در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
حالا پرهیز کن از این دیوانه
که رام نمیشود/ که آرام نمیشود
پرهیز کن از من
و دعا کن برای زنی که دلتنگیهایش را
چون جنینی مرده حمل میکند
و در بازوهایش
یک جفت بال بیتاب پنهان است
شاعر در این مجموعه، تصویر زنی واقف به «زن بودن» و آگاه به مشکلات و گاه مسائل خاص ناشی از این جنسیت را نشان میدهد. زنی که میداند:
رها کن این زن دیوانه را به حال خودش
دلش برای تو و غصههاش مال خودش
زنی که «هیچ مگوی» و زنی که «هیچ مپرس»
زنی مخاطب آوازهای لال خودش
زنی که هیچ به رویای آسمان نرسید
زن پرنده که پوسید زیر بال خودش
با این همه، وقوف به مصایب سبب نمیشود شاعر در برخی به ظاهر محدودیتها و تنگناها محصور بماند. تلاش میکند از نگرش قالبی و سنتی به عنوان زنی منفعل و ناکارآمد خارج شود هر چند نمیتواند از میوه ممنوع دل بکند:
آمدم بلکه مجال تو نصیبم بشود
نفسی شور تو، حال تو، نصیبم بشود
تو همان میوه ممنوعی و من میخواهم
طعم نایاب و محال تو نصیبم بشود
در این اثر، از سویی با زنی مایوس و غمگین روبهروییم که نمودهای عینی این یاسآلودگی را نیز به فضای شعرش راه داده است:
چند بسته فلوکستین 20
برای چند لحظه صبوریام کافیست رویا
چند پاکت سیگار
برای فراموش کردن روزهایی که دود شدند
چند مرتبه دوش سرد
برای فرونشاندن هیجان مرگ در خونم؟
این تصویر غمگین و افسرده البته در حد همین ارجاعات شخصی باقی نمیماند و ما این یاس ناشی از نامهربانی را به وضوح در شعرهای او میبینیم:
ای خسته ای دلتنگ از نامهربانیها
مثل تو غمگینم من از بیهمزبانیها
باید بررسی کرد و دریافت این یاس حاصل چیست؟ برآمده از کجاست و چرا شاعر چنین مایوس و غمگین است. علت را شاعر در غزلی به روشنی بیان کرده است:
سلام، ای همه «نه» ها، همه «نبایدها»
که سخت خستهام از این جهان بایدها
جهان تلخ توالی هیچهای بزرگ
جهان چرخه تکرار رفت و آمدها
محصول این فضا نیز محصول مطلوبی نیست و شاعر را به مرزهای نبودن میکشاند و البته مرزهای نبودن را هم با بیان کلاسیک و هم مدرن تکرار میکند:
کجاست وسعت بیمرز روشنت ای مرگ!
به تنگ آمده پایم... به تنگ از این سدها...
یا:
درها را میبندم
پنجرهها را، پرده را کنار نمیکشم / نمیکشم
خطی بر چشم و خطی بر لب
نمیخواهم زیبا باشم
نمیخواهم باشم
با این همه شاعر میداند با زنی ریشهدار روبهروست که به فراتر از خاک معتقد است. به دین و معنویت رویکرد دارد و با سابقه شناخته شده در حوزه شعر آیینی در این اثر نیز کارهایی در خور، ارائه داده است. در شعرهای مذهبی سالاروند تقدیس حضرات اهل بیت علیهمالسلام آشکارا به چشم میخورد:
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت
هفت آسمان گریه کردند بر تربت بینشانت
سلام ای بادها سرگشته زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت
ای غمت تا به ابد بر دل عالم زده داغی
چشمهای کو که نگیرد ز لبان تو سراغی
اما در این مجموعه گونههای دیگری از تفکر آیینی را میتوان یافت. مثلا شعرهایی که مخاطب امروز را در فضای قدسی و معنوی بهرهمند میکند:
ممنون آن صدای مستورم
که گفت: «اقرا»
بخوان تانترسم از سکوت و سنگ
بخوان تا نامکشوف نماند قلب پرنده و آدمی
بخوان تا ناامید برنگردم از درک این متن!
سالاروند توانسته از سطح اول و سطحهای شخصی و فردی در شعر عبور کرده و آنها را درونی نموده و از سطح احساسات فردی به مفاهیمی فرا فردی برسد که مخاطب را علاقهمند به پیگیری شعرها میکند
یا شعرهایی کلاسیک که مانند برخی آثار هنری گونههای دیگر «نظیر سینما» معناگرایی را از سطح به عمق رسانده و خداجویی را نه در اشارت مستقیم که در بازنمایی روح تفکر قدسی متجلی میسازد و البته همین نگاه دینگرا و معنامحور پناهیست برای شاعر تا از نیست اندیشی رهایی یابد.
***
در باب زنان و آفرینشهای خلاق ادبی آنان فراوان سخن گفته شده است. از پیشینه مردانه و غالبا تکجنسی شعر پارسی تا آثار پروین اعتصامی و همصداییاش با زبان غالب مردانه و فروغ فرخزاد که حرکتش را تجلی سخن «هلن سیسکو» در بیانیه معروف نوشتار زنان دانستهاند «زنان باید خود را بنویسند و تمنای خود را بازیابند. این رسالت برعهده زنان است که با خلق زبانی جدید، درون خود را نشان دهند و مقابل حاکمیت مردانه بایستند.»
سالاروند نیز در شعرهایش تقریبا همین رویه را در پیش گرفته و این رویکرد را میتوان در شعرهای او ردیابی کرد:
«از خود نوشتن» و «تمنای خود را در شعر بازیافتن»:
گلدان و شمعدان آبی / پردههای آبی/ بالشهای آبی
من و پسرم / دو ماهی هستیم
در این همه آبی (از من مگیرید... ص 19)
از همین ساعت / حواسم باشد / زیبا نباشم
و خندههایم را از خیابان جمع کنم
از همین ساعت / با احتیاط از کنار شما رد میشوم...
این مهم، گاه دچار یک مشکل جدی میشود و آن مشکل عمده بسیاری از شاعران است که در بازنمایی تجربههایشان، دچار شخصیشدن بیش از حد حسها در شعر میشوند. برخی حسها در اشعار شاعران کاملا فردی و شخصی هستند و ارجاعاتی نه به متن، بلکه به شخص شاعر دارند.
با دو قرص نان و / دو بوسه
«از در درآمدی / و / من / از خود به در شدم»
این امر، البته در شعر سالاروند، عمومیت ندارد و وی توانسته از سطح اول و سطحهای شخصی و فردی عبور کرده و آنها را درونی نموده و از سطح احساسات فردی به مفاهیمی فرافردی برسد که مخاطب را علاقهمند به پیگیری شعرها کند.
نه ایمیلهای بیپاسخ
نه پیغامگیرهای خاموش
نه پاکتهای سرد بینشانی
نه بالهای کبوتران گمشده در دود!
خدا / همه راهها را بست
تا تمام جهان
دری باشد به سوی تو...
این تاثیرات در آنجا که شاعر در مقام زن / مادر مشغول سرایش است نیز خود را نشان میدهد. مانند نمونهای که سابقا ذکر شد:
من و پسرم / دو ماهی هستیم / در این همه آبی
در این حیطه نیز وقتی سالاروند از سطح فراتر رفته احساس مادری را با عشق تلفیق کرده و عاشقانهای برای پسرش «یوسف» سروده «که شنیدنیست»
شب شد اما نفس گرم تو در گوشم نیست
یوسفم! پیرهنت نیز در آغوشم نیست
گرچه احساسات لطیف و نگاه شاعر در مقام یک زن بر کار سیطره دارد، اما همانگونه که به شعرهای آیینی و مذهبی سالاروند اشاره شد، دایره مضامین در شعر او محدود نیست. نگاه نقاد و موشکافانه او به معضلات جامعه محصول مضامین اجتماعی است که در شعرش بروز و ظهور یافتهاند.
صدای نحسم را میبُرم
و کلمات وحشی را
که یکی نان میخواهد
یکی آزادی / و دیگری عشق
در همین گودال
چال میکنم...
نگاه منتقدانه سالاروند گاه همچون یادداشت روزانه بر یک کشف ساده زبانی «یعنی شباهت آوای فیش در کلمات فیشآب و برق و ... با صدای مار» استوار است و گاه همچون شعر همسایهها، که کاملا برآمده از نگاه شاعر در مقام یک زن است، این بار از یک نگاه نقادانه به یک حس شخصی و زنانه میرسیم:
شامشان را خوردهاند
حالا مردان
سیگار میکشند و از سیاست حرف میزنند
و زنان
درباره آمار طلاق و زنی که در خانهی روبهرو تنهاست...
در خانه روبهرو / پرده را کشیدم و
چراغ را خاموش کردم (از من مگیرید... ص25)
علاوه بر مفاهیم فوق، میتوان مضامین و مفاهیم دیگری را در شعر سالاروند ردیابی کرد که هر کدام بنمایه و خاستگاهی دارند. مثلا تاثیرپذیری شاعر از زیست ـ بوم خویش و فرهنگ بومی:
برخیز و چوخای کوچکت را بپوش
آواز بومی من و / رقص لری تو
در این مکعب خاکستری
چه حالی دارد / روله!
در پایان، ذکر این نکته ضروری است که فاطمه سالاروند در شعرهای مجموعه اخیرش تصویر زنی را نمایش میدهد که به موقعیت و جایگاه هویت زنانه خویش وقوف دارد و به نگرشهای قالبی و تبعات آن نیز احاطه دارد.
امید است این خودآگاهی اثر شهود خویش را در آثار آتی او داشته باشد تا انشاءالله در آینده بتوانیم راهکارهای شاعری زن از نسل امروز را برای اعتلای هویت زن ایرانی و شکستن نگرشهای قالبی و ... در شعرش مشاهده نماییم. انشاءالله!
هاشم کرونی/ جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد