ساعتی متفاوت با علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه

اگر رفتنی باشم به دانشگاه برمی‌گردم

در برداشت اولیه نگاه خیلی از ما به دنیای دیپلماسی، فضایی آکنده از مباحث خشک سیاسی، چالشی و گفت‌وگوهای حساس و پررمز و راز است، اما در گفت‌وگو با علی‌اکبر صالحی، سکاندار دستگاه سیاست خارجی کشورمان به مفهومی دیگر از زندگی روزمره انسان‌ها در جای‌جای مختلف دنیا رسیدیم؛ مفهومی که در هر گوشه از دنیا که باشی تغییر نمی‌کند و آن، توکل به خداست.
کد خبر: ۵۵۰۵۸۷
اگر رفتنی باشم به دانشگاه برمی‌گردم

وزیر خارجه شصت‌وچهار ساله کشورمان که پیش از تصدی وزارت خارجه، رئیس سازمان انرژی اتمی بود، نگاهی ملی و اخلاقی به مسائل کشور دارد و شیرین‌ترین واقعه برای او در دوران وزارتش، آزادی 48 هموطن ایرانی در سوریه است. در عین حال، این مهندس مکانیک که چهارسال معاونت دبیرکلی سازمان کنفرانس اسلامی را در کارنامه خود دارد و به ذکاوت، حسن‌رفتار و تواضع در گفتار و کردار مشهور است، هنگام مصاحبه ما را شگفت‌زده کرد. او حاضر نشد وقت از پیش‌ تعیین‌شده مصاحبه را به ملاقات‌کنندگان خارجی که زودتر از موعد رسیده بودند، بدهد و به این ترتیب نشان داد برای جامعه رسانه‌ای کشور ارزش قائل است. در گفت‌وگو با صالحی به این نتیجه رسیدیم دو زن برای او در زندگی ارزش والایی دارند و آن دو زن مادر و همسرش هستند.

شما وزیر خارجه‌ای هستید که مورد وثوق دو شخصیت تقریبا متضاد یعنی آقای خاتمی و آقای احمدی‌نژاد قرار گرفتید. چه خصلت‌هایی را دلیل این امر می‌دانید؟

من در بعد سیاست داخلی سعی کرده‌ام که خودم را در یک جبهه سیاسی خاص قرار ندهم. همواره به‌عنوان یک تکنوکرات عمل کردم، چرا که عمده کار من فنی بوده و خودم را در مباحث و جدل‌های سیاسی وارد نکرده‌ام. اعتقادم این است که باید بیشتر با نگاه ملی به مسائل پرداخت و مشکلات ملت را حل کرد تا کشور در یک آرامش روانی باشد. در سفرهایی که ما به برخی از کشورها انجام می‌‌دهیم، می‌بینیم که مردم آن کشورها چقدر آرام هستند و از لحاظ روحی و روانی آرامش دارند، این احساس به من دست می‌دهد چقدر خوب است مردم کشور ما هم از این مشکلات اقتصادی و التهاباتی که وجود دارد، خلاص شوند و مشکلات سیاسی طوری مدیریت شود که حداقل مردم آزرده نشوند و زندگی آنها زندگی آرامی باشد. من از ورود به جبهه‌های سیاسی خاص پرهیز می‌کنم و شما می‌بینید که در این دو سال اخیر که برخی در رابطه با عملکرد با وزارت خارجه غیرمنصفانه برخورد کردند، سکوت کردم. جالب آن است که این گروه هر کار خوبی را هم که در وزارت خارجه انجام می‌شود، فراموش می‌کنند. مثلا آنها به فعالیت‌های ایران در جنبش عدم‌‌تعهد توجهی ندارند؛ اگر این اتفاق در کشور دیگری رخ می‌داد از وزارت خارجه قدردانی می‌کردند. شما نگاه کنید ما در بدترین شرایط بین‌المللی قرار داشتیم، فشارها، تبلیغات مسمومی که وجود داشت توانستیم اجلاس جنبش عدم‌تعهد را به این زیبایی برگزار کنیم. 200 نماینده از کشورهای مختلف به ایران آمدند. گروگان‌هایمان را در لیبی آزاد کردیم، جلوی آثار مخرب تحریم‌ها را گرفتیم، اما هیچ‌کدام از این اقدام‌ها آن‌طور که باید و شاید منعکس نشد. ما نمی‌توانیم خیلی از مسائل را بیان کنیم. شما ببینید چه اتفاقی افتاد که تحریم‌ها موثر واقع نشد؟ ما در ارتباط با تحریم باید با دیگران تعامل داشته باشیم، چه کسی در این میان به میدان رفت؟ در همین بحث‌های بیداری اسلامی چگونه با مصر و دیگر کشورها تعامل برقرار کردیم؟ عقیده ما این است آن نقدی را که الهی و خیرخواهانه است ما می‌خوانیم و نقص خودمان را پیدا و برطرف می‌کنیم و در این باره نیز متشکریم، اما در مقابل آن نقدی که شخصی و ناشی از جهتگیری‌ها، اهداف و مقاصد تنگ سیاسی است، به برداشت خود ملت واگذار می‌کنیم. به نظر من ملت بهترین قاضی است. شما از مردم سوال کنید، آنها قضاوت خوبی دارند. مثلا با ارزیابی موضعگیری‌های ما در این دوسال و نیم شما می‌بینید که آنها همواره متوازن، همراه با اخلاق سیاسی بوده‌اند. برخی تصور می‌کنند که قدرت سیاسی این است که بروید و با کلام درشت، زبان تلخ و گفتار غیراخلاقی رفتار کنید و هر چه که این‌گونه باشد اقتدار سیاسی بیشتری را نشان داده‌اید در صورتی که هر عاقلی می‌داند اینجور نیست. ما باید منافع ملی خودمان را تشخیص دهیم و تامین کنیم و به‌گونه‌ای با دیگران رفتار کنیم که منفعت و مصلحت ملی ما تامین شود، در غیر این‌صورت ما بازنده میدان خواهیم بود. این خصلتی است که وزارت خارجه دارد و رویه‌ای است که ما اتخاذ کرده‌ایم. در مورد این‌که شما می‌گویید من در دولت‌های مختلف مقبول بودم، من به عنوان یک تکنوکرات عقیده دارم که باید به بزرگان خودمان احترام بگذاریم. در این مورد حدیث داریم. اگر ما حرمت‌شکنی کنیم، دیگر حرمتی برای خودمان هم باقی نمی‌ماند. اگر من حرمت پدرم را رعایت نکنم، چگونه انتظار دارم فرزندم حرمت مرا حفظ کند. بالاخره این عزیزانی که نام بردید روسای جمهور این مملکت هستند، ممکن است یک اختلاف‌نظری هم بوده باشد. نظام ما یک نظام مقدس است و در بستر اخلاق قرار دارد من صراحت‌لهجه دارم حرف خودم را می‌زنم. من برای همه روسای جمهور قبلی احترام قائلم و معتقدم که آنها بزرگان ما بوده‌اند. ممکن است با آنها اختلاف فکری داشته باشم و این یک امر طبیعی است، شما با فرزندتان هم ممکن است اختلاف‌نظر داشته باشید، ولی من برای آنها احترام قائلم. از صفات بارز پروردگار ستارالعیوب‌بودن است. اگر من عیبی در زندگی شخصی (و نه کاری و به‌عنوان یک مسئول) یا اختلاف‌نظر سیاسی با شخصی داشته باشم که زیانی به مملکت وارد نکند و شما آن را به‌عنوان یک خبرنگار برجسته کنید، چه سودی حاصل می‌شود، اما اگر حسنی داشته باشم و آن را برجسته کنید این ممکن است به عنوان یک الگو برای دیگران در نظر گرفته شود. شما بحث گفت‌وگوی موضوعی با آمریکا را در نظر بگیرید، ببینید در مورد این بحث چقدر حرف و حدیث هست. یکی از عزیزان در این باره صحبتی کرد که عملکرد دیپلمات‌ها و وزارت خارجه این‌گونه است! این فرد هنوز هم برای من عزیز است و من نظر ایشان را در نظر دارم. مردم درباره ما خیرخواهانه نظر می‌دهند. ایشان می‌گویند تا زمانی که آمریکا شروطی را که بنا به ذوق و سلیقه خود مطرح کرده‌اند، رعایت نکند نباید با آمریکا مذاکره کرد، اما من به عنوان وزیر خارجه در چارچوب نظام عمل می‌کنم و برای تامین منافع ملی بیراه صحبت نمی‌کنم.

من اندازه و مسئولیت خودم را می‌شناسم، یقینا مشورت‌های لازم را با مسئولان بالادست خودم می‌کنم، نظرهای آنها را می‌گیرم و یک قدمی را برمی‌دارم. در نهایت حرف من این است که ما باید سعی کنیم حرمت یکدیگر را حفظ کنیم. نقدپذیری خوب است، اما حرمت‌شکنی چیز خوبی نیست، انتقاد باید یک انتقاد سلیم و برای اصلاح امور باشد.

در کل، من خدمت آقای خاتمی ارادت دارم. زمان ایشان نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بودم و خیلی برای ایشان احترام قائل هستم و ایشان هم خیلی نسبت به من محبت داشتند و کمک می‌کردند. بنده وظیفه خودم می‌دانم که کمال احترام را برای ایشان قائل باشم و همواره به عنوان یک رئیس‌جمهور کشور ایشان را می‌شناسم که یک زمانی رئیس ما بودند.

شما سال 82 از سوی ایران پروتکل الحاقی ان.‌پی.‌تی را امضا کردید. در آن زمان ارزیابی شما از این اقدام چه بود؟ آیا روند برنامه هسته‌ای ایران را همان‌گونه که پیش رفته پیش‌بینی می‌کردید یا برداشت دیگری داشتید؟

این پرسش خوبی است، قبل از این‌که مساله هسته‌ای ایران پیش بیاید، مساله عراق پیش آمده بود. در آن زمان من در آژانس بودم. عراق گرفتار شد و مصائبی بر این کشور رفت که همه از آن اطلاع داریم. یادم نمی‌رود مسئول عراقی که در آژانس بود به من گفت: «آقای صالحی نوبت بعدی شما هستید.» من در پاسخ او گفتم: «نه، درست است که سراغ ما خواهند آمد، اما نظام ما بانظام شما متفاوت است. نظام شما و مردمتان دو بخش مجزا از هم هستند. دولت شما برخاسته از اراده ملت شما نبود، اما کشور من نظام و دولتش برآمده از اراده مردم است و بین مردم و دولت تفاوتی وجود ندارد. وقتی که مردم در کشوری در میدان باشند آسیبی به آن کشور نمی‌رسد؛ در نتیجه کشور من از جمله کشورهایی است که به آن آسیبی وارد نخواهد شد و سرنوشت عراق را نخواهد داشت. اما سراغ ما خواهند آمد.»

اکنون ده سال از آن زمان گذشته است، ما فعالیت هسته‌ای خودمان را ادامه داده‌ایم و جلو رفتیم. وضع صنعتی، تکنولوژیکی و علمی ما روشن است. بین کشورهای جهان اسلام، کشور ما جزو پیشتاز‌ترین‌ها قرار دارد؛ اما در بعد اقتصادی ما مشکل داریم. ساختار اقتصادی کشور ما نیاز به بازسازی دارد و لازم است که یک بازنگری جدی در ساختار اقتصادی کشور بشود. البته من اقتصاددان نیستم و نمی‌خواهم یک حرف غیرتخصصی بزنم، ولی این مساله را احساس می‌کنم. دولت نهم و دهم نیز تلاش زیادی در این زمینه کرده است. اما اینقدر فشارهای دیگران روی دولت بوده که اجازه نمی‌داد این چرخ در زمان خودش به چرخش درآید. امیدواریم در دولت‌های بعدی نیز به مساله اقتصادی بپردازند.

این را بگویم که پس از بررسی مساله عراق و گذشت زمان، غربی‌ها به سراغ ما آمدند. در دومین جلسه‌ای که سال 2003 برگزار شد، آمریکایی‌ها در شورای حکام به شکل جدی ورود پیدا کردند و در آن زمان می‌خواستند پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهند. قبل از این نشست جلسه‌ای داشتیم که من دیدم ما در آن جلسه تنها هستیم. در آن زمان برخلاف حالا، ما عضو شورای حکام بودیم. آنها در زمانی سراغ ما آمده بودند که ما تنها بودیم و بایستی یک مجموعه‌ای را ایجاد می‌کردیم که سکویی برای بیان خواسته‌های ما باشد. در آن زمان جنبش عدم‌تعهد در وین دفتر نداشت و نمی‌توانست به عنوان جنبش صحبت کند. به پیشنهاد سفیر مالزی که جزء تروئیکای جنبش عدم‌تعهد بود و همراه با سفیر آفریقای جنوبی و کوبا که از اعضای دیگر بودند صحبت‌هایی را انجام دادیم و بالاخره توانستیم دفتر جنبش را در وین ایجاد کنیم. در جلسه دوم دفتر جنبش ایجاد شده بود و به کمک ما آمد و اولین بیانیه را صادر کرد. با توجه به حمایتی که جنبش عدم‌تعهد از ما کرد آمریکا موفق نشد نظر شورای حکام را در ارجاع پرونده به شورای امنیت جلب کند. به‌دنبال این موفقیت، در مصاحبه‌ای یکی از خبرنگاران به من گفت که شما راه درازی در پیش دارید و من این موضوع را فراموش نمی‌کنم. غربی‌ها به سراغ ما آمدند و ما هم این موضوع را پیش‌بینی می‌کردیم اما در هر صورت کار خود را جلو بردیم. فشار آوردند و مشکلاتی ایجاد کردند ولی جمهوری اسلامی در مقایسه با ده سال گذشته خود قوی‌تر، عزیز‌تر و مقتدر‌تر شده است. اگر این فشار‌ها نبود شاید اکنون ما نمی‌توانستیم در برخی زمینه‌ها با سرعتی که حالا حرکت می‌کنیم، پیش برویم. همه این فشارها بد نبوده است. البته ‌ای کاش این فشار برضد ما نبود ولی به قولی نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود. باید در این زمینه کار و تلاش کرد و تحت فشار بود. در آن زمان اولین مصاحبه‌ای که انجام دادم، تاکید کردم ایران نه لیبی می‌شود و نه کره شمالی؛ مشکل ما حل خواهد شد اما باید شرایط کشور ما را ارزیابی می‌کردند. آنها می‌دانستند ما به‌دنبال اهداف غیرصلح‌آمیز نیستیم و من با اعتماد به نفس صحبت می‌کردم و می‌دانستم روی زمین محکمی ایستاده‌ام و به چیزی که می‌گویم اعتقاد دارم. آنها باید بیایند و تردید‌های خود را ثابت کنند و ما مطمئن بودیم که آنها نمی‌توانند چیزی را ثابت کنند. در آن زمان ما را به غنی‌سازی 40 تا 50 درصد متهم کرده بودند و ما در آن زمان به آنها گفتیم این آلودگی ناشی از دستگاه‌هایی است که از خارج وارد کرده‌ایم. سه سال برضد ما نوشتند و ما را متهم کردند اما بعد از سه سال اعتراف کردند که شما درست می‌گویید. اکنون همین شرایط را داریم و ممکن است اثبات حرفمان زمان ببرد، اما بالاخره زمانی می‌رسد که آنها متوجه اشتباه خود می‌شوند. نکته قابل توجه اینجاست که در حال حاضر ما مشکل هسته‌ای نداریم و فقط موضوع مطالعات ادعایی مطرح است. طولانی‌شدن این پرونده به دلیل این است که این موضوع سیاسی شده است و آنها می‌خواهند به این وسیله ما را تحت فشار بگذارند تا امتیازات سیاسی بگیرند. به نظرم بعد از اجلاس آلماتی، غرب عاقلانه‌تر فکرمی‌کند و امیدواریم که همین طور بشود.

نظر شما در مورد برکناری آقای متکی از سمت وزیر خارجه چیست؟ و آیا تا به حال فکر کرده اید ممکن است به سرنوشت وی دچار شوید؟ آیا در ماموریت‌های خارجی دغدغه چنین موضوعی را دارید؟

برکناری وزیر یک امر معمولی، در کشورهاست. با وجود این، چون نظام ما نظامی اسلامی است ای کاش این اتفاق نمی‌افتاد. من خیلی به این موضوع ورود نکردم و به نظر این اتفاق تلخی بود.

اما احتمال این‌که یک روز ما را نیز عزل و برکنار کنند وجود دارد. بالاخره وقتی شما وارد یک عرصه می‌شوید بروز چنین اتفاق‌هایی یک امر طبیعی است و ممکن است آدم کمی هم آزرده خاطر شود ولی نفس کار همین است. شما یک رئیس مافوق دارید که آن رئیس مافوق به هر دلیلی از شما می‌خواهد جایتان را عوض کنید و دیگر نمی‌توان روی حرف او حرف زد. این امور اموری طبیعی است. من فکر نمی‌کنم هیچ یک از مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران نوعا کسانی باشند که اگر بخواهید آنها را جابه‌جا کنید ناراحت و آزرده خاطر شوند. اگر من را از سر کار بر کنار کنند به دانشگاه می‌روم. اگرچه در چند سال اخیر فرصت تدریس نداشته ام، اما حداقل از این 35 سال بیست و اندی را تجربه تدریس داشتم و به معلمی بر می‌گردم. موضوع خیلی سخت و بدی نیست.

شما زمانی به دلیل انتخاب آقای محمد شریف ملک‌زاده به‌سمت معاونت اداری و مالی وزارت خارجه تا آستانه استیضاح پیش رفتید. اگر چنانچه در حال حاضر آقای احمدی‌نژاد مجدد از شما بخواهد ایشان یا آقای مشایی را به‌عنوان قائم‌مقام خود انتخاب کنید، قبول می‌کنید؟ به نظر شما به استیضاحش می‌ارزد؟

من در زمان انتصاب آقای ملک‌زاده صحبت‌های خود را کردم و این موضوع در رسانه‌ها نیز منتشر شد. اولا این را بگویم که هیچ معاونی را که من انتصاب کردم تحمیلی نبود. خودم معاون‌هایم را انتخاب کردم. این برخلاف چیزی است که گفته شد. خدا را شاهد می‌گیرم آقای رئیس‌جمهور هیچ چیزی را در وزارت خارجه بر من تحمیل نکرد؛ شاید من برخی خواسته‌هایم را بر ایشان تحمیل کردم، در حالی که ایشان درخواستی نداشتند. شما بروید و از وزارت خارجه بپرسید. ما بهترین‌های وزارت خارجه را برای معاونت انتخاب کردیم و شما می‌بینید که شاید بهترین جمع معاونان در طول تاریخ در این دوره باشد. برجسته‌ترین و خوشنام‌ترین افراد در فهرست معاونان وزارت خارجه قرار دارند.

یادم هست آن اوایل، زمان مرحوم شهید بهشتی شایعاتی بسیار پشت سر ایشان نقل می‌شد. یکی از دوستان ما، دکتر شهید حسن عباسپور، وزیر نیرو بودند و ما با هم در دانشگاه صنعتی شریف بودیم. در آن زمان در خانواده من که با ایشان رفت و آمد خانوادگی داشتم، می‌گفتند شهید عباسپور داماد شهید بهشتی است. هر چه اصرار می‌کردم که من ایشان را می‌شناسم و این‌طور نیست کسی قبول نمی‌کرد. شایعه این است. آنقدر آن را می‌پرورانند که کسی شک نکند. از این شایعات زیاد منتشر می‌شود، ولی اگر شما منصفانه بررسی کنید متوجه اصل موضوع می‌شوید. شما توجه کنید می‌آیند و از موازی‌کاری در وزارت خارجه سخن می‌گویند که مثلا انتصاب جناب آقای علی سعیدلو به‌عنوان معاون بین‌الملل رئیس‌جمهور موازی کاری در وزارت خارجه است که اصلا این‌طور نیست. این اختیار رئیس‌جمهور است که معاون خود را انتخاب کند و ایشان آمده مسئولیت یک بخش اقتصادی را که حجم کار در این بخش زیاد است به‌عهده ایشان گذاشته است. شما در نظر بگیرید در حال حاضر در بعد روابط اقتصادی ما تعهدات زیادی به کشورهای دیگر داده‌ایم، این تعهدات را باید کسی پیگیری کند. با توجه به حجم عظیم کاری که ما در حال حاضر در وزارت خارجه داریم جا داشت کسی که در ارتباط مستقیم با خود رئیس‌جمهور است این موارد اقتصادی را یکی‌یکی حل و فصل کند. اکنون تمام کسانی که با آقای سعیدلو همکاری می‌کنند بچه‌های وزارت امور خارجه هستند و ایشان یک رابطه‌ای هم با رئیس‌جمهور دارند که موارد را سریع‌تر حل و فصل می‌کند. یا مثلا سفر آقای لاریجانی به هند و پاکستان را در نظر بگیرید که چقدر برای ما خوب بود. همکاران ما در وزارت خارجه ایشان را همراهی ‌می‌کردند و ترتیبات لازم را برای این سفر دادند و ما از این همکاری میان مجلس و وزارت امورخارجه استقبال می‌کنیم. یا مثلا سفرهای آقای بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و مجموعه این کمیسیون در بحث دیپلماسی فعال پارلمانی جا دارد. اینها همه برای کمک به وزارت امور خارجه است اما کسی در وظایف وزارت امورخارجه دخالت نمی‌کند. شما در نظر بگیرید در زمان برگزاری اجلاس عدم‌تعهد در تهران ما باید 120 دعوت نامه به سران کشورهای مختلف می‌فرستادیم و چون این دعوت‌نامه‌ها از سوی رئیس‌جمهور صادر شده بود هر کسی نمی‌توانست حامل آن باشد و پیام رئیس جمهور ما را به رئیس‌جمهور مقابل برساند. باید این امر به لحاظ پروتکل رعایت می‌شد. به نظر شما آیا امکان دارد وزیر امور خارجه به 120 کشور سفر کند و این دعوت‌نامه‌ها را بفرستد؟ این امر امکان نداشت برای همین ما از وزرای هیات دولت و معاونان رئیس‌جمهور خواهش کردیم هرکدام در این زمینه سهمی را به عهده بگیرند و به چند کشور سفر کنند. چنین اقدامی را موازی‌کاری می‌نامند.

تلخ‌ترین و شیرین‌ترین لحظه زندگی شما در کسوت وزیر خارجه چه بوده است؟

شیرین‌ترین را وقتی که آزادی 48 زائر ایرانی در سوریه صورت گرفت، احساس کردم. کارهای خیلی بزرگ‌تر از این هم در وزارت خارجه صورت گرفته است، اما ما برای آزادی این 48 نفر در کنار فعالیت‌های سیاسی و پیگیری‌های بی‌شمار به الطاف الهی نیز توسل جستیم. تمام هموطنان ما برای ما خیلی عزیز هستند اما این 48 نفر افرادی بازنشسته بودند که یک عمر به کشورشان خدمت کرده و از ارگان‌های مختلف بودند. آنها برای زیارت رفته بودند که یکباره این اتفاق افتاد آن هم در کشوری که در بحران به سرمی‌برد. واقعا آنها در دهان گرگ بودند. شما تصور کنید، می‌خواهید 48 نفر را سالم از دهان گرگ برگردانید، چه احساسی دارید. یک روز باید داستان این ماجرا نوشته شود. وزارت خارجه به لطف الهی توانست این کار را به زیبایی انجام دهد. یادم هست روزی در این باره از من سوال کردند، گفتم ان‌شاءالله بزودی در این باره خبرهای خوشی خواهیم شنید. دو روز گذشت، پرسیدند پس این «بزودی» چه شد؟ گفتم منظور من از بزودی این نبود که حتما در چند روز آینده این اتفاق می‌افتد، ولی خوشبختانه آنها هشت روز بعد از این صحبت، آزاد شدند. من آن هفته را هفته طلایی نامیدم و این خوشحال‌کننده‌ترین زمانی بود که آن را تجربه کردم. در مورد تلخ‌ترین باید بگویم من چیز تلخی ندارم، با این وجود هر لحظه از کار، لحظه‌ای شیرین است؛ چرا که کار کردن برای مردم با نیت الهی خیلی زیباست. از خدا خواسته‌ایم توفیق این‌گونه کارکردن نصیب ما شود ولی هنوز به طور کامل نتوانسته‌ایم آن را اجرا کنیم. بالاخره نفس اماره وجود دارد و خوشا به حال کسانی که می‌توانند این کار را انجام دهند. معتقدم اگر بتوانی کاری برای خدا انجام دهی حتی اگر هیچ‌کس هم متوجه نشود این کار با ارزش است.

آیا شده است شهروندی در برخورد با شما در مورد مذاکرات هسته‌ای و جزئیات آن سوال کند؟ سمت و سوی این سوال‌ها بیشتر چگونه است؟ آیا گلایه‌ای از بحث تحریم‌ها وجود دارد.

خیلی از این موارد پیش آمده است؛ مخصوصا در کشورهای جهان عرب، چون با آنها براحتی عربی صحبت می‌کنم.

وزرای خارجه همواره به خوش لباسی معروف هستند و لباس وزیر خارجه پرستیژ خاص وی است، شما از کجا لباس می‌خرید؟ آیا بودجه خاصی برای لباس در اختیار شما گذاشته می‌شود؟

یک پیراهن فروش خوبی است که من پیراهن‌هایم را به او سفارش می‌دهم و او برایم می‌دوزد. بعضی وقت‌ها برایم سوغاتی می‌آورند که این لباسی هم که الان بر تن دارم یکی از بستگان همسرم برایم سوغات آورده است. تعدادی از کت و شلوارهایم را در ایران می‌دوزم و بعضی‌ها را هم در سفر خارج در صورت مناسب بودن خریداری می‌کنم.

آیا برای یازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری نامزد می‌شوید؟

نه. من بارها اعلام کردم که نامزد نمی‌شوم، نمی‌دانم چرا این مساله را این‌طور برداشت کرده‌اند.

در خانه ظرف می‌شویم، جارو می‌کنم و از این کار لذت می‌برم

فکر می‌کنید نوروز امسال کجا باشید؟ آیا شده ایام نوروز در ماموریت خارجی باشید؟ آیا خانواده شما را همراهی می‌کنند و کلا خانواده شما از این‌که شما زیاد به سفر می‌روید دلخور نمی‌شوند؟

نه خوشبختانه، بچه‌های من بزرگ هستند و ما دوباره مثل اوایل زندگی دو نفری شده‌ایم. همسرم من را در بعضی سفرها همراهی می‌کنند. در عید نوروز هم پارسال تاجیکستان بودیم و اگر زنده باشیم امسال ترکمنستان خواهیم بود. چند عید گذشته را به شمال کشور رفته‌ایم.

به چه کسی اولین لحظه سال تحویل زنگ می‌زنید و اولین کسی که به شما زنگ می‌زند کیست؟

مادرم اولین کسی است که بعد از تحویل سال به او زنگ می‌زنم. ما هشت فرزند بودیم و مادرم برای ما خیلی زحمت کشیده است و من همیشه به او می‌گویم که شما چطور متحمل این‌همه زحمت شدید. شست‌شوی لباس‌ها، پخت و پز غذا و دیگر کارهای خانه با مادرم بود و او به تنهایی همه این کار‌ها را علاوه بر نگهداری از ما انجام می‌داد. حتی در ماه رمضان هم سحری را تازه طبخ می‌کرد و ما با بوی غذای تازه از خواب برمی‌خاستیم. حالا زندگی‌ها با گذشته خیلی فرق کرده است. اولین کسانی هم که لحظه سال نو به من زنگ می‌زنند برادرانم هستند.

آیا شما هنوز از کسی عیدی می‌گیرید؟ اولین کسی که به او عیدی می‌دهید کیست؟

تا حالا رئیس‌جمهور خیلی به من عیدی داده‌اند و من از ایشان تشکر می‌کنم. عیدی هم می‌دهم. اصلا زیبایی عید نوروز به‌همان عیدی دادن‌ها و عیدی گرفتن هاست.

شما سبک زندگی مردم دیگر کشورها را دیده‌اید. در مقایسه با آنها آیا تعطیلات نوروزی در ایران زیاد است؟

نه این‌طور نیست. شما به کریسمس غربی‌ها هم توجه کنید می‌بینید که تعطیلات آنها شاید بیشتر هم باشد.

آیا در کارهای منزل به همسرتان کمک می‌کنید؟ مثلا آشپزی می‌کنید؟

خیلی کمک می‌کنم. ظرف می‌شویم، جارو می‌کنم و هرکمکی که از من بخواهد دریغ ندارم و لذت هم می‌برم، اما آشپزی نمی‌کنم و بلد نیستم. در نهایت همین که ایشان بگوید دست شما درد نکند، برای من کافی است.

غذای مورد علاقه شما چیست؟

هر غذایی که همسرم آماده می‌کند دوست دارم و به نظرم بسیار خوشمزه است. جای تعجب است که اگر همان غذا را درجای دیگریا بیرون بخورم شاید نپسندم و به من نچسبد، ولی غذای منزل عالی است.

کتایون مافی - گروه سیاسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها