وسواس فکری یعنی مدام تصور میکنید کاری را انجام ندادهاید و مدام با خود تکرار میکنید که فلان کار را انجام دهید. این فکرها چنان فرد را پریشان میکند که دچار اضطراب و استرس میشود و از انجام کارهای روزمره باز میماند.
وسواس فکری فقط سوژه مورد علاقه روانشناسها نیست و برای جامعهشناسها و مدیران اقتصادی هم اهمیت دارد، چرا که فکرهای مسموم بازده کاری جامعه را پایین میآورد و فرد را خسته و ناتوان میکند در واقع تعادل فرد به هم میخورد و او را در سازگاری با محیط دچار مشکل میکند.
معمولا کسانی که درگیر فکرهای مزاحم میشوند ترجیح میدهند پریشانی و مشکل و ناراحتی خود را به عنوان یک مساله خصوصی، پنهان نگه دارند و گاهی چند ساعت را دور از چشم دیگران صرف افکار یا کارهای مخفیانه خود کنند که این میتواند خطرناک باشد.
تحقیقات نشان میدهد بین یک تا 3 درصد جامعه به اختلال وسواس فکری ـ عملی مبتلا هستند. مبتلایان به این نکته واقفند که ترس و اضطراب آنان معنا ندارد و منطقی نیست، اما در عین حال آن را بسیار واقعی، شدید و جدی تجربه میکنند و به این ترتیب از عملکردشان کاسته میشود.
آنها چه جور آدمهایی هستند؟
وسواس فکری موضوعات مختلفی را در بر میگیرد، مثلا ممکن است کسی این فکر به ذهنش برسد که نکند من تصادف کنم برای همین به خیابان نمیرود یا سوار ماشینش نمیشود یا این که مدام استرس دارد فرزندش که در مدرسه است دچار حادثه شود. این افراد به جزئیات توجه دقیق دارند و کارها را تکرار و به طور مکرر اشتباه احتمالی را کنترل میکنند.
آنها نمیتوانند ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنند و دائم اضطراب دارند کاری را که در ذهنشان است، انجام دهند. جالب است بدانید این افراد نمیتوانند براحتی از اشیای قدیمی دل بکنند زیرا تصور میکنند شاید در آینده بتوانند از آنها استفاده کنند.
من عاشق اول شدنم!
برخی از کسانی که دچار وسواس فکری هستند همیشه دوست دارند اول باشند؛ در مدرسه، در محیط کار و همه جا احساس رقابت میکنند و همین موضوع آنها را آزار میدهد چون برای اولشدن بسیار تلاش میکنند و آسیب میبینند.
نمونه این موضوع، دختر بیستوهشت سالهای است که به دکتر فریبرز صفی، روانشناس مراجعه کرده است. صفی در گفتوگو با جامجم میگوید: دختر جوان بشدت دچار وسواس فکری بود و این موضوع سبب افسردگی او شده بود، چون نمیتوانست هیچ کاری انجام دهد. این دختر از کودکی در خانواده آموخته بود باید نفر اول و الگو باشد و تا اتمام دوره دبیرستان این موضوع ادامه داشت. این موضوع سبب شده بود تا در کنکور هم دنبال رتبه تکرقمی باشد و برای همین با وجود شرایط نامناسب اقتصادی در کلاسهای مختلف کنکور شرکت کرد و چند سال پشت کنکور ماند. سرانجام خسته شد و پس از پنج سال به یک رشته معمولی راضی شد، اما همیشه عذاب وجدان داشت و اعتماد به نفسش را از دست داد.
صفی ادامه میدهد: متاسفانه خانواده در وسواس فکری این دختر نقش مهمی داشته و او را تشویق کرده است، لذا او تصور نمیکرده این وسواس فکری یک بیماری است تا این که این وسواسها او را از زندگی روزمره جدا کرده و سبب انزوای او شده بود. او نمیتواند براحتی وارد جامعه شود و ارتباط کلامی برقرار کند چون دائم در ذهن خود کار ناتمامی دارد که باید انجام دهد و دائم خود را در عرصه رقابت میبیند.
باردارهایی با فکرهای عجیب
به گفته صفی، مشکل اصلی بیماری وسواس فکری، وجود فکر و عملی مکرر است. گاهی این فکر و عمل به حدی شدید است که رنج و ناراحتی زیادی برای فرد بیمار و اطرافیان او به وجود میآورد و موجب اتلاف وقت میشود. زنان در دوران حاملگی بیشتر دچار این بیماری میشوند چون در این دوران نگرانیشان بیشتر است و ذهنشان مشغول به افکاری است که در آینده به آنها آسیب میرساند. این بیماران قادر به تصمیمگیری نبوده و مردد هستند؛ آنان در خرید مشکل دارند. بهطور مثال چند بار به فروشگاه مراجعه میکنند تا جنسی را بخرند و ممکن است نخرند.
مبتلایان دچار یک احساس یا اندیشه حکمکننده و مزاحم هستند؛ این افکار به مرحله عملیشدن نمیرسد و فقط احساس نگرانی دارند. همچنین این وسواس فکری سبب میشود فرد در محیط کار در انجام کارها مشکوک باشد و دائم تصور کند کاری را که به او محولشده به درستی انجام نداده است؛ بنابر این رفتارش به همکارانش هم آسیب میرساند و روابط او را با دیگران دچار خدشه میکند.
خود و بقیه را گول میزنند
گاهی برخی افراد دچار این بیماری هستند، اما آن را انکار میکنند و در توجیه کارشان عنوان میکنند فراموش میکنند در حالی که صفی در این باره میگوید: فراموش کردن تفاوت زیادی با وسواس فکری دارد، گاهی شما فراموش میکنید هنگام خروج از خانه پنجره را بستهاید یا نه، در این صورت قبل از بیرون رفتن دوباره پنجره را چک میکنید، اما این برای یک بار اتفاق میافتد نه این که بارها این کار را انجام دهید تا جایی که توان شما گرفته شود و دیگر از بیرون رفتن صرف نظر کنید یا این که بیرون از منزل دائم به این فکر باشید که آیا پنجره را بستهاید یا نه و نتوانید کارتان را بدرستی و با تمرکز انجام دهید.
البته کسانی که در کودکی ناامنی را تجربه کرده باشند هم ممکن است دچار وسواس فکری شوند. آنها اضطراب جدایی دارند و در برابر تغییر مقاوم هستند. همچنین اهل ریسک نبودن، دودلی، افکار خرافی و دلبستگی زیاد به کار، از دیگر ویژگیهای این افراد است.
فکرهای بد، دشمن زندگی خانوادگی
وسواس فکری میتواند بشدت به خانواده آسیب برساند زیرا این وسواس به شک و تردید تبدیل میشود که برای خود فرد و اطرافیان او خطرناک است. مثلا گاهی در ذهن یکی از زوجین این افکار که نکند کارم را درست انجام ندادهام یا این که در بیرون از خانه ممکن است اتفاقی برای همسرم بیفتد، شکل میگیرد و او را آزار میدهد و از این رو روابط دچار خدشه میشود. البته گاهی این افکار دچار سوءظن و بدبینی هم میشود و مدام یکی از زوجین افکار وسواسی در مورد همسر خود دارد که او را مشکوک میکند.
صفی اظهار میکند: اگر یکی از زوجها دچار وسواس فکری است حتما باید پیش از بچهدارشدن آن را درمان کند چون تحقیقات نشان میدهد این بیماری میتواند ژنتیکی هم باشد.
راه نجاتی هست؟
کسانی که درگیر فکرهای مزاحم و تکرارشونده هستند از نظر ظاهر با سایر افراد هیچ تفاوتی ندارند، اما مشکل روحیشان کارکرد آنها را کاهش میدهد و باعث میشود نتوانند مسئولیتهایشان را بدرستی انجام دهند، چون یک فکر چنان آنها را درگیر میکند که خسته میشوند و توانایی انجام کارهای روزمره خود را ندارند. شاید کسی که با شما کار میکند دچار این بیماری باشد، او با شما صحبت میکند و در کنار شماست، اما ذهن او درگیر کار دیگری است و درصدد فرصتی است تا آن را انجام دهد، برای همین تمرکز ندارد و بهخوبی از عهده کاری که به او واگذار شده بخوبی بر نمیآید. آنها از زندگی لذت نمیبرند و نمیتوانند ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنند.
وی با بیان این که این افراد در اطراف ما زیاد هستند، میافزاید: البته این بیماری درجه دارد و اگر شدت یابد میتواند آسیبزا باشد.
برای درمان این بیماری، روانشناسان دارودرمانی را هم تجویز میکنند، اما بهترین شیوه مراجعه به مشاوری است که با صحبت بتواند فرد را از شر وسواس فکری نجات دهد. این بیماری زمانی بهتر درمان میشود که فرد نسبت به وسواس فکری خود آگاهی داشته باشد و بداند در آینده این موضوع برای او خطرناک میشود.
همچنین کاهش گوشهنشینی و اجتماعیبودن، افزایش اعتماد به نفس، اندیشیدن به زمان حال و فعالیتهای بدنی و ورزش منظم میتواند چند راه پیشگیری این بیماری باشد. البته خانواده هم بیتاثیر نیست و اعمال حمایت بیش از حد، توقعات و حساسیت زیاد سبب میشود کودکان در این خانوادهها دچار اضطراب و وسواس فکری شوند.
روانشناسان توصیه میکنند برای مقابله با این افکار خود را مشغول به کاری کنید مثلا وقتی این افکار وسواسی به سراغ شما میآید ذهن خود را به چیز دیگری معطوف کنید، مطالعه کنید یا این که فیلم ببینید که این کار نیاز به مهارت فراوانی دارد تا فرد دچار اضطراب نشود.
راهحلهایی هم که صفی پیشنهاد میکند، میتواند برای درمان این بیماری موثر باشد: برنامهریزی کنید که زمان فکرکردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصی باشد و در طول روز هرگاه افکار وسواسی به ذهنتان آمد، به خودتان بگویید زمان فکرکردن فلان ساعت مقرر است، به مرور از زمان فکر کردن به آن افکار بکاهید تا این که این زمان به صفر برسد و همچنین هر روز به خود تلقین کنید «من قادرم افکار وسواسیام را کنار بگذارم»؛ زیرا تلقین یکی از راههای مبارزه با افکار منفی است و وسواس فکری نیز چیزی جز تکرار فکرهای منفی و مزاحم نیست.
>> جام جم/ زهرا تالانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم:
كتاب آیین زندگی اثر دیل كارنگی هم عالیه و پیشنهاد میكنم خیلی هارو نجات داده داستاناش حقیقی و فوق العادس خودم دو روزه دارمش و میخونم بهتون اطمینان میدم دیدتون رو نسبت به زندگی عوض كنه
من هم این مشكلات را با چندین درجه سختی بالاتر داشتم و این كتاب برای من خیلی كمك كرد
كتاب
وسواس و درمان آن
نوشته دیوید ویل و راب ویلسون
ترجمه سیاوش جمالفر
كتابی است بی نظیر
كه خیلی كمك كننده هستش
پزشكككككككككككككككككككككككككككككك زودتر بهتر:موهای طلایی منم جو گندمی كرد:........
خواندن قرآن را از اول شروع كرده و روزی نیم ساعت با ترجمه بخوانید و در آن تفكر كنید.
منم از ۷یا۸سالگی مبتلا شدم
فكرهای غیر معقولی كه منجر به یك سری حركاتی میشد كه انجام دادنشون ,باعث خستگی خودم و مسخره كردن و دعوا وحرص خوردن های دیگران كه باز اعصابم بیشتر ضعیف میشد و انجام ندادنشون باز فشار عصبی كه مثله خوره می افتاد به جونم , با اون تیك هایی كه داشتم وحرف هایی كه مگه دیوانه ای یا خیلی چیز های دیگه كه جرات گفتن فكرهامو به كسی نداشتم , در مانش قرص هایی بود كه تا میخوردم اروم بودم ولی قرص تا كی ؟؟ تا این كه بزرگ تر شدم و بیشتر به دنیای اطرافم مطلع شدم با قران كه اشنا شدم مطالبی كه خوندم وقتی فهمیدم همه چیز نظم داره اروم شدم اونقدر اروم كه از 14سالگیم تاالان وسواس برام خاطره شده
خیلی تلاش میكنم اما انگار دو تا شخصیت دارم،یكی كه منو به انجام كارای وسوای مجبور میكنه و یكی كه بخاطر انجام ندادن وظایفم سرزنشم میكنه!!!!!
من شدیدا به كمك نیاز دارم!!!!
منو كشته
كاش سرطان جسم میگرفتم بجای این.
مث یه دیوونه شدم. مدام افكار كفرآمیز به سراغم میاد و بدیش اینه احساس گناه نمیكنم
تو را خدا دعام كنید. دوس دارم همین الان جونم گرفته بشه
روان شناس-مشاوره-دارودرمانی-... همه كشك! پول هدر دادنه!
اول تغییربینش بعد بی توجهی به افكار منفی ... یه خورده اراده، بسم الله، یك شبه تمومه!
یه بار الكی شرط اینترنتی بستم 8 میلیون باختم(باور كنید واسع پولش نبود)
بعد چند سال همش تو فكرم بود كه چرا من باختم . باید جبران بشه. حداقل تو این یكی جا ببرم و كلی فكر ... یا اگه باختم واسع این بوده .. این باعث شد هم عذاب بكشم هم اینكه دوباره جند روز پیش ببازم . بازم می گم پولش اونقدر مهم نیس كه مردم فكر كنن من قمار بازم .... دكتر رفتم چن سالی . می گه وس وا س فكری داری ... بهم زولپیدم و اسنترا و دپاكین داده ... سر این داستان جدید ولران هم اگه اشتباه نگم اضافه كرده ... همش مادرمو سرزنش می كنم كه تو من و قرصی كردی و گفتی برو دكتررررر ... !!1 الانم كلی ناراحتم كه چرا به مادرم اینجوری گفتم ... خب خود همین وس وا س فكریه دیگه !!! من برعكس خیلیا قبول نداشتم و حتی ندارم مریضم !! و این بده . دارم تحقیق می كنم كه مطمئن شم . این قضیه شرط مطمئنترم كرد !
قدم دوم هم پركردن اوقات فراغت ومشغول شدن به كاریا ورزشی كه به اون علاقه دارید هست كه تمركز شمارو به افزایش میده
شوهرم خیلی وسواس فكری داره،همش فكرمیكنه مریضه،میره دكتروچیزیش نیس امابازم فایده نداره،گوشه گیرشده،حرف نمیزنه،همیشه بی حوصله هست،هرچی باهاش حرف میزنم میگه حوصلتوندارم،خسته شدم ازاین وضع بخدا،من عاشقشم اون تموم زندگی منه،میخوام كمكش كنم،بهم بگین چكاركنم؟راهكارهایی یادم بدین،شوهرم خیلی ساكته؟
دوستانی كه گفتن وسواسین یه كم دقت كنن ببینن احتملا مثل من مرتب از غذاهای سرد استفاده نمیكنن؟
بهتره به پزشك طب سنتی هم سری بزنید.
من 17 سالمه و خودم پی بردم كه وسواس فكری دارم
خاطرات زیادی دارم كه خیلیاش خوب نبوده و بعضیاشم عذاب آور بوده كه یهو میاد تو ذهنم و واقعا عذابم میده طوری كه ناخداگاه چشمامو محكم میبندمو دستمو میزنم به سرم
یا خیلی وقتا تو اینستاگرام پست میذارم هی پستامو پاك میكنم و دوباره میذارمشون پیجمو و میبندم و یكی دیگه باز میكنم
كسایی كه دچار وسواس فكرین نمیتونن تصمیم بگیرن چون هی منصرف میشن و یهم دوباره تصمیم به انجامش میدن
كلا بیماری ترسناكی نیست فقط باید اونقدر قوی بود كه بتونی كنترلش كنی تنها راهش همینه
دنیل ردكلیف هم همون بازیگر هری پاتر وقتی پنج سالش بود وسواس فكری داشت
به عنوان بیماری كه وسواس فكری دارد باید بگویم كه من از بهترین بودن در حوزه ی كاری نزول كرده ام. خواب نامنظم دارم گاهی 2روز كامل میخوابم و كارم را رها كرده ام.دكترم میگوید هر كاری را شروع كنی همین احساس را خواهی داشت و به دلیل مفیدنبودنم در نهایت به خود كشی میرسم...هرچند اساسا با خودكشی مخالفم.در واقع این راه فرار از شكست بعدی است
ممنون
لطفا اسم من یادتون باشه! چون مطالبم اونقدر تكان دهنده است كه تا به حال از زبون هیچ وسواسی نشنیدید.ونمیتونم همه رو تو یك پست ارسال كنم و میخام اگه بتونم تو پست های بعدی هم مطلب بفرستم.
راجع به وسواس خیلی شنیدم و خیلی خوندم اما مشابه درد وسواسمو در هیچ جا نه شنیدم و نه خوندم. من با ناباوری 43 سالمه! و ژنتیك و ارثی از بدو تولدم گرفتار این اژدهای هزار سر بودم و هستم. هوش و استعداد فراونی دارم. من یازده سال پیش دكترامو در یكی از رشته های علوم انسانی از دانشگاه تهران گرفتم و همینطور نه سال پیش هم در یكی دیگه از رشته های علوم انسانی در مقطع كارشناسی فارغ التحصیل شدم. و همه اینا رو با حداقل خوندن و حداقل امكانات و در اوج آشوب های وسواسی به انجام رسوندم.
دست هارو مكرر شستن،در رو باز و بسته كردن، نظافت طاقت فرسا و خیلی چیزای دیگه مثل این ...... وسواس عملی هستن و من این وسواسارو اصلا ندارم . وسواس من فقط فكریه اونم از یه نوع شدید و عذاب آور!!!
1-اول دبیرستان كه بودم یه همكلاسی سابق یه فحش بد بهم داد و درگیر شدیم نشون به اون نشون كه الان 29 سال از اونوقت میگذره و من هنوز كه هنوزه تو ذهنم اون اتفاق رو مرور میكنم و بعضی وقتها به سرم میزنه كه برم پیداش كنم و حسابشو كف دستش بزارم در حالی كه بعد از اون درگیری دیگه اونو ندیدم!!!!!! حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
2- دوران دبستان راهنمایی دبیرستان الان برام حكم یك كابوسو دارند چون سراسر زجر ذهنی بود سراسر دلهره بود سراسر پریشونی و اضطراب و توسری خوری بود قسم میخورم كه دیگه حاضر نیستم به اون دوران برگردم. بخاطر وسواس لعنتی، در محیط مدرسه و محله گوشه گیر و تنها بودم توسری خور بودم از اونجا كه آدم مغروری بودم ولی نمیتونستم خودمو ابراز كنم درد بیشتری میكشیدم نمیتونستم درس بخونم تمركزم صفر بود نمره هام افتضاح بود حتی یك دوست هم نداشتم و جالب اینجاست كه تا سالیان سال همه این مصایب رو از عواقب كمرویی میدونستم ولی حقیقت، بسیار تلختر از این بود و این حقیقت تلخ چیزی نبود جز وسواس فكری
3..... تا بعد؛ اگه تمركزی بود !
شما چه راهكاری بلدید به ما بدهید؛ خواهرم از این افكار ناتوان شده؛ شما ما رو درك می كنید تو رو خدا هر راه كاری به ذهنتون میاد برا ما بگید؛ چه فعالیت هایی باید در طول روز انجام بدهد. این غم سنگین روی دل ماست؛ دارو فقط خواب و گیج و منگش میكنه؛ هر توسل و دعایی هم بلد بودم كردم؛ یكی به ما یاد بده چگونه به خواهرمان كمك كنیم.
به امید خدا و توسل به اهل بیت درمان میشی انشاءالله
به امید خدا و توسل به اهل بیت درمان میشی انشاءالله
من دارم دیونه میشم ،من بیماری وسواس فكری دارم والان چند وقته كه در زمینه های جنسی و حاملگی دچار وسواس شدم.
چند وقت بیش دوستم تعریف میكرد كه تو شهرشون یه دختری بدون رابطه جنسی دچار حاملگی شده یعنی میگفت اسبرم كه دفع میشه توی دستشویی وقتی بعدش یه دختر بره دستشویی احتمال اینكه رحم زن اسبرم رو جذب كنه و حامله بشه وجود داره
از وقتی اینو شنیدم من به مرز دیوونگی رسیدم .وقتی میرم دستشویی اولش كلی اب میریزم اما بازم به زور میشینم حس میكنم اسبرم اونجا هست یا وقتی شیرابو باز میكنم چون دست زدم به شیر اب دیگه دلم نمیاد به خودم دست بزنم خودمو بشورم حس میكنم اینطوری حامله میشم یا حس میكنم دستگیره در دستشویی كثیفه نفر قبلی بهش دست زده منم بهش دست بزنم بعد خودمو بخوام بشورم حامله میشم
جدیدا دیگه وحشتناك شدم
تو روشویی صورتمو شستم یه خورده اب رفت رو لباسم ،اب تمییز...گفتم حامله شدم
یا كیفم رو روی كفشای داداشم گذاشتم داشتم كفشمو میبوشیدم بعدش كلی فكر عجیب غریب كخ من حامله شدم
تو رو خدا به من كمك كنید
ایا حرف دوستم درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه درسته یاید چیكار كرد كه این اتفاق نیفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خواهشا منو راهنمایی كنین
تو رو خدا من منتظر جوابتونم
مشكل و مریضی من ای كاش كه فقط مربوط به خودم بود
كل خانواده و فامیل اینجورن،ودر كنارش همه دوستام هم مسخره میكنند ولی خدا یه قدرت یا یه نعمت بهم داده كه خودم خودمو معالجه میكنم،،
یعنی این مریضی رو بلدم مچش رو بخوابونم یه جورایی،
بدون اینكه قرص یا دارویی بخورم
متاسفانه با خانواده ام قهرم و كل فامیل هامون، وگرنه میدونستم چطور درمانشون كنم
سمت قرص نرو به هیچ وجه، فقط با مشاوره و سرگرم كردن و توكل برخدا،و مثبت اندیشی و ،،،،
موفق میشی،،،
اول از همه دعا كنید جدی بشینید سر یه دعایی كه فكر میكنید حاجتتونو میگیرید دعا كنید كه خوب شید علاوه بر اینكه خدا كمكتون میكنه هرچی بیشتر دعا كنید ضمیر ناخوداگاهتون بیشتر باور میكنه كه افكارتون پوچه
دومین راه اینه كه خودتونو به زور ازش بكشید بیرون اینكار اینقدر سخته كه ادم دلش میخواد گریه كنه ولی به زور این كارو كنید در حالی كه میخواین اینكارو كنید تو ذهنتون همش به خودتون بگید وقتی ازش دور شم میفهمم چقدر پوچ بود ، من قبلا هم مشكلاتی داشتم كه حل كردم پس اینم میتونم، همه ادما این فكرارو ندارن اگه اینجا بتونید موفق باشید فكرا تا حد زیادی ازتون دور میشه اگه یك ساعت دورش نگه دارید فكرای واقعی میاد جاش و كم كم یادتون میره اصلا به چی فكر میكردید البته ممكنه دوباره برگردن كه به شدت قبل نیست. باید هربار این كارو انجام بدین دور شدن از فكر یعنی نه بگین درسته نه بگین غلط بوده فكرام نه باهاش بجنگید نه تائیدش كنید كلا بذاریدش كنار اگه موفق شدید دیگه حتی به اطرافشم نزدیك نشید یعنی حتی این جمله رو هم در سرتون نیارید ( عجب فكرای عجیبی داشتم ) چون دوباره احتمال داره بیافتید توش این كارا واسه من خیلی موثر بود ان شاالله به شمام كمك كنه. در ضمن گفتن تمام افكار به یه نفر هم خیلی كمك میكنه
تا الان نمی دونستم منم این مشكل دارم
البته تمام وسواس های فكری از جمله تنها موندن، مرگ خانواده و... تا قبل از این منو می خورد اما كنترل می كردم.
كتاب آیین زندگی دبل كارنگی خیلی كمكم كرد تا 28 سالگی،
اما متاسفانه یه جایی زد بیرون و من بینیم و به خاطر خود زشت پنداری كه خواهرم بهم تلقین كرد عمل كردم كه زیبا كه نشدم هیچ زیبایی خدادادی ام رو هم خراب كردم.
نقش اطرافیان خیلی مهمه،
خوش به حالتون دور و برتون آدمای موجهی هستند
من چند روزیه یه كتاب خریدم با اینكه در عوضش پول پرداختم اما روی كتاب مهری زده به عنوان هدیه این خیلی من و اذیت میكرد تا اینكه این صفحه را كلا پاره كردم الانم هی مدام به این فكر میكنم كه چرا این كتاب مهر هدیه داشت و اینجور چیزا ایا منم وسواس دارم؟
منم واسواس شدید فكری دارم.
به امید خدا و توسل به اهل بیت درمان میشی انشاءالله
دوست عزیز توصیه میكنم با خود خدا تو خلوت راز و نیاز كنی و دقیقا همانطور كه قراره به روانپزشك مشكلت رو بگی به خدا بگو و فقط ازش بخواه كمكت كنه.
قطعا حلت رو به بهبودی میره
امیدوارم سلامت باشی
به امید خدا و توسل به اهل بیت انشاءالله درمان میشی
1_میتونین حدود 1 سال چند مدل قرص بخورین تا وسواستون غیر تضمینی خوب بشه ولی قابل برگشت ... به همراه كبدی كه از دست رفته ... یا
2_میتونین توی یك روز با افكارتون مبارزه كنین و مثلا اگه قراره یه چیزی رو بشورید نشورید، و نشسته ازش استفاده كنید تا ببینید این وسواس عوضی فقط یه انگله و تا زمانی كه چمبره زده رو مخ ما قدرتمنده ، اگه ما باش مبارزه كنیم شوت میشه تو اوت ... و این یكی درمان بدون عوارض و بدون بازگشت و 100% تضمینیه
من خودم امتحانش كردم ... حتی المقدور به یه روانشناس حتما سر بزنید تا راهو براتون روشن كنن
خودتون معجزه شو میبینید .
خواهش میكنم هركی می دونه جواب بده
یه چیزیو خووووب بدونین اینااااا همش فكرای الكیه و هیچ كدوم به واقعیت تبدیل نمیشه.
برای چند روز به صورت امتحانی این عمل وسواس فكری رو انجام ندین خودتون خوب متوجه میشین كه هییییییچ اتفاق بدی براتون نمیوفته.من حاظرم تضمین كنم.
من خودم از شما ها بدتر بودم ولییییی تمركز كردم و خودمو درمان كردم.فقط بی اهمیت باشین نسبت به این فكرا.
من به حرفهای اقا فرشید خیلی فكر كردم واقعا به نظرم خوب بود مخصوصا در مورد این حساسیت و تمام نشدنی كه خودمان باید تمامش كنیم من سر یه قضیه ای فكر میكردم كه حتما باید با فكر كردن زیاد اون مسئله رو به طور كامل حل كنم اما هر روز به نظرم كامل نبود دوستان اینو بهتون بگم كه شیطان برای هر كسی ازراه خودش وارد میشه پس بهتره كه اول بفهمیم كجای كارمون ایراد داره و شناخت موضوع مورد رنج مهمه بعد پیدا كردن راه حل صحیح عیبی نداره مشورت كنید با یك روانشناس و یا فردی كه علمش را داره و بعد حرفهای بچه های دیگر دوستان هم خیلی خوب بود به اهل بیت متوسل بشید واز خدا كمك بیگیرد.
به امید روزهای خوش و پر شور و شعف
با خوندن بیشتر نظرات دیدم اونقدرام تنها نیستم. منم همین مشكلاتو دارم ترس از دست دادن عزیزان و فكرای بد و وسواس فكری و عملی شدید ... مثلا عادتم این شده تقریبا میشه گفت هر لحظه دعا میكنم یعنی تو هر لحظه در حال دعام و نگران از دست دادن عزیزامم .....
من 17 سالمه و با این سنم موهای سرم به خاطر همین مشكلات و اضطراب تا حد زیادی ریخته یعنی تا حدی كه هیچ جایی همسن خودمو ندیدم كه اینقدر موهاش ریخته باشه ... واقعا الان هیچی نمیفهمم از زندگی ... یعنی انگار فقط یه جسم مردم كه فقط حركت میكنه و فكر میكنه! هیچ لذتی از زندگی نمیبرم :| یعنی یه افسرده به تمام معنا!
البته متاسفانه خجالتی هستم و سوشیال فوبیا هم دارم و فكر كنم به خاطر همین مشكلاته :|
بیشتر وقتا وقتی ادمارو میبینم فكر میكنم كه یعنی اینا تو زندگیشون شادن؟ یعنی اصلا مگه شاد بودن تو زندگی هم وجود داره؟ یا اصلا شادی چیه :|
همیشه تو فكرم خاص بودم و همیشه میخوام از همه جلو باشم ..... الانم به افسردگی شدید مبتلا شدم ...
از سختی این مشكلات نمیترسم بیشتر از این میترسم كه این مشكلات بهم آسیبی بزنه مثلا سكته مغزی اونم تو این سن :| البته خدا نكنه
البته خدا یه لطفی بهم كرده كه ارادم قویه و میتونم تركش كنم حتی همین یكی دو سه سال پیش هم تقریبا دوروز تونستم این افكار مسخره و این مشكلاتو بزارم كنار با اراده خودم و مطمئنم با كمك خدای بزرگ و اراده خودم میتونم بزارمش كنار ... از خدا میخوام هم همه ی شما عزیزان و من از این مشكلات رهایی پیدا كنیم ... لطفا شما هم دعا كنید .....
من همینطوری ام. شایدم شدید تر.
اما یه راه حل كاربردی دخیلی خوب مدتیه منو واقعا بهبود بخشیده و هر روز بهتر میشم.
هر روز آروم تر میشم و هر روز تمركزم بیشتر میشه.
بهش میگن مدیتیشن....
هر روز حد اقل شش هفت دقیقه سعی میكنم یه گوشه ساكت بشینم. با چشمان بسته سعی كنم به هیچ چیز فكر نكنم.و فقط به تنفس عمیق بپردازم.
كار سختیه.اما با تكرار و تمرین بهتر میشه.
هرچی بیشتر نتیجه بهتر...
واینم بگم تا ده پونزده روز اول خیلی بهبودی واضح نیست اما هرچی ك میگذره بهتر میشه...
امیدوارم به شمام كمك كنه این راه حل
ناشر: مؤسسه فرهنگی مطالعاتی الزهرا سلام الله علیها را مطالعه كنید
فایلش رو هم مب تونید دانلود كنید و از طریق گوشی بخونید
ان شاءالله هرچه زودتر خوب بشید
فقط از شر وسوسه های شیطان به خدا پناه ببرید، نماز اول وقت و توسل و تقوا فراموش نشه، به این وسوسه ها بی اعتنایی كنید
یك الگو برای خودتون انتخاب كنید
به خودتون تلقین كنید وسواسی هستید و باید با آن مقابله كنید
همیشه اول صبح بعد از نماز با خودتون قرار بذارید كه امروز به این وسوسه ها اعتنا نمی كنم و در طول روز هم اگر دوار فكرهای وسواسی شدید سعی كنید بی اهمیت باشید و كار خودتون رو ادامه بدید و موقع خواب هم اتفاقاتی كه در طول روز افتاده رو مرور كنید اگر موفق بودید خدا رو شكر كنید و اگر گاهی اوقات ناموفق بودید استغفار كنید
من آدمی هستم كه همش دوست دارم تو كارم تو زندگی تو همه چی اول باشم و همیشه همه من رو تحسین كنن.
همیشه هم اینجوری بوده و تو تحصیل و كار تقریبا همیشه موفق بوده ام. ولی دو سالی هست كه این وضعیت تبدیل به وسواس شده می خوام همیشه تو چشم مدیرم باشم و به عنوان آدمی كه همیشه حواسش به همه چی هست و اصلا اشتباه نمی كنه باشم. ولی تبدیل به وسواس شده و خیلی اذیتم می كنه و باعث میشه بدتر اشتباههای زیادی مرتكب بشم و بعد از هر سری اشتباه كلی عزا بگیرم و فكر كنم دنیا به آخر رسیده. دیگه خسته شدم همش تو رویا زندگی می كنم و به این فكر می كنم اگه تو كارهام اشتباه نكرده بودم شرایط چه جوری پیش می رفت و الان كه كار رو اشتباه انجام دادم با خودم یكسری شرایط رو تصور می كنم كه حالا چه اتفاقاتی می افته. خیلی خسته شدم. خیلی ترخدا كسی تجربه داره كمكم كنه.
من هم مثل بسیاری از دوستان به روانپزشك و روان شناس رفتم و در این زمینه مطالعه هم داشتم.اطلاعاتی كه من بدست آوردم از این بیماری اینه كه این بیماری هم ممكنه ژنتیكی باشه و هم بر اثر عوامل محیطی بوجود بیاد.نكته مهمی كه باید بدونید اینه كه شما هرنوع وسواسی داشته باشین ریشه اصلیش از شك میاد و به چیزی هم شك میكنین كه یا براتون خیلی مهمه یا ازش میترسین و همیشه دنبال اطمینان مطلقین. ولی در قدم اول هرچقدر هم كه به نظرتون وحشتناك باشه باید بپذیرین كه از هیچ چیزی هیچوقت نمیشه كاملا مطمئن بود هر آدمی ممكنه چیزی رو جایی جا بگذاره یا دری رو قفل نكنه یا به چیز آلوده ای دست بزنه یا افكار كفرآمیز به سراغش بیاد یا به نزدیكترین افراد زندگیش آسیب وارد كنه یا تصادف كنه یا چیزای دیگه اما تفاوتی كه ما با افراد عادی داریم اینه كه اونها این شك رو پذیرفتن و اصلا بهش فكر نمیكنن ولی ما دوست داریم حتما مطمئن بشیم كه این اتفاق نیفتاده یا نمیفته.نكته دیگه ای كه باید بدونید افكار منفی از ضمیر ناخودآگاهتون میاد و احساستون. پس اصلا تعجب نكنید اگه افكار مهاجم به نظرتون منطقی نمیاد طبیعتا با حرفای منطقی هم این افكار از بین نمیرن كاری كه شما باید بكنید اینه كه رو ضمیر ناخودآگاهتون كار كنید و مساله سوم كه اصلا هم چیز خوبی نیست اینه كه این افكار ممكنه برای مدتی از بین برن ولی بعد از یه مدت امكان داره با یه شكل دیگه دوباره برگردن بعبارت دیگه شما نمیدونید ممكنه بعدا چه چیزی براتون وسواس ایجاد میكنه پس حواستون باشه بیماریتونو جدی بگیرین و سعی كنین حتما درمانتونو پیگیری كنین تا دوباره برنگرده یا اگه برگشت سریع بتونین كنترلش كنین.
در آخر سه تا پیشنهاد كلی دارم برای دوستان اول اینكه اگه براتون امكانش هست حتما به روانشناس مراجعه كنید تا تكنیك های كنترل روی ذهن ناخودآگاهتون و تكنیك های مبارزه با این بیماریو بهتون یاد بده و اگر نیاز به دارو بود به روانپزشك معرفیتون بكنه و به این موضوع توجه كنین فقط مصرف دارو بیماریو از بین نمیبره بنابراین ممكنه نیاز باشه شما همزمان به روانشناس و روانپزشك برای درمانتون مراجعه كنین. دوستانی هم كه نمیخوان یا نمیتونن به روانشناس مراجعه كنن مطالعه كتاب در این زمینه میتونه بهشون كمك بكنه از جمله كتاب وسواس فكری نوشته جاناتان گریسون. دوم اینكه تا میتونید خودتونو مشغول كنید و تو اجتماع باشید و خودتونو تنها نگذارید تا افكار منفی كمتر به ذهنتون بیاد و مورد سوم یاد خدا و دعا بسیار بسیار اثر داره.
من اعتقادات مذهبی دارم من كلا به موسیقی علاقه مندم ولی چون توی دین از موسیقی دو پهلو صحبت شده هر وقت آهنگی میشنوم یا خونده میشه یا خوانندش زنه شك به ذهنم میاد بعد كه آهنگارو گوش میدم میرم سر نماز میگم نكنه خدا از دستم ناراحته
خدایا پناه می برم به تو از شر هر وسوسه كننده..از جن وانس.
من سالم بودن مشكلی نداشتم تا اینكه باردار شدم و دكتر گفت بچه سالم نیست اما پزشكی قانونی اجازه سقط نداد فرمایشات زیادی انجام دادم همه سالم بود اما دكتر همش ابراز عدم اطمینان می كرد الان بچه به دنیا اومده و من دچار وسواس شدم فكر میكنم سندروم داون داره بردمش پیش متخصص اطفال باتجربه گفت سالمه به مدت خوب بودم دوباره شروع كردم شبا دیوونه میشم دكترم در طی این نه ماه بذر شك توی دلم كاشت بس كن گفت فقط ده دوازده درصد احتمال داره سالم باشه و حتما به مشكلی داره
یكی یه كانالی چیزی بزنه اونجا وسواسیا جمع بشن و با كمك هم دیگه خودشونو درمان كنن چون از حال یه وسواسی فقط یه بیمار وسواسی دیگه خبر داره تموم جوونیم انرژیهای جوونیم تلف شد واسه این مرض لعنتی
نگاه كنید بچه ها روان شناسا میگن كه دلیل نداره كه ما همه ی فكرهارو قبول كنیم.انا چجوری. شما توی همه جا شنیدید كه میگن خودشناسی از همه چیز مهم تره.خودشناسی یعنی چی. عمده ی اصلی این حرف یعنی فكرهای خوب رو از بد بشناسی. اینهارو از هم تشخیص بدی. كه چی بشه؟كه نسبت به اون حرف هایی كه در مغزت میاد تشخیص لازم رو بدی و برای افكاری كه طبق قانون و دینمون و انسانیت نیستن.بی اعتنایی كنی. تمام روان شناس ها میگن كه ما نمیتونیم جلوی افكار رو بگیریم باید نسبت بهشون فقط بی اعتنا باشیم. یعنی چی? یعنی اینكه بتونیم احساسمون رو در مقالبلش كنترل كنیم. یعنی نترسیم ناراحت نشیم.ضعیف نشیم. عصبانی نشیم. خب حالا بریم سراغ قران. سوره مجادله ایه ۱۰. همانا نجوا از شیطان است تا مومنان را اندوهگین سازد و به انسان ضربه نمیزند مگر خدا بخواهد و باید بر خدا تكیه كرد. نجوا یعنی صدای بسیار ضعیف مثل صدای خوردن النگو به هم.یا میگه كه شیطانكاكارش ترساندن است.اصلا بهفكر بد تحریك میكند. قلب انسان دو تا گوش داره كه چون شیطان تو درون اون میدمه فكر میكنیم از خودمونه. به خاطر همونه كه انسان ناراحت میشه. به خدا قسم راست میگم. به فكرهاتون دقت كنید میاد میگه این تمیز نیست فكر میكنی فكر خودته ولی ازتو نیست سریع تشخیص بده بهش بی اعتنایی كن. بگو از من نیست. هر كس هر جور وسواس داشته باشه میتونه حلش كنه. كافیه خود شناس باشه. تو رو به قران این كارو كنید و این رو پخش كنید. قول میدم نحات پیدا میكنید. اما راه حل كامل. به شیطان فكر نكن.ففقط زندگیتو بكن هر موقع فكرهایی از قبیل ناامیدی تنهایی غم هر چی كه تورو ناراحت میكنه اومد سراغت تشخیص بده این از تو نیست باهاش مقابله نكن فقط بی اعتنایی كن. وقتی میدونی از خودت نیست میشه راحت بی اعتنایی كرد .فقط مراقب باش از همه طرف حمله میكنه. فقط بی اعتنا باش. راحت انگار چیزی نمیگه. نگاه نمیشه صدای این حیوون رو بست فقط باید بی اعتنایی كرد. یكی دو ماه فوقش اذیتت میكنه. ولی بعد از اینكه دید اعتنایی نداری میگه گم میشه. شیطان از بی اعتنایی بیزاره میره دیگه نمیاد. فقط این رو یادتون باشه همه ی فكرهایی كه به مغزمون میاد از خودمون نیست. یه نكته دیگه فقط بایدبه تمام افكار بد بی اعتنایی كنی نه فقط یدونه. چون وسواس موقعی پیش میاد كه از همه طرف حمله میكنه. معمولا هم این بلا رو سر كسی میاره كه اگر این كار رو نكنه دنیارو گلستان میكنن. پس قدر خودت رو بدون. فقط باید نقطه ضعف هات رو بپوشونی با بی اعتنایی. هر گاه نا امید شدی بدون فكر خودت نیست.. بی اعتنایی یعنی جی؟یعنی حواست رو بهش نده. احساست رو هم بیان نكن. یعنی ناراحت یاترس پ.... نداشته باش. فقط زندگیت رو بكن. اومد طرفت بی اعتنایی كن باز زندگی عادیت رو بكن. ورزش هم یادت نره با تغذیه خوب. تو روخدا این متن رو هر چقدر میتونید ارسال كنید تا بدست تمام گرفتار ها برسه تا بتونن زندگیشونو درست بسازن. برید سراغ مطالعات در مورد حمله های شیطان و تفسیر قران. به خدا درست میشید. منم دعا كنید. اگر نماز بخونی راحت تر میتونی به زندگیت برگردی.. به خدا به خاطر دلسوزی كم مونده اشكم در بیاد. بدست روانپزشك ها هم برسونید مهمه. باز در این باره تحقیق كنید. خدا یار و یاورتان باشد.خدانگهدار
یه چیز مهم دیگه. من به بیماری وسواسیت میگم حساسیت. یعنی حساسیت به افكار. این افكار در همه وجود داره چون بهش حساسیت نشون نمیدن خودش میره.پس حساسیتتون باید رو افكار تون كاهش پیدا كنه حتما باید اینكاررو هر روز انجام بدید. مطمئن باشید اگر روی افكار حساسیت نشون ندید موفق میشید. با حساسیت افكار قوی میشن. سعی كنید افكار را در دل خود نگویید. و روی افكاری كه به ذهنتون میاد حساس نشید. توی افكارتون هم زوم نكنید.
میشه ایدی تلگرامتو برام ایمیل كنی
1.خواندن زیارت عاشورا و توسل به امام حسین(چون اولیای خدا پیش خدا ابروشون زیاده)2. خواندن و گوش دادن به تلاوت با صوت زیبای قران روزی حداقل2 ساعت (تحقیقات زیادی نشون داده كه گوش كردن و خواندن قران استرس عصبی رو كاهش میده از طرفی قران معجره و كلام وحی و شفای بیماری های جشمی و روحی در قرانه. تاثیر قران بر مولكولهای اب باعث ایجاد نظم و شكل زیبا در مولكولهای اب می شه پس بدن ما هم كه حداقل از 70درصد اب تشكیل شده با گوش دادن به كلام وحی نظم خودشو پیدا می كنه. از طرف دیگه در ایات قرانی اشاره شده كه شیطان همان وسواس بر كسانی تسلط پیدا میكنه كه از خدا دور شدند با تمسك به قران و انس با قران این حالات كم كم رفع میشه)3. تقویت روحیه ی شكر گذاری و گفتن ذكر الحمدلله شمردن نعمتهای خدا(بعضیا تمام تمركزشون رو اینه كه وسواس فكریشونو درمان كنند بعد برن به زندگیشون برسن در صورتی وسواس فكری در صورتی از بین می ره كه شما به زندگیت برسی و وقت خالی برای شیطان مگذاری طبق رواینی از امام علی (ع)كه اگه ذهنت رو با كاری مشغول نكنی شیطان تو رو مشغول می كنه)پس اونایی كه وسواس دارن خودتونو بندارید تو چنگ كار كتابهای مورد علاقه تون اوایل تمركزتون كم خواهد بود اما بعدها كم كم درست می شه. به این فكر نكنید كه درد شما خیلی دردبدیه شكر گذار خدا باشید كه چشم دارید گوش دارید و اینا نعمتهای بزرگی اند با شكر گذاری این مشكل رو به حاشیه بكشونید. به این فكر كنید كه تنها شما نیستید كه به وسواس فكری مبتلا هستید بلكه انسانهای زیادی هستند كه به این درد مبتلا هستند و چاره ی اون بی اعتنایی هست چون اعتنا كردن به اون عین گناهه. اینه در نظر داشته باشید كه انسان مومن هر سختی كه می كشه خدا براش اجر و ثواب در نظر می گیره سختی های شما هم بی اجر و ثواب نخواهد بود . 4. خوردن سیب سیب سیب مهمترین داروی ضد وسواسی و ترمیم سلول های عصبی 5. رجوع به یك متخصص طب سنتی اغلب كسایی كه دچار وسواس هستند معده و طحالشون دچار مشكله كه اگه اینا درمان بشن میزان حساسیتشون به مسایل ترمیم پیدا می كنه خلط سودا و گاها خلط صفرا در این گونه افراد زیاده پس حتماااااا میزان دریافت میوه به خصوص خیار(آرام بخش عصبی) و سیب(تقویت قلب ترسو و معده و رفع وسواس)رو تو برنامه ی روزانه تون داشته باشید.6. اگر براتون مقدوره برنامه یی برای رفتن به زیارتگاه ها و مساجد بذارید اینها سرشار از امواج مثبت اند و با دعا كردن سلولهای عصبی تا حد زیادی ارامش پیدا می كنند.7. ماساژ كف پاها و كف دست با روغن زیتون نیم ساعت(افراد وسواسی بدن خشكی دارند و با رسیدن روغن به بدن و ماساژ هم انرژی بدن زیاد می شه و هم خلط سودا كه عامل مهم برای وسواسی بودن هست كاهش پیدا می كنه)8. دفتر خاطراتی تهیه كنید و حالات روزانه و تلاشهاتون رو بنویسید.9.صدقه و كمك به فقرا رو در برنامه تون داشته باشید.10.استغفار كنید و تا می تونید به دیگران كمك كنید باعث افزایش روحیه شادی و كاهش اضطرابتون می شه.11.هر فكر منفی اومد ادامه ندید.12.ذكر یا رحمان یارحیم ثبت قلبی علی دینك در رفع وسواس موثره.
ان شا..... همه ی بیماران زودی شفا پیدا كنند. التماس دعا
راستش من هم به مدت ۱ سال این مشكل رو داشتم و سنم هم ۲۲ ساله پسر دانشجو هستم.الان تقریبا خیلی كم شده و هنوز هم دارم باهاش میجنگم.وسواس فكری رابطه مستقیمی با رفتار های ما داره .این شمایین كه میتونین مشكلتون رو حل كنین.روزها با قدم بزنین.به این فكراتون فكر كنین.ببینین علتش چیا میتونه باشه و روز به روز شروع به تغییر دادن رفتارهاتون بكنین.سعی كنید تا یه مدت با خرد عمل كنید.مطمئن باشین تا ۱ ماه تاثیرش رو میبینین و به این فكر های احماقانه از ته دل میخندین.
من 25 سالمه از زمانی كه یادم میاد ترس از بیمار شدن داشتم تو دوران كودكی مامانم خیلییییی حساس بود كه مثلا دست به جای كثیفی بزنم بعد مریض بشم فكر می كنم این حساسیت به این مرحله برمیگرده.
هرروز یه مشكل جدیدی واسه فكر كردن بهش دارم زمانی اون موضوع تو ذهنم كمرنگ میشه كه یه مشكل جدید به وجود بیاد.
البته این مشكل هایی كه میگم مشكلاتی هستند كه از دید من خیلی بزرگند ولی واسه اكثر آدمای اطرافم خنده دار
اصلاااا از زندگی لذت نمیبرم همه عمرم استرس داشتم بیشتر از همه چی از مریضی و مریض شدن و زیبایی نگرانم اونم مریضیای وحشتناك و غیر قابل درمان.
اصلا دیگه برام قابل تحمل نیست با خانوادم بد رفتاری می كنم چون همش تو افكارم غرق میشم از دست خودمم خسته شدم.
ابنقدر قدرت فكرام بالاس و باورشون دارم كه به تپش قلب و عرق سرد و حالت تهوع میفتم
تمركز ندارم ونمی تونم تصمیم درست بگیرم
و سر همین مسئله شكست بزرگی خوردم كسی رو كه عاشقش بودم دقیقا یك هفته به مراسم نامزدی از دست دادم و هرروز بابتش غصه میخورم.
به همه چی شك و سوءظن دارم از دكتر رفتن هم میترسم اكثر دوستامم بخاطر این رفتارام از دست داد واقعا از پس این بیماری برنمیام داره از من پیروز میشه دلم نمیخواد شكست بخورم
كاش راهی بود داره زندگی و جوونیم از دست میره....
دركتون میكنم و میفهمم چ دردی میكشین
خیلی زجر آوره منم خسته شدم دیگ ....
نیست اونم استفاده ازافشره گل سرخ عطاریها دارن داروخانه هاهم دارن بیستوشیش هزارتومنه دستوره مصرف داره داخلش هست ولی ادم دوساعته تاثیرشومیبینه هیچ عوارصی
نداره
من تازگیا دچار وسواس فكری زیاد شده ام. مثلا همین دو سه روز پیش یه كاری را انجام دادم و راه حفاظتی آن را درستو كامل انجام دادم اما از اون روز تا حالا هی پیش خودم میگم من اون كارو راه حفاظتیشو انجام دادم یا نه؟ بعد یادم میاد كه آره رعایت ایمنی و بهداشتو چند بار چك كردم حتی میخواستم دیگه با گوشیم عكسم بگیرم دیگه كه خاطر جمع شم چند ساعت آروم میشم بعد دوباره شكاكیم شروع میشه. دیگه واقعا از این حس خسته شدم ممنون میشم كمكم كنید
اونم اینه كه باید برای خودمون كاملا واضح مشخص كنیم كه هدفمون از زندگی كردن چیه ،به چه چیز هایی تو زندگی میخوایم برسیم ،
اگرم لازم شد براش یكم وقت بذاریم و تحقیق كنیم و فكر كنیم ،چون واقعا كار بی ارزشی نیستش هدف از زندگیمونو میخوایم مشخص كنیم ....
بعد میفهمیم كه واقعا یه سری از كارهامون بیهوده س ،مارو كه به هدف زندگیمون نمیرسونه هیچ ،مارو تازه دور میكنه ،پس برای چی باید اونهارو انجام بدیم ؟؟؟؟
اون كارهای بیهوده و الكیو تشریفاتی رو برای چی باید انجام بدیم ؟
اون كارهای وسواسیه بیهوده نه تنها انجام دادنشون كار درستی نیست ،بلكه به نظرم گناه هم داره ،برای همین با انجام ندادنشون نباید احساس گناه كنیم ،بلكه حس پاداش و ثواب هم باید بكنیم....
اشیاء یا افكار موجود در زندگی باید در خدمت ما باشندو مارو به اهدافمون برسونند ،نه اینكه ما در خدمت اونها باشیم.
مطمئنم خداوند هم با دوری كردن از كارهای بیهوده و وسواسی خشنود خواهد شد
به امید سعادتمندی همگی
سپاس
دكتر من میگه باید بستری شی .البته من دیگه پیش اون دكتر نمیرم دكترم عوض كردم این دكترم میگه بستری نمیخواد بستری شی بدتر میشی
@mohavvel1365
@mahdiistar
فهمیدی چرادرواقع ادم وقتی هارمیشه تقریبا مثل ماها میشه یعنی وضعیتی كه ماهاداریم چراحالا هارمیشه چون وقتی سگ گازش میگیره موادی میره توبدنش كه اون موادبه
سلولهای عصبیش اسیب میزنه وادم هاری میگیره. نتیجه اینكه ماها هیچ تقصیری نداریم مشكل مایه مشكل جسمیه نه روحی یعنی همه مابراثریكسری فكربدمداوم یكسری
ازسلولهای مغزمون اسیب دیده وحالا شده وسواس فكری وهممون توش گیركردیم دكتراهم كه قربونشون برم خوب پولی ازاین قضیه دارن درمیارن بهترین دارویی كه در
این زمینه هست وواقعا عالیه واقعا یعنی حاضرم قصم روش بخورم افشره گل سرخه ازداروخانه تهیه كنید روزی دوبارهربار15قطره باچایی نبات یاهرنوشیدنی دیگه ای به جزاب دوهفته ای خوب میشی
من حدود 1سالی میشه افكار خودكشی میاد سراغم، مشكلی ندارم.ولی اوایل یه چیزی میگفت بابا خودتو بكش.یا خیلی از برق میترسم كه اگه آب بریزیم تو پریز برق آیا برق مارو میگیره؟؟یه نفر به من گفته بود برق نمیگیره و حتی1قطره آب بریزیم رو برق آیا بازم خودكشی و بعد برق مارو بگیره آیا بازم خودكشی محسوب میشه.خلاصه فكرهای پوچ و بیخود...یا میگفتم اگه چاقو رو آروم بزنیم به چشم آیا نابینا میشیم یا هسته ی هلو قورت بدیم آیا خفه میشیم :((((( میبینید من چی شدم..دختر شادی بودم..با خدا هستم و ذكر هم میگم.خیلی با خدا حرف میزنم و دعا میكنم... همش میگم خدایا نزار خطاا كنیم..گاهی اوقات اینقدر خسته میشم كه نگووو..اوایل كه كارم گریه بود كه نكنه خدای نكرده به خودم آسیب بزنم و خطا كنم.اگه این فكرها دست از سرم بر نداره زندگیم فنا میشه
با حرفاتون و دلگرمیتون آرومم كنید..آیا من خوب میشم...خوب شدن دائم؟ 1ساله دارم دارو مصرف میكنم.
ودر آخر به خدا توكل كنید.شما مشكل خاصی ندارید.
باز اگر سوال خاصی داشتید بفرمایید.
اگه موافقین بیاین من آیدیمو بدم یه گروه بزنیم تا كمكتون كنم.آیدیمmahdiistar
شاد و سلامت باشید
09359598459
24 سالمه
بخدا خستم از هجوم این همه فكر
و ترس
ترس شدید از بیماری دارم و آرزوی مرگ می كنم
دیگه خسته شدم بخدا زندگیم جهنمه صبحا با استرس از خواب میپرم و تا شب درگیر فكرا و ترسامم
كاش معجزه میشد و خوب میشدم من همیشه ترس و اضطراب داشتم این اواخر خیلیییییییی زیاد شدن ك همش میگم مردن آسون تره بخدا خستم
من چندساله كه خیلی زیاد فكر می كنم همش اضطراب دارم به نحوی كه برام غیر قابل تحمل شده.
حساسیت فوق العاده ای به همه مسائل دارم مخصوصا به زیبایی و سلامتی خودم و اطرافیانم.
همیشه هم هر كاری انجام میدم پراز مشكل و دغدغه میشه واسم درصورتی ك با دوستم همزمان انجام میدیم ولی واسه من خراب میشه ولی اون نه.
به نظر شما دلیلش چیه؟یعنی من واقعا بدشانسم كه اینطوری میشه و واقعیته كه من فكر می كنم كه مثلا پوستم خراب شده یا توهمه!!!!
از هركی میپرسم میگه بخدا خوبه!!!ولی چیزی كه من تو آینه می بینم فرق داره!!
باور كنین گاهی اوقات حس میكنم دیوانه شدم!
این چیه كه من می بینم بقیه نمی بینن تو همه مسائل همینطوره.
به نظر شما واسه حساسیتمه؟من چه مشكلی دارم؟!!!
ولی هیچ وقت همچین فكری رو نكن ،زندگی خیلی زیبا تر از این حرف هاست
فقط یكم تلاش كن ....مطمئنم پیروز میشی
هرچی بیشتر سعی كنی ازش دور شی بیشتر میاد تو ذهنت
راجب چیزای مسخره ای كه بهش وسواس پیدا میكنی به بقیه بگی فك میكنن دیوونه ای
اصلا نمیذاره تمركز كنی
هیچكسم حرفتو نمیفهمه :| خلاصه سرویس شدیم
ولی خیلی به آیندم بدبینم مثلا در آینده همسر نجیبی گیرم نیاد واقعا دارم دیوونه میشم بارهای زیادی در مورد این فكر مسخره با پدرم درد دل كردم چون با پدرم مثل دوستم پدرم منو راهنمایی میكنه كه اینده نوشته نشده همیشه میگن موش تو كاسه ادم حساسه البته دیروز تونستم كمی محارش كنم به كمك بابام ولی باز وقتی تنها شدم اومد تو ذهنم لطفا راهنمایی كنید بخدا دارم ممیرم از این وسواسی لطفا جوابمو بدهید قربون همتون برم
۱. اعتماد به نفستو بالا ببر /برو تو جمع ۲.نترس می خواد چی كار كنه قدرتی نداره بابا فكر های بادكنكی سوزن لازم دارن ۳. بهش فكر نكن اگه اومد اهمیت نده ۴. هر چیزی فقط اولش سخته . التماس دعا
من روزی ۲۰بار میانگین به دوران راهنمایی و اول دبیرستانم فكر میكنم و از همه اون ادما متنفرم و به خاطره همین نصف كارای زندگیمو بیخیال شدم هر وقت یادش میوفتم حالت فوق العاده بدی دارم و دایما در فكره فراموشیشم...فلووكسامین ۳۰۰میل و ترانكپین ۲۵میخورم طی یك روز.من چه كنم ؟
میترسم.یه مدته كه ترس از دست دادن زندگیم.همسرم.آرامش زندگیم هستم.همش نگرانم نكنه كسی بیاد و باعث جدایی من از همسرم بشه.همسرم مرد خوبیه.میترسم با این افكارم باعث خراب شدن زندگیم بشم. شاید ترس از گذشته ی بدی كه داشتم باعث چنین حسی شده.لطفا كمكم كنید و بهم یه راه حل درست نشون بدید چون من با سختی به اینجا رسیدم و زندگی و همسرمم دوست دارم.ممنون از لطفتون.
من دختر 17 ساله ای هستم كه به نظرم این مشكل رو دارم، در واقع خیلی سعی میكنم كنترل كنمش ولی خیلی وقتا حواب نمیده. مشكلی كه الآن هست اینه كه من از یه مدتی شروع كردم به شرایط گذاشتن برای یه سری از موضوعات. برای مثال تو ذهنم این شكل میگیره كه مثلا اگر فلان چیزو دوست داری این كارو نكن یا اگر به فلانی اهمیت زیادی میدی اینكار رو به فلان شكل انجام بده.
من به یه تایپ خاصی از كتاب علاقه مند بودم و وقتم رو خیلی صرفش میكردم. در حالی كه به خاطر شرایط درس خوندنم این كار وقتم رو تلف میكرد تا حدودی. به صورت خیلی ناخودآگاه تو نماز این فكر در ذهن من شكل گرفت كه اگر دوباره شروع كنی به انجام اون كار به یكی از مهم ترین خواسته هام توی زندگیم نرسم.
بعد الآن من نیاز دارم به اون كتابا و استفاده ازشون ولی سر این فكر كه حتی تو نمازم هم شكل گرفت میترسم از اینكه این كار رو انجام بدم و به هدف زندگیم نرسم. چه باید كرد؟ میشه راهنمایی كنید؟ ممنون
وسواس من در مورد وصل كردن سیم ها مثلا رو سیم ماهواره و ال ان بی خیلی زیاد حساس شدم فكر می كنم خوب بسته نمی شه یا كج وصل میشه هی دائم می رم سمتش ، دوست هم دارم كسی منو نبینه خیلی عصبی میشم نم یتونم به خودن بقبولونم كه وقتی داره كار میكنه درسته خاهشا راهنماییم كنین چه كار كنم ممنون از شما...
من پریسا 26 ساله هستم .خداروشكر زندگی فوق العاده آروم و خوبی دارم از زندگیم احساس رضایت قلبی دارم اما خودم دارم با فكرای وحشتناكی كه برای خودم می سازم زندگیمو تلخ می كنم.
حس عذاب وجدان و ترس زیادی گاهی بهم دست میده اونقدر كه شبا رو تا صبح بیدار میمونم یا صبح زود با استرس از خواب می پرم
دلم فقط می خواد با خانوادم باشم و كسی نفوذ نكنه .بیشتر تو گذشتم سیر می كنم چون به خاطر همین افكارم و عدم اراده در تصمیم گیری ، شكست عشقی سنگینی متحمل شدم.
از بعد از اون ماجرا قدرت نه گفتن ندارم و بیش از حد رودربایستی می كنم و از حقم می گذرم.
خیلی دلتنگم و از دست خودم ناراحت چون خودم باعث جداییمون شدم . تو نامزدی
همش اشكم دم مشكم است. پدر مادرمو با رفتارام ناراحت می كنم.
حس بیمار بودن می گیرم .گاهی فكر می كنم بیماری های خطرناكی دارم و باعث كلافه شدنم میشه. مدتی آرزوی مرگ می كردم
خیلی هارو نخواسته میرنجونم عشق و دوست داشتنه .كسی رو باور ندارم و به خواستگار كلی جواب منفی میدم و كسی ادعای دوست داشتن كنه برام مسخره است.
كارمم با وجود مخالفتای مسئولم گذاشتم كنار چون محیط اونجا هم بهم استرس می داد.
به خدا خیلی ناراحتم .من چیكار باید بكنم
از دست خودم خسته شدم.
پسری 23ساله هستم كه مدت هشت ماه با دختری برای ازدواج رابطه تلفنی داشتم. آذر ماه سال قبل یهویی افكار مزاحمی بهم هجوم آوردن كه باعث شد از هم به سختی جدا بشیم. پیش روانپزشك رفتم قرص سرترالین داد دو ماهی مصرف كردم تاثیری ندیدم بعد قطع كردمشون . ولی باز نگرانی و اضطراب تو وجودمه. به نظرم یه نوع شخصیت كمال گرایی دارم. خواهش میكنم اگه كسی بهترین راه درمانی سراغ داره بگه بهم. میگن بخور مریم برای افسردگی خوبه. نظر شما چیه؟
هركی راه حل خوبی به نظرش میرسه كمكم كنه. اینم ایمیلمه: mohsen7356@yahoo.com
من ازتون راهنمایی می خوام اگه كمكم كنید ازتون ممنون میشم.
من چندسالی هست كه ترس از بیماری دارم مثل سرطان یا ایدز یا بیماری های خطرناك دیگه.
بخاطر این نوع ترس خیلی چیزارو از دست دادم .
چون محافظه كارانه عمل می كنم از خون بشدت میترسم چون فكر می كنم آلوده به ویروس هست.یكسال هست كه تو یه كلینیك پزشكی كار می كنم.
اما همش ترس از بیمار شدن دارم.
كارم و محیط كارمو دوست دارم اما این ترس باعث استرس و عدم رغبت به كار میشه
به نظرتون به كارم ادامه بدم یا نه؟
این رو هم بگم كه اگه كارم رو از دست بدم دیگه هیچ كاری ندارم و كامل باید تو خونه بمونم.
خواهش می كنم راهنماییم كنین.
نوجوانی پونزده ساله هستم كه در ابتلا به وسواس فكری تردید دارم . علایمم عبارتند از
سر امتحان ریاضی بارها جواب رو چك می كنم حتی معلمم چند بار بهم گفت شاید وسواس داشته باشی.
شب امتحانی كه می خواستم بدم(تیزهوشان) یك سال زحمت كشیدم اما شبش به زور خوابم برد یعنی افكار استرسی میومد تو ذهنم به همین دلیل با تلاش یك ساله نتیجه مطلوبی نگرفتم.
بعضی فكرا كه میاد تو سرم دیگه سخت میره
یه آهنگ خیلی تو ذهنم تكرار میشه.
اگه وسواس هست بگید از همین مراحل اولیه درمانش كنم.
من ٢٨ سالمه احساس می كنم دچار وسواس شدم من در ماشین رو بعد از زدن ریموت بارها چك می كنم و با این كه می دونم بسته است دوباره تكرار می كنم و چیزی كه جدید به وجود اومده ترس من نسبت به بیماری است.هر كسی علائم هر بیماری را كه میگه من می ترسم منم داشته باشم .دوست دارم همش برم آزمایش بدم تا خیالم راحت بشه با این كه شاید حتی داشتن اون مریضی غیر ممكن باشه اما ساعت ها فكر منو درگیر میكنه و منو نگران. آیا من واقعا دچار بیماری وسواس فكری شدم؟
و سوال بعدی این كه این بیماری با افسردگیم رابطه مستقیم داره یا خیر؟
ممنون میشم اگر راهنماییم كنید
خسته شدم اگه راهی هست بمن هم بگید
مجردهستم نمیتونم ازدواج کنم شک دارم همش