در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
10 روز بعد پلیس موفق شد ضاربان را شناسایی و بازداشت کند. آنها سه مرد جوان بودند که برای خارج کردن یکی از زندانیها که فکر میکردند قرار است آن روز به دادگاه برده شود بهماشین حمل زندانیان حمله کردهاند.
این پرونده با توجه به حساسیتی که داشت خارج از نوبت مراحل قانونی را طی کرد تا به دادگاه کیفری استان البرز فرستاده شود.
دهقان که بهعنوان نماینده دادستان کرج در شعبه دوم دادگاه کیفری استان البرز حاضر شده بود، در مورد این پرونده میگوید: زمانی که خبر منتشر شد بلافاصله بازپرس ویژه قتل در محل حاضر و کار تحقیق را آغاز کرد، بررسیها نشان داد سه مرد جوان با کلاشنیکف به محل رفتند و یک تصادف ساختگی را ترتیب دادند و بعد با یک کلاشنیکف به ماشین حمله کردند، آنها نتوانسته بودند زندانی مورد نظر را با خود ببرند اما یکی از ماموران را به قتل رساندند و در نهایت هم ماشین پیکان سفید رنگی را در محل جاگذاشتند و با یک ماشین زانتیا فرار کردند.
مامور فداکار در جا جان باخته بود. جسد به پزشکی قانونی منتقل و کار تحقیق دادسرا بهصورت شبانهروزی آغاز شد و تیمویژهای روی آن کار میکرد تا اینکه 10 روز بعد موفق شدیم متهمان را یکبهیک شناسایی و از مخفیگاهشان بیرون بکشیم.
نماینده دادستان کرج میگوید: این پرونده یک نقشه کامل و تمامعیار داشت که معلوم بود با دقت طراحی شده و متهمان فکر نمیکردند بازپرس از آنها باهوشتر باشد و بتواند آنها را شناسایی کند. زمانی که بازداشت شدند خیلی تعجب کرده بودند. قصد انکار داشتند اما در نهایت مجبور شدند اعتراف کنند و مشخص شد که متهمان قصد داشتند با حمله به ماشین حمل متهمان، مردی را که متهم به حمل دو کیلو کراک بود فراری دهند.
به هر حال این پرونده با توجه به حساسیتهایی که داشت خیلی سریع در دادسرا مورد رسیدگی قرار گرفت و کیفرخواست علیه متهم ردیف اول آن برای دادگاه کیفری استان البرز صادر شد.
متهم بهرغم اینکه مدعی است قتل اتفاقی بوده اما مدارکی در پرونده وجود دارد که نشان میدهد آنها به قصد کشتن ماموران و بردن متهم مورد نظرشان به محل رفته بودند.
همهچیز بخاطر همسرم
فرود متهم ردیف اول این پرونده که متهم به قتل است بدون هیچ مقاوتی در دادگاه اتهام خود را قبول میکند و میگوید از اتفاقی که افتاده است بشدت متاثر است.
چرا دست به قتل زدی؟
نمیخواستم کسی را بکشم و فقط میخواستم پدرزنم را که بیگناه گرفتار شده بود نجات دهم.
چرا پدرزنت زندانی شده بود؟
از او دو کیلو کراک گرفته بودند. البته این کراک مال خودش نبود کسی با او دشمنی کرده و در ماشینش گذاشته بود و بعد هم به پلیس خبر داده بود تا بازداشتش کنند. پدرزنم از هیچچیز خبر نداشت.
به هر حال او حرفهایش را در دادگاه میزد و تبرئه میشد. نیازی نبود که تو اینکار را بکنی؟
از ماشین او مواد بیرون آورده بودند قطعا حرفهایش را قبول نمیکردند. او یک مرد فرهنگی بود آدم خوبی بود. ما میدانستیم مجازات این همه مواد اعدام است و او اعدام میشود و حرفهایش مورد قبول واقع نمیشود.
چرا تو اینکار را کردی، مگر بچه نداشت؟
راستش من اینکار را به خاطر زنم کردم. او خیلی ناراحت بود و گریه میکرد. میگفت پدرم را اعدام میکنند. شبوروز نداشت و فقط گریه میکرد. من نمیتوانستم این همه ناراحتی را ببینم و ساکت بنشینم. من زنم را عاشقانه دوست داشتم و نمیتوانستم عذاب کشیدنش را تحمل کنم.
چه کسی نقشه را طراحی کرد؟
من به تنهایی اینکار را کردم.
در این قتل برادرزن و دوستت هم بودند، آنها چه نقشی داشتند؟
آنها در اجرای نقشه به من کمک کردند؛ چون تنهایی نمیتوانستم و اگر میرفتم حتما دستگیرم میکردند.
توضیح بده نقشه را چطور طراحی کردی و قرار بود چه بکنید؟
ما میدانستیم چه روزی قرار است پدرزنم را به دادگاه منتقل کنند.نقشه را هم برای همان روز طراحی کردیم. قرار شد با دو ماشین برویم. یک ماشین زانتیا و یک ماشین پیکان که مال خودم بود. من مسلح به کلاشنیکف هم بودم. ما نقاب داشتیم بنابراین شناسایی نمیشدیم. قرار بود یک تصادف ساختگی با ماشین زندان ایجاد کنیم و بعد از توقف، من با کلاشنیکف ماموران را بترسانم و بعد پدرزنم را از ماشین بیرون بکشیم و فرار کنیم. ما اصلا قرار نبود کسی را بکشیم.
کجای نقشه اشتباه بود که دست به قتل زدید؟
روز حادثه ما طبق نقشه پیش رفتیم و من و دو همدستم از ماشین پیاده شدیم و ماموران را تهدید کردیم، برادرزنم به سمت ماشین زندان رفت و گفت که پدرش در ماشین نیست. من خودم داخل ماشین را نگاه کردم فکر میکردم او ترسیده و پدرش را نمیبیند اسم پدرزنم را صدا زدم اما جواب نداد و فهمیدم که او را نیاوردهاند.
وقتی دیدی که پدرزنت نیست چرا فرار نکردید؟
میخواستیم فرار کنیم اما یکی از ماموران جلو آمد و درگیری شد. من هم میخواستم با شلیک تیرهوایی او را بترسانم که یکی از تیرها به سینهاش برخورد کرد، من واقعا قصد قتل نداشتم.
اگر شلیک ناخواسته بود میتوانستی بمانی و او را به بیمارستان برسانی اما رفتی چرا؟
راهی نبود، مجبور بودیم که فرار کنیم.ما آنقدر ترسیدهبودیم که فراموش کردیم ماشین پیکان را ببریم و همگی با زانتیا فرار کردیم.
اگر پدرزنت در ماشین حمل زندانیان بود بازهم فرار میکردید، در آنصورت چه میکردید؟
قرار بود که با هم سراغ مردی برویم که با پدرزنم دشمنی کرده بود، میخواستیم او را تحویل پلیس بدهیم.
خب اینکار را میتوانستید بدون اینکه به ماشین حمله کنید هم انجام دهید، چرا اینکار را نکردید؟
ما باید آنها را باهم روبهرو میکردیم تا آن مرد اعتراف کند؛ در غیر اینصورت چنین نمیکرد و کار ما بیفایده بودم.
سلاح را از کجا تهیه کرده بودی؟
برای خرید آن به غرب کشور رفتم و از آنجا خریداری کردم و به کرج برگشتم.
خانوادهات وقتی متوجه شدند چه شده است چه واکنشی نشان دادند؟
من پدر و مادر ندارم. وقتی که بچه بودم آنها فوت کردند و من را خواهرم بزرگ کرد.خواهرم و همسرم تنها کسانی هستند که من در زندگی دارم. از وقتی خواهرم فهمید چه اتفاقی افتاده آنقدر ناراحت است که نمیتواند خودش را کنترل کند.
فکر میکنی اولیایدم رضایت بدهند؟
بعید است اینکار را بکنند، ولی من درخواست دارم به جوانیام رحم کنند من برای کشتن کسی آنجا نرفتهبودم و این قتل اتفاقی بود؛ خیلی از کارم شرمنده هستم.
حرفی با اولیایدم داری؟
درخواست بخشش دارم و از آنها میخواهم برای قصاص من بیشتر فکر کنند، من در زندگی خیلی بدبختی کشیدم و به خاطر سختیهایی که کشیدم من را ببخشند.
پسرم شهید شد
پدر مقتول مردی است که در سالهای جنگ در جبهه بوده و برای میهنش جنگیده است. او میگوید: پسرم هم مثل من یک رزمنده بود.
او بهوطنش خدمت میکرد و با ورود به سازمان زندانها میخواست که با تبهکاران مبارزه کند و امنیت برای کشورش بهوجود آورد. او خالصانه خدمت میکرد و از اینکه در حین کار شهید شد ناراحت نیستم، اما میخواهم که قاتلش را قصاص کنند.
او پسر خوبی بود، فردی مفید برای جامعهاش بود و برای خانوادهاش پسری مهربان و مردی وفادار بود. من و همسرم به عنوان اولیایدم درخواست قصاص داریم و باید قاتل او قصاص شود؛ چراکه پسرم هیچکار خلافی نکرده بود و برای اینکه وظیفهاش را انجام دهد، جانش را کف دستش گرفت و من خوشحالم که پسری مسوولیتپذیر داشتم و از اینکه پسرم بود همیشه خوشحال بودم.
او میگوید: هیچوقت قاتلش را نمیبخشم. من و همسرم خیلی زحمت کشیدیم تا او را بزرگ کنیم و جوانی سالم و رشید داشته باشیم و حالا هم با اینکه قاتل او جوان است اما باید قصاص شود. مجازات این مرد باید درسعبرتی باشد برای همه کسانی که فکر میکنند میتوانند قانون را زیرپا بگذارند و میتوانند در روز روشن به مامور قانون حمله کنند و او را بکشند. این مرد برای اینکه درس عبرتی برای جنایتکاران شود باید قصاص شود.
علیرضا رحیمینژاد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد