گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

آیا وحدتی‌هست‌که شکرش رابگوئیم؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقالعه‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «افراط در مهرورزی!»،«فرصت بازخوانی یک پیام»،«آیا وحدتی هست که شکرش رابگوئیم؟»،«یک نکته در بازداشت و آزادی 5 ملوان انگلیسی»،«نوسانات فصلی بورس تهران»،«هدفمند کردن یارانه ها، همدلی به جای تشدید احساسات»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۹۷۶۹۲

آفتاب یزد:افراط در مهرورزی!  

«افراط در مهرورزی!» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛سخنان سه‌شنبه شب محمود احمدی‌نژاد در سیمای جمهوری اسلامی ایران، شباهت بسیاری به گفتگوهای یکطرفه قبلی داشت. او بار دیگر رقبای داخلی و منتقدان سیاست‌های خود را مورد حمله قرار داد و از دستاوردهای بزرگ آخرین سفر خارجی خویش سخن گفت. این بار نیز مانند همیشه، مجری نجیب برنامه تقریبا نقشی شبیه میلیون‌ها ایرانی دیگر داشت و تنها تفاوت او با سایر بینندگان برنامه تلویزیونی، توفیق همجواری با رئیس دولت بود! بر همین اساس، پرداختن به انتقادهای داخلی احمدی‌نژاد یا پاسخ به اتهاماتی که او به رقبای داخلی وارد کرد چندان ضروری به نظر نمی‌رسد. اما نمی‌توان نسبت به برخی اظهار نظرهای احمدی‌نژاد در خصوص سایر کشورها، بی‌تفاوتی نشان داد.

رئیس دولت که تنها سه روز پس از سفر خود به برزیل با نامهربانی آن کشور نسبت به موضوع هسته‌ای ایران مواجه شده بود، تلاش کرد رفتار برزیل را دوستانه جلوه دهد. هفته گذشته در جلسه شورای حکام، شش کشور شامل برزیل، ترکیه، مصر، افغانستان، پاکستان و آفریقای جنوبی، ترجیح دادند به قطعنامه ضد ایرانی آمریکا و هم پیمانان آن کشور - از جمله چین و روسیه-رای ممتنع بدهند تا مبادا نام آنها در لیست دفاع کنندگان از «حق مسلم هسته‌ای» ایران ثبت شود و دلشکستگی آمریکا، اسرائیل، اروپا، چین و روسیه را به دنبال داشته باشد. البته برزیل حق دارد که منافع خود را بر حقوق ایران ترجیح دهد اما چه دلیلی وجود دارد که رئیس دولت ایران به جای گلایه از این عدم همراهی، به کمک دولت برزیل بشتابد؟ احمدی‌نژاد در همین راستا اظهار داشته است:

«‌برزیل در قطعنامه اخیر، رای ممتنع داد که به معنای رای منفی است!» رئیس یک دولت که بایستی برجسته‌ترین دیپلمات کشور خود باشد رای ممتنع را معادل رای منفی بداند به تنهایی نیز سوال برانگیز است اما این موضوع از زاویه نگاه احمدی نژاد به موضوع هسته‌ای و قطعنامه‌های ضد ایرانی نیز قابل تامل می‌باشد. احمدی نژاد بارها اعلام کرده که قطعنامه‌های صادره علیه ایران در موضوع هسته‌ای را «ورق پاره‌»ی بیش نمی‌داند. به عبارت دیگر از نظر احمدی نژاد، این قطعنامه‌ها تاثیری بر کشورمان ندارد و تنها نکته مهم در این قطعنامه‌ها، افشای رفتار سیاسی سایر کشورها با ایران است.

با این فرض رفتار برزیل زمانی برای ایران ارزش داشت که با رای منفی به قطعنامه ضد ایرانی، مخالفت خویش با حق کشی هسته‌ای علیه ایران را آشکار سازد. به عبارت دیگر، برخلاف آنچه احمدی‌نژاد گفته، رای برزیل به قطعنامه از آن جهت که فاقد عنصر حمایت از حق ایران بود به رای مثبت نزدیک‌تر است تا رای منفی! با توجه به این نکته، آیا رئیس دولت ایران حق دارد نامهربانی میزبان برزیلی خود را با مهرورزی افراطی پاسخ بگوید و او را در این عدم همراهی با ایران - یا همراهی 50 درصدی با دشمنان ایران - تبرئه کند و حتی از او تشکر نماید؟ راستی آیا رئیس دولت و همکاران او در داخل کشور نیز همین گونه می‌اندیشند و کسانی که در دوره انتخابات، بیطرف ماندند و حاضر نشدند از کاندیداتوری او حمایت کنند را مانند حامیان شناسنامه‌دار احمدی نژاد، عزیز می‌شمارند و از آنها تشکر می‌کنند؟

نکته دیگری که در سخنان احمدی نژاد وجود داشت، اظهار نظر او نسبت به وزیر خارجه فرانسه بود. وی در واکنش به اظهارات اخیر کوشنر و تهدیدهای او علیه ایران گفته است:« خود فرانسوی‌ها هم به ما می‌گویند کوشنر یک ذره تعادل در حرف زدن ندارد و نمی‌داند چه بگوید. پیغام‌هایی که به ما می‌دهند این گونه است که رئیس‌جمهور فرانسه گرفتار وزیر خارجه خود است.»

‌این اظهار نظر نیز اگر ناشی از مهرورزی افراطی نسبت به رئیس جمهور نامتعادل فرانسه نباشد می‌تواند القا کننده کم اطلاعی تیم مشاوران رئیس دولت ایران باشد. احمدی نژاد به گونه‌ای از اسارت سارکوزی در دستان کوشنر سخن گفته است که گویی رئیس جمهور فرانسه عطوفت ویژه‌ای به ایران دارد اما حریف وزیر خارجه خویش نیست. این در حالی است که سارکوزی در سه سال گذشته، به نوعی در برابر ایران موضع‌گیری کرده که شاید بتوان سخنان او را شدیدترین اظهارات بر علیه دولت ایران- حتی نسبت به جرج بوش و هم پیمانان افراطی او در اروپا - دانست. رئیس جمهور فرانسه روز پنجم شهریور ماه 86، مسئله هسته‌ای ایران را جدی‌ترین بحران جهان دانست و در 18 شهریورماه 87 پیگیری برنامه هسته‌ای را «قمار خطرناک ایران» نامید. سوم مهر ماه 88، همین رئیس جمهور اسیر، در جمع سران کشورهای بزرگ صنعتی در پیتزبورگ آمریکا - که رئیس جمهور برزیل هم در آنجا حضور داشت - ادعا کرد: «ایران، جامعه جهانی را به ورطه خطرناکی می‌کشاند... نمی‌توانیم به رهبران ایران اجازه دهیم در حالی که به فعالیت هسته‌ای خود ادامه می‌دهند، زمان بخرند.» البته سارکوزی مهرورزی ویژه نسبت به احمدی نژاد هم داشته است.

او روز دوم بهمن ماه 87 اعلام کرد: «حاضر نیستم با کسی دست بدهم که می‌خواهد اسرائیل را از نقشه جهان محو کند.» علاقه‌مندی سارکوزی به اسرائیلی‌ها و آشکارسازی ‌این علاقه طی سال‌های اخیر در حدی بود که اسفند ماه 86، رئیس جمهور اسرائیل یک باغ زیتون در شمال تل‌آویو به سارکوزی هدیه کرد. همه این نشانه‌ها ثابت می‌کند که مواضع سارکوزی بر ضد دولت ایران و برنامه هسته‌ای کشورمان، به خاطر اسارت در دستان وزیر خارجه خود نیست و منابع اطلاعاتی رئیس دولت ایران در این مورد، غیرقابل اعتماد است؛ مگر آنکه بپذیریم احمدی نژاد علیرغم اطلاع از همه این مسائل، مایل است، با رئیس جمهور فرانسه نیز مهرورزی کند و رفتارهای او علیه برنامه هسته‌ای ایران را نادیده بگیرد. اگر این گونه است چرا حتی جزئی از این مهرورزی، شامل منتقدان داخلی از جمله کسانی که اظهارنظرها و تصمیمات هسته‌ای احمدی نژاد را دقیق نمی‌دانند، نمی‌شود؟

رسالت:فرصت بازخوانی یک پیام

«فرصت بازخوانی یک پیام»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم حبیب الله عسکراولادی است که در آن می‌خوانید؛ حضرت عبدالعظیم (ع) روایت می کند، مولایم امام رضا (ع) برای من پیام فرستاد «سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو، راهی را برای نفوذ و تسلط شیطان برخود بازنگذارند، به آنان دستور بده در مسائل پو£ و بیهوده بحث و جدال را ترک نموده و سکوت انتخاب کنند، به آنان دستور بده به سوی هم روی آورند و معاشرت و رابطه با یکدیگر برقرار نمایند زیرا این عمل موجب تقرب نزد من است! ای عبدالعظیم دوستان و یاران من نباید وقت خود را صرف مخالفت با همدیگر نمایند»اختصاص شیخ مفید صفحه241

 در آستانه عید سعید غدیر روز جلوس وحی نبی اعظم بر مسند ولایت و امامت هستیم. نسیم عطر ولایت را در این روز با جان خودمان حس می کنیم و این حس با غدیر اندیشی و غدیرشناسی آمیخته شده و ما را به سوی وحدت و برادری با برادران و خواهران ایمانی فرامی خواند .

بازخوانی پیامی که با مجاهدت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) از امام رضا (ع) هشتمین پیشوای شیعیان داریم ما را به سرچشمه های وحدت و همگرایی وا می دارد. ما باید راههای نفوذ شیطان برای اختلاف بین مسلمین به طور عام و شیعیان به طور خاص را ببندیم. روی مسائل پو£ و بیهوده بحث و جدال نکنیم. ما باید گفتگو و تعامل را همچنان در دستور کار داشته باشیم. فرصت ها را غنیمت بشماریم و آن را صرف مخالفت با یکدیگر نکنیم.ما ماموریت های بزرگی برعهده داریم. ما باید کشور را بسازیم و پیشرفت و رفاه را برای مردم به ارمغان بیاوریم.

ما باید کارآمدی دین در عصر حاضر را به اثبات برسانیم، ما باید در بسط عدالت علوی براساس یک تئوری قرآنی مبارزه جدی با فقر، فساد و تبعیض داشته باشیم.دشمنان انقلاب و نظام برای ما خوابها دیده اند. غفلت از شرارت آنها ، دنیا و آخرت ما را به آتش می کشد. ما نباید هر روز شاهد همگرایی و وحدت کفار و مشرکین باشیم و در عوض درون ما تخم بدبینی ، نفاق و اختلاف رشد کند به گونه ای که امنیت ملی و اقتدار نظام به مخاطره بیفتد.5  ماه است انتخابات دهم ریاست جمهوری پایان یافته است . دولت با تنفیذ رهبری و مراسم تحلیف در محضر قرآن کریم و  حضور رئیس قوه قضائیه و نمایندگان ملت و رای اعتماد و قابل قبول نمایندگان ملت به وزرا کار خود را شروع کرده است،  نباید عده ای همچنان برطبل بی مهری با دولت بکوبند، این  با هیچ منطق الهی و انسانی قابل توجیه نیست.اینکه ما در درون هجمه و نبرد نرم دشمن هر روز شاهد یورش به عمود خیمه انقلاب یعنی ولایت فقیه باشیم و عده ای از روی بی بصیرتی و غفلت با این هجمه همراهی کنند چه توجیهی دارد؟
اینکه عده ای به بهانه های بی اساس و کودکانه  از دفاع از ولایت پرهیز کنند و یا سکوت کنند چه توجیهی دارد؟

نظام و انقلاب صاحب دارد و ما اکنون در دهه چهارم حیات پرافتخار آن زندگی می کنیم . آن نیروی غیبی که طی سه دهه گذشته انقلاب را حفظ کرد ، همچنان انقلاب را حفظ خواهد کرد. این فراز و فرودها بهانه ای  است که ما در جبهه حق به وظایف خود عمل کنیم و برای آ خرت خود ذخیره ای برداریم . والا انقلاب و نظام هیچ گاه به کسانی که احساس پشیمانی و فرسودگی می کنند نیازی نداشته و نخواهد داشت.

5 ماه است از انتخابات می گذرد،  دشمنان نظام می خواهند از یک انتخابات مردمی و اصیل و با مشارکت85  درصدی مردم، یک «جنبش سبز» مصادره کنند و در آن آرمانها و شعارهای امام و انقلاب را تخطئه کنند.از این شرارت بالاتر آن است که در روز روشن در دانشگاهی همایش بگذارند و رسما از ظهور دین سبز سخن بگویند و از جدال «دین سبز» و «دین سیاه» سخن به میان آورند و در عین حال اعلام کنند.

- جنبش سبز جنبشی دینی نیست
- اگر جنبش سبز بخواهد بین دیندار و غیردیندار تفاوت قائل شود موفق نمی شود
- دین سبز دینی است که دیندار و غیردینی را جدا نمی کند
- دین سبز دین کثرت گرایی است و با تحولات جهانی همسو است
- اینکه دین درجنبش سبز چه جایگاهی دارد مهم نیست(1)

آیا ما از این صداها نباید احساس خطر کنیم؟
آیا نباید جامعه را به سمتی هدایت کنیم که برادری مان محفوظ بماند و از دین نبوی وعلوی صیانت کنیم؟

آموزه های غدیر و ایام غدیر فرصتی است که به این تکلیف الهی بیندیشیم و از جدال و مراء با برادران ایمانی پرهیز کنیم.

بازخوانی پیام امام رضا (ع) به برادران و خواهران ایمانی را می توانیم در روز غدیر، روز اخوت و برادری ایمانیان بدانیم و وحدت و همگرایی را در بین جامعه اسلامی مان باز تولید کنیم .
ان شاءالله

  پی نوشت
1 - همایش «سبزها و دین» - دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران رجوع شود به سایت نوروز - ایلنا و ...

ابتکار:آیا وحدتی هست که شکرش رابگوئیم؟

«آیا وحدتی هست که شکرش رابگوئیم؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار است که در آن می‌خوانید؛اگر لزومی به حضور هاشمی بود، چرا وی اینقدر دیر دعوت شد؟ گرچه می توانست دقایقی حضور بهم رساند. رئیس جمهور پرکار نیز چرا علاقه ای برای حضور در روز مجلس ندارد؟بزرگداشت روز مجلس در حالی در مجلس شورای اسلامی برگزار شد که غیبت دو مسئول ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران به طرز زننده ای در آن خودنمایی می کرد.گرچه افکار عمومی کم کم دیگر عدم حضور محمود احمدی نژاد در جلسات مجمع تشخیص و از سویی دیگر عدم حضور هاشمی رفسنجانی در برخی دیگر از مراسم عادی شده است.

اما نکته تلخ ماجرا آنجاست که این دو نفر چگونه عواقب تلخ و ناگوار رفتار فردگرایانه خود را بر ذائقه ملت ایران درک نمی کنند؟دفتر هاشمی رفسنجانی مدعی شده است که مجلس شورای اسلامی، تنها یک روز قبل از برگزاری مراسم وی را دعوت کرده است و وی از قبل برنامه هایش را تنظیم کرده است; با وجود اینکه از شخصی چون هاشمی، از استوانه های انقلاب و سابقون این نظام، انتظار می رفت تنها دقایقی هرچند کوتاه در این جلسه حضور پیدا کند، اما مسئولان این جلسه هم باید پاسخ گوی رفتار خود باشند؟اگر بنا بر وحدت و شکر آن را به جای آوردن بود، چرا نباید رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری در آن جای داشته باشد؟ و اگر لزومی بر حضور ایشان بود، چرا اینقدر دیر به مراسم دعوت می شود؟ و آیا شخصیت بزرگی چون هاشمی رفسنجانی نمی داند که عدم حضور او حتی برای چند لحظه کوتاه چه تاثیر بدی بر افکار عمومی و دلسوزان انقلاب میگذارد؟از سوی دیگر، محمود احمدی نژاد نیز برنامه فشرده کاری و سفر اصفهان و خستگی ناشی از سفر قبلی را بهانه کرد و به این اجلاس نرفت، البته به نظر می رسد جنس عدم حضور احمدی نژاد در این جلسه با جنس عدم حضور هاشمی تفاوت داشته باشد، وی سال گذشته نیز در این جلسه شرکت نکرد.

رئیس جمهوری که در مدتی کوتاه، چند کشور در قاره های مختلف را درمی نوردد و رسانه های حامی اش مدام از پرکاری وی روایت می کنند; آیا واقعا نمی توانست تنها چند دقیقه در این جلسه حضور بهم رساند؟غور و تفکر در دلایل عدم حضور اینان، هرچقدر هم از قبل اعلام کرده باشند، بی فایده است و باید پذیرفت که عدم حضور آنان غیرقابل قبول است.

احمدی نژاد از «دلایل خاص» برای عدم حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام خبر داد; اما این چه «دلایل خاص»ی است که حضور در نهاد بالادستی سیاست گذاری نظام و تعیین شده از سوی رهبر انقلاب را توجیه می کند؟محمود احمدی نژاد باید بداند که «رئیس جمهور اسلامی ایران» است و اکبر هاشمی رفسنجانی نیز می داند که «رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام» و «رئیس مجلس خبرگان رهبری» است، اما آیا این دو می دانند که این داستان عدم حضورها و توجیهات برای مردم و دلسوزان نظام دیگر واقعا خسته کننده شده است؟البته عدم حضورهای احمدی نژاد قدمت اش طولانی تر از غیبت های چندماهه هاشمی است.

اما از شخصیت پرسابقه ای چون هاشمی رفستجانی نیز انتظار به حق بیشتری می رود.«شکرانه اتحاد» دیروز، تابلو تمام نمای وضعیت امروز جامعه ما است، آیا وحدتی هست که شکرش را بگوئیم؟

مردم سالاری:یک نکته در بازداشت و آزادی 5 ملوان انگلیسی

«یک نکته در بازداشت و آزادی 5 ملوان انگلیسی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم پژمان موسوی است که در آن می‌خوانید؛در حالی که روز گذشته روزنامه دولتی ایران بالحنی فاتحانه در صفحه اول خود گزارشی از بازداشت 5 ملوان انگلیسی متجاوز به آب های ایران در خلج فارس با عنوان «ورود انگلیسی ها مشکوک است» را تهیه کرده بود، به فاصله چند ساعت اعلا م شد که ایران این 5 ملوان را آزاد کرده و به تمامی گمانه زنی ها در این خصوص پایان داده است. با مروری بر رخدادهای مشابه به ویژه قضیه بازداشت دو سال پیش و جنجال برانگیز 15 ملوان انگلیسی در آب های خلیج فارس و آزادی تامل برانگیز آنها که با بدرقه احمدی نژاد هم همراه شد، این سوال به ذهن می رسد که با توجه به حساسیت های موجود، اگر ورود این 5 ملوان به واقع مشکوک بود، پس چرا به این سرعت آزاد شدند و اگر هم نبود،پس چگونه روزنامه رسمی دولت بدون بررسی همه جانبه و کارشناسانه از مقامات مسوول، این چنین بی پرده و شفاف،  با جنجال آفرینی ورود این 5 ملوان انگلیسی به ایران را مشکوک خوانده است؟

مگر غیر از این است که رسانه رسمی دولت می بایست به مراتب بیش از سایر رسانه ها در عدم بزرگ نمایی و جنجال آفرینی، در اخباری این چنین وسواس به خرج داده و با احتیاط بیشتری به موضع گیری رسمی در مواردی چون موضوع بازداشت این 5 ملوان بپردازد؟ آیا انتشار این موضع گیری نشان از هیجان مقطعی برخی دولتگرایان ندارد؟

از سوی دیگر مواردی چون بازداشت این 5 ملوان، از نظر دیپلماتیک بسیار حساس بوده و نمی توان به راحتی به بزرگنمایی و جنجال آفرینی در این خصوص پرداخت چرا که بی شک این امر بی اعتمادی جامعه جهانی را به ایران به ارمغان خواهد آورد و به طور قطع این وضعیتی نیست که هیچ دیپلمات و مقام مسوولی به دنبال آن باشد. نکته جالب این است که روزنامه ایران در شماره دیروز خود با طعنه ای به برنده جایزه صلح نوبل، می نویسد:«این فرد که به فرار مالیاتی متهم است، از این موضوع برای تخریب چهره جمهوری اسلا می بهره برده و در سخنانی با انگلیسی ها همدردی کرد و خواستار آزادی آنها شد»

 اگر به واقع درخواست آزادی این ملوان ها جنبه تخریبی بر علیه ایران داشته است پس چرا ایران آنها را آزاد کرد؟ آن هم به فاصله چند ساعت پس از انتشار آن؟ همه این موارد نشان می دهد که روزنامه رسمی دولت می بایست با دقت بیشتری به اطلا ع رسانی در این خصوص پرداخته و تحلیل گرایان تحت نظر خود را از موضع گیری عجولا نه بر علیه آن چه که هنوز صحت و سقم آن اثبات نشده است، بر حذر دارد زیرا اگر چنین نباشد، نه اعتمادی در جامعه جهانی باقی خواهد ماند و نه تعاملی... یادمان باشد که با توجه به ضرورت رعایت منافع ملی، این جنجال آفرینی ها به هیچ روی به نفع کشور نمی باشد.

کیهان:نسبت ولایت و حکومت

«نسبت ولایت و حکومت»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن می‌خوانید؛

1- کم کم صدای آشنای غدیر به گوش می رسد و رایحه دلنواز و شمیم روح افزای ولایت نزدیک می شود... زائران خانه خدا در غدیر جمع شده اند تا چراغی برای هدایت ابدی و رهایی از ظلمات دنیا برایشان روشن شود. انسانهای خاکی گوش تاگوش نشسته اند و گوش ها را به حریر صدای محمد(ص) سپرده اند... دست ابوتراب با دست پیامبر بلند شده و امید سرافرازی و سعادت دنیا و عقبی در دل مؤمنان زنده می شود... علی(ع) به معراج دستان نبی(ص) می رود؛ «ای مردم هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست»... غدیر یکپارچه اشک و خشم می شود. اشک در چشمان مؤمنان و خشم در چشم دنیاپرستان. شوق در دل متقین و آشوب در دل مترفین... همه دیدند و شنیدند. دوست و دشمن به تبریک آمدند. حتی سنگ ریزه های خم نیز به صدا درآمدند... اما شماری از آنان چه زود از آنچه به چشم دیدند و به گوش شنیدند به طمع دنیا گذشتند و عینیت «حق و عدالت» را تنها گذاشتند! جیفه دنیا با عقل و دین آدم چه کارها که نمی کند.

2- غدیر حکایت یک سرزمین و یک «واقعه» نیست، غدیر یک «تفکر» است. نشانه رمزی است که از تداوم هدایت انبیاء الهی خبر می دهد. غدیر «چشمه»ای است که تا پایان هستی می جوشد، «کوثر»ی است که جاری است و تمام نمی شود تا پایان عالم و مرگ آفتاب!

واقعه غدیرخم جریانی است برخاسته از یک داده وحیانی و اندیشه ای پیامبرانه که ریشه در «هدایت» الهی برای بشر دارد. پیامبر عظیم الشان اسلام در طول دوران رسالت خود از هر فرصتی برای بیان جایگاه حضرت علی(ع) به عنوان ادامه دهنده راه پیامبران بهره می گرفت و غدیر اوج معرفی پیامبر(ص) در سال آخر عمرشریف آن حضرت بود.حالا دیگر دوران رسالت رو به پایان بود و احکام الهی و شریعت محمدی(ص) در بین امت اسلام بیان شده و تنها یک حرف برای تکمیل رسالت باقی مانده بود که در غدیر بیان شد تا ملاک تشخیص حق و باطل مشخص و عیار عدالت و ظلم معلوم گردد.

امام صادق(ع) در عظمت غدیر می فرمایند: «شیطان 4 بار ناله نومیدی سر داد؛ روزی که از سوی خدا لعن شد، روزی که از آسمان به زمین هبوط کرد، روزی که پیامبر اسلام(ص) به نبوت مبعوث شد و روز غدیرخم.»

3- همه حکومت ها به الگو نیاز دارند تا براساس آن رابطه بین حاکم و مردم تبیین شده و حکومت کار خود را به درستی انجام دهد. امام راحل(ره) بر این عقیده استوار بود که «غدیر» الگوی «حکومت اسلامی» را معین کرده است؛ «روز غدیر روزی است که پیغمبر اکرم(ص) تکلیف حکومت را معین فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود که حکومت اسلام، نمونه اش عبارت از یک همچو شخصیتی است که در همه جهات مهذب، در همه جهات معجزه است. و البته پیغمبر اکرم این را می دانستند که به تمام معنا کسی مثل حضرت امیر(ع) نمی تواند باشد، لکن نمونه را که باید نزدیک به یک همچو وصفی باشد، از حکومت ها تا آخر تعیین فرمودند.»

حضرت امام(ره) که روشنگر و مجدد اسلام ناب محمدی(ص) به شمار می آیند، «ولایت» در حدیث غدیرخم را به معنای «حکومت اسلامی» می دانستند. در مکتب امام این حاکمیت دینی منبعث از آموزه های اسلامی و مبتنی بر شریعت الهی است که می تواند به اداره امور جامعه اسلامی پرداخته و موجب سعادت بشر شود.

در جهان امروز آنهایی که با تکیه بر انسان گرایی- به معنای غربی آن که فقط تاکید بر رفع نیازهای مادی و غیرمعنوی بشر دارد- ایده حکومت غیردینی را ترویج کرده و می کنند، اندیشه سکولار خود را در برابر موج بازگشت بشر بسوی معنویت و وحدانیت - خصوصاً اسلام گرایی- شکست خورده می بینند. هر چند به خاطر منافع خود حاضر به پذیرش این شکست نیستند و هنوز بر اندیشه های فرهنگ لیبرالی، اقتصاد لیبرالی، حکومت لیبرال و... که همگی سر در آبشخور مادی گرایی و دوری از مبدأ هستی دارد، پافشاری می کنند.

کسانی که در برابر نظام اسلامی صف بندی کرده و در مقابل انقلاب ایستاده اند، جبهه جدیدی از سکولاریست های نوپدید هستند که هر چند در ظاهر شعارهای غیردینی نمی دهند- که البته این چنین هم نبوده و صراحتا از واسپردن اندیشه های امام(ره) و اسلام به موزه ها! سخن راندند- اما حقیقت تقابل آنان، ضدیت با حکومت دینی است. جریان موسوم به اصلاح طلبی که طی سالهای زمامداری امور اجرایی کشور، از هیچ کوششی برای عبور از حاکمیت دینی و ترویج فرهنگ لیبرالیسم در حوزه های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع فروگذار نکردند، سالهای اخیر نیز با بهره جویی از هزاران سایت اینترنتی و دهها روزنامه و نشریه ای که در خدمت اشاعه اندیشه سکولار آنان بوده، تلاش کردند تا جایی که ممکن است بین مردم- به عنوان صاحبان اصلی و ولی نعمتان حاکمیت- و حاکمان کشور جدایی بیندازند.

اگر قدری هسته و ماهیت اغتشاشات بعد از انتخابات اخیر را نیز بشکافیم، هدفی جز جدایی مردم از حاکمیت و نشان دادن ضعف حکومت دینی در اداره امور جامعه، پیدا نمی کنیم.

«حاکمیت» و «ولایت» دو روی یک سکه و دو بیان از یک واقعیت واحد هستند. بدون تایید حاکمیت نمی توان صاحب ولایت شد و بدون ولایت هم نمی توان حاکمیت الهی را شکل بخشید. حضرت امام(ره) درباره کسانی که در مقابل انقلاب قد علم کرده و در همان حال داعیه «ولایت» نیز داشتند،می فرمود؛ اینها ولایت که هیچ، دیانت هم ندارند.

اما، حکومت دینی که در راس آن ولی فقیه قرار دارد، طی سالهایی که در چارچوب نظام اسلامی حاکمیت بر مردم را عهده دار است، آنچنان محکم و استوار ایستاده که تهدیداتی از این دست ذره ای خلل در آن وارد نمی کند.

4- تصور غلط دیگری وجود دارد و آن اینکه؛ برخی نهایت «ولایت» را در «معنویت» می دانند، حال آنکه ولایت با امر دنیای مردم هم سروکار دارد. عدالت خواهی و عدالت گستری جزیی از آموزه های اصیل اسلامی است. در مسیر معنویت، عدالت پروری هم لازم است.

دشمنان حضرت علی(ع) از آن روی با آن بزرگوار دشمنی می کردند که ایشان را سخت گیر می دانستند اما سخت گیری با چه کسی و برای چه؟! همان امیرالمؤمنینی که بر رانت خواران و اشراف سخت می گرفت و چراغ بیت المال را در نزد زیاده طلبان خاموش می کرد، بچه های یتیم کوفه را بر پشت خود سوار می کرد و همراه آنان اشک می ریخت. همان امیرالمؤمنینی که فرمود؛ اگر به ناحق از بیت المال خشتی تهیه کرده و در ساختمانی به کار برده باشید، باز پس خواهم گرفت و در برابر امانت گرفتن گردنبند از بیت المال در برابر دختر خود روی درهم کشید، هنگامی که حرامیان در گوشه ای از سرزمین تحت حاکمیت وی خلخال از پای یک دختر یهودی بیرون کرده و می ربایند، با اندوه می فرماید؛ اگر کسی ازاین غصه بمیرد قابل ملامت نیست.

حکومت دینی و ولایی، حکومت عدالت گستری است. مسئولان کشور باید به فرمایش امام راحل(ره) که حاکمیت اسلام را در ایران بنیان گذاشت، حکومت را از حاکمیت علوی الگو برداری کنند. مسئولان خصوصا در دولت اصولگرا برای حصول این مهم تلاش بسیاری کرده و به حق کارهای بنیادین و در خور تقدیری هم صورت گرفته است، اما از فاصله ای که تا رسیدن به مرزهای حکومت علوی داریم، نباید غفلت کنیم.

بعد از انقلاب اسلامی همه دشمنان از هر راهی که می توانستند با صرف هزینه های هنگفت، برای مقابله با اسلام و سرنگونی حکومت دینی، تلاش کردند. امروز نیز نظام اسلامی مورد هجوم همه جانبه دشمنان داخلی و خارجی است. دشمن با صرف بودجه های کلان و نجومی که به صورت علنی و چند برابر آن که به شکل پنهانی هزینه شده و اعلام نمی شود، برای براندازی پرچم اسلام در کشورمان بسیج شده است. «ولایت پذیری» شرط نجات کشور است.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هفته جاری با عید آغاز شد و هفته آینده نیز به عید بزرگتری متصل خواهد گردید که پیامبر اکرم (ص ) آنرا عید الله الاکبر نامیده است.

طلیعه هفته با عید سعید قربان و معنویت پررمز و راز حج مقارن بود. حجاج ایرانی بیت الله الحرام در این هفته پس از انجام مناسک با کوله باری از تقوا و بندگی بازگشت به خانه و کاشانه خویش را آغاز کردند . صحنه پایان حج سال 1430 و ایام شعف انگیز بازگشت زائران خانه خدا به وطن ناخودآگاه یادآور صحنه به یادماندنی و عزت آفرین واقعه غدیر خم است که پیامبر اکرم در محلی به همین نام پس از آخرین سفر حج خود که به « حجه الوداع » معروف گشته و در بازگشت به مدینه هنگام جدا شدن حجاج و مراجعت به موطن های خویش پیام بزرگ اتمام نبوت اکمال دین و آغاز امامت را ابلاغ کرده و از زائران این سفر تاریخی پیمان گرفتند که پیام غدیر و تعیین ولایت امیرمومنان حضرت علی (ع ) را به دیگران و آنان هم به آیندگان منتقل کنند. به همین مناسبت ملت ولایتمدار ایران و تابعیین واقعی رسول الله (ص ) در این هفته همزمان با گرامیداشت عیدسعید قربان خود را برای برپایی عید خجسته و بزرگ غدیر آماده می کند و از این فرصت برای بهره مندی از شجره طیبه امامت استفاده می برد.

هفته جاری همچنین به مناسبت سالروز میلاد خجسته دهمین خورشید فروزان هدایت و مظهر پارسایی و شکیبایی حضرت امام هادی علیه السلام از شکوه خاصی برخوردار بود. این امام همام در دورانی به امامت رسیدند که افراد منحرف و حکام جور دین را با افکار و عقاید بی بنیاد درهم آمیخته و فضایی از شک و تردید در میان مسلمانان خلق کرده بودند. در چنین شرایطی امام هادی علیه السلام برای صیانت از اسلام به پا خاسته و با روشهای روشنگرانه از دین خدا حراست کردند. ایشان شیرازه از هم پاشیده دین را با تربیت علمای آگاه و بصیر و نصب فقهای مسئولیت شناس در سایر بلاد برای انجام وظایف خطیر دوران غیبت آخرین ذخیره الهی حضرت بقیه الله الاعظم (عج ) آماده کردند.

این هفته مناسبت روز مجلس را نیز به همراه داشت . دهم آذر سالروز شهادت آیت الله سید حسن مدرس به عنوان روز مجلس نامگذاری شده که به حق می توان این شهید والامقام را قهرمان مجلس از صدر مشروطه تاکنون لقب داد. امروز بیش از هفتاد سال از شهادت آن روحانی مجاهد و سیاستمدار کم نظیر که آمیزه ای دقیق و عمیق از آمیختگی دین و سیاست بود ویکه و تنها در مقابل استبداد و استعمار ایستاد و از رای مردم دفاع کرد می گذرد; کسی که طرح استیضاح رضاخان را در مجلس به تصویب رساند و مخالفتش با استبداد داخلی او را تا شهادت پیش برد تا سرانجام پس از 10 سال تبعید در کاشمر در سن 67 سالگی هنگام نماز به شهادت رسید .

شهید مدرس در تاریخ ایران به عنوان سمبل استقلال اسلامخواهی و مردمگرایی شناخته شده و لذا مجلس شورای اسلامی روز شهادت این اسوه حق مداری را به عنوان روز مجلس نامگذاری کرده است . به همین مناسبت امسال نیز به رسم تشریفات مراسمی در مجلس برگزار و یاد مدرس گرامی داشته شد ولی شایسته بود نمایندگان مردم به لحاظ کیفی خود و مجلس را با مدرس و مجلسی که به فرموده امام راحل باید در راس امور بوده و ادامه دهنده خط مدرس در استیفای حقوق مردم باشد مقایسه کنند و این فاصله را به سرعت جبران نمایند. پس لازم است از یکسو الگوهای رفتاری رادمردانی همچون شهید مدرس با شعار عدالت خواهی استقلال آزادگی و مردم داری به دور از قدرت طلبی و عافیت جویی سرلوحه عملکرد نمایندگان قرار گیرد و از سوی دیگر به گونه ای عمل کنند که با حفظ جایگاه مجلس که باید در راس امور باشد و قرار گرفتن در جریان امور مانع انجام تخلفاتی شوند که امروز به صورت رویه و با توجیه « باز گذاشتن دست مجریان برای انجام امور » انجام می شود. متاسفانه باید پذیرفت که نمایندگان مردم در انجام وظیفه نظارتی خود بدرستی عمل نکرده و برخلاف اراده مردم و مجلس مسائلی در کشور روی می دهد که نه تنها مردم بلکه نمایندگان آنها نیز دور زده شده و نامحرم تلقی می شوند.

در هفته جاری دستگیری 5 تبعه انگلیسی در آبهای ساحلی ایران که به ادعای لندن قایقرانانی بودند که از بحرین به امارات می رفتند خبرساز شد. این انگلیسی ها دومین گروه از ملوانان انگلیسی هستند که در سالهای اخیر پس از ورود به آبهای ایران و بعد از علنی شدن خبر بازداشت شان مثل 15 ملوان قبلی آزاد شدند . تکرار این نحوه برخورد با مسائل که برای افکار عمومی حائز اهمیت است و سئوالات بی پاسخ متعددی که فرصت پاسخگویی نمی یابد همچنان در اذهان موج می زند و گویا این بار هم مسئولان قصد دارند با سکوت از کنار آن گذر کنند.

در موضوعات خارجی مسئله افغانستان و اعزام نیروهای تازه توسط آمریکا به این کشور ادامه جنایات رژیم صهیونیستی علیه فلسطینی ها و مسائل پیرامون انتخابات عراق مهمترین رویدادهای خبری هفته جاری بودند. دولت باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا پس از هفته ها بحث و بررسی سرانجام روز گذشته اعزام 30 هزار نیروی جدید به افغانستان را در قالب استراتژی اوباما در افغانستان اعلام کرد . وی همزمان با صدور دستور اعزام 30 هزار نیروی جدید به افغانستان از کشورهای عضو ناتو نیز خواست نسبت به اعزام پنج تا هفت هزار نیروی تازه نفس به افغانستان اقدام نمایند.

اعزام نیروی بیشتر توسط آمریکا به افغانستان درحالی صورت می گیرد که باراک اوباما در شعارهای انتخاباتی اش خروج مرحله به مرحله نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق را وعده داده بود و اعلام اعزام نیروهای تازه نفس به افغانستان کاملا با سخنان انتخاباتی وی مغایرت دارد. استراتژی جدید و عدول اوباما از اظهارات گذشته اش بیانگر آن است که شرایط در افغانستان بحرانی است و نه تنها هیچ گونه گشایشی در اوضاع پیدا نشده بلکه وضع روز به روز بدتر می شود.

به اذعان مقامات ارشد نظامی و سیاسی دولت آمریکا شرایط در افغانستان به سرعت به وضعیت قبل از لشکرکشی واشنگتن به این کشور در سال 1380 نزدیک می شود و هم اکنون بخش قابل ملاحظه ای از افغانستان از کنترل دولت مرکزی و نظامیان ناتو مستقر در این کشور خارج و در اختیار گروه های شورشی افغانی است . افغانستان لقمه ای گلوگیر برای آمریکا و متحدین غربی آن کشور تبدیل شده و سیاست گذاران واشنگتن و ناتو در مورد چگونگی برخورد با بحران افغانستان مستاصل مانده اند. اوباما گرچه ماه پیش نظرات تحلیل گران را که معتقدند افغانستان به ویتنام دیگری برای آمریکا تبدیل شده است رد کرد ولی دلایل و شواهد موجود نظر کارشناسان را مورد تایید قرار می دهد.

شمار تلفات نیروهای آمریکایی در افغانستان از 800 نفر فراتر رفته است و ماه گذشته به عنوان پرتلفات ترین ماه برای ارتش آمریکا در افغانستان از زمان حمله به این کشور اعلام شد. این درحالی است که از تحقق وعده های پرطمطراق آمریکا در افغانستان نیز که اعلام کرده بود این کشور را به کشوری نمونه در منطقه تبدیل خواهد کرد خبری نیست و مردم افغانستان همچنان متحمل شرایط سخت اقتصادی و امنیتی هستند و امیدی برای بهبود اوضاع ندارند.

نکته مهم این است که استراتژی جدید آمریکا نیز دردی از مشکلات آمریکا در افغانستان را دوا نخواهد کرد چرا که این سیاست پیشتر نیز آزمایش شده و شکست آن محرز گردیده است واقعیتی که برخی مقامات پنتاگون بلافاصله پس از اعلام استراتژی جدید افغانستان توسط اوباما به آن اذعان کردند.
ادامه جنایات صهیونیستها و تداوم سیاستهای توسعه طلبانه این رژیم دیگر موضوع خبری خارجی طی هفته جاری بود. ارتش رژیم صهیونیستی در طول هفته گذشته حملات تازه ای را علیه فلسطینی ها صورت داد. این درحالی بود که سردمداران این رژیم در توطئه ای تازه و با قصد احیای روند سازش اعلام کردند که توقف احداث شهرک های یهودی نشین به طور موقت را پذیرفته اند. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی از توقف ده ماهه در شهرک سازی خبر داد و همزمان دیگر مقامات و رسانه های این رژیم نیز با مانور بر این روی موضوع چنین وانمود کردند که این رژیم در مسیر صلح قرار گرفته و موقعیتی جدید ایجاد کرده است که فلسطینی ها و دیگر اعراب باید فرصت را غنیمت شمرده به پای میز مذاکره باز گردند. به دلایل آشکار و روشن ادعای صلح طلبی جدید رژیم صهیونیستی نیز دروغ فریبکارانه و دامی است که برای کشاندن فلسطینی ها به ویژه جناح میانه رو و سازش طلب گسترده شده است . ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی با شجاعانه خواندن اقدام نتانیاهو مدعی شد چنین تصمیمی در زمان دولت های پیشین رژیم صهیونیستی نیز گرفته نشده بود! این درحالی است که در طرح نتانیاهو بیت المقدس در قلب بحران فلسطین قرار دارد از توقف شهرک سازی مستثنی شده است .

از سوی دیگر کابینه نتانیاهو مرکب از ائتلاف افراطیون صهیونیست است و قطعا نتانیاهو اقدامی در جهت امتیاز دادن به اعراب و فلسطینی ها اتخاذ نخواهد کرد چرا که این امر به متلاشی شدن کابینه وی منجر خواهد شد. از اینرو طرح جدید رژیم صهیونیستی نمایشی و ترفندی است تا به وسیله آن هم جناح سازشکار فلسطینی را که اخیرا به شدت از روند سازش سرخورده شده ترغیب به بازگشت به میز مذاکره نماید و هم اینکه رضایت آمریکا را که اخیرا بر سر موضوع توقف شهرک سازی حساسیت نشان می دهد جلب شود.

با اینحال این ترفند نیز از هم اکنون محکوم به شکست است چرا که فلسطینی ها هرگز اعتمادی به طرح ها و صلح طلبی این رژیم ندارند و مضافا اینکه خواست فلسطینی ها توقف شهرک سازی حتی به صورت دائمی نیست بلکه آنها خواستار آزادی کامل و بدون قید و شرط سرزمین اشغال شده و استرداد حقوق پایمال شده شان می باشند.

موضوع انتخابات عراق و مسائل جدید پیش آمده پیرامون آن دیگر رخداد خبری خارجی هفته جاری بود. درحالیکه طبق زمان مقرر حدود دو ماه به برگزاری انتخابات سراسری عراق باقیمانده است اقدام هفته گذشته طارق الهاشمی معاون رئیس جمهوری عراق در وتوی قانون انتخابات صحنه سیاسی عراق را با شوک مواجه کرد. پس از این اقدام الهاشمی هفته جاری مجلس عراق قانون انتخابات را مورد بازبینی قرار داد و بندهایی را اصلاح کرد ولی خواسته الهاشمی را لحاظ نکرد. وی به عنوان نماینده اهل سنت یکی از دو معاون جلال طالبانی است و مطابق قانون اساسی بایستی قانون انتخابات را امضا کنند. پس از اقدام اخیر مجلس الهاشمی بار دیگر تهدید کرد که قانون بازبینی شده را نیز وتو خواهد کرد. این درحالی است که هفته جاری منابع پارلمانی عراق اعلام کردند به جزئیات جدیدی دست یافته اند که آمریکا پشت قضیه وتوی قانون انتخابات قرار دارد. به گزارش یک سایت خبری عراق برخی منابع پارلمانی از قول مسئولان آمریکایی به این سایت گفته اند که واشنگتن از تصمیم طارق الهاشمی درخصوص وتوی قانون انتخابات آگاه بوده است .

بنابه اظهار این منابع کریستوفر هیل سفیر آمریکا در عراق به الهاشمی گفته است که آمریکا مخالفت وی را درک می کند. در واقع آمریکا با این موضع گیری به طارق الهاشمی برای رد قانون انتخابات چراغ سبز نشان داده است .

واقعیت این است که پشت پرده ماجرای اخیر و اقدام طارق الهاشمی موضوع باز گرداندن عناصر بعث به حکومت قرار دارد و این مسئله ای است که آمریکا و گروههای رقیب شیعیان عراق از مدتها قبل به دنبال آن بوده اند. اکنون عراق شرایط حساسی را پشت سر می گذارد و هر تحول جدید در زمینه انتخابات آتی می تواند تاثیری حیاتی در آینده این کشور در پی داشته باشد. تحولات در روزهای آینده که این کشور به برگزاری انتخابات نزدیکتر می شود می تواند بسیار حائز اهمیت باشد.

دنیای اقتصاد:نوسانات فصلی بورس تهران

«نوسانات فصلی بورس تهران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم علیرضا کدیور است که در آن می‌خوانید؛هرچند مطالعه روند حرکت شاخص در بورس‌های پیشرفته دنیا، فصلی بودن تغییرات را رد می‌کند، اما روند حرکت شاخص‌ها در بورس تهران که از بسیاری جنبه‌ها فاصله زیادی با بورس‌های مترقی دارد،عکس این موضوع را نشان می‌دهد. در واقع بررسی روند تغییرات شاخص بازده نقدی و قیمت (به عنوان نشانگر میانگین بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس تهران) طی 11 سال گذشته (از زمان ایجاد شاخص مزبور) نشان می‌دهد که بورس تهران از یک الگوی رفتاری فصلی تبعیت می‌کند، به گونه‌ای که طی مدت یادشده در تمام سال‌ها، میانگین بازدهی بورس تهران در نیمه اول سال از نیمه دوم همان سال بیشتر بوده است.

به بیان دیگر، جدا از اتفاقات رخ داده طی مدت یاد شده و فارغ از مثبت و منفی بودن تاثیر اخبار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تاثیرگذار، بورس تهران طی 11 سال رفتار متحدالشکلی از خود بروز داده است. همچنین مطالعه روند شاخص بورس نشان می‌دهد که غیر از سال 84، میانگین بازدهی در نیمه اول کلیه سال‌ها مثبت بوده، در حالی که بورس تهران در نیمه دوم سال‌های 83، 84 و 87 بازدهی منفی را برای سرمایه‌گذاران ثبت کرده است. نکته قابل توجه اینکه، این روند در سال جاری (1388) نیز در حال تکرار شدن است، به نحوی که هرچند سرمایه‌گذاران در نیمه اول امسال میانگین بازدهی خیره‌کننده 44درصدی را کسب کرده‌اند، اما در نیمه دوم سال تاکنون (اواسط آذر ماه) بازدهی بورس در سطح نازل 8/3درصد توقف کرده است.

از سوی دیگر بررسی روند تغییر شاخص‌های بورس تهران در فصول مختلف سال نیز نتایج جالبی دربر دارد، به طوری که غیر از سال 84 (سال برگزاری انتخابات هشتم ریاست‌جمهوری)، بازدهی بورس در فصول تابستان (غیر از سال 80 و 87) بیش از بهار هر سال رقم خورده است؛ روندی که بیش از پیش مؤید فصلی بودن روند نوسان قیمت‌ها در بورس تهران است.

اما در بررسی علل رخداد چنین وضعیتی، انگشت اتهام بیش از هر چیز به ساختار معاملات سهام در بورس تهران و نازل بودن سطح تحلیل‌گری در میان فعالان بازار متمایل می‌شود. در واقع به تجربه ثابت شده که سهامداران حاضر در بورس تهران با تاخیر زیاد نسبت به اطلاعات رسمی که از سوی شرکت‌ها منتشر می‌شود، واکنش نشان می‌دهند. این واکنش دیرهنگام در مواجهه با محدودیت‌های معاملاتی حاکم بر بورس (از جمله محدودیت نوسان روزانه، حجم مبنا، گره معاملاتی و...) که در اکثر موارد دارای ناکارآیی فراوانی هستند، منجر به واکنش هیجانی (Over reaction) فعالان بازار می‌شود. واکنشی که در اکثر موارد در پی حبابی‌شدن قیمت سهام، با کوچک‌ترین خبر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی منفی حتی غیرمرتبط با بورس، به صورت معکوس در جهت تخلیه حباب شکل گرفته، روند نزولی در پیش می‌گیرد.

از سوی دیگر، به دلیل ساختار محدودیت‌های حاکم بر بورس تهران، تصحیح قیمت‌ها در جهت منفی نسبت به تصحیح در جهت مثبت از سرعت کمتری برخوردار است؛ وضعیتی که باعث می‌شود دوره‌های رونق هیجانی‌تر و در زمان کوتاه‌تر و دوره‌های رکود، فرسایشی و در زمان طولانی‌تر طی شود. به بیان دیگر، فرسایشی شدن روند افت قیمت‌ها در فصول پاییز و زمستان (نیمه دوم سال) و واکنش دیرهنگام سهامداران به پیش‌بینی سودآوری شرکت‌ها در ابتدای سال مالی، سبب می‌شود سهامداران از اواسط بهار تا اواخر تابستان در یک رالی هیجانی، شاهد رشد شتابان قیمت سهام شرکت‌ها باشند؛ صعودی که شتاب آن تا حدی تابع اخبار مثبت یا منفی حاکم بر بورس طی دوره صعود است.

در این میان به نظر می‌رسد بورس در سال 88 نیز با وجود رشد قیمت برخی مواد خام در نیمه دوم سال، در حال تکرار روند نوسان فصلی خود طی 11 سال گذشته است؛ روندی که هر چند در بطن خود، حاکی از وجود مشکلات اساسی در ساختار اجرایی بورس تهران است، اما در عین حال می‌تواند نویدبخش نیمسال اولی پربار در سال 89 باشد؛ نیمسالی که کسب سود از آن در گرو شناسایی فرصت‌های مناسب بورس در حال حاضر است.

حیات نو:سیاست، امنیت، فرهنگ

«سیاست، امنیت، فرهنگ»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حیات نو به قلم مصطفى ایزدی است که در آن می‌خوانید؛شرایط لازم و کافى براى قانع کردن مخاطب آن هم وقتى که مخاطب از اهالى فکر و اندیشه با روحیه‌اى پرسشگر باشد، این نیست که سخنران یا سوال شونده، داراى پست و مقام بوده یا خود را به جامه ارباب اندیشه درآورده باشد. کسى که براى تبیین دیدگاه‌هاى خود وارد یک جمع دانشجویى مى‌شود، باید بداند که وزن او چقدر است تا در مقابل سیل پرسش‌هاى دانشجویى آن هم از نوع سیاسى که پاسخ‌هاى متقن و حساب شده مى‌طلبد، به مشکل دچار نشود و از عهده اقناع مخاطب برآید.
امروزه در میان جوانان ایران زمین، به ویژه در میان دانشجویان آرمانخواه و آزادى‌طلب دانشگاه‌ها و حتى حوزه‌هاى علمیه، صدها و بلکه هزاران پرسش مطرح است که باید از اولیاى امور بپرسند و پاسخ‌هاى درست بشنوند. در غیر این صورت، کسانى که براى پاسخگویى به مجامع آنان دعوت مى‌شوند، به راه‌هایى مى‌روند که انتهایش بن‌بست است و راه فرارى ندارند.

رحسب آنچه رسانه ها گزارش کردند، در هفته جارى وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی، در پاسخ به پرسش دانشجویان پیرامون زندانیان سیاسی، گفته است که ما در کشورمان زندانى سیاسى نداریم و کسانى که در رابطه با انتخابات ریاست جمهورى دستگیر و زندانى شده‌اند، زندانى امنیتى هستند. (نقل به مضمون)

مدت‌هاست بعضى از مقام‌هاى کشورى و لشگرى در ایران به لغت‌نامه تبدیل شده‌اند و براى خودشان فهرستى از کلمات بسیار معمولى و بامفهومى دارند که سالهاست در ادبیات سیاسى ایران رایج است. اما اشکال کار در این است که آقایان فکر مى‌کنند قاموس ذهنى آنان باید براى همه عالم و آدم شناخته شده باشد و براى دیگران نیز کلمات و معانى آنها پذیرفته آید.

درست مثل کلمه «انتقاد» که در قاموس برخى مسئولان، معنى تخریب مى‌دهد و کلمه «اعتراض» که معنى «اغتشاش» مى‌دهد و «خط امام» که معنى پیروى از بیگانگان دارد!!
اما در مورد افاضات وزیر سابق ارشاد و سردبیر اسبق کیهان نکاتى قابل یادآورى است:

1- دوستان دانشجوى ما در اردبیل در یک اشتباه ناخواسته، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامى را به جاى وزیر کشور فرض کرده‌اند، لذا یک سوال کاملا سیاسى که هیچ یک از حروف «فرهنگ» در آن نیست از وزیرى که تاکنون یک وزارتخانه را بیشتر طى نکرده و آن هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى است، پرسیده‌اند. البته احتمالا اگر پرسش مربوط به زندانیان سیاسى را از وزیر اسبق کشور، مرحوم کردان مى‌کردند، وى نیز به دلیل اینکه سابقه خدمت در سازمان صدا و سیما را داشت، پاسخ مشابهى مى‌داد. بعید نمى‌دانم که اگر این پرسش را از دادستان سابق تهران بپرسند، خواهد گفت که من چون دیگر در مسئولیت سابقم نیستم، نمى‌توانم به سوالات فرهنگى شما پاسخ دهم!

2- فرض کنیم که آقاى صفار هرندى که در بین دانشجویان اردبیلی، زندانیان سیاسى را زندانیان امنیتى معرفى کرده است. به دلیل فعالیت‌هاى سیاسی، نظامى و روزنامه‌نگارى گذشته‌اش، چندان هم با الفاظ سیاسى بیگانه نباشد و چهار سال خدمت بسیار مؤثر و تعیین کننده و سرنوشت ساز به سینما و تئاتر و موسیقى و نقاشى و مجسمه‌سازى و مطبوعات و کتاب و کاغذ و دفتر و ... در قاموس وى تغییرى حاصل نکرده باشد. در این صورت منتظر هستیم که ایشان به چند پرسش ما که ادامه پرسش دوستان دانشجویمان در اردبیل مى‌باشد، پاسخ دهند.
اول: آیا معنى کلمه «سیاسی» به کلمه «امنیتی» تمایل پیدا کرده یا کلمه «امنیتی» به سیاسی؟

دوم: آیا در تمام دنیا زندانیانى را که در رابطه با مسائل سیاسى نگه مى‌دارند، زندانیان امنیتى مى‌خوانند و یا فقط در کشور ما چنین است؟

سوم: آیا روزنامه‌نگارانى که فقط انتقاد کرده‌اند و به قول شما از خط قرمزها عبور کرده‌اند، نیز زندانى سیاسى‌اند یا زندانى امنیتی؟
چهارم: آیا همه کلمات سیاسی، امنیتى شده‌اند یا جایى در ادبیات امروز ما براى کلمه سیاسى باقى مانده است؟

پنجم: آیا مى‌توان کلمات امنیتى را در قاموس شما، سیاسى دید؟ مثلا به جاى شوراى عالى امنیت ملی، بگوئیم شوراى عالى سیاست ملی؟ یا مثلا به جاى احزاب سیاسى از عبارت احزاب امنیتى استفاده کنیم؟

ششم: چون نمى‌توان کلمات «سیاست» و «سیاسی» را از یک جامعه حذف کرد. بهتر نیست که واژه‌هاى فرهنگ و فرهنگى را جایگزین آن نمود؟ مثلا وزارتخانه سابق شما را به نام «وزارت سیاست و ارشاد اسلامی» بشناسیم؟ حتما مى‌توان چنین کرد، چون در زمان شما، بسیارى از امور مربوط به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از بعد سیاسى مورد توجه قرار مى‌گرفت.

3- غیر از پرسش‌هاى بالا یک پیشنهاد هم داریم. بسیار خوب است که آقاى صفارهرندی، به جاى سخنرانى در این دانشگاه و آن باشگاه، وقت خود را مدتى در حوزه‌هاى علمیه بگذرانند تا مجتهد شوند و خود را آماده نمایند که اگر در میانه راه، مقام ریاست جمهوری، بناى تغییراتى در کابینه دهم داشته باشند، آقاى صفارهرندى که همه چیز را امنیتى مى‌بینند براى وزارت «اطلاعات» ذخیره باشد.

آفرینش:مخاطب گریزی و علت ها

«مخاطب گریزی و علت ها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش است که در آن می‌خوانید؛امروزه کمتر کسی در نقش رسانه به ویژه رسانه ای همانند صدا و سیما در پیشرفت، توسعه و آگاه سازی اجتماعی تردید دارد، چراکه همواره از آغاز انقلاب، صداو سیما به مثابه دانشگاهی برای مردم یاد شده است.

بی گمان بر همه واضح و مبرهن است مطابق آنچه در قانون اساسی آمده صدا و سیما نهادی است که توسط دولت اداره می شود، در این میان آنچه رسانه ملی خوانده می شود باید دارای خصوصیات کارویژه ها و سیاست ها و اهدافی باشد که چنان گسترده باشد که حجم بسیاری از مخاطبان داخل کشور را پوشش دهد، حال این پرسش پیش می آید که آیا صدا و سیما یا رسانه ملی توانسته است مانع توجه و میل به شبکه های ماهواره ای توسط شهروندان شود؟

آنچه واضح است اکنون در زمانه ای زندگی می کنیم که عصر ارتباطات نامیده می شود و در واقع سرعت تحولات، اخبار و استفاده از ابزارها و اهرم های جدید باعث گسترده شدن فرصت های انتخاب توسط مردم سراسر جهان شده است، در این میان اینترنت و ماهواره ها مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و تنها دولت هایی موفق به حفظ شهروندان خود از حجم بالای بمباران اطلاعات و اخبار هستند که بتوانند با شناخت کافی از جامعه و شهروندان خود نیازهای آنان را شناخته و با تولید برنامه ها، اخبار و داده هایی متناسب با تمام شهروندان و علایق گوناگون آنها از رجوع داوطلبانه آنها به شبکه های فراملی، ماهواره ای و خارجی جلوگیری کنند. حال اینکه رسانه ملی نتوانسته رسالت نهادینه شده خویش را در گذشته به خوبی انجام دهد، امری آشکار است چرا که آمارها حکایت از رجوع دو برابری مردم به شبکه های ماهواره ای در ماه های پس از انتخابات دارد، آنچه جالب توجه می نماید جدا از رسانه های خبری فارسی زبان، شبکه هایی همچون فارسی وان توانسته اند با پخش سریال ها حجم انبوهی از شهروندان ایرانی را به خود جذب کنند.

در این راستا آیا صرف ارسال پارازیت های ماهواره ای جدا از تاثیرات منفی آن بر روی سلامت شهروندان می توان جلو ورود شبکه های ماهواره ای فراملی و خارجی را گرفت؟ پاسخ به این پرسش را می توان در نگاه طیف بسیاری از منتقدان صدا و سیما یافت. منتقدانی از شخصیت های سیاسی و اجتماعی که با نقد سیاست های رسانه ای، مخاطب سنجی و سیاست گذاری مسئولان رسانه ملی خواستار فراهم آمدن فضای چند صدایی و انتقادی در این بزرگترین رسانه کشور هستند. در این راستا می توان از انتقاداتی همچون نگاه ابزاری به موضوعات، عدم شناخت سیاست ها و هدف ها، بکارگیری روش های قدیمی، تکراری بودن بیشتر برنامه ها، عدم نوآوری، کمبود فضای چالشگری و انتقادی به سیاست های مقامات اجرایی و... را می توان نام برد.

کارشناسان بر این باورند اولویت نخست هر رسانه ای مخاطب شناسی و جذب مخاطب است چرا که حیات رسانه به دیده شدن و شنیده شدن از سوی مخاطبان است در این نگاه رسانه ملی باید آیینه تمام نمای مردم کشور باشد، آینه ای که با تنویر افکار و جلب مخاطبان از تمام گروه های سنی و سلایق سیاسی ضمن چند صدایی از نادیده انگاشتن طیف وسیعی از مخاطبان خود جلوگیری کند، چرا که در دنیای مدرن حذف مخاطب عملا باعث تغییر رویکرد مخاطبان به رسانه های جایگزین خواهد شد. رسانه هایی که سیاست گذاری و اهداف آنها خارج از کنترل ما است و در این رقابت یا جنگ امواج همواره این مخاطب است که دست به انتخاب می زند.  
 
قدس: هدفمند کردن یارانه ها، همدلی به جای تشدید احساسات

«هدفمند کردن یارانه ها، همدلی به جای تشدید احساسات»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی قدس به قلم دکتر جعفر قادری است که در آن می‌خوانید؛دیروز پس از کش و قوسهای فراوان، سرانجام لایحه هدفمند کردن یارانه ها به شورای نگهبان ارجاع شد تا بدین ترتیب به یک ماجرای نسبتاً طولانی سمت و سویی مشخص تر از گذشته بدهد.

اما در این میان یکی از موضوعهایی که توجه کارشناسان و آگاهان مسائل سیاسی و اقتصادی را به خود جلب کرده و حتی در میان افکار عمومی نیز سؤالهایی را به وجود آورده است، اصرار دولت و حساسیت آن نسب به نظر خود در لایحه ارسالی به مجلس است.

دولت در این لایحه اصرار دارد که درآمد حاصل از اجرای لایحه هدفمند کردن یارانه ها در اختیار قوه مجریه قرار گیرد. این درحالی است که قانوناً این کار خلاف اصول 53 و 54 قانون اساسی است و مجلس نمی تواند مصوبه ای را خلاف قانون اساسی به تصویب برساند.

اصل 53 قانون اساسی می گوید تمامی دریافتهای دولت در حسابهای خزانه داری کل متمرکز می شود و همه پرداختها در حدود اعتبارات مصوب به موجب قانون انجام می گیرد. لذا به نظر می رسد مسأله آنقدر واضح است که اصرار دولت بر نظر خود و تشدید حساسیتها قابل توجیه نباشد.

دولت می گوید برای اجرای لایحه مذکور باید قدرت مانور کافی داشته باشد تا بتواند با استفاده از انعطافهای لازم و به نسبت موقعیتهای مختلف، درآمد حاصل از اجرای لایحه هدفمند کردن یارانه ها را به موارد مختلف اختصاص دهد. در حقیقت دولت می خواهد اطمینان پیدا کند که برای 5 سال آینده با مجلس دچار چالش نخواهد شد و لایحه توسط مجلس دچار تغییر و دگرگونی نمی شود. از طرف دیگر، دولت مایل نیست برای هر مورد جزئی به مجلس مراجعه و برای هزینه های مورد نیاز ناشی از اجرای لایحه، با طرح و لایحه خود را درگیر کند.

از طرف دیگر، مجلس هم نمی تواند بر خلاف قانون اساسی پول را بدون اینکه به خزانه واریز شود، در اختیار دولت قرار دهد. اما همه این چالشها بدان معنا نیست که دولت و مجلس مایل به حل موضوع و رفع مناقشات نیستند و اساساً به همین دلیل هم پیشنهادی مبنی بر تشکیل یک شرکت یا سازمان برای هدفمند کردن یارانه ها مورد توجه قرار گرفت.

این شرکت در صورت تصویب و تشکیل دارای هیأت مدیره خواهد بود و مدیر عامل آن نیز تحت آیین نامه ها و قانونهای موجود انتخاب خواهد شد. بدین ترتیب، هم مشکل دولت حل می شود و هم سیستمهای کنترل و نظارتی که مجلس طبق قانون بر آن اصرار دارد، بر این شرکت اعمال قانون خواهد کرد. این مصوبه البته با تذکر دیروز آقای توکلی و ارسال لایحه به شورای نگهبان هنوز در دستور کار قرار نگرفته است، اما هنوز برای اصلاحات لازم وقت باقی است و می توان پس از بازگرداندن لایحه توسط شورای نگهبان برای رفع ایرادها، اصلاحاتی را انجام داد یا اینکه پس از تصویب نهایی اصلاحات لازم به صورت لایحه یا طرح دو فوریتی در مجلس مورد توجه و بررسی قرار گیرد.

تذکر دیروز نمایندگان برای پایان رسیدگی به لایحه هدفمند کردن یارانه ها نیز به این دلیل بود که اساساً وقتی طرح یا لایحه ای وارد دستور کار نمایندگان شد، کمیسیونها نمی توانند پیشنهاد جدیدی را مطرح کنند و این جزو مواد آیین نامه مجلس است. به همین خاطر هم نظر پیشنهاد کمیسیون ویژه برای تأسیس شرکت یا سازمانی برای هدفمند کردن یارانه ها مجال طرح نیافت.

اما این پایان کار نیست و هم دولت و هم نمایندگان برای اصلاحات مورد نظر خود وقت دارند؛ به همین دلیل هم هست که برخی اصرارها از سوی دولت برای حل همه مسائل پیش از نهایی شدن لایحه، تعجب برانگیز و توجیه ناپذیر است.

در حقیقت، موضوع به راحتی قابل حل است و هر دو طرف نیز خواهان حل مسالمت آمیز چالشها و رفع موانع هستند. اینکه مجلس یا دولت را هم عامل کارشکنی و یا عدم حسن نیت بدانیم نیز قابل پذیرش نیست، زیرا اگر لایحه مذکور با موفقیت اجرا شود، نتیجه مثبت آن برای مجلس و دولت خواهد بود و اگر خدای نکرده دچار شکست یا نقصان در اجرا گردد، ضرر آن برای همه خواهد بود.

آنچه مسلم است اینکه اجرای این لایحه بدون همدلی و مشارکت همه دستگاه ها و نهادهای تقنینی و اجرایی و حتی قوه قضاییه دچار مشکل خواهد شد و همگان باید برای رسیدن به یک اتفاق نظر و اعتقاد کامل به اجرای لایحه تلاش کنند، ضمن اینکه مجلس زمان اجرای لایحه را نیز در اختیار دولت قرار داده است، لذا قوه مقننه می تواند پس از رفع دغدغه ها و نگرانیهای خود، لایحه را اجرا کند.
باید توجه داشته باشیم، اجرای لایحه هدفمند کردن یارانه ها گریزناپذیر است و همه کارشناسان مسائل اقتصادی بر آن تأکید دارند، اما باید توجه شود که از چارچوب قانون هم نمی توان خارج شد، زیرا در نهایت دود آن به چشم همه قوا و مردم خواهد رفت.

بهتر است امروز از تشدید احساسات و نگرانی یکدیگر بپرهیزیم و اجازه بدهیم لایحه مهم هدفمند کردن یارانه ها که یک جراحی بسیار مهم اقتصادی برای کشور است، با موفقیت و حداقل ناراحتی و تبعات منفی اجرا شود.

حمایت:بیاد شهداء خبر

«بیاد شهداء خبر»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حمایت به قلم امیرحسین حسن زاده است که در آن می‌خوانید؛

روزهای زیادی از پروازشان می گذرد اما چشم ها هنوز به راه خیره است .
خبرها حرفهای زیادی برای گفتن دارند ، صدایشان را خوب گوش کن .
گاهی فکر می کنم اگر شهادت تو نبود انسانیت مبهم می ماند.

هنگام رفتنت یک نگاه به پنجره دخیل کردی و دیدی که چشم های کودکانه ای تا انتهای کوچه تورا دنبال می کند و نگاه دیگرت را به آسمان دوختی بند کفشت را محکم کردی ، قرآن را بوسیدی و دستهایی که توکلی را گواهی می داد کاسه ای روشنایی پشت سرت پاشید.


آرام آرام قدم بر میداشتی گویی که نور به دلت افتاد ،پاهایت چنان قوی شد که میتوانستی زمین را زیر قدمهایت له کنی و دستهایت چنان بزرگ که می توانستی از آسمان هفتم ستاره بچینی .

لبخندی از لبانت شکفت و باور کردی که : شهدا در قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقونند .‏
بار دیگر نگاه معصومانه پشت پنجره را در ذهنت مرور کردی و محکم تر از همیشه فریاد زدی : یا حسین و خود خبر شدی‎!‎

دلا دیدی که یاران پر گرفتند
وصال عشق را در بر گرفتند
دلا دیدی که یاران بار بستند
عنان ازگردن صرصر گرفتند
در این دنیا شنیدند لن ترانی
از این دار فنا لنگر گرفتند
ز هجران سوختند آتش گرفتند
تقرب با پر شهپر گرفتند ‏

‏ یادشان جاودان‏

جهان صنعت:این همه آشفتگی‌

«این همه آشفتگی‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم مریم باستانی است که در آن می‌خوانید؛تصویب لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها در حالی به پایان رسید که فرصت دولت برای اجرای سه قانون به شمارش معکوس رسیده است. بودجه با کسری 11 هزار میلیارد تومان امسال از یکسو، بودجه‌ای بدون منابع هدفمند کردن یارانه از سوی دیگر و بودجه بدون قانون برای سال آینده، همگی حکایت از آشفتگی در اداره اقتصاد دارد.

اگر زمان بیشتری به ساماندهی اقتصاد اختصاص می‌یافت؛ امروز 130 هزار میلیارد تومان بدهی بلاتکلیف در حوزه پولی نداشتیم. رکود گریبان تولید کشور را نگرفته بود و مهم‌تر از همه شاید بخشی از منابع حساب ذخیره ارزی به بازسازی صنایع نساجی اختصاص می‌یافت تا تاریخ دوباره تکرار نمی‌شد و آنان را به آخرین راه‌حل یعنی تجمع در مقابل وزارت صنایع نمی‌کشاند.

این همه آشفتگی در حالی اتفاق می‌افتد که هنوز بخش اعظمی از مردم درگیر تصمیم‌های مستقیم دولت برای اقتصاد قرار نگرفته‌اند. در دوره گذشته اگرچه دولت برای ضربه‌گیری مشکلات دلارهای نفتی را خرج واردات برای تنظیم بازار داخلی کرد و موجب بروز مشکلات جبران‌‌ناپذیری برای تولید شد اما این سیاست مسکنی بود که به زودی آثار دردناک آن با هدفمند کردن یارانه‌ها کل کشور را دربرمی‌گیرد. بی‌تردید ریشه تمام این مشکلات آشفتگی در اداره اقتصاد است. موضوعی که هیچ‌گاه از سوی رییس دولت نهم و دولت  جدیددهم گرفته نشد.

جوان: غلتیدن در دامن استکبار با شعار ضد استبداد 

«غلتیدن در دامن استکبار با شعار ضد استبداد»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی جوان است که در آن می‌خوانید؛هویت روز 16 آذر یک نقطه افتراق با هویت 13 آبان دارد. روز سیزده آبان از جهت زمان و علل وقوع آن (بعد از انقلاب اسلامی) نماد مبارزه با استکبار است؛ در صورتی که 16 آذر نماد مبارزه مشترک با استبداد و استکبار محسوب می‌شود. زیرا آنچه در روز 16 آذر 1332 اتفاق افتاد ماحصل پیوند نامبارک استبداد و استکبار و به عبارت دیگر، حلقه تکمیلی کودتای استکبار بود. استبداد به عنوان بازوی استکبار، در روز 16 آذر به میدان آمد و پازل طراحی شده در 28 مرداد همان سال را تکمیل کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 1377 هر ساله مراسم روز دانشجو به صورت جامع و مبتنی بر نفی دوگانه استبداد - استکبار گرامی داشته می‌شد اما با نفوذ جریانات انحرافی و روشنفکری به بدنه جریان دانشجویی، مبارزه با استکبار از دستور کار برخی جریانات دانشجویی خارج شد. در بعد مبارزه با استبداد نیز بخشی از جریان دانشجویی در تطبیق مصداق با نظر، دچار تعارض شد و برخی از مخالفان داخلی نظام، از جمله ملی - مذهبی‌های فعلی، توانستند با این همانی کردن نظام جمهوری اسلامی، آن را به عنوان مصداق استبداد در بدنه یکی از تشکل‌های دانشجویی تزریق نمایند. این در حالی بود که جریان اصلاحات بر کشور حاکم بود و آنان مدعی آزادی و جامعه مدنی و همراه جریان دانشجویی مذکور بودند. اما در عین تصاحب دوقوه، همچنان بخش دانشجویی خود را به معارضه با نظام سوق می‌دادند و به اپوزیسیون علیه خود تبدیل کرده بودند. شاید دلیل اصلی این رفتار، ورود جریان شبه روشنفکری به قدرت بود، زیرا جمع بین سیاست ورزی و روشنفکری ناممکن است. بنابر این بخشی از جریان دانشجویی را به سمتی کشاندند که از «نقد» نظام جمهوری اسلامی به «نفی» آن روی آورد و به‌رغم قانونی بودن نظام و حضور اصلاح طلبان در قدرت، دبیر تشکیلات دفتر تحکیم، در 16 آذر 1383 اعلام نمود: اگرآمریکا ‌هم دموکراسی را در این کشور پیاده کند استقبال می‌کنیم. این از عجایب روزگار بود که آنان در‌صدد حذف استبداد مد نظر (جمهوری اسلامی!) توسط استکبار بودند و از آن استقبال می‌کردند و در عین حال مدعی گرامیداشت روزی بودند که استکبارآمریکا ‌بانی و مولد آن بود. برای بررسی نحوه عملکرد استبداد و نسبت آن با استکبار، توجه به موارد ذیل ضروری به نظر می‌رسد.

1-شاخص‌ حکومت‌های استبدادی، عدم پیوستگی بین حاکمیت و مردم است، بنابر این نظام‌های استبدادی برای بقا و حفظ موجودیت خویش، لاجرم سردر آخور استکبار دارند، چرا که استمرار حکومت آنان در غیاب همراهی مردم، فقط با کمک یک نیروی برتر خارجی امکان پذیر است، چیزی که حکومت پهلوی دوم از 28 مرداد 1332 مصداق عینی آن شد، آیا نظام جمهوری اسلامی اینگونه است؟

2-حکومت‌های استبدادی نمی‌توانند بین منافع مردم و منافع استکبار یگانگی ایجاد نمایند، زیرا پایگاه مردمی و اجتماعی خود را فروپاشیده می‌بینند بنابر این برای بقای خود، ضمن اخذ تضمین از استکبار، منافع آنان را تأمین می‌کنند البته بخشی دیگر از حکومت‌های استبدادی در طول تاریخ وابسته نبودند (حکومت قاجاریه در ایران) اما به دلیل نداشتن پایگاه‌ مردمی، مرعوب استکبار و در امتیاز دهی از حکومت‌های استبدادی وابسته، گوی سبقت را ربوده بودند.

3-حاکمان مستبد در طول تاریخ، بین دین و اندیشه، مدعی اندیشه بودند و از آن به عنوان یک پرستیژ برای پوشش خوی استبدادی خود بهره‌ برده‌اند. شهید آوینی در این باره می‌نویسد احکام جور را در طول تاریخ چاره‌ای نیست جز اینکه داعیه‌داران اندیشه باشند و گرنه مردم فطرتاً پیشوایان دین را به حکومت بر می‌گزینند و حق نیز همین است. شهید مطهری نیز معتقد است در بین سلاطین اسلامی، با‌سوادتر از مأمون وجود ندارد. این در حالی است که استبداد مأمون پس از هزار سال هنوز در گوش ملت‌های مسلمان نجوا می‌شود. در ایران نیز مصداق عینی آن رضاخان بود. در وابستگی این حاکم مستبد به انگلستان هیچ شکی نیست. نحوه ورود وی به قدرت برای همه ایرانیان روشن است. اما به‌رغم بی‌سوادی و وابستگی، ایشان نیز در عین مبارزه با حجاب، حوزه‌های علمیه و نمادهای دینی، نام خود را به عنوان مؤسس اولین دانشگاه در ایران ثبت می‌کند. بنابر این حکومت‌های استبدادی اندیشه و علم را بر دین ترجیح می‌‌دهند و ذیل آن حرکت می‌نمایند. این خصیصه نیز قابل تطبیق با نظام جمهوری اسلامی نیست.

4-حکومت‌های استبدادی برای انحراف افکار عمومی ملت از مظالم خویش، معمولاً به ناسیونالیسم روی می‌آورند و درشیپور وطن گرایی و ملی گرایی می‌دمند. حکومت استبدادی و وابسته پهلوی، جشن‌های 2500 ساله را زنده می‌کرد و گرامی می‌‌داشت. تاریخ هجری را به پادشاهی تبدیل کرد و ایرانی را به مثابه چماقی بر سر عرب و افغانی و. . . می‌کوبید. درنظام جمهوری اسلامی، حضرت امام (ره) ملی گرایی را اساس بدبختی ملت دانستند و ‌مهم‌تر‌ین شرینی انقلاب اسلامی را خشکانیدن ریشه‌های ناسیونالیسم و ملی گرایی می‌دانستند. علاوه بر آن دولت‌های ناسیونالیسم عرب در دهه 70 و 80 معمولاً عوامل وابسته یا گماشته غرب بودند و در حال حاضر نیز حکومت‌های مستبدی چون عربستان، اردن، مصر و عراق دیروز، مورد حمایت همه جانبه غربند، اما دشمنی استکبار با ایران، از فردای خروج مستبدان وابسته شروع شد و همچنان ادامه دارد. حکومت‌های نظامی دهه‌‌های گذشته جهان، همگی مهره‌های استکبار بوده‌اند؛ پینوشه در شیلی، ضیاءالحق در پاکستان، سادات در مصر، کمال پاشا در ترکیه، امان اله خان در افغانستان و. . . بخشی از حکومت‌های استبدادی بودند که مهره‌های دست‌نشانده استکبار محسوب می‌شدند، در حوزه شرق نیز وضع مشابهی بود، حکومت سابق یوگسلاوی، ناصر ناسیونالیسم در مصر، صدام در عراق، دکتر نجیب‌اله در افغانستان و. . . حکومت‌های استبدادی وابسته به اردوگاه شرق بودند که مشی استبدادی مشابهی داشتند بنابر آنچه گفته شد، حکومت‌های مستقل نمی‌توانند مستبد باشند زیرا ادامه حیات یک نظام سیاسی یا بر اساس مشروعیت و مقبولیت مردمی است. یا بر اساس حمایت استکبار استمرار می‌یابد. در خصوص استقلال سیاسی نظام جمهوری اسلامی بین دوستان، مخالفان و دشمنان انقلاب اسلامی اجماع نظر وجود دارد و همه افراد و گروه‌ها این اصل اساسی را تاکنون تأیید کرده‌‌اند، این در حالی است که بسیاری از آنان اساس نظام جمهوری اسلامی را نیز قبول ندارند. علاوه بر آن، نظام جمهوری اسلامی، نظامی ملی گرا و طرفدار ناسیونالیسم نیست زیرا اگر آن گونه هم بود، باز در خدمت استکبار قرار می‌گرفت. زیرا حکومت‌های ناسیونالیست عرب و ترک، بعد از جنگ جهانی اول یا گماشته مستقیم غرب یا به استکبار وابسته بودند. از منظر مشارکت عمومی و نحوه استقرار نظام جمهوری اسلامی نیز می‌‌توان به این موضوع پرداخت.

نظام جمهوری اسلامی رکورددار بالاترین مشارکت سیاسی در دولت دهم بود، علاوه بر آن این نظام، تنها نظام سیاسی جهان است که پس از پیروزی انقلاب خود، نوع حکومت را به رفراندوم مردمی گذاشت و 98 از واجدین شرایط آن را به رسمیت شناختند، این در حالی است که مقبولیت و مشروعیت امام (ره) به حدی بود که نیاز به آن رفراندوم نبود. یکی دیگر از ویژگی‌های ممتاز نظام جمهوری اسلامی، عدم تعطیلی انتخابات در اوج جنگ تحمیلی و بحران بود. لذا سوق دادن بخشی از جریان دانشجویی به مقابله با این نظام، و تلقی استبدادی از آن، به جرم ایستادگی در مقابل غرب گراها، ظلم بزرگی است که از چند سال پیش کلید آن زده شد. مخالفت با لیبرالیسم یکی از مولفه‌های جنبش دانشجویی در سراسر جهان است. اما متأسفانه، افراط گری در بخشی از جریان دانشجویی به سمتی گرایید که برای اولین بار در جهان طرفداران لیبرالیسم فرهنگی و سیاسی در جریان دانشجویی ایران مشاهده شدند.

چپ ‌گرایی و مبارزه با امپریالیسم و کاپیتالیسم از مولفه‌های اساسی جنبش دانشجویی در جهان است اما نافیان نظام جمهوری اسلامی در جریان دانشجویی، امروز در دامن استکبار زندگی می‌کنند؛ علی افشاری، عطری، سازگارا، محمدی و. . . سردمداران جریان دانشجویی لیبرالی بوده‌اند که پس از بی‌توجهی افکار عمومی به آنان، مهاجرت و زندگی در قلب استکباربرگزیدند و امروز به عنوان اعضای ثابت دشمن، در رسانه‌ها، علیه انقلاب اسلامی عمل می‌کنند. امید است همه جریان دانشجویی کشور در تشخیص مسیر خود، مستقل عمل نمایند و در عرصه نقادی قدرت حکومت فعال و از نفی حکومت قانونی و مورد حمایت 85 مردم خودداری نمایند، زیرا در هیچ جای جهان، جریان دانشجویی برخلاف مسیر اکثریت ملت خویش حرکت نکرده است.

غلتیدن در دامن استکبار برای مبارزه بانظام قانونی و مستقل، هرگز همراهی عمومی را به همراه نخواهد داشت و در تاریخ آیندگان نیز مورد ستایش قرار نخواهد گرفت، زیرا پهلوی نیز برای بقای خویش به دامن استکبار خزید. امروز نیز کسانی نظام اسلامی را به استبداد متهم می‌کنند که از همراهی استکبار با خود، احساس شخصیت و قدرت می‌کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها