
توجه به این ضرورت دستکم در یک دهه اخیر به تولید انواع سریالهای نود شبی یا داستانی طنز منجر شد که برخی از آنها بشدت در بین مردم طرفدار پیدا کرد و برخی دیگر نیز در وادی تکرار افتاد.
به عبارت دیگر طنزهای تلویزیونی همواره در نوسان بین جذابیت و تکرار در رفت و آمد است و تجربه متنوع در این زمینه کار را به جایی کشانده که ساخت این مجموعهها برای جذب مخاطب بیشتر دشوار شده است.
بسیاری از مجموعههای طنزی که امروزه ساخته میشود ناخودآگاه در معرض مقایسه با مجموعههای قبلی از سوی مخاطب قرار میگیرد و این قضاوت مردمی چه بسا کار طنزپردازان را سختتر کرده و خلاقیت و نوآوری بیشتری از آنها طلب میکند.
در این کسادی سوژهها و فرمها شاید یکی از بهترین ظرفیتهای نمایشی برای پرداختن به این مقوله، گونه جنگی و دفاع مقدس باشد.
تجربه سالهای اخیر هم در سینما و هم در تلویزیون نشان داده است روایت طنازانه ازاتفاقات جنگ و آدمهای آن جواب داده و موفق شده رضایت بسیاری از مردم را جلب کند.
در ضمن از این طریق توجه به سینمای دفاع مقدس و صیانت از آن نیز صورت میگیرد. شاید آخرین گواه این مدعا سریال «بیدار باش» ساخته احمد کاوری باشد که فارغ از نقاط ضعف و قوتش توانسته به دل مخاطبان بنشیند و جذاب باشد. پیش از این نیز سریال «خوشرکاب» چنین موقعیتی به دست آورده بود.
همین دو تجربه نشان میدهد هنوز تلویزیون از این ظرفیت نهفته در تولید مجموعههای نمایشی به شکل کامل استفاده نکرده و در این فضا بازهم میتوان آثار ارزشمند و مخاطب پسندی ساخت.
با این حال همواره خطر این تهدید وجود دارد که ممکن است این شکل از سریالسازی نیز از حیث فرم یا مضمون دچار تکرار و اشباعزدگی شود، لذا از یکسو ضرورت ساخت چنین مجموعههایی در تلویزیون احساس میشود و از سوی دیگر خطر تکراریشدن آنها نیز وجود دارد و این موقعیت بینابینی و دوگانه ایجاب میکند مدیران سیما با ظرافت و هوشمندی بیشتری به این موضوع نگاه کنند و با فراهمکردن شرایط لازم و دعوت از هنرمندان مختلف و حرفهای در این حوزه دست به تولید آثار متعدد، اما جذاب و غیرتکراری بزنند.
یکی از ویژگی طنزهای دفاع مقدس بهرهبرداری از تضاد شخصیتی ـ موقعیتی است که مثلا با حضور تعدادی آدمهای عادی و ناآشنا با فرهنگ جبهه در میدان جنگ رخ میدهد.
این تضادها بهانهای میشود برای صورتبندی موقعیتهای کمیک که نمونه سینمایی آن را میتوان در «لیلی با من است»، «اخراجیها» و «ضدگلوله» دید. در تلویزیون نیز خوشرکاب و بیدارباش در همین فرم و ساختار ساخته شدهاند.
بهرهگیری دراماتیک از این موقعیتهای دوگانه هنوز هم جذاب است، اما به نظر میرسد در آستانه تکرار قرار گرفته و قطعا تداوم این رویکرد نمیتواند موفقیت آثار بعدی را تضمین کند، لذا به نظر میرسد فیلمنامهنویسان و کارگردانها باید سراغ ظرفیتهای تازهتری از طنز و کمدی در قصههای جنگی توجه کرده و رویکردهای دیگری را هم تجربه کنند.
از حیث مضمونی نیز در این مجموعهها فارغ از سویه کمدی ماجرا شاهد برخی مفاهیم و پیامهای اخلاقی نیز هستیم که تلاش میکند در پس خندهای که از مخاطب میگیرد برخی از این ارزشها و انگارههای دینی و معنوی را نیز انتقال دهد.
در بیشتر این مجموعهها شخصیتهای اصلی قصه یا قهرمان داستان در پایان به دلیل حضور در مناطق جنگی و معاشرت با رزمندگان دچار تغییر و تحول اخلاقی میشود.
آنچه در این تحولپذیری مهم است منطق انسانی و روانشناختی آن است تا این تحول اخلاقی را برای مخاطب باورپذیر جلوه دهد.
در این صورت از طریق امکان همذاتپنداری که با شخصیتهای داستان صورت میگیرد پیام اخلاقی قصه نیز به مخاطب به شکل منطقی و باورپذیرتری انتقال مییابد.
مثلا در خوشرکاب تحول آقاتقی (محمد کاسبی) باورپذیر بود و همین مساله موجب میشود داستان به شکل منطقیتری در مجموعه خوش غیرت دنبال شود.
سید رضا صائمی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر حسن سبحانی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با روزنامه«جامجم» مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد