آیا میشود در مرحله شناخت پیش از ازدواج عاشق کسی شویم؟ برای آن که پاسخ این پرسش را خودتان کشف کنید، مثالی در این زمینه میزنیم.
تا به حال برایتان پیش آمده است که از لباس یا کفشی پشت ویترین فروشگاهی خوشتان بیاید؟ منظورمان البته یک علاقه معمولی نیست منظورمان مجذوبشدن است یعنی وقتی که به ویترین مغازهای میچسبید و میگویید «یا این یا هیچی!»
اینطور وقتها اگر دوست یا آشنایی همراهتان باشد شاید با شما همعقیده شود که آنچه شما پسندیدهاید بهترین و بینظیرترین جنس مغازه است و بنابراین ترغیبتان میکند که بخریدش، اما این امکان هم وجود دارد که بگوید «نه! آنقدر خوشت آمده که حواست نیست این جنس اشکال دارد... چرا چشمت را باز نمیکنی...».
برخورد اول این است که بگویید «درست میگویی. آنقدر خوشم آمده بود که به اشکالاتش توجه نمیکردم...» شاید هم ذوقزدهتر از آن باشید که بخواهید به حرفهای همراهتان توجهی کنید و پاسخ بدهید «به هر حال از این خوشم آمده... تو اشتباه میکنی... آنقدرها هم اشکالاتش بزرگ نیست.»
آنوقت اگر او تلاش کند اشکالات لباسی را که انتخاب کردهاید بگوید شما هم سعی میکنید او را از هر راهی که شده قانع کنید مثلا او میگوید: «این لباس شور میرود» شما میگویید: «اشکالی ندارد. جای کوتاهترشدن دارد...»
او میگوید: «رنگ پس میدهد» شما لبخند میزنید: «اتفاقا کمرنگ تر هم بشود قشنگ است.» او میگوید: «دوختش افتضاح است... ناشیانه دوخته شده...» شما پاسخ میدهید: «خیاطش کمی بیدقتی کرده، اما قابل چشمپوشی است» او میگوید: «پاره است!» شما میغرید: «لباس پاره اصلا مد است» میگوید: «دو سایز برایت کوچک است» با بغض میگویید: «خب رژیم میگیرم!»
خلاصه این که آنقدر دلیل میآورید تا دست آخر طرف مقابل از رو برود و تسلیم شود. همین که لباس را میخرید و به خانه میآیید و پرو میکنیدش پشیمان میشوید. آه میکشید، به خودتان لعنت میفرستید و میگویید کور بودی که انتخابش کردی.
پاسخ پرسشتان را درباره این که آیا عاشقی میتواند در شناخت پیش از ازدواج تاثیری داشته باشد یا نه، گرفتید؟ میپرسید چرا علاقهمندشدن به طرف مقابل را با خرید لباس مقایسه کردهایم؟ میگویید ازدواج مساله مهمتری است و قابل مقایسه با خرید نیست؟
حرفهایتان کاملا درست است بنابر این اگر شما برای خرید یک لباس نیاز به چشمهای باز دارید، چگونه ممکن است برای ازدواج، که قرار است یک عمر طول بکشد، به چشمهای باز نیاز نداشته باشید. عشق آدمها را کور میکند.
وقتی چشمهایتان را روی جقیقت وجودی یک نفر به علت علاقه به او میبندید دیگر متوجه اشکالاتش نخواهید شد و همه آنها را پذیرا خواهید بود.
بگذارید در این باره از پرونده یک دختر بیست و هفت ساله به نامه آیسا نمونهای را یادآوری کنیم. آیسا مدتی با مردی جوان آشنا شد و پس از آن که خانواده مرد به خواستگاری آیسا آمدند، قرار شد این دو جوان چند بار با هم ملاقات داشته باشند تا یکدیگر را بهتر بشناسند.
آیسا تکفرزند یک خانواده ثروتمند است و والدینش هر چه داشته اند صرف او کرده اند تا دختری کامل باشد. او از همان روزهای اول عاشق خواستگارش شد.
به همین علت بیشتر فرصتی را که خانوادههای آنها در اختیارشان قرار میدادند صرف حرفهای شاعرانه میشد.
یکی از آنها غزلی میخواند و آن دیگری قطعهای ادبی پاسخش را میداد، یکی درباره رمانهای عاشقانهای که خوانده بود حرف میزد و آن یکی آرزوهایش را از زندگی رویایی میگفت که در آن مهمترین دغدغه شان، رنگ موکت و پردههای خانهشان بود.
پدر و مادر آیسا به اندازه او از این آشنایی خوشحال نبودند. آنها اعتقاد داشتند جوانی که به خواستگاری دخترشان آمده است به هیچ وجه مناسب نیست چرا که شغلی نداشت، دیپلم ردی بود، ادب اجتماعی را نمیدانست و حتی رفتارهایی از او دیده بودند که حدس میزدند دست بزن داشته باشد.
آیسا اما گوشش بدهکار نبود و پا توی یک کفش کرد که با این مرد ازدواج کند. چشم هایش دقیقا مثل کسی که مجذوب کالای پشت ویترین شده باشد، رو به حقیقت کور شده بود و حتی وقتی مرد در دوران نامزدی دو بار او را در خیابان کتک زد و به او فحش داد، کل ماجرا را انکار کرد و درباره کبودی صورتش هم به همه گفت زمین خورده است و حتی پدر و مادرش را قانع کرد که با ازدواج آنها موافقت کنند.
فکر میکنید حالا که چهار سال از آن دوران گذشته است، یعنی حالا که دیگر در تب و تاب عاشقی نیست، آیسا در چه شرایطی باشد؟ او یک دختر بچه دو ساله دارد که قرار است تا چند ماه دیگر فرزند طلاق شود، او یک پرونده طلاق دارد با مردی که میگوید: آنقدر طلاقش نمیدهد که موهایش رنگ دندانهایش شود، او پدر و مادری بیمار دارد که همه میگویند از غصه زندگی تلخ دخترشان زمینگیر شدهاند، او بیش از 50 بار در این مدت از شوهرش کتکخورده است و دیگر هیچکس حرفش را باور نمیکند، وقتی میگوید: باز هم زمین خوردهام. وضع امروز زندگی آیسا فقط به این دلیل است که او چهار سال پیش به جای آن که به رفتارهای خواستگارش دقت کند و پی ببرد که او خشونتگرا و بد دهن است، داشت غزلیات عاشقانه شاعران قرون مختلف را مرور میکرد و نمیخواست حقیقت را باور کند. به عبارتی دیگر هرچند خداوند با او مهربان بود و نشانهها را به او نمایانده بود، اما او نخواست در انتخاب راه زندگیاش از این نشانهها سود ببرد.
حالا شما هم با ما موافقید که با احساساتیشدن در مرحله شناخت و دل بستن به طرف مقابل فقط شرایط را برای خودتان سخت خواهید کرد؟ به هر حال اگر این فرد برای زندگی با شما مناسب باشد، شما زمان زیادی برای تمرین دل بستن به او و عاشقی در آینده خواهید داشت و اگر برای شما مناسب نباشد چه لزومی دارد که آگاهانه با احساسات خودتان بازی کنید؟!
نگفتنیها
ما در این صفحه بخشی از مطالبمان را به پرسشهایی اختصاص دادهایم که شما باید در مرحله شناخت از طرف مقابل آنها را مطرح کنید، اما یادتان باشد همه اتکایتان نباید بر پرسش و پاسخ باشد و شناخت فقط بر این اساس به دست نمیآید یعنی بخشی از آگاهی ما نسبت به دیگری، بر اساس رفتارهای اوست و چهبسا میان پاسخهای طرف مقابل و رفتارش از زمین تا آسمان فرق باشد.
برای نمونه ممکن است کسی در پاسخ به این که «آیا شما فرد خشونتطلبی هستید؟» بگوید: «هرگز. من بشدت آرام و ملایم هستم.» اما در عوض، در رفتارش نشان دهد که پرخاشگر است مثلا هر بار که با هم بیرون میروید یا با دیگران کتککاری میکند یا به اشیا آسیب میزند که همه اینها گویای پرخاشگر بودن اوست.
بر این اساس بهتر است طرف مقابل را از نظر ویژگیهای رفتاری نیز بسنجید و حتی امکان دارد در این مرحله چهره واقعی او را ببینید و دریابید که برای ازدواج مناسب نیست. میپرسید مثلا چه نوع افرادی ممکن است برای ازدواج مناسب نباشند:
ـ قانونشکنها: آنها افراد خطرناکی هستند. چگونه میتوانید مطمئن باشید کسی که به قوانین جامعهاش پایبند نیست به عهدش با شما وفادار بماند؟
ـ پرخاشگرها: آنها غیرقابل تحمل هستند. آیا میتوانید زندگی را تاب بیاورید که در آن شریکتان هر بار چیزی باب طبعش نیست دست روی شما بلند کند یا با حرفهای ناجور شما را بیازارد یا خشمش را بر سر اشیای اطرافتان خالی کند و با این روش مضطربتان کند؟
ـ وسواسی ها: این گروه را باید دریابید. نمیشود با اطمینان به این پرسش پاسخ داد که آیا واقعا ممکن است با یک وسواسی زندگی سعادتمندانه داشت یا نه.
شاید اگر کسی ماهیت وسواس را کاملا درک کند و شناخت دقیقی از آن به دست بیاورد، بتواند تحمل کند که شریک زندگیاش رفتارهای وسواسی از خودش بروز بدهد، مثلا میپذیرد که طرف مقابل دهها بار یک برخورد ساده را با دیگری مرور کند و از همسرش هم بپرسد که آیا رفتارش درست بوده یا آیا فلانی منظوری داشته است؟ یا بپذیرد که طرف مقابل 15 - 10 بار دستش را در هر دفعه دستشویی رفتن آب بکشد یا حتی هر بار که دستشویی میرود یک بار هم دوش بگیرد یا بپذیرد که همسرش، هر وقت میخواهد جایی بنشیند آنجا را دستمال بکشد و... .
ـ عصبیها: سر هر مساله پیش پا افتادهای از کوره در میروند. فکرش را بکنید کسی که سر قیمت کالایی شروع به هوار زدن و ابراز نارضایتی میکند، در برابر چالشهای بزرگ زندگی چگونه رفتار خواهد
کرد؟
ـ خسیسها: آیا وقتی با او هستید پرداخت هزینههای خوراکیها و رفت و آمدتان را قبول میکند؟ اگر پاسختان منفی است و میخواهید حتما او را انتخاب کنید، دستکم فکری به حال تامین خرج و مخارج زندگیتان از منبعی بجز جیب او داشته باشید.
ـ دروغگوها: در هیچ لحظهای، از موقعیت واقعیتان در زندگی مطمئن نیستید چون نمیدانید او برای حفظ منافعش در حال دروغ گفتن به شماست یا واقعیت را به زبان میآورد. برای او این مهم است که منافعش، به حقیقت نزدیکتر باشد یا دروغ.
علاوه بر اینها، مجموعهای از ویژگیهای ناخوشایند دیگر نیز وجود دارد که گرچه شاید بر اساس آمارها، جزو اصلیترین ویژگیهای بدی که باعث طلاق میشود، نباشد اما ممکن است بر اساس ساختار شخصیتی شما برایتان اهمیت ویژهای داشته باشد.
برای مثال اگر شما فردی هستید که سر وضعتان برایتان بشدت مهم است، بدلباسی طرف مقابل دنیایتان را تیره و تار میکند. در حالی که اگر نوع لباس پوشیدن خودتان برایتان مهم نباشد، بد لباسی همسر آیندهتان هم گرچه به چشمتان میآید، اما آنقدر مهم نیست که گمان کنید نمیتوانید با او زیر یک سقف زندگی کنید.
بعدا به او علاقهمند میشوم
حتی بر اساس احادیث اسلامی، دو نفری که قصد دارند با هم ازدواج کنند حق دارند پیش از ازدواج به هم نگاه کنند البته به شرطی که این نگاه برای لذتجویی نباشد و برای ازدواج لازم باشد. ما پیشتر گفتیم که بههیچوجه در مرحله آشنایی، قرار نیست دلبسته طرف مقابل شوید بلکه شما در حال آزمون گرفتن از او هستید و میخواهید بفهمید آیا او لیاقت زندگی مشترک با شما را دارد؟ آیا ویژگیهای اخلاقیاش با شما جور است؟ و... .
اما دقت داشته باشید که اگر گفتیم دلبسته نشوید معنایش این نیست که اصلا به جنبههای جسمی ارتباط با او فکر نکنید. اگر بخواهیم رک و بیپرده حرف بزنیم منظورمان این است که وقتی ویژگیهای روانی فردی را پسندیدید به او نگاه کنید و از خود بپرسید: «آیا من ظاهر این فرد و ویژگیهای جسمیاش را برای برقراری ارتباط زناشویی میپسندم؟»
شاید به نظر شما این پیشنهاد ما گستاخانه باشد، اما باید باور کنید که شمار زیادی از زوجهایی که به روانشناس ها مراجعه میکنند از ظاهر یکدیگر نیز در ارتباط زناشویی ناراضیاند.
چی بپرسمها
حدود یک ماه پیش خانوادههای سیما و رضا به آنها اجازه دادند یکدیگر را هفتهای یک بار در پارک ببینند و با هم در گفتوگویی یک ساعته، بیشتر آشنا شوند تا بفهمند که آیا ویژگیهای اخلاقی آنها برای هم مناسب است یا نه.
مشکل سیما و رضا اما مثل بیشتر زوجها این است که آنها نمیدانند در فرصتی که برایشان در نظر گرفته شده است چه نوع مسائلی را از هم بپرسند که شمایی کلی از شیوه زندگی یکدیگر را درک کنند.
به همین خاطر مسائلی را میپرسند که اهمیتی ندارد و فقط باعث وقت گذرانی میشود. مثلا رضا میپــــــرسد: «شما از چه رنگی بیشتر خوشتان میآید؟» سیما میگوید: «قول میدهید هیچوقت به من بیاحترامی نکنید؟» و باز رضا میپرسد: «شما از این پارک خوشتان میآید یا برویم یک پارک دیگر حرف بزنیم؟» و سیما با ناز میگوید: «فرمودید چه غذایی بیشتر دوست دارید؟»
می خواهید بدانید کدام دسته از پرسشها واقعا سرنوشت ساز است و حتما باید آنها را از طرف مقابل بپرسید:
1 ـ درباره هدفش از ازدواج سوال کنید؟
2 ـ حتما باید بدانید که آیا ازدواجش به میل خودش است یا به اصرار خانواده و دوستان قصد ازدواج کرده است؟
3 ـ از معیارش را برای انتخاب همسر مطلع شوید و سپس بپرسید که چرا شما را انتخاب کرده است؟
4 ـ او پس از ازدواج چه توقعاتی از شما خواهد داشت؟
5 ـ وضع شغلیاش چیست؟
6 ـ وضع شغلی شما پس از ازدواج چگونه خواهد بود؟
7ـ اگر پسر است از او سوال کنید آیا به سربازی رفته است؟
8 ـ تا چه حد استقلال مالی دارد و آیا هم اکنون توانایی ادارهکردن یک زندگی مستقل را دارد.
9 ـ درآمد متوسطش چقدر است؟
10 ـ باورهای دینیاش در چه حدی است و تا چه انـــدازه به مسائل مذهبی پایبند است؟
11 ـ چه میزان تحصیل کرده است؟
12 ـ آیا خانواده او نیز با ازدواج شما موافق هستند؟
13 ـ درباره خانواده اش بیشتر توضیح بخواهید مثلا تحصیلات و شغل پدر و مادرش چیست، چند خواهر و برادر دارد و چگونه زندگی میکنند؟
14 ـ تا چه حد به تساوی حقوق زن و مرد اعتقاد دارد؟
15ـ مایل است پس از ازدواج کجا زندگی کند؟
16ـ تفریحاتش چیست؟ باید دقیقا برایتان توضیح بدهد که یک روز تعطیل را چگونه میگذراند.
17ـ آیا او بیماری خاصی دارد یا داروی خاصی مصرف میکند؟
18ـ آیا سیگار میکشد؟
19ـ آیا از زندگی مشترک انتظار صاحب فرزندشدن هم دارد؟
20ـ چند بچه میخواهد؟
21ـ باید در پرسشهایتان این نکته را حتما مطرح کنید که به طور کلی برنامهاش برای آینده چیست و میخواهد چه کند؟ برای مثال آیا قصد دارد به خارج از کشور سفر کند یا شغلش را تغییر دهد یا ادامه تحصیل دهد؟
22ـ آیا او پیشتر ازدواج کرده است؟
23 ـ مهم است که بپرسید او تا چه حد به مشارکت در امور خانه معتقد است.
24 ـ به او بگویید همین حالا ده ویژگی بد و ده ویژگی خوب خودش را نام ببرد.
25ـ از او بخواهید توضیح دهد که تا چه حد به رفت و آمد با دیگران مثلا خانوادههای مان و دوستان اعتقاد دارد؟
26ـ نظرش را درباره مهریه و شروط ضمن عقد سوال کنید.
27 ـ برنامههای آیندهتان را برای او شرح دهید و سپس بپرسید آیا با ادامه این برنامهها موافق است و با شما برای به سرانجام رسیدنشان همکاری میکند
علی یوشی زاده / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد