

شهید مطهری درباره سبک زندگی و اندیشه غیرهمگون با دیگران می‌گوید: «یکی از چیزهایی که یک مسلمان نباید تحت تاثیر آن قرار بگیرد، موضوع پسند است. امام علی(ع)‌ فرمود: «لاتستوحشوا فی طریق‌الهدی لقله اهله» (نهج‌البلاغه، خطبه 199) هرگز اگر راه حق را پیدا کردید، از این‌که‏ در اقلیت هستید وحشت نکنید. یعنی شخصیت داشته باشید. اکثر، همین بی‏‌‌شخصیتی، پدر افراد بشر را در آورده است. همین که ملتی خودشان را در اقلیت دیدند و دیدند اکثریت یک پسندی دارند، کاری را انجام می‌دهند، به خودشان جرات نمی‌دهند که ممکن است اکثریت اشتباه کرده باشد و اقلیت اشتباه نکرده باشد.» (اسلام و مقتضیات زمان 1، 1377، ص 192)‌

فقط یادمان باشد آفت تنهایی‌های روشن در ابتدای راه این است که به بازی تبدیل شود. بازی تنهایی، تاریکی است و راه نبردن به آنجایی که مقصدمان است. یعنی بلوغی که هنوز بارور نشده، پیش از تولد می‌میرد.

حورا نژاد صداقت - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها