گفتگو با جوانی که می‌گوید قاتل نیست

من قربانی رفیق ناباب شدم

رسیدن به پول و ثروت آرزوی بسیاری از جوانان است و آنها فکر می‌کنند داشتن پول می‌تواند همه خواسته‌هایشان را برآورده کند . شروین هم یکی از این جوان‌هاست. او فکر می‌کرد اگر بتواند پولی به دست آورد می‌تواند خوشبخت باشد، البته شروین معتقد بود برای به دست آوردن پول می‌تواند از هر روشی استفاده کند و هیچ اشکالی هم ندارد. او فکر نمی‌کرد روزی گرفتار شود. شروین و دوستانش متهم هستند یک راننده آژانس را به قتل رسانده و متواری شده‌اند. هرچند شروین می‌گوید قاتل نیست و نباید ‌مجازات شود اما همه مدارک علیه اوست و این جوان به قصاص محکوم شده است.
کد خبر: ۳۱۸۰۸۸

چند سال داری؟

25 ساله هستم. البته 2 سال است در زندان هستم. این مدت را نباید به عنوان عمرم حساب کرد چون هیچ لذتی از آن نبردم.

چرا مرتکب قتل شدی؟

من این کار را نکردم و بارها هم گفته‌ام که قتل کار من نبوده است، اما می‌گویند که مدارک زیادی علیه من وجود دارد و باید قبول کنم.

قبول داری که برای سرقت اقدام کرده بودی؟

بله قبول دارم اما قتل کار من نبود. من این کار را نکردم. هم‌ جرمانم برای این‌که خودشان را تبرئه کنند من را متهم می‌کنند. من بی‌گناه هستم.

چه شد که با آنها همراه شدی؟

قرار بود ما فقط سرقت کنیم و نه کار دیگری اما در شرایطی قرار گرفتیم که بچه‌ها مجبور شدند مرتکب قتل شوند.

اما آنها می‌گویند تو این کار را کردی؟

دروغ می‌گویند من فقط گردن راننده را گرفتم.

تعریف کن ماجرا چطور اتفاق افتاد.

قرار شد من و دو تن از دوستانم آژانسی کرایه کنیم و به خارج از تهران برویم، در راه مرد راننده را مجبور کنیم که از ماشین پیاده شود و بعد ماشینش را بدزدیم.

پس چرا آن مرد را به قتل رساندید؟

من در قتل نقشی نداشتم اما باید بگویم که در حین سرقت این اتفاق افتاد.

بیشتر توضیح بده.

وقتی ما سوار ماشین شدیم در مکانی خلوت تصمیم به سرقت گرفتیم . من از پشت گردن آن مرد را گرفتم و گفتم که باید از ماشین پیاده شوی و پول‌هایت را هم به من بدهی، او مقاومت کرد و گفت که این کار را نمی‌کند. من فقط برای این‌که وادارش کنم این کار را بکند از پشت او را گرفتم اما اصلا با او درگیر نشدم و کسانی که داخل ماشین بودند او را به قتل رساندند.

اما آنها می‌گویند که قتل کار تو بوده و زمانی که مقتول چاقو می‌خورده است تنها تو در ماشین بوده‌ای.

نه، این حرف درست نیست . من این کار را نکردم. من هیچ چاقویی به او نزدم.

بعد از قتل چقدر پول توانستی به سرقت ببری؟

تنها 2000 تومان. مرد راننده پول زیادی نداشت.

ماشین را چه کردی؟

وقتی که مرد راننده به قتل رسید ما ماشین را رها کردیم و متواری شدیم.

دوستانت در زمان قتل چه می‌کردند؟

آنها در ماشین بودند و می‌گفتند که باید پول‌ها را برداریم و فرار کنیم. من هم پول‌ها را برداشتم و رفتم.

چطور بازداشت شدی؟

من به اتفاق دوستانم بازداشت شدم.

چطور شناسایی شدید؟

زمانی که ما داشتیم سرقت می‌کردیم‌ مردی موتور‌سوار ما را دید. بعد از چند روز او ما را به پلیس معرفی کرد.

تو در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کردی؟

بله من این کار را کردم. اما آن اعترافات را قبول ندارم، برای این‌که در شرایط خاص اعتراف کردم. اگر باز هم در آن شرایط قرار بگیرم اعتراف می‌کنم.

آن شرایط خاص که مرتب در مورد آن صحبت می‌کنی چیست که تو را وادار به اعتراف کرد اما دیگران را نه؟

من در شرایط روحی خیلی بدی بودم بنابر‌این هر آنچه می‌گفتند قبول می‌کردم.

پس چرا دوستانت این کار را نمی‌کردند، چرا آنها در شرایط روحی بدی نبودند؟

همه آنها علیه من اعتراف کرده بودند بنابر‌این حرف آنها قابل پذیرش‌تر بود.

تو با هم‌جرمانت مشکلی داشتی؟

نه، ما به ظاهر با هم دوست بودیم البته من این‌طور فکر می‌کردم اما حالا می‌بینم که اشتباه می‌کردم و آنها من را برای خلاصی خودشان از کاری که می‌کردند می‌خواستند.

اصلا چرا برای سرقت رفتی؟

من نمی‌خواستم سرقت کنم. این یک اتفاق بود.

چطور می‌توانی بگویی اتفاق بود در حالی که شما قبل از ارتکاب جرم نقشه کشیده بودید؟

من مشروب خورده بودم و در حالت عادی نبودم . دوستانم پیشنهاد کردند و من هم قبول کردم.

قبلا هم سرقت کرده بودی؟

نه ، من در این مورد اصلا فکر نمی‌کردم.

دوستانت چطور؟ آنها سابقه‌دار هستند؟

بله ، آنها همگی سابقه دارند به همین خاطر هم می‌دانستند باید چه کنند اما من نمی‌دانستم و این اتفاق برایم افتاد.

چرا با آنها همراه شدی؟

می‌خواستم به پول برسم. فکر می‌کردم اگر چند ماشین به این شیوه به سرقت ببریم من می‌توانم بدون این‌که سال‌ها کار کنم پولدار شوم. نمی‌دانستم چنین عاقبتی پیدا می‌کنم.

قبل از این حادثه شغلی هم داشتی؟

بله ، کار آزاد می‌کردم اما درآمدم کم بود. باید سال‌ها کار می‌کردم تا به جایی برسم و من نمی‌خواستم این اتفاق بیفتد.

نظر خانواده‌ات چیست. آنها حرف تو را باور کرده‌اند؟

بله ، آنها قبول دارند که من کسی را نکشته‌ام و سعی می‌کنند به من کمک کنند تا بی‌گناهی‌ام را ثابت کنم. البته کار بسیار سختی است.

چرا تا به حال برای رضایت اقدام نکردی؟

من تاکنون سعی می‌کردم بی‌گناهی‌ام را ثابت کنم البته نه این‌که از اولیای دم تقاضای بخشش ندارم. این‌طور نیست من هم خودم را در مرگ مقتول مقصر می‌دانم و بسیار ناراحت هستم.

خانواده‌ات اقدامی برای جلب رضایت کرده‌اند؟

اولیای دم خیلی از این اتفاق ناراحت هستند و تقاضای قصاص دارند. من هم به آنها حق می‌دهم. خانواده من تلاش زیادی برای این‌که از آنها بخواهند من را ببخشند کرده‌اند و خواهند کرد و امیدوارم که آنها هم قبول کنند.

اگر نتوانی رضایت بگیری چه می‌کنی؟

من راضی‌ام به رضای خدا و به کرم و لطف او هم بسیار اعتقاد دارم و هر شب دعا می‌کنم تا خداوند در این مسیر به ما کمک کند. من به خداوند بسیار ایمان دارم و معتقدم اگر به زندان نمی‌افتادم تا این حد او را نمی‌شناختم. گاهی سختی‌هایی که بر انسان وارد می‌شود برای این است که بتواند خود را بسازد. من هم از این سختی‌ها درس می‌گیرم و سعی می‌کنم انسان خوبی باشم و بتوانم برای جامعه‌ام فردی مفید باشم و برای پدر و مادرم فرزندی خوب باشم.

من زیاده‌طلبی کردم و گول دوستانم را خوردم. فکر می‌کردم انسان هر کاری در زندگی‌اش بکند جزای آن را نخواهد دید. من اشتباه می‌کردم و خودم هم می‌دانم که نباید این کار را می‌کردم. من نباید در آن سرقت حاضر می‌شدم. من می‌توانستم از جوانی‌ام استفاده بهتری بکنم.

اگر توانستی از زندان بیرون بیایی چه می‌کنی؟

قول می‌دهم شرافت انسانی داشته باشم و مثل یک فرد خوب زندگی کنم. سعی می‌کنم کاری پیدا کنم و درآمدی داشته باشم. ازدواج می‌کنم و صاحب فرزند می‌شوم و برای فرزندانم پدر خوبی می‌شوم.

اگر از تو بپرسند چه چیز تو را به اینجا کشاند چه می‌گویی؟

من زیاده‌طلبی کردم و گول دوستانم را خوردم. فکر می‌کردم انسان هر کاری در زندگی‌اش بکند جزای آن را نخواهد دید. من اشتباه می‌کردم و خودم هم می‌دانم که نباید این کار را می‌کردم. من نباید در آن سرقت حاضر می‌شدم. من می‌توانستم از جوانی‌ام استفاده بهتری بکنم، درس بخوانم و یا این‌که کار کنم و پس‌اندازی داشته باشم. همیشه فکر می‌کردم باید پول زیادی به دست آورم و بتوانم خوشگذ‌رانی کنم. نمی‌دانستم برای به‌دست آوردن هرچیزی نیاز است که زحمت بکشم.

حرف آخر؟

من از اولیای‌دم عذرخواهی می‌کنم چون با دوستان سارقم همراه شدم و از آنها می‌خواهم من را حلال کنند. من از آنها می‌خواهم من را ببخشند. باز هم تاکید می‌کنم که من مرتکب قتل نشده‌ام اما اگر آنها بر گناهکار بودن من تاکید دارند از آنها می‌خواهم من را ببخشند و به جوانی‌ام رحم کنند. اجازه دهند من هم زندگی کنم و فرصتی بدهند که بتوانم راه درست را در زندگی‌ام انتخاب کنم. من انسان بد‌ذاتی نیستم. در زندان بیشتر وقتم را نماز می‌خوانم و دعا می‌کنم و از روح بلند آن مرحوم می‌خواهم که من را ببخشد. سعی می‌کنم بیشتر کتاب بخوانم و با افراد دیگری که کارهای خلاف بزرگی کرده‌اند در ارتباط نباشم. این اتفاق خیلی روی من تاثیر گذاشته است و من خیلی تغییر کرده‌ام‌. امیدوارم اولیای‌دم هم این تغییر را متوجه شوند. البته باز هم می‌گویم که راضی‌ام به رضای خداوند و از او می‌خواهم گره‌ای که در زندگی‌ام افتاده است را باز کند، چون قادر بر هر کاری فقط اوست.

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها