چرا گریه می‌کنی کوچولو؟ آنها یک روز می‌آیند و تو را می‌برند. نه! این طوری نپرس! معلوم است که من هم نمی‌دانم کی می‌آیند و چه شکلی هستند؛ اما ایمان دارم که کناره‌های لب‌هایشان، خط خنده است، چشم‌هایشان براق و پرشوق است، دست‌هایشان گرم و دل‌هایشان مثل شیشه شفاف است و روزی که در شیرخوارگاه تو می‌آیند، حتما زانو می‌زنند و آغوش‌شان را برایت باز می‌کنند تا تو، همان طور که همیشه آرزو داشته‌ای بپری توی بغلشان و آنقدر محکم دست‌هایت را دورشان حلقه کنی که انگار دیگر هیچ وقت قرار نیست رهایشان کنی.
کد خبر: ۵۳۶۰۷۹
فرزندخواندگی با کمک قانون

حالا اشک‌هایت را پاک کن فسقلی. نگو که دیگر برای تو دیر شده است. نگو بیشترین شانس فرزندخواندگی متعلق به نوزادهاست. اگر آن لایحه تصویب شود حتما شانس تو هم برای آن که صاحب خانواده‌ای شوی بیشتر خواهد شد.

کدام لایحه را می‌گویم؟ لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست. همان که می‌تواند سرنوشت تو و خیلی از بچه‌های دیگر را تغییر دهد. قصه‌اش را برایت بگویم؟ پس چشم‌هایت را ببند و گوش کن. این قصه دیو ندارد، اما پر است از پری‌هایی که دست به دست هم داده‌اند تا زندگی در خانواده، برای هیچ کودکی آرزوی محال نشود.

....و اما قصه ما

یکی بود. یکی نبود. زیر گنبد کبود، وزارتخانه‌ای بود و هست به نام وزارت رفاه و یکی از وظایفش همان طور که لابد از اسمش بر می‌آید تامین رفاه برای همه اقشار جامعه در سطوح مختلف است. وقتی می‌گویم «همه اقشار جامعه»، یعنی بچه‌های بی‌سرپرست و بدسرپرست و خانواده‌هایی که فرزندی به دنیا نیاورده‌اند اما همیشه دلشان می‌خواسته فرزندی داشته باشند هم در گروه‌های تحت پوشش وزارت رفاه می‌گنجند.

این وزارتخانه و سازمان زیر نظرش که دقیقا وظیفه‌اش رسیدگی به امور اقشار آسیب‌دیده یا در خطر است،‌ حدود پنج سال پیش شرایط آن بچه‌ها و خانواده‌ها را بررسی کردند و به نتیجه رسیدند که راه رسیدن این دو گروه به یکدیگر هموار نیست و آخرین قوانین برای فرزندخواندگی مربوط به سال 1353 است و آنقدر قدیمی شده که هیچ انطباقی با شرایط کنونی ندارد.

این گونه شد که همه مسئولان دور هم جمع شدند و در سال 1387 لایحه‌ای را تهیه کردند؛ یعنی پیشنهادشان را برای تغییر قوانین مربوط به فرزندخواندگی نوشتند تا شرایط ورود بچه‌ها به خانواده‌های جدید، تسهیل شود. این لایحه مثل همه لوایح دیگر باید با گذراندن مراحلی به قانون تبدیل می‌شد.

یکی از مراحل اولیه این بود که باید هیات وزیران آن را تائید می‌کرد و این مهر تائید را، هیات وزیران در اسفند همان سال روی لایحه زدند و‌ آن را به مجلس فرستادند، اما لایحه وقتی به مجلس رسید که سال تمام شده بود و حدود دو ماه بعد که تقویم‌ها به اردیبهشت 1388 رسیده بود نماینده‌های مردم در مجلس، بالاخره به آن رای دادند تا قانون شود؛ اما این کافی نبود.

شورای نگهبان که باید نظر نهایی را برای تبدیل شدن لایحه به قانون می‌داد، در آن اشکالاتی پیدا کرد و بنابر این از مجلسی‌ها خواست مشکلاتش را رفع کنند؛ اما حل مشکلات لایحه حمایت از کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست، تا همین امسال طول کشید.

امسال هم بار دیگر این لایحه به شورای نگهبان رفت اما باز هم اشکالاتی داشت و همین حالا که قصه لایحه سرنوشت‌ساز را برایت می‌گویم حتما مسئولانی مشغول بررسی آن هستند تا مشکلاتش را حل کنند و اگر بخت یاری کند همین امسال با تائید نهایی شورای نگهبان به قانون تبدیل می‌شود.

