حضور پاشازاده در تیم ملی هم خوش یمن بود و دعوت این بازیکن برای حضور در ترکیب تیم ایران در بازی با استرالیا، صعود تیم فوتبال کشورمان به جام جهانی 1998 فرانسه را رقم زد.
در این جام جهانی هم پاشازاده همراه دیگر مدافعان ایران کاملا خوش درخشیدند تا بایرلورکوزن آلمان به عنوان یکی از دو قدرت برتر آن زمان بوندسلیگا، این بازیکن را از استقلال بگیرد و در ترکیب خود جا دهد.
پاشازاده با لورکوزن در بوندسلیگا، جام حذفی آلمان و جام یوفا بازی کرد ولی به دلیل پارگی رباط صلیبی، مدتها از ترکیب این تیم دور ماند تا برای احیا به تیم بوندسلیگای دومی فورتنا کلن منتقل شود.
بازگشت دوباره این مدافع مصدوم نیز هرچند با گلزنیهای او همراه بود ولی به پارگی دوباره رباط صلیبیاش انجامید تا از بوندسلیگای آلمان به تیمهای کشورهای سطح پایینتر اروپایی از جمله راپیدوین و آدمیرا واکر اتریش راه پیدا کند.
این بازیکن که پیشینه پوشیدن پیراهن تیم منتخب جهان را هم در مصاف با تیم منتخب اروپا در کارنامه دارد پس از پایان دوره بازی، به کار مربیگری در اتریش سپس ایران رو آورده است و امسال در هفتههای ابتدایی لیگ آزادگان، هدایت تیم پارسه تهران را به عهده داشت.
اگر میپذیرید فوتبال بیمار ما در بحرانی جدی قرار گرفته و غرق در معضلات فرهنگی، فنی، اقتصادی و... اعم از دلالی، نتیجهگرایی، فقر ظهور پدیدهها، نتیجهگرایی افراطی، ضعف مدیریت، وجود فساد، زیاندهی مطلق مالی و... شده است، چه راهحلهایی برای برون رفت از آن پیشنهاد میکنید؟
واقعا محترمانهترین صفتی که میتوانیم به فوتبال خود بدهیم «بیمار» است. طبیعی است برای هر مجموعهای اعم از خانواده یا هر جامعهای مشکلاتی به وجود میآید، ولی اگر مشکلی برای یک خانواده شش هفت نفره به وجود آید روال منطقی این است که ابتدا آن مشکل مطرح شود سپس پدر و مادر به عنوان مسئولان و بزرگترهای خانواده، راهحل مشکل را انتخاب و آن را رفع کنند یا در مسیر رفع مشکل، تلاش کنند. حالا در نظر بگیریم اگر پدر و مادر آن خانواده، مشکل اصلی باشند آن وقت چه باید کرد؟
مثال دیگر در این زمینه، بحران اقتصادی جهانی است که از آمریکا و اروپا به سراسر دنیا منتقل شده است. وقتی دنیا با چنین مشکلی روبهرو شد بسرعت برای رفع آن از اقتصاددانان دعوت به مشارکت کرد. در حقیقت پیشنهادهای اقتصاددانان دریافت شد تا راهحلها بررسی و به اجرا گذاشته شود و به آهستگی بعد از کنترل دامنه بحران، به رفع تدریجی آن پرداخته شود.
ما همگی از بروز بحران در فوتبالمان سخن میگوییم؛ بحرانی که در همه ابعاد فوتبال اعم از اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، فنی، سازندگی، نتیجهگیری، پدیداری استعدادها و پدیدهها و... به وجود آمده است و ارزش فوتبال و فوتبالیست ایرانی را نسبت به قبل، خیلی پایین آورده است، اما چه کسانی اینجا باید از فوتبال ما دفاع کنند و برای رفع مشکلات آن، راهحل پیشنهاد کنند تا بهترین پیشنهادها از آن بین انتخاب و به کار گرفته شود؟ مسلما کارشناسان فوتبال باید ورود کنند و راهحلها را ارائه کنند ولی کدام کارشناسان؟! در حالی که بدنه کارشناسی فوتبال در کشورمان به دو سه نفر محدود شده که مرتبا در برنامههای تلویزیونی و... ظاهر میشوند!
بتازگی در فدراسیون فوتبال جلسهای برگزار شد تا از تجربهها و دیدگاههای تعدادی از لژیونرهای فوتبال ایران، به منظور اصلاح آییننامه نقل و انتقالات فوتبالمان استفاده شود.
در این جلسه حرفها و دیدگاههای نویی مطرح شدند که میتواند برای فوتبالمان فوایدی کاربردی به همراه آورد. به عنوان مثال؛ مطرح شد که خیلی از باشگاهها و بازیکنان از پرداختیها و دریافتیهای خود مینالند مثلا باشگاهی میگوید با بازیکنی قرار دادی 500 میلیونی منعقد کرده ولی او بیش از دو یا سه بازی در خدمت تیم نبوده و بعد به دلیل بروز مصدومیت سنگین، از رده خارج شده و باشگاه بناچار به او 200 تا 300 میلیون پرداخت کرده و به نوعی متضرر شده است. در طرف مقابل، بازیکن حق خود میداند تمام 500 میلیون مبلغ قراردادش را دریافت کند، چون برای خدمترسانی به همان باشگاه، دچار مصدومیت شده است. این موضوع در فوتبال حرفهای جهان، کاملا ابتدایی و پیشپاافتاده تلقی میشود، چون از دهها سال پیش، این مشکل را با دخالت بیمهها حل کردهاند.
من در جلسه تشکیل شده در فدراسیون فوتبال پیشنهاد کردم درصد نسبتا کمی از قرارداد ـ مثلا 20 میلیون تومان ـ به بیمه اختصاص داده شود، در آن صورت مبلغ قابل توجهی جمعآوری میشود که از طریق تشکیل آن، هم شرکت بیمهگذار متنفع میشود و هم بازیکنان و باشگاهها از نگرانی خارج خواهند شد و به سود میرسند.
شما در نظر بگیرید اگر در لیگ برتر ما حدود 500 بازیکن حضور داشته باشند و هر یک 20 میلیون تومان را به بیمه بسپارند، چه پشتوانه قدرتمندی در حمایت از آنها و باشگاههایشان به وجود میآید. مگر چند بازیکن هر باشگاه در طول فصل، با مصدومیتهای سنگین روبهرو میشود؟ اجرا نشدن چنین راهکاری است که طی سالهای اخیر، همواره موضوع بازی کردن بازیکن ارزنده ولی پرمصدومیتی مثل مجتبی جباری را به حاشیهای همیشگی تبدیل کرده است.
اگر همه مشکلات را این گونه یکی یکی حل کنیم فوتبال ما بتدریج از شرایط کنونیاش خارج خواهد شد. فوتبال کنونی ما به درختی شباهت دارد که آنقدر از شاخههایش آویزان شدهاند که کج شده و هر لحظه آبستن حادثهای است. باید این وزنهها را یکی یکی از روی این شاخهها برداشت تا بتواند از کجی در آید و دوباره روند رشد خود را از سر بگیرد. البته نشستن و حرف زدن، مرحله اولیه است و اجرای صحیح، خیلی مهمتر از آن به شمار میآید.
گفتید کارشناسان فوتبالمان به دو یا سه نفر محدود شدهاند! پس معتقدید تعداد زیادی کارشناس داریم که هر یک میتوانند در صورت توجه، مشکلگشا باشند؟
نه واقعا این طور نیست. ما افراد زیادی در اختیار نداریم که بتوانند مشکلات را تجزیه و تحلیل و با زبان مناسبی تشریح، ریشهیابی و راهحل ارائه کنند. اصلا متاسفانه فرهنگ صحبت و اعتراض کردنمان واقعا بد است چون همه تصور میکنیم حق با ماست و از آن بدتر، خیلی راحت دروغ میگوییم. فراگیر شدن رذیلت اخلاقی دروغ، جامعه فوتبال ما را شبیه حکومت آمریکا میکند که وقتی بمبی در جایی پرتاب میکند و هزاران نفر را به قتل میرساند، خیلی راحت همه خبرها را سانسور میکند و مدعی میشود هیچ اتفاقی نیفتاده است. متاسفانه در فوتبال ما دروغگویی به عنوان یک آفت بسیار زشت و مهلک موج میزند.
ریشه این آفت (دروغگویی) جامعه فوتبال را در کجا میدانید؟
نتیجهگرایی صرف، آفتی است که پدیده دروغگویی را تشدید کرده و آن را به بحرانی تبدیل کرده است. ما دست به هر کاری میزنیم تا صرفا نتیجه بگیریم چون اعداد و ارقام و نتایج، اغلب مدیران را حفظ یا جابهجا میکنند؛ بنابراین آنها هم فشار زیادی به کادر فنی میآورند و کادر فنی همین فشار را به بازیکن منتقل میکند تا به هر قیمتی شده اعم از اخلاقی و فنی یا غیراخلاقی و غیرفنی، تیم نتیجه بگیرد. اتفاقا این فشار، به هواداران هم منتقل میشود تا آنها هم بد و بیراهگویی را مثل نقل و نبات به کار گیرند! الان هر تیمی به شهر دیگری میرود بد و بیراه میشنود. همه هم گلایهمندیم؛ مثلا آقای احمدزاده گلایه میکند که چرا در ورزشگاه آزادی بد و بیراه شنیده است در حالی که بازیکنان و مربیان تیمهای دیگر هم در انزلی بد و بیراه میشنوند و هیچ کس نمیگوید از خودم شروع کنم. جوی به وجود آمده که همه فقط به دنبال برد هستند حالا چه اخلاقی و چه غیراخلاقی، راست بگویند یا دروغ.
شما فوتبال حرفهای سطح بالا را تجربه کردهاید و بعد از عضویت در تیم منتخب جهان، در جام یوفا، بوندسلیگا و جام حذفی آلمان هم در کنار ستارههای زمان خود، به میدان رفتهاید. در فوتبال پیشرفته دنیا چه تمهیدی برای روبهرو نشدن با چنین آفتی پیشبینی شده است؟
واقعگرایی و کنار آمدن با حقیقت، راهحل آنهاست. آن باشگاهها در ابتدای فصل مسابقههای خود، مشارکتی بین بازیکنان، مربیان و مدیرانشان به وجود میآورند تا مدعیان قهرمانی را مشخص کنند که به عنوان نمونه در بوندسلیگا، بایرن مونیخ مدعی همیشگی قهرمانی است و بقیه تیمها با مقایسه امکانات، بودجه و شرایط خود با مدعیان، جایگاه خود را پیشبینی و به هواداران اعلام میکنند. در حقیقت، تیمی مثل نورنبرگ از قهرمانی حرفی نمیزند و تنها میگوید باید در بوندسلیگا بمانیم تا فشار مخرب از روی مربی و بازیکنان برداشته شود.
پاشازاده: پرسپولیس آلترناتیوی به نام یحیی داشت که به او اعتماد کرد و نتیجهاش را هم دید ولی در تیم ملی چه آلترناتیوی وجود دارد؟ وقتی بحث ملی وجام جهانی مطرح باشد، کار خیلی جدیتر و پیچیدهتر میشود
هواداران هم تکلیف خود را میدانند و انتظارهای نابجایی از تیم خود ندارند. این گونه است که میبینیم وقتی تیم خوش پیشینهای مثل آژاکس آمستردام در زمین خود، 3 بر یک از بوروسیا دورتموند عقب میافتد، تمام تماشاگرانش یکپارچه تیمشان را تشویق میکنند و دست از حمایت برنمیدارند چون آنها به این بینش صحیح دست یافتهاند که بپذیرند دورتموند الان به قدرتی در اروپا تبدیل شده که رئال مادرید و بایرن مونیخ را براحتی شکست میدهد. در مقابل، چون مربیان و بازیکنان مشاهده میکنند باشگاه به تمام تعهدات خود صادقانه وفادار است، خود را موظف میبینند صددرصد تلاششان را انجام دهند. البته همیشه هم پیشبینیها صحیح از آب درنمیآید، مثلا اینتراخت فرانکفورت که طی 10 سال گذشته همیشه برای ماندن تلاش میکرده، امسال برخلاف پیشبینیها به مدعیان پیوسته است یا وردربرمن که طی سه دهه اخیر همیشه تیمی قوی بوده مدتی است در نیمه دوم جدول پرسه میزند.
ما رویکردی اینچنینی نداریم و همه تیمهایمان از پرسپولیس و استقلال گرفته تا ذوبآهن، سپاهان، نفت آبادان، تراکتورسازی تبریز، ملوان بندر انزلی و... پیروزی، موفقیت و حضور در بین سه تیم برتر و حتی قهرمانی را میخواهند، در حالی که بیش از یک جام قهرمانی در لیگ وجود ندارد و نمیتوان این جام را به بیش از یک تیم داد.
نقش رسانهها را در تنویر افکار فوتبال دوستان چگونه میبینید؟
پیشتر گفتم که متاسفانه بسیاری افراد از درخت فوتبال ما آویزان شدهاند که برخی از آنها از اهالی رسانهاند و یکی از مشکلات ما همین رسانهها هستند که به جای انجام کار فرهنگی از کاه کوه و از هیچ، ستارههایی پوشالی میسازند. البته رسانه هم حق خود میداند که بنویسد ولی به چه قیمتی؟ درست است رسانه وظیفه خبررسانی دارد، ولی قلم به هر طرفی میتواند بچرخد و با ظرایف خود نتایج متفاوتی را رقم بزند.
بارها از اهالی رسانه خواهش کردهام خود را جای سوژههایشان قرار دهند. نمونهاش اتفاقهای زشت بازی پرسپولیس ـ داماش سال گذشته است که شاید چنین زشتیهایی در عالم هنر و سایر عرصهها نیز وجود داشته باشد، ولی نمایش آنها شاید زشتتر از اصل موضوع باشد. در یک برنامه زنده تلویزیونی ممکن است خطاها و اتفاقهای زیادی روی دهد همین طور در یک تئاتر، در حالی که برای یک برنامه تولیدی غیرزنده یا یک فیلم سینمایی، مدتها به اصلاح اشکالها اختصاص یافته و کار بیعیب و نقص یا کمعیب و نقصی ارائه میشود. مسابقه فوتبال هم ماهیتی زنده به مانند زندگی انسانها دارد و ممکن است در آن مشکلاتی به وجود آید که درست نیست آنها را در بوق و کرنا کرد و به صورت چماقی در آورد تا بر سر اهالی فوتبال کوبیده شود.
فوتبال همین است که همه به آن نگاه میکنند و آن قسمتش به چشم میآید که یک بازیکن 500 یا 600 میلیون تومان دریافت میکند در حالی که کسی نمیداند از این 500 یا 600 میلیون، بخشی برای مالیات، بخشی برای هزینههای بازی بازیکنان و... کسر میشود و با احتساب بخشی از مبلغ که باشگاهها به انحای مختلف به بازیکنانشان پرداخت نمیکنند، حدود 300 یا 400 میلیون به بازیکن میرسد. من بازیکن با گذشت سالها از پایان فوتبال خود در حالی که هنوز به چهل سالگی نزدیک نشدهام، چند عمل جراحی انجام دادهام ، با این حال نمیتوانم از پلهای بالا بروم و مرتبا باید از درد مفاصل معیوب خود ناله کنم.
پس شما رسانهها را بکلی مخل میبینید؟
نه. اگر این طور بود به جامجم نمیآمدم و با شما به گفتوگویی این طور مفصل نمیپرداختم. معتقدم در حیطه ورزشی رسانههای ما هنوز استثناهایی وجود دارند که من در مقابلشان احساس راحتی و اطمینان میکنم. فکر میکنم همه رسانهایها باید مانند این استثناها عمل کنند و به کمک فوتبال و ورزش ما برخیزند. الان تیتری از روزنامه شما مقابل چشمان من است با این عنوان؛ «استقلال در برابر تیمی مرموز» وقتی خواننده چنین تیتری را میبیند کنجکاو میشود این تیم مرموز کدام تیم است؟ خواننده با نگاه کردن به عکس و دیدن لباس تیم ابومسلم یا خواندن متن گزارش، به جواب خود میرسد. حالا شما این عبارت تیمی مرموز را به اشکال دیگری هم میتوانستید بیاورید مثلا «تیمی کثیف» یا «تیمی باهوش» عبارت تیمی با هوش از لحاظ روانشناسی نظر مثبت خوانندگان را به ابومسلم جلب میکند در حالی که عبارت تیم کثیف به آنها القا میکند که ابومسلم، ضدفوتبال بازی میکند و باید به ورزشگاه بروند و به این تیم فحش بدهند! کار فرهنگی همین است. من حق روزنامهها و برنامه نود تلویزیون میبینم که به سوژههای مورد علاقه خود بپردازند، ولی خواهشم این است که ورود صحیحی به موضوع داشته باشند.
وقتی میبینیم مدیرعامل باشگاه فنر باغچه در زندان است یا وقتی فلان داور آلمانی که رشوه گرفته است مادامالعمر محروم میشود، معلوم است که با چنین قاطعیتی، آنها پیشرفت میکنند. ما چرا این گونه نیستیم و اینقدر در برابر تخلفات اغماض و تعارف میکنیم؟ مگر نمیخواهیم پیشرفت کنیم؟! پیشرفت وقتی به وجود میآید که قانون برای همه یکسان باشد. رسانهها واقعا میتوانند در این مسیر به فوتبال کمک کنند.
خیلی از همدورهایهای شما معتقدند ورود مدیران غیرتخصصی و غیرورزشی، آفت بزرگ فوتبال ماست. شما هم چنین نظری دارید؟
غیرفوتبالیها در همه جای دنیا هستند، ولی تفاوت اینجاست که در کارهای تخصصی از عناصر تخصصی بهره میبرند. مثلا در راپید وین، مدیرعامل باشگاه ما رئیس پیشین اداره مالیات بود ولی او یک مدیر ورزشی را برای اداره امور تخصصی باشگاه انتخاب کرد، آن مدیر هم یک سرپرست ورزشی و او نیز یک مربی ورزشی آورد. رعایت چنین سلسله مراتبی موجب میشد اگر مربی مشکلی به وجود میآورد مدیر یقهاش را میگرفت و اگر مدیر دچار مشکلی میشد مدیرعامل با او برخورد میکرد. آن مدیرعامل، سالها به باشگاه خدمت کرد ولی هیچ گاه مستقیما بازیکنی را نخرید یا نفروخت. میخواهم بگویم غیرورزشیها میتوانند به فوتبال خدمت کنند به شرطی که کارهای تخصصی را مستقیم به عهده نگیرند.
اجازه میخواهم به بحث تیم ملی ورود کنیم . شما چندی پیش و پس از بازی با اردن، به تندی از تیم ملی انتقاد کردید و گفتید این تیم در برابر لبنان هم کار متفاوتی ارائه نخواهد کرد. البته همین طور هم شد و به لبنان باختیم، الان شرایط این تیم را چگونه میبینید؟
معتقدم نباید در برابر تیم ملی شخصی برخورد کنیم. انتقاد آن زمان من هم به هیچ وجه شخصی نبود. اصلا من از ورود کرش به فوتبالمان خیلی شاد شدم و در کشور اتریش با افتخار از او به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال کشورم یاد میکردم چون از رزومه خوبی در تیمهایی مثل منچستر یونایتد، رئالمادرید و تیم ملی پرتغال برخوردار است، ولی وقتی میبینم پیشرفتی نداشتهایم باز هم به موضوع لزوم واقعگرایی که قبلا در بحث ارتباط مدیر و هوادار به وجود آمده بود، برمیگردم.
پاشازاده: اگر علی دایی در زمان فعلی بازی میکرد دوبرابرموفقتربود، بازیکنانمابهنسبتگذشته پسرفت زیادی کردهاند و دیگر پدیدهای پیدا نمیکنیم یا اگر هم پیدا شود بیش از یکی دو سالی دوام نمیآورد و افول میکند
بعد از بازی با اردن گفتم این نوع بازی خیلی بد است چون برنامهای نداریم. بازی دوستانه باید هدف، مشخصه و برنامهای پشتش باشد؛ چراکه هر طور تمرین کنیم، همان طور هم بازی خواهیم کرد و هر طور در بازی تدارکاتی عمل کنیم در بازی رسمی هم ظاهر خواهیم شد مگر این که اتفاق خاصی بیفتد. در بازی با لبنان، هم درست مانند بازی اردن ظاهر شدیم و باختیم. بعد از آن کره جنوبی را بردیم، در حالی که همه میدانیم آن برد اتفاقی بود که نهتنها مشکلات ما را کم نکرد بلکه خیلی معایب را پنهان کرد تا نتوانیم آنها را رفع کنیم. یک هفته قبل از بازی با ازبکستان، تاجیکستان را در بازی دوستانه با نفرات ذخیره خود شکست دادیم. البته برگزاری بازی تدارکاتی خیلی خوب است ولی بازیای که در آن تاکتیکهای بازی اصلی مرور شوند. اگر برای ذخیرهها بازی گذاشته شود، آن بازی به درد بازی پیشرو نخواهد خورد تنها دست مربی را رو میکند تا ترکیب ثابت تیمش لو برود.
نباید فوتبال را بیش از حد بزرگ کنیم. مربیان اروپایی جادوگر نیستند. در فوتبال حرفهای آنقدر ساختارمحور و سیستممحور عمل میشود که همه چیز سر جای خود قرار دارد و مربی، تنها چند نکتهای را میگوید.
شرایط تیم ملی ما خوب نیست. در دورههای اخیر هم هیچ وقت اینقدر شانس نداشتیم که به این راحتی به جامجهانی برویم یعنی در حضور تیمهای کره، قطر، ازبکستان و لبنان، به عنوان یکی از دو تیم نخست، مستقیما به جامجهانی برویم. خوشبختانه تنها نکته مثبتی که برایمان وجود دارد، وقت کافی است؛ به شرطی که یکسری مشکلات حل شود.
واضحتر بگویید، به اعتقاد شما کرش باید تغییر کند؟
تصمیم در این مورد خیلی سخت است چون تغییر باید با خود تاثیر مثبت به همراه آورد باید شرایط، علل و راهحلها را بررسی کنیم. ما فرصت کافی داریم ولی هیچ کاری نکردهایم.
نسخه پرسپولیس را برای تیم ملی و کادر فنی آن، مفید نمیبینید؟
پرسپولیس آلترناتیوی به نام یحیی داشت. این باشگاه یحیی را آورد و به او اعتماد کرد و نتیجهاش را هم دید ولی در تیم ملی چه آلترناتیوی وجود دارد؟ وقتی بحث باشگاهی مطرح میشود کار سادهتر میشود ولی وقتی بحث ملی و راهیابی به تورنمنت مهمی مثل جام جهانی مطرح باشد، کار خیلی جدیتر و پیچیدهتر میشود.
معتقدم ما علی دایی و امیر قلعهنویی را بد موقعی سوزاندیم. الان مقطعی بود که یکی از این دو مربی با توجه به تجربه و تواناییهایشان را به تیم ملی میآوردیم تا بتواند انسجام و اتحاد خوبی به وجود آورد و تیم را به جام جهانی برساند. متاسفانه دایی و قلعهنویی حضور زودهنگامی در تیم ملی داشتند تا به واسطه نتیجهگیریهای نه چندان مناسب، سوخت شوند و فوتبال ملی ما از وجود چنین سرمایههایی محروم شود.
در روزهایی که با دیده تردید نسبت به انتخاب گلمحمدی به عنوان سرمربی پرسپولیس عمل میشد، ابراز عقیده کردیم که با بها دادن به امثال گل محمدی باید نقص موجود را برطرف کنیم و پرسپولیس و استقلال میتوانند چندین و چند مربی در حد قلعهنویی داشته باشند... .
با آن که رابطه خوبی با فتحاللهزاده دارم ولی معتقدم مدیرانمان برنامهریزی خوبی برای مربیگری تیمهای خود نمیکنند. فتحاللهزاده وقتی به استقلال برگشت تصمیم گرفت قلعهنویی را برگرداند؛ ولی چون او نمیتوانست به این تیم برگردد به مظلومی روی آورد.
پرسش من از فتحاللهزاده این بود که اگر مظلومی هم نبود او چه میکرد؟ من پس از شروع به کار ژوزه در ابتدای فصل، گفتم او موفق نخواهد بود چون آمار نشان داده مربیان خارجی در استقلال و پرسپولیس به موفقیت چندانی نمیرسند و حتی مربیان غیراستقلالی و غیرپرسپولیسی نمیتوانند در این دو تیم نتایج خوبی بگیرند. بدبختی فوتبال ما این است که به سرمایههای خود توجه نمیکند. مگر چه ایرادی بر پرسپولیس وارد است که یحیی را به عنوان سرمایه خود آورده است؟ نباید فقط همین امروز را ببینیم و باید به آلترناتیوهایمان توجهی جدی کنیم. افرادی مثل گلمحمدی، دایی، قلعهنویی و چند چهره دیگر استقلال و پرسپولیس، میتوانند به سرمایههایی ملی تبدیل شوند، به شرطی که آنها را نسوزانیم.
به خود شما قبلا پیشنهاد همکاری با استقلال شد، ولی آن را نپذیرفتید!
من نمیخواستم از ابتدا به عنوان کمک کار کنم. در حقیقت، ترجیح دادم در تیمهای دیگر به کسب تجربه برای سالهای بعد بپردازم.
مربیگری را از اتریش آغاز کردید؟
بله در مقطعی؛ مربی تیم آدمیرا واکر از همراهی تیم انصراف داد که من به عنوان بازیکن ـ مربی هدایت آن تیم را بر عهده گرفتم که اتفاقا نتایج خوبی هم به دست آوردیم و از چهار بازی خود، سه برد و یک تساوی کسب کردیم. همین نتایج، موجب شد دوباره آن مربی با رغبت به باشگاه برگردد ولی آن دوره، شروعی بر تجربه مربیگری من بود. بعد از پایان بازیهایم، در آلمان دوره مربیگری فوتبال را پشتسر گذاشتم و البته قبل از آن در ایران هدایت تیم امید و جوانان صنایع دفاع را برعهده داشتم.
بعد از کسب تجربه قهرمانی لیگ دو با فولاد گستر سهند، با پارسه تهران بازیهای خوبی را در لیگ یک به نمایش گذاشتید ولی نتایج خوبی نگرفتید!
بله دو فصل هدایت تیم تبریزی را در اختیار داشتم البته در فصل نخستی که آنجا بودم به فاصله ده روز پیش از لیگ دو، کار به من سپرده شد که باید از بین 500 بازیکن حاضر در تست باشگاه تیمم را انتخاب میکردم و به آمادهسازی آن میپرداختم. به همین دلیل تیم ما آن سال قهرمان نشد و به چهارمی اکتفا کرد ولی در سال بعد از آن، فرصت دو و نیم ماههای خواستم که به دلیل داشتن چنین فرصت مناسبی، تیم قهرمان لیگ دو شد. با این حال، به دلیل روبهرویی با مشکلات مالی، آن تیم به فروش رفت.
در تیم پارسه هم با این که بودجه به مراتب پایینتری نسبت به رقبای جدی خود در نظر گرفته بودند، خوشبختانه شرایط فنی بسیار خوبی به وجود آمد. این تیم میتوانست 20 تا 30 پاس سالم پشت سر هم بدهد و در هر بازی بین 20 تا 30 موقعیت ایجاد میکرد که نشان از آن داشت به مرور، شرایط بسیار خوبی را پیدا خواهد کرد ولی متاسفانه این تیم به هیچ وجه متناسب با موقعیتهایش نتیجه نمیگرفت تا بعد از تنها چند هفته، مدیران به تغییر سرمربی رای بدهند. با آن که در ابتدای همکاری، صحبت از وجود برنامه سه ساله و حمایت امیر عابدینی مرا ترغیب به پذیرش مسئولیت فنی این تیم کرد، ولی به هر حال تغییر سرمربی از اختیارات مدیران است و آنها در هر مقطعی و با هر نتیجه و شرایطی، این اختیار را دارند. من خوشحالم که از تعدادی بازیکن جوان تیم بسیار با تحرکی ساخته بودم که میتوانست در آیندهای نزدیک به یک مدعی مهم تبدیل شود.
در مدتی که مربیگری کردید این احساس به شما دست نداد که نسل فعلی فوتبالمان خیلی از هم نسلیهای شما عقبترند؟
خیلی موارد را در گذشته میدیدم که دیگر اثری از آنها نیست، البته دلیلش را هم نمیدانم. مثلا با عرض پوزش از مربیان، الان من حتی طرز دویدن را به بازیکنان آموزش میدهم یا به مدافعان میانی طرز برخاستن از زمین و زاویه بدن و گردن را در سرزنی میآموزم. فکر میکنم اگر علی دایی در زمان فعلی بازی میکرد دو برابر موفقتر بود، چون او واقعا بهترین بازیکن سرزن بود در حالی که ما در برابر کره جنوبی تمام دوئلهای هوایی را واگذار کردیم. بازیکنان ما به نسبت گذشته پسرفت زیادی کردهاند و دیگر پدیدهای پیدا نمیکنیم یا اگر هم پیدا شود بیش از یکی دو سالی دوام نمیآورد و افول میکند. متاسفانه هنوز فرهاد مجیدی که از نوجوانیاش در فوتبالمان مطرح شد، در سی و شش سالگی هم بازیکن شاخص ماست که این گویای فقر ظهور پدیدههاست. همین طور ما دیگر بازیکنانی نظیر کریم باقری، مهدویکیا و خداداد عزیزی نداریم که از هفده یا هجده سالگی ظهور کردند. خود من در شانزده سالگی برای استقلال بازی کردم و از هفده سالگی بازیکن ثابت این تیم بودم در حالی که الان به قول یکی از همکاران شما، بازیکن بیست و دو، بیست و سه ساله را جوان خطاب میکنند.
شرایط فعلی استقلال را چگونه ارزیابی میکنید؟ باشگاهی که در دوره نخست بازی شما در این تیم، سه بار به فینال آسیا رسید، ولی در سالهای اخیر همواره برای صعود به مراحل بالایی لیگ قهرمانان آسیا به مشکل برمیخورد.
استقلال امسال با توجه به محدودیتهای امکانات و بودجهاش، یارگیری بسیار خوبی انجام داده و میتواند صاحب جام شود. این تیم در فصل نقل و انتقالات هم با توجه به تنگناهای زیاد خود، بسیار عالی عمل کرد و بازیکنانی را جذب کرد که توانستند ضعف خط حمله این تیم یعنی کمبود یک مهاجم شاخص و ششدانگ را برطرف کنند. به اعتقاد من حضور بازیکنان با انگیزه، گلزن، جنگنده و تکنیکی نظیر فرزاد حاتمی و سیدامین موسوی تحرک تازهای در استقلال ایجاد کرده است، ولی بحث موفقیت تیمهای ما در میدانهای برونمرزی و بینالمللی به بحث رفع مشکلات اساسی و ساختاری فوتبالمان برمیگردد و تا موقعی که نتوانیم آن مشکلات ریشهای را رفع کنیم نمیتوانیم دلخوش به کسب موفقیتهای بینالمللی در ردههای ملی یا باشگاهی باشیم. من به کادر فنی و مدیریت استقلال تبریک میگویم، چون در این شرایط بد و بیپولی، خوب آبروداری میکنند.
مجید عباسقلی - گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با سرپرست دانشگاه علوم پزشکی ایران مطرح شد
دکتر امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات در گفتوگو با «جامجم» عنوان کرد
گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با علیرضا نصیری، قهرمان جوانان جهان
سفیر سابق ایران در پاکستان در گفتوگو با «جامجم» تشریح کرد