این لایحه فرق دارد

حالا لابد می‌پرسی که چی؟ می‌پرسی آن لایحه که قرار است قانون بشود و مثل پروانه‌ای در پیله از سال 87 تا امروز دوره تکاملش را سرصبر و با حوصله می‌گذراند، چگونه سرنوشت تو و بقیه بچه‌های شبیه تو را تغییر خواهد داد ؟ باید تفاوت‌هایش را با قوانین قبلی بدانی تا سر در بیاوری مثلا:

ـ تو راست می‌گفتی بالاترین شانس بچه‌ها برای آن که به فرزندخواندگی پذیرفته شوند دو سال اول زندگی است، اما قوانین قبلی فقط در صورتی کودکی را به عنوان فرزندخوانده به خانواده‌ای می‌سپردند که یا والدینش شناسایی نمی‌شدند یا سه سال از آخرین مراجعه‌شان برای پیگیری وضع فرزندشان در مراکز نگهداری می‌گذشت؛ اما در این فرصت بچه‌ها بزرگ می‌شدند و دوران طلایی‌شان برای پذیرش در خانواده‌ها از بین می‌رفت. اما با تصویب این لایحه بچه‌ها سریع تر به خانواده‌های متقاضی سپرده می‌شوند و دیگردر شیرخوارگاه باقی نمی‌مانند.

ـ بچه‌ها در قانون قبلی فقط به خانواده‌های ایرانی داخل کشور سپرده می‌شدند اما در این لایحه، پدر و مادرهای بی‌بچه مانده‌ای که در غربت زندگی می‌کنند هم می‌توانند کودکی را به فرزندخواندگی بپذیرند.

ـ در این قانون زنان و دختران مجرد هم می‌توانند دخترکوچولوهای باقیمانده در شیرخوارگاه‌ها را به فرزند‌خواندگی بپذیرند.

ـ خانواده‌هایی که یک فرزند دارند اما دلشان می‌خواهد فرزندی دیگر نیز از میان بچه‌های بدسرپرست و بی‌سرپرست داشته باشند، می‌توانند با کمک این لایحه به آرزویشان برسند.

ـ در این قانون «بچه‌های بدسرپرست» دقیقا تعریف شده‌اند و این یعنی اگر از این به بعد خانواده‌ای در نگهداری از فرزندش سهل‌انگاری کند مثلا او را وادار به گدایی کند یا معتادش کند یا برای کار به غریبه‌ها کرایه‌اش دهد، قانون او را از خانواده‌اش می‌گیرد و به پدر و مادری که شایستگی نگهداری از او را دارند می‌سپرد؛ خانواده شایسته یعنی خانواده‌ای که در آن پدر و مادرها، شب‌ها برای طفلک‌شان قصه بگویند، هر وقت بغض کرد نوازشش کنند و پیشانی‌اش را ببوسند، برایش عروسک و اسباب بازی بخرند و هیچ وقت تنها در خیابان رهایش نکنند و....

ـ برای تو زود است بدانی اما شاید بعدتر بفهمی که این قانون حتی از بچه‌ها، پس از مرگ پدرخوانده و مادرخوانده‌شان هم حمایت می‌کند؛ چون براساس قوانین قبلی، فرزندخوانده‌ها هیچ سهمی از ارث پدرخوانده و مادرخوانده‌شان نمی‌بردند و با رفتن آنها از این دنیا بی‌حامی رها می‌شدند؛ اما در قانون جدید آنها به هر حال صاحب یک‌سوم اموال پدر و مادرشان خواهند شد.

قصه ما به سر رسید، لایحه به قانون نرسید

خیلی از حرف‌هایی را که زدم احتمالا نفهمیده‌ای و شاید وقتی بزرگ‌تر شدی از آنها سر در بیاوری. مهم این است که بدانی حالا دو ماه دیگر از سال باقی مانده است و اگر همه چیز خوب پیش برود، یعنی اگر مجلسی‌ها هرچه سریع‌تر لایحه را اصلاح کنند، اگر شورای نگهبان تائیدش کند، اگر قانون شود، آن وقت احتمالا هیچ کودکی، چه بدسرپرست و چه بی‌سرپرست، در شیرخوارگاه باقی نمی‌ماند.

فکرش را بکن، آن روز که این قانون اجرایی شود، شهری خواهیم داشت با پارک‌ها و شهربازی‌هایی شلوغ و شیرخوارگاه‌هایی که همه موزه شده‌اند و بازدیدکننده‌هایشان پدرها و مادرهایی شاد هستند که دست در دست کوچولوهای خندانشان قدم می‌زنند و وقتی آن تخت‌های فلزی خالی و پنجره‌های خاک گرفته و راهروهای غم‌انگیز شیرخوارگاه‌های موزه شده را تماشا می‌کنند، در گوش هر کوچولویی که بغض کرده و چشم‌هایش از اشکی نیامده براق شده نجوا می‌کنند: «نگران نباش عزیزم... تو دیگر هرگز به اینجا برنمی‌گردی.»

مریم یوشی‌زاده - گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها