گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

حال و روز ایرانیان

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سزرماله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشورو جهان پرداخته‌اند از جمله «دولت دهم و رسانه‌ها»،«مرز بصیرت و تعصب»،«به فرض که ضعف قبلی‌‌ها را پذیرفتیم ...»،«صدای اصیل چیست و صداهای نامطلوب کدام است؟»،«دومین ابرقدرت شکست خورده»،«نیروی انتظامی؛از تجدد تا کهریزک»،«حال و روز ایرانیان»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۸۶۵۱۳

جام جم:دولت دهم و رسانه‌ها

«دولت دهم و رسانه‌ها»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی جام جم به قلم مهدی فضایلی است که در آن می‌خوانید؛سخنان اخیر دکتر احمدی‌نژاد در دو نشست «اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های اسلامی» و «عملیات روانی و رسانه» حکایت از توجه و اشراف خوب رئیس‌جمهور به کارکرد رسانه و نقش و اهمیت آن داشت؛ اشرافی که در رفتار خود رئیس‌جمهور قابل مشاهده است اما در صحنه عمل رسانه‌ای دولت آثار آن را کمتر می‌توان دید.

و این فرصت مناسبی را فراهم کرده است که درباره این موضوع به اختصار مطالبی گفته شود؛ ضمن این که دولت دهم نیز در آغاز راه است.

رابطه رسانه‌ها با دولت‌ها و بالعکس، موضوعی است مهم که به موازات نقش و تاثیرگذاری مردم در اداره کشور اهمیت آن کاهش یا افزایش می‌یابد؛ چرا که بخش مهمی از افکار عمومی را رسانه‌ها مدیریت می‌کنند.

موضوعاتی مانند جریان آزاد اطلاعات، مالکیت رسانه، تبلیغات و آگهی، یارانه‌ها، کنترل رسانه‌ای و ... از جمله موضوعاتی است که ذیل همین سرفصل قابل طرح است، اما این نوشتار فعلا در مقام پرداختن به آنها نیست.

آنچه در این یادداشت به آن توجه شده است، ارزیابی رابطه رسانه‌ها با دولت نهم و راهکارهایی برای بهبود آن در دولت دهم است.

در دولت‌های پس از انقلاب اسلامی، نقش رسانه‌ها هیچ‌گاه به اندازه مقطعی که «دولت نهم» پا به عرصه خدمتگزاری گذاشت، پررنگ نبوده است.

تعدد مطبوعات، تعدد خبرگزاری‌ها، ورود و گسترش رسانه‌های جدید مانند SMS ، وبلاگ‌ها، سایت‌های خبری، شبکه‌های اجتماعی و وب‌های مختلف، بتدریج و همپای پیشرفت فناوری ارتباطات شرایط جدیدی را به لحاظ رسانه‌ای برای دولت نهم فراهم کرد.

علاوه بر اتفاقاتی که در حوزه فناوری ارتباطات افتاد، گسترش فضای نقد و حتی تخریب علیه دولت نهم نیز با همه دولت‌های قبلی متفاوت بود.

در دولت هفتم و هشتم، اگرچه تعداد مطبوعات و خبرگزاری‌ها افزایش یافته بود و فضای نقد هم به نسبت گذشته به مراتب بازتر شده بود، اما اولا رسانه‌های جدید یا نبودند یا در این حد گسترش نداشتند و ثانیا در آرایش رسانه‌ای کشور به تبع آرامش سیاسی، دو جبهه کاملا تفکیک شده را شاهد بودیم. جبهه «اصلاحات» که رسانه‌های آن یکپارچه از دولت حمایت می‌کردند و جبهه «اصولگرا» که رسانه‌های آن یکپارچه و البته با شدت و ضعف منتقد دولت بودند.

اما در دولت نهم به دلیل تغییراتی که در آرایش سیاسی کشور در جریان رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری نهم رخ داد، آرایش رسانه‌ای نیز به هم ریخت و علاوه بر رسانه‌های وابسته به جبهه مخالف دولت که بی‌محابا علیه دولت می‌تاختند برخی رسانه‌های وابسته یا مایل به رقبای اصولگرای احمدی‌نژاد نیز نه تنها با دولت و رئیس‌جمهور همراهی قابل ملاحظه‌ای نداشتند، بلکه به اشکال مختلف علاوه بر نقد دولت بعضا در تخریب‌های ویرانگر آن هم نقش فعال داشتند.

به این مجموعه باید حملات و فضاسازی بی‌رحمانه و سنگین رسانه‌ها و شبکه‌های متعدد بیگانه را اضافه کرد که در حجم و کیفیت بی‌سابقه‌ای علیه دولت نهم و شخص رئیس‌جمهور تلاش می‌کردند.

این شرایط و مظلومیت بی‌سابقه، در کنار ضعف دولت نهم در سامان دادن تعامل با رسانه‌ها که حداقل دو بار از سوی ولی امر مسلمین مورد تذکر قرار گرفت، موجب شد دولت ضمن استفاده افراطی و غیرحرفه‌ای از رسانه‌های رسمی خود به شکل غیررسمی به فکر تاسیس رسانه‌های جدید بیفتد، هر چند این اقدامات نیز نتوانست تاثیر بسزایی در فضای رسانه‌ای ایفا کند.

مجموع این شرایط بعلاوه جهتگیری‌های اصولی رئیس‌جمهور و تلاش خستگی‌ناپذیر وی موجب شد رهبری نظام و تا حدودی رسانه ملی پررنگ‌تر از گذشته به دفاع از دولت نهم و دکتر احمدی‌نژاد بپردازند. اقدامی که علل آن بدرستی فهم نشد و خود همین موجب طرح سوالاتی در ذهن برخی شد.

اکنون دولت دهم در آستانه شکل‌گیری است و پیشنهاد می‌شود با استفاده از تجربیات 4 سال گذشته در حوزه رسانه نیز، تجدیدنظرهایی صورت گیرد.

آنچه مسلم است، رفتار مخالفان و منتقدان داخلی و خارجی دولت اگر افزایش نیابد، کاهش نخواهد یافت لذا دولت باید ضعف‌های مربوط به خود را بدرستی بازشناسی کرده و به رفع آنها بپردازد.

تغییر نگاه و ادبیات در مواجهه با رسانه‌ها، تقویت روابط عمومی دستگاه‌های دولت، کارآمد کردن رسانه‌های رسمی و غیررسمی دولت، تعامل سازنده با رسانه‌های مخالف و منتقد اعم از اصولگرا و غیر آن و بازنگری در محتوای آموزشی رشته‌های علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاری از جمله مهم‌ترین اقداماتی است که دولت دهم باید به آنها اهتمام ورزد.

حضور رسانه‌ای در صحنه بین‌الملل نیز یکی دیگر از نیازهای غیرقابل تردید است که مجموعه نظام باید برای آن چاره‌اندیشی کند. نشستن و نقد رسانه‌های بیگانه و عصبانی شدن از اقدامات آنها، راهکار مناسبی نیست. دشمن راه خود را می‌رود و گوشش به اعتراضات و نقدهای ما نیست. او می‌داند برای چه آمده و ماموریتش چیست. ما باید تصمیم بگیریم و عمل کنیم؛ عملی متناسب با اقتضائات این عرصه.

کیهان:مرز بصیرت و تعصب

«مرز بصیرت و تعصب»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛تاکیدات پی در پی رهبرمعظم انقلاب اسلامی بر روی «بصیرت» و نقش آن در پیشرفت کشور و نیز خنثی شدن توطئه ها بیانگر حساسیت فوق العاده موضوع است. حضرت آیت الله خامنه ای-دامت برکاته- طی هفته های پس از انتخابات ریاست جمهوری و حوادثی که در این مقطع پدید آمد بارها و در مجامع مختلف روی اهمیت «بصیرت» تاکید کرده و طیف های مختلف را مخاطب قرار داده اند. اگرچه کلام ولی امرمسلمین- از جمله در این مورد- از اوج، عمق و وضوح فراوان برخوردار است، اما تامل مخاطب را نیز طلب می کند. در این خصوص گفتنی هایی وجود دارد.

1- حوادث پس از انتخابات اثبات کرد که در بزرگترین و بارزترین پیروزی نیز بصیرت سیاسی اهمیت ویژه دارد و اگر دومی نبود، از فروغ و بروز اولی هم کاسته می شود. پیروزی در شرایط فقدان بصیرت و فقدان عمل به هنگام و مطابق با بصیرت، می تواند جبهه پیروز را با یک چالش دامنه دار مواجه گرداند. در عصر امیرالمومنین(ع)، بازگشت طبیعی جامعه به حکومت امیرالمومنین (ع) یک پیروزی درخشان برای جبهه حق بود و این می توانست حداقل در طی چند دهه راه را برای حکومت «اولی الامر»- که خداوند اطاعت از آنان را واجب گردانیده است- هموار گرداند، اما حوادثی که پس از ماههای اولیه حکومت آن حضرت به وجود آمد چنان روی روحیه و انگیزه های مردم اثر گذاشته بود که کار به یک دهه هم نکشید و امیرالمومنین(ع) در هفته های آخر عمر با برکت خویش خطاب به مردم می فرمود: «ای کاش شما را نمی دیدم» در واقع عدم بصیرت فرصت های جبهه حق را تباه می کند و تهدیدهای فراوانی را به وجود می آورد. البته این نکته را باید در همین جا یادآور شد که مردم زمان ما با مردم زمان امیرالمومنین(ع) کاملاً متفاوت هستند این را هم حضرت امام و هم رهبرمعظم انقلاب به دفعات و با صراحت گواهی داده اند. اما متاسفانه حکایت خواص در این دو دوره شباهت های زیادی بهم دارند اگرچه این دو نیز با هم - از نظر کمیت و کیفیت- متفاوت هستند.

2- بصیرت مردم و نخبگان در دوره ای که جبهه حق به قدرت دست یافته و به متن آن نزدیکتر شده است، با بصیرت آنان در دوره ای که جبهه حق برای دست یافتن به حکومت-برای پیاده کردن احکام و حدود الهی- تلاش می کنند، متفاوت است. در دوره ای که جبهه حق به محور اداره جامعه تبدیل نشده، بصیرت هواداران حق نوعاً از جنس «ستیز» و افشاگری و به زیر کشیدن پرچم های جبهه باطل است، این کار اگرچه سختی هایی دارد، اما مسیر حرکت از وضوح فراوانی برخوردار است ولی در دوره ای که حق و اهل آن به مدار جامعه تبدیل شده اند باید ادبیات خاص این مقطع را بیابند و چونان ابزاری کارآمد به خدمت گیرند. البته ممکن است در این شرایط نیز در ابعادی هنوز ادبیات ستیز و افشاگری و مواجهه خشم آلود کارآیی خود را داشته و استفاده از آن لازم باشد ولی بدون تردید همه حرف این نخواهد بود. در این دوره آگاهی از آنچه دشمن برای بهم ریختن جبهه حق می کند ضرورت دارد و باید با چشمانی باز به عملکردهای آنان نگریست. حضرت آیت ا... خامنه ای- دامت برکاته- در دیدار با اساتید دانشگاهها- در تاریخ چهارم شهریور گذشته- فرمودند: «دشمن را درست شناسایی کنید، هدف های دشمن را کشف کنید. احیاناً به قرارگاههای دشمن آنچنانی که خود او نداند سربکشید. براساس طرح او طراحی کلان کنید». در این شرایط باید دریافت که دشمن دنبال چیست طرح اصلی او و طرح فریب او کدام است. آیا وقتی از سازش ناپذیری خود حرف می زند، دنبال راه فرار نمی گردد و آیا زمانی که از لزوم وحدت و تقویت همگرایی و دوری از اتهام زنی نیروهای انقلاب به یکدیگر حرف می زند، دنبال بدست آوردن فرصت برای بازسازی نیروهای خود نیست؟ برای اینکه ما طرح واقعی و طرح فریب دشمن را از هم تفکیک کنیم باید مطالعه عمیقی روی سابقه و خصوصیات روحی-روانی افراد شاخص آن داشته باشیم. اگر بدون شناخت حرکت کنیم چه بسا که برای مبارزه با آنان وارد میدانی شویم که آنان آن را برای شکست و یا تضعیف ما آماده کرده اند.

3- برای اینکه بدانیم بصیرت داریم یا نداریم باید ببینیم چه مقدار بر مسایل اشراف داریم به میزانی که ما قادر به پیش بینی حرکت دشمن هستیم، بصیرت داریم چون فرض بر این است که بصیرت مرز میان حرکت و تامل است اگر ما حرکت کنیم بدون آنکه اشراف لازم را بر صحنه داشتیم این حرکت ما را به مقصد نمی رساند ولی اگر با اشراف اقدام- به حرکت یا توقف- کردیم آنگاه به مقصد نزدیک شده ایم. در شرایط فعلی دشمن تلاش می کند تا ما را در شرایط هفته های پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر نگه دارد. هدف او این است که فرصت را از ما بگیرد و در همان نقطه ای که خود ایستاده- حس عدم پیروزی- نگه دارد. بر این اساس یک روز خبر از اغتشاش در روز تنفیذ می دهد. یک روز از اغتشاش در روز رای اعتماد به کابینه خبر می دهد. یک روز از اغتشاش در روز اول بازگشایی دانشگاهها و یک روز از شورش در روز 13آبان خبر می دهد و جالب این است که همواره این روزها بی حادثه می آیند و می گذرند. هنوز «خبرهای جدید» از وقوع اغتشاش عمومی در راهند! کاملا مشخص است که دشمن ظرفیت «طراحی بزرگ و اثرگذار» را از دست داده است و عوامل آن با همه توشه و تلاش همه جانبه خود قادر به ایجاد موج نیستند. درست در میانه چنین میدانی که از انفعال شدید آنان خبر می دهد، این چهره شکست خورده سیاسی به دیدار آن چهره شکست خورده سیاسی و... می رود و وانمود می کنند که هنوز بر سر قرار با مردم- اغتشاش گرانی که گمان می کردند از این چهره ها برای آنان قرار است آبی گرم شود- هستند و این خبرها کماکان در مسیر رسانه های صوتی و تصویری و الکترونیکی دهان به دهان می چرخند. آنان که دچار ضعف بصیرت باشند گمان می کنند «مسئله پس از انتخابات هنوز حل نشده است» و ای بسا از روی دلسوزی درصدد برآیند تا این مجرم و آن مجرم سیاسی را در کنار نظام مظلوم بنشانند و دهها خون مظلوم و حیثیت و اقتدار نظام را در زیر پای این مدعیان سیاسی پایمال کنند!

انسان با بصیرت باید بداند که در دست دشمن چیست. آیا همانگونه که ادعا می کند گوهری تابناک دارد؟ آیا همانگونه که ادعا می کند می تواند آتش به پا کند؟ و نیز باید بداند که جامعه ای که رهبری با این تقدس، بصیرت و صبر و محبوبیت دارد و سرشار از نیروهای مؤمن است، هیچگاه در برابر عناصری که تا خرخره در مادیت و حرام خوری غرق هستند، زانو نمی زند. اگر این بصیرت نباشد فرد- عالم باشد یا عامی- کم می آورد و راه را اشتباه می رود.

4-بصیرت نقطه مقابل تعصب است. اساسا تعصب- به معنای تحت تاثیر حب و بغض های مادی خود قرار گرفتن- مانع فهم حق و تبعیت از آن است. بر این اساس اگر نیروهای موثر جامعه، حق را در اندازه علایق شخصی خود به نظاره بنشینند، حتما دچار گمراهی می شوند و در نهایت در مقابل حق قرار می گیرند حالا ممکن است اندازه این ایستادگی در برابر حق متفاوت باشد.
در جریان جنگ نهروان حضرت امیر- سلام الله علیه- به ابن عباس فرمودند: «با اینان که مواجه شدی از قرآن نگو چرا که آنان خود را به آن از تو نزدیکتر و به تلاوت آن سزاوارتر می دانند تو با آنان از سیره پیامبر(ص) بگو چرا که ناچارند تسلیم شوند». در واقع کسانی که در این حکومت از موضع به ظاهر حق با حکومت شرعی ناسازگار می شوند فهم خود را امام خود قرار می دهند و به امام واقعی چندان کاری ندارند.

5- نگاه بدبینانه به شرایط و آینده از مختصات کسانی است که بصیرت ندارند. رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان (چهارم شهریور88) فرمودند: «بدبینی از بی بصیرتی است. مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد. اگر نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده ای دارد» شد، بدنبالش بی عملی، بی تحرکی و انزواست همان که دشمن می خواهد.» امروز در میدان انقلاب نیروهایی به اسم های مختلف- از جمله به اسم دلسوزی برای مردم سالاری نظام- مشغول یاس پراکنی و بدبینی پراکنی هستند. این ها مردم را جز در قامت شورشگری و تخریب و انکار به رسمیت نمی شناسند. این ها در دوره 8 ساله خود به نفرت دامن می زدند و البته منافقانه مدعی بودند که سعی می کنند دشمن را به دوست تبدیل نمایند که صد البته دوست دشمن می شدند و منافع ملی را بر باد می دادند.

کلام را به سخنی دیگر از حضرت آیت الله خامنه ای در باب بصیرت خاتمه دهیم. معظم له در دیدار اخیر با مردم چالوس و نوشهر- 15مهر جاری- فرمودند: «متعهدان موجود در جامعه ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهی و حوزوی باید به مسئله بصیرت اهمیت بدهند. بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راههای جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع، این بصیرت ها لازم است.»

آفتاب یزد:به فرض که ضعف قبلی‌‌ها را پذیرفتیم ...   

«به فرض که ضعف قبلی‌‌ها را پذیرفتیم ...»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛محمود احمدی‌نژاد اقبال بلندی داشته و به هنگام آغاز مسئولیت او در سال 84 شرایطی مناسب بر کشور حاکمبوده است. در حالی که دو رئیس جمهور قبل از او، کشور را در شرایطی پیچیده تحویل گرفتند.

ریاست دولت در سال 68، در حالی به رفسنجانی سپرده شد که به دلیل جنگ 8 سالهو تحریم‌های ده ساله، از یک سو بسیاری از زیرساخت‌ها از بین رفته بود و از سوی دیگر، مدیران کشور، حسرت هر نوع سرمایه‌گذاریو نوسازی را در دل داشتند. خاتمی در شرایط متفاوتی جانشین رفسنجانی شد و او از بسیاری دغدغه‌ها که مانع سرعت کار رفسنجانی در آغاز ماموریت بود رنج نمی‌برد. در عین حال، او با بحران بزرگی در عرصه بین‌المللی مواجه بود زیرا در زمان آغاز به کار خاتمی، تقریباً سفیر هیچ یک از کشورهای اروپایی در ایران حضور نداشت و سطح مذاکرات کشور با قدرتمندان سیاسی و اقتصادی جهان، به پایین‌ترین سطح خود رسیده بود.

اما همانگونه که رفسنجانی توانست بسیاری از بحران‌های ناشی از جنگ و تحریم را قبل از تحویل دولت به خاتمی، مرتفع نماید رئیس دولت اصلاحات نیز در دوره ریاست 8 ساله خود، روابط ایران با جهان را در بالاترین سطح و عزتمندانه‌ترین شرایط قرار داد تا کشور با شرایط اقتصادی و سیاسی بسیار مطلوب، تحویل دولت نهم شود. البته این سخن، به معنای نفی وجود مشکلات داخلی و خارجی در آستانه آغاز به کار دولت نهم نیست. این موضوعی است که هیچ‌گاه از مردم مخفی نماند زیرا رئیسدولت نهم و همکاران او، هر مفسده و کاستی را به دولت‌های قبل نسبت می‌دادند. اما در چهار سال اخیر هیچ‌گاه شنیده نشد که کسی از مسئولان قوه مجریه، سهم دولت‌های پیشین در پیشرفت‌ها را مورد اذعان قرار دهد.

شاید اکنون نیازی هم به این اذعان نباشد زیرا می‌توان یک دوقطبی واضح را در جامعه مشاهده کرد که یک قطب آن، معتقد به حاکمیت «معجزه هزاره سوم» در چهار سال اخیر است و قطب دیگر، بسیاری از مردم هستند که وضعیت اقتصادی خود و شرایط سیاسی و بین‌المللی کشور را براساس واقعیت‌های روزمره می‌سنجند. قطب دوم بر خلاف طیف اول، ابزارهای سنجش زمینی را به کار می‌گیرند و ارزیابی آنها، ارتباطی با مفاهیم آسمانی همچون معجزه‌گری ندارد. از سوی دیگر، به نظر می‌‌رسد همانگونه که اذعان به خدمات دولتمردان پیشین، ضرورتی ندارد – و اصولاً در قاموس مسئولان دولتی فعلی نمی‌گنجد– مذمت سران و اعضای دولت‌های سازندگی و اصلاحات نیز فاقد هرگونه فایده‌ای است.

زیرا اولاً سران دولت‌های نهم و دهم، از بهترین پشتوانه‌های حکومتی برخوردار و با کمترین موانع داخلی– اگر نگوییم در حد صفر– مواجه بوده‌اند. همچنینقوه مجریه در 4 سال اخیر علاوه بر دسترسی به درآمدهای نجومی، این شانس را داشته کهاز اختیارات خود به صورت صددرصدی و حتی بالاتر از آن استفاده کند. ثانیاً رئیس دولت بارها اعلام کرده که دسترسی به بسیاری از اهداف کلان کشور، در زمانی بسیار کوتاه‌تر از پیش‌بینی‌های قبلی امکان‌پذیر است چرا که به ادعای احمدی‌نژاد، مدیران قبلی بر اساس توانمندی‌های خود و نه قابلیت‌های کشور، برنامه‌ها را نوشته‌اند. پس چرا هنوز این اصرار وجود دارد که به هر مناسبتی، فصلی مُشبع از قابلیت‌ها و دستاوردهای معجزه‌گونه دولت نهم – و دهم– به همراه ادعای ناتوانی دولت‌های قبلی مطرح گردد. در حالی که با جرا‌C‌ت می‌توان گفت حتی بسیاری از معجزه‌پنداران نیز امروز حتی نسبت به موفقیت‌ معمولی دولت تردید دارند.

دو شب قبل، بار دیگر گفتگویی نه چندان چالشی با رئیس دولت انجام شد تا او فرصتی مناسب برای انتقال یکطرفه سخنان خود به مردم داشته باشد. او در این گفتگو، بر توانمندی دولت خود برای اجرای طرح تحول تاکید کرد و علت عدم اجرای این طرح در دولت‌های پیشین را ناتوانی‌یا احساس ناتوانی آن دولت‌ها برای اجرای آن دانست. این در حالی است که ، اظهار نگرانی عده‌ای از صاحب نظران مستقل و نمایندگان مجلس نشان می‌دهد که بسیاری از آنان، نسبت به دقت، کارآمدی و نتیجه‌بخش بودن بعضیاز طرح‌های انفرادی و یکطرفه دولت – که در گفتگوها و سخنرانی‌های احمدی‌نژاد ابراز می‌شود - تردید دارند. البته یک ارزیابی منصفانه کافی است تا نشان دهد آیا مردم می‌توانند به اندازه رئیس قوه مجریه، نسبت به توانمندی و بی نیازی دولت از تعامل با مجلس و مشاوران مستقل – که در حلقه محدود شونده یاران درجه یک دولت حضور ندارند – مطمئن باشند؟

آیا ادعاها و آمارهایی که توسط رئیس دولت و همکاران او عرضه می‌شود آنقدر دقیق و قابل اعتماد هست که دغدغه‌های مطرح شده توسط مراکز نظارتی – در مجلس و قوه قضائیه – را مرتفع و واقعیات ملموس برای آحاد مردم را، کم‌اثر نماید؟ نگارنده چنین باوری ندارد و برای این عدم باور، دلایل متعددی در اختیار اوست. کافی است به چهار سال گذشته به خصوص برخی طرح‌ها و ایده‌ها که دولت بدون کسب نظر سایر قوا بر انجام آن اصرار داشت نگاهی انداخته شود. متاسفانه این وضعیت، هم در عرصه‌های داخلی قابل مشاهده است و هم در عرصه‌های خارجی. تاسف بیشتر از آنجا ناشی می‌شود که مسئولان دولتی، گاه آدرس‌های غلط هم به مردم می‌دهند تا ابراز دغدغه‌های دلسوزانه شرکای حکومتی خود در مجلس و قوه قضائیه و نیز انتقادات کارشناسان مستقل را بی‌خاصیت کرده و رسیدگی به آنها را به تاخیر بیندازند. در همین هفته‌های اخیر، مسئولان دولت نهم ادعاهای متعددی در مورد پشیمانی اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها از رفتار خود در برابر ایران مطرح کرده‌اند. این در حالی است که علاوه بر نقض این ادعا در رفتار نمایندگان کشورهای غربی به هنگام سخنرانی احمدی‌نژاد در سازمان ملل، اوباما نیز پس از معرفی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل ، با اشاره‌ جهت‌دار و عاطفی به موضوع خانم ندا آقا سلطان نشان داد اگر« پشیمانی » در کار باشد به خاطر آن است که غربی‌ها معتقدند باید به خیال خود در برابر ایران جدی‌تر باشند!

روی دیگر سکه، داخل کشور است در داخل نیز علی‌رغم ادعاهای متعدد مبنی بر علاقمندی دولت به تعامل با سایر قوا، اصرار بر بعضی انتصاب‌ها و تاکید اخیر بر عدم لزوم ورود مجلس به موضوع طرح تحول اقتصادی، نشان می‌دهد حق با کسانی است که ادعاها، شعارها و طرح‌های یکطرفه دولت، آنها را نگران ساخته است.

در این شرایط، هر کس حق دارد از احساس اعتماد به نفس دولتی‌ها و اصرار آنها بر اجرای طرح تحول اقتصادی با قرائت ویژه خودشان، نگران باشد. زیرا این طرح، برخلاف سایر تحرکات داخلی و خارجی دولت، از نخستین روز اجرا، بر زندگی روزمره اقشار ضعیف و غنی ‌اثر می‌گذارد. ضمن آنکه تاثیرات بلند‌مدت آن، به گونه‌ای است که به آسانی جبران پذیر نخواهد بود. البته هیچ یک از اتفاقات داخلی و خارجی، تاکنون در «احساس اعتماد به نفس دولتی‌ها» اثر نگذاشته و آنها همچنان با اتکا به سرمایه‌های گوناگون اجتماعی، اقتصادی و تاریخی ایرانیان، برنامه‌های خود را به پیش می برند. پس بهتر است مجلس به دلایلی توجه نماید که دولت‌های قبلی را علیرغم استحکام مواضع و برخورداری از پشتوانه‌های قوی کارشناسی از تعجیل در اجرای طرح تحول منصرف کرد. نمایندگان مجلس می‌توانند برای اثبات تعامل یک طرفه، با احمدی‌نژاد همزبانی کنند و دولت‌های قبلی را ضعیف بخوانند اما در پذیرش توانمندی‌های خارق‌العاده دولت فعلی و سپردن همه کارها به آن، کمی احتیاط به خرج دهند. مردم از نمایندگان خود توقع دارند در هنگام «تصمیم‌گیری» وظایف ملی، مذهبی و تاریخی خود را بر «تعامل یکطرفه با دولت» ترجیح دهند.

رسالت:صدای اصیل چیست و صداهای نامطلوب کدام است؟

«صدای اصیل چیست و صداهای نامطلوب کدام است؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛محمد خاتمی در دور جدید تشویش اذهان عمومی، مطالبی گفته است که قابل تامل است . خاتمی در جمع عده ای از هواداران یزدی خود می گوید «جلوی صداهای اصیل گرفته شود بعضی صداهای نامطلوب به گوش می رسد.» 1

 محمد خاتمی در دور جدید تشویش اذهان عمومی، مطالبی گفته است که قابل تامل است . خاتمی در جمع عده ای از هواداران یزدی خود می گوید «جلوی صداهای اصیل گرفته شود بعضی صداهای نامطلوب به گوش می رسد.» 1
صداهای اصیل چیست ؟آیا صداهایی که از رادیوی رژیم صهیونیستی، رادیوی منافقین و سیمای نفاق و شبکه های ماهواره ای ضدانقلاب و سلطنت طلب در دفاع از جنبش موسوم به سبز به گوش می رسد اصیل هستند؟ آیا وقتی رئیس جمهور برگزیده ملت که با رای دو سوم آرا در یک رقابت فشرده با مشارکت85  درصدی می رود سازمان ملل برای دفاع از حقوق ملت ، منافقین و سلطنت طلبها و روسیاهانی با نماد سبز به ملت ایران توهین می کنند، این صداها اصیل هستند یا نامطلوب؟
از دو پهلوگویی چه نتیجه ای عاید می شود؟

آقای خاتمی می گوید: «بزرگترین اهانت این بود که حرکت مدنی مردم را اغتشاش نامیدند»2
آیا آتش زدن مغازه ها ، سطل زباله ها ، حمله به پایگاه بسیج و کشتار مردم بی گناه حرکت مدنی بود؟
سلطنت طلبها و منافقین که در دادگاه با سوابق ننگین و با اتهامات سنگین آمدند و اظهار شرمندگی کردند اینها جزء مردم بودند اینهایی که فیلم اغتشاش آنها در سیما به هنگام برگزاری دادگاه پخش شد و عذر تقصیر به پیشگاه مردم آوردند، اینها اصلاح طلب بودند اما اغتشاشگر نبودند؟

حرفهایی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی در تبیین نبرد نرم و افشای فساد باند تبهکار همگرا با انگلیس و آمریکا و رژیم صهیونیستی پخش می شود اینها صداهای نامطلوب است اما صداهایی که از رسانه های دشمن می رسد ، صداهای اصیل و مطلوب است ؟
آیا این منطق درستی برای گفتگوست؟
آیا آقای خاتمی که در گفتگوی تمدنها با دشمن ترین دشمنان نظام با زبان سلم و صلح سخن می گوید باید با مردم و مسئولان نظام این گونه خشن سخن بگوید؟
آقای خاتمی می گوید :« مانع سخن گفتن دلسوزان نظام می شوند-3» دلسوزان نظام چه کسانی هستند؟ همان هایی که قبل از شمارش آرا ، خود را پیروز انتخابات نامیدند؟ همانهایی که صبح روز انتخابات همزمان با شروع رای گیری فرمان ریختن به خیابانها را صادر کردند؟
آیا دلسوزان همانهایی هستند که به داوری نهادهای قانونی در مورد نتایج ا نتخابات وقعی ننهادند و به نصایح رهبر انقلاب توجه نکردند و فقط گوش به فرمان واشنگتن و  لندن بودند؟
آیا اینها همانهایی نبودند که دست به شورش و اغتشاش زدند و بعد هم گفتند کی بود کی بود من نبودم.
آقای خاتمی در ادامه اظهارات خود می گوید: « با زور نمی توان بر مردم حاکمیت پیدا کرد .4»  مخاطب او در این سخن کیست؟

آیا کسانی که حق اکثریت را به رسمیت نمی شناسند و رای مردم را میزان نمی دانند می خواهند به زور به مردم حکومت کنند یا کسانی که با رای نجومی بیش از دو سوم آرای مردم مورد اعتماد قرار گرفتند ، کدام یک ؟! کسانی که به آرمانهای امام و انقلاب و نظام پشت کرده اند می خواهند به زور به مردم حکومت کنند یا کسانی که جانشان را بر کف دست نهاده اند و حاضرند برای انقلاب هر گونه فداکاری کنند.

کسانی که مستظهر به پشتیبانی رسانه های خونخوار صهیونیستی هستند و می خواهند به زور به مردم حکومت کنند یا کسانی که رودرروی آمریکا و رژیم صهیونیستی در روز قدس شعار مرگ بر اسرائیل می دهند؟کسانی که برخلاف قانون اساسی و رفراندوم جمهوری اسلامی، در روز قدس فریاد «جمهوری ایرانی » سر می دهند می خواهند به زور به مردم حکومت کنند یا کسانی که شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی سر می دهند؟ممکن است آقای خاتمی بگوید مشخص است ما به جمهوری اسلامی به امام و .... هنور معتقدیم .

اما مردم یک صدا می گویند اگر هنوز التزام به جمهوریت و اسلامیت نظام دارید و التزام عملی به اسلام و امام دارید، پس چرا رای اکثریت را بر نمی تابید و به زور می خواهید به مردم حکومت کنید.امام می گوید پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشور آسیب نرسد، امام می گوید حمایت از ولایت فقیه شما را از سقوط به دره دیکتاتوری نجات می دهد. اما رهبران جنبش موسوم به سبز از جمله آقای خاتمی ولایت فقیه را فصل الخطاب نمی داند و داوری درباره مشاجره در خصوص نتایج آرا را نه در حکم رهبری و داوری شورای نگهبان بلکه در زورآزمایی در خیابان جستجو می کند.خوب باید قضاوت کرد چه کسی زور می گوید و چه کسی مظلوم واقع شده است.آقای خاتمی باید قدری «حیا»ی سیاسی داشته باشد و از نجابت مردم سوء استفاده نکند.

اگر مردم به پاس احترام به رهبری مظلوم انقلاب خویشتنداری می کنند آقای خاتمی و امثال ایشان نباید از این خویشتنداری سوء استفاده کرده و همچنان در شیپور خصومت علیه مردم و نظام بدمد.سخن آخر اینکه آقای خاتمی باید صدای «ملت» را از  صدای «دشمن» تشخیص دهد تا اهلیت سخن گفتن در وسط معرکه نبرد «نرم» را پیدا کند.آقای خاتمی اگر دلسوز نظام است باید بین «حرکت مدنی» و «شورش و اغتشاش» تفاوت قائل شود اگر این تفاوت را نداند، ممکن است همانهایی که این واژه را به او بد تفهیم کردند موفق شوند همانند سال60  در مثل هفتم تیری یا هشتم شهریوری دوباره جنایات خود را تکرار کنند.انقلاب نباید از یک سوراخ ده بار گزیده شود.
پی نوشتها:
 4 و3و2 و1  حیات نو  صفحه اول88/7/20

وطن امروز:اتحادیه پولی کشورهای اسلامی

«اتحادیه پولی کشورهای اسلامی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی وطن امروز به قلم فرزاد کریمی است که در آن می‌خوانید؛یکی از هزینه‌های مهم استفاده از یک پول مشترک، از میان رفتن استقلال پولی است. در چنین وضعی، زمانی که شوک‌های نامتقارن اقتصاد کلان در گستره کشورهای عضو روی می‌دهد، دیگر نمی‌توان سیاست پولی را متناسب با آشفتگی‌های روی داده در یک کشور خاص تنظیم کرد. یکی از عوامل تأثیرگذار بر همزمانی سیکل‌های تجاری کشورها، گسترش روابط تجاری فی‌مابین آنهاست. به اجمال، یکپارچگی تجاری، هم می‌تواند منجر به تقویت همزمانی در سیکل‌های تجاری شود و هم می‌تواند از درجه همزمانی سیکل‌ها بکاهد. اینکه کدام نیرو عامل غالب در تأثیر بر همزمانی است، بسته به نوع کشورهای طرف تجاری و نحوه شکل‌گیری روابط تجاری دارد.

یافته‌های این مطالعه شواهدی برای اینکه آیا طرح یکپارچگی تجاری میان کشورهای اسلامی به عنوان سیاستی برای افزایش تجارت درون‌گروهی، تأثیری بر همزمانی سیکل‌های تجاری آنها در راستای ایجاد احتمالی اتحادیه یا اتحادیه‌های پولی اسلامی دارد یا خیر را ارائه می‌دهد، مضاف بر اینکه به این سوال نیز پاسخ می‌دهد که نقش دیگر متغیرهای کلیدی بر همزمانی سیکل‌های تجاری کشورهای اسلامی چیست.اندازه‌گیری میزان همزمانی سیکل‌های تجاری میان کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، تعیین عوامل تأثیرگذار بر همزمانی سیکل‌های تجاری در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی و تعیین رابطه نظری و تجربی یکپارچگی تجاری به تفکیک تجارت بین صنعتی و تجارت درون‌صنعتی بر همزمانی سیکل‌های تجاری در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، از مهم‌ترین اهداف این طرح بوده است.در این پژوهش ضمن بررسی همزمانی سیکل‌های تجاری و یکپارچگی تجاری در میان کشورهای اسلامی، به بررسی عوامل تأثیرگذار بر هریک با در نظر گرفتن...

درون‌زایی یکپارچگی تجاری در مقطع زمانی 2005-1990پرداخته شد. همزمانی سیکل‌های تجاری و یکپارچگی تجاری بویژه از این جهت مورد اهمیت و تأکید زیادی قرار گرفت که پیش‌شرط هر نوع ادغام یا همکاری اقتصادی و تجاری میان کشور‌هاست.گفتنی است نتایج این تحقیق از وجود همزمانی در سیکل‌های تجاری کشورهای اسلامی در دوره مورد مطالعه حکایت دارد. همچنین بررسی‌ها نشان داد ایران با بیش از نیمی از کشورهای عضو OIC دارای همزمانی سیکل‌های تجاری است و در سال‌های اخیر هم سیر همزمانی با کشورهای اسلامی افزایشی بوده است.

نتایج به‌طور کلی نشان داد که 15درصد از کل تجارت صورت گرفته در کشورهای OIC از نوع درون‌صنعتی است و 85 درصد از کل تجارت به?صورت بین صنعتی انجام می‌گیرد، همچنین متوسط درصد کشورهایی که دارای تجارت مکملی با مجموع کشورهای OIC هستند، 8/40 درصد است. لزوم برخورداری کشورها از معیارهای ایجاد یک منطقه پولی بهینه، لزوم برقراری مقررات ویژه درباره اتخاذ سیاست‌های مالی و رعایت انضباط مالی مبتنی بر قوانین اتخاذ شده در میان کشورهای عضو اتحادیه و نیز برنامه‌ریزی صنعتی و تخصص‌یابی از جمله پیشنهاداتی است که می‌توان به استناد آن فرآیند توسعه در کشورهای اسلامی را با سیر رو به رشدتری انتظار داشت.

جمهوری اسلامی:دومین ابرقدرت شکست خورده

«دومین ابرقدرت شکست خورده»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا ضمن اعتراف صریح به ناتوانی آمریکا در افغانستان هشدار داد که آمریکا نباید و نمی تواند دومین « ابرقدرت شکست خورده » در این کشور باشد. گیتس درحالیکه سعی می کرد بر شکست خفت بار آمریکا در اشغال افغانستان سرپوش بگذارد مدعی شد آمریکا درحال خروج از افغانستان نیست اوضاع را تحت کنترل دارد و گامهای خود را « رو به جلو » برمی دارد ولی باید تصمیمات سرنوشت سازی اتخاذ کند و همه را به « حمایت از جنگ » فرا بخواند.

گیتس که در مصاحبه با شبکه خبری « سی ان ان » سخن می گفت سعی داشت از این فرصت برای توجیه اقدامات پنتاگون و ارتش در افغانستان بهره گیری کند و درعین حال ناکامیهای ناتودر این کشور را تا سر حد امکان توجیه نماید. گیتس مدعی شد که شکست های مستمر آمریکا در افغانستان بخاطر عدم اعزام نیروهای نظامی بیشتر به این کشور اتفاق افتاده و تا نیروی بیشتری اعزام نشود احتمال تکرار این شکستها وجود دارد. گیتس اقدامات اخیر کاخ سفید برای اعمال فشار بر کنگره را ضروری خواند و خاطرنشان ساخت اعضای کنگره برداشت مناسبی از تحولات افغانستان ندارند و بایستی با رایزنی های بیشتر آنها را با دیدگاه کاخ سفید برای افزایش نیروها و تخصیص بودجه نظامی بیشتر برای افغانستان همراه و متقاعد ساخت.

با صرفنظر از دردسرهای اوباما و « گیتس » در کنگره آمریکا مشکلات اصلی آمریکا و ناتو در سراسر افغانستان و حتی در پاکستان ریشه دوانیده است . سیا زمانی با ایجاد « القاعده » و طالبان درصدد اجرای طرحی بود که بتواند چهره ای مخدوش از اسلام گرائی را به دنیای معاصر نشان دهد و چنین وانمود کند که اسلام گرائی و تروریسم دوروی یک سکه اند. البته سیا در این زمینه از هر فرصتی سواستفاده کرد ولی نهایتا همین گروههای تروریستی دست پرورده از کنترل « سیا » خارج شدند و بحران کنونی را برای آمریکا و متحدانش به وجود آوردند. به موازات این دیدگاه نقطه نظرات دیگری نیز شنیده می شود که بموجب آن حتی هنوز هم سرنخ حوادث منتسب به طالبان و القاعده همچنان در اختیار « سیا » قرار دارد و مجریان این طرح شیطانی با دامن زدن به پیچیدگیهای قضایا سعی دارند فضای پرالتهابی را به وجود آورند تا اهداف و برنامه های خود را بهتر به اجرا بگذارند و تضمین منافع دراز مدت آمریکا را با اطمینان بیشتری میسر سازند.

التهابات و انفجارات اخیر در افغانستان دقیقا در چارچوب همین اهداف است که معنی و مفهوم واقعی خود را پیدا می کند و به پنتاگون ارتش آمریکا و « سیا » فرصت می دهد مانور سیاسی تبلیغاتی جانانه ای را در کنگره و کاخ سفید به راه اندازند و نه تنها رهبران کنگره را که حتی سایر اعضای « ناتو » را هم با دیدگاه واشنگتن در مورد ضرورت افزایش نیروهای نظامی در افغانستان همراه سازند.

اظهارات اخیر « رابرت گیتس » در مورد شکست در افغانستان با همین اهداف و انگیزه ها بیان می شود. او با انتخاب دقیق کلمات هشدار دهنده سعی دارد موافقت کنگره آمریکا از یکطرف و همراهی اعضای اروپائی ناتو از طرف دیگر را جلب کند و به همین دلیل آمریکا را یک « ابرقدرت شکست خورده » معرفی می کند و مدعی است می تواند معجزه کند و مانع شکست کامل و قطعی آمریکا شود! اینکه پنتاگون و ارتش آمریکا با چه اهدافی به جنگ در افغانستان دامن می زنند بحث مهمی است که طرح جزئیات آن در مقطع کنونی تغییر چندانی در اصل موضوع پدید نخواهد آورد ولی معضل کنونی ناشی از عدم آگاهی رهبران کنگره از یکطرف و اعضای اروپائی ناتو از سوی دیگر نیست بلکه دقیقا برعکس ادعای گیتس و دستیارانش ریشه های معضل کنونی در اینست که هم رهبران کنگره و هم اعضای اروپائی ناتو کاملا به این امر واقفند و در این مورد به قطعیت رسیده اند که پنتاگون و ارتش آمریکا نه تنها درصدد حل بحران افغانستان نیستند که حتی بخاطر تامین اهداف خاص خود مشخصا در جهت گسترش بحران و تعمیق جنگ قدم برمی دارند و حتی به آن دامن می زنند.

دلائل روشنی وجود دارند که برای اثبات این دیدگاه می توان به آنها استناد کرد.
1 تغییر رویکرد جنگی آمریکا در افغانستان اگرچه اوباما در دوران تبلیغات انتخاباتی در مورد ضرورت پایان جنگ در عراق و افغانستان سخن می گفت و حتی خواستار پایان جنگ در اولین فرصت ممکن و تعیین جدول زمانی خروج نظامیان آمریکا از این دو کشور بود اکنون زمزمه های افزایش نیروها دقیقا با تبلیغات انتخاباتی اوباما در تناقض است . ابتدا تصور می رفت که اوباما درصدد اصلاح سیاستهای جنگی بوش کوچک است ولی ابقای « رابرت گیتس » در پنتاگون بخوبی نشان داد که اوباما درصدد ادامه راه بوش در عراق و افغانستان است .
با اینهمه تغییر فرماندهی جنگ در افغانستان و انتقال ژنرال « مک کریستال » از عراق به افغانستان بخوبی نشان داد که اوباما رویکرد جنگی آمریکا در این کشور را تغییر داده و به « شدت عمل » بیشتر در فاز نظامی روی آورده است .
گیتس با شتابزدگی سعی کرد ژنرال « مک کریستال » را به افغانستان اعزام کند تا با تنظیم گزارشی برای کنگره و سایر مراکز تصمیم گیرنده خواستار افزایش نیروها و درخواست افزایش بودجه برای جنگ در افغانستان شود. در واقع جدی ترین محور جمع بندی گزارش مک کریستال در مورد افغانستان به همین 2 مورد مربوط می شود که تغییر رویکرد جنگی آمریکا در این کشور را بهمراه دارد.

2 افزایش حملات موشکی در افغانستان و پاکستان به موازات اقدامات سیاسی تبلیغاتی برای تامین اهداف آشکار و نهان پنتاگون ارتش آمریکا به تشدید حملات موشکی علیه ساکنان شهرهاو روستاها در افغانستان و پاکستان پرداخته است . ابعاد مختلف انسانی و خسارات وارده بر اثر حملات موشکی آمریکا در هفته های اخیر به حدی است که اعتراض رسمی مقامات ارشد هر دو کشور را برانگیخته است . با اینهمه پیامدهای چندان محسوسی درخصوص بهبود وضعیت امنیتی براثر این حملات پرخسارت موشکی گزارش نشده است.

3 گرایش به مذاکره و تفاهم با طالبان اگرچه آمریکا اصل اشغال افغانستان و تهاجم نظامی به این کشور را با اثبات ضرورت سقوط رژیم طالبان به اجرا گذاشت ولی اکنون با تغییر رویکرد خود قدم به قدم به سوی مصالحه و تفاهم با طالبان به پیش می رود. « مذاکرات طائف » جدی ترین انعکاس آشکار در این زمینه بوده است ولی گزارشات دیگری وجود دارد که نشانگر مذاکره و تفاهم چندجانبه با طالبان است که در امضای تفاهم نامه سیاسی طالبان محلی و دولت پاکستان پیرامون « دره سوات » نمود عینی به خود گرفت . از آن پس طالبان به « قدرت برتر » در پاکستان و افغانستان تبدیل شده که می تواند با یک « خیز جدی » در اسلام آباد و کابل به قدرت برسد. البته ظاهرا بازوی نظامی طالبان در پاکستان مورد حمله قرار گرفته و « بیت ا لله محسود » وجانشین وی هدف قرار گرفته اند ولی در ساختار سیاسی نظامی پاکستان و افغانستان « مهره های طالبان » کم نیستند!

4 اهداف پنهان و دراز مدت نگرانی کنگره آمریکا و اعضای اروپائی ناتو از اینست که جنگ افغانستان به پوسته های ظاهری درگیری در منطقه تبدیل شده ولی اهداف دراز مدت نومحافظه کاران به مسائل عمده تری باز می گردد که حتی در اجلاس ناتو منعکس نشده و در کنگره نیز مطرح نیست.

در واقع کنگره و اعضای ناتو با جمع بندی اطلاعات موجود قادر نیستند ضرورت ادامه جنگ در افغانستان را دریابند ولی فشار کاخ سفید پنتاگون و ارتش برای تداوم جنگ و حتی گسترش ابعاد آن بطرز روزافزونی تشدید گردیده است .
همین پدیده به نگرانیها درخصوص اهداف پنهان و دراز مدت جنگ در افغانستان دامن زده و به مخاطبین می فهماند حقایق مهمتری وجود دارد که تعمدا مخفی نگهداشته می شود و می تواند به گسترش تولید و توزیع مواد مخدر در سطح جهان استقرار پایگاههای دائم نظامی آمریکا در افغانستان و فراهم کردن زمینه های حضور نظامی در قلب جهان اسلام ارتباط داشته باشد.

آمریکا همواره به دنیای اسلام به چشم « طعمه » نگریسته و نیات پلیدش علیه کشورهای اسلامی آشکار است ولی روند تحولات پرشتاب افغانستان بخوبی نشان می دهد که آمریکا دومین « ابرقدرت شکست خورده » در این کشور محسوب می شود. تلاش « رابرت گیتس » و همدستانش به هرنتیجه ای ختم شود بعید به نظر می رسد تاثیر چندانی در سرنوشت جنگ افغانستان داشته باشد و کمک محسوسی به این « ابرقدرت شکست خورده » به حساب آید.

ابتکار:نیروی انتظامی؛ از تجدد تا کهریزک

«نیروی انتظامی؛از تجدد تا کهریزک»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم دکتر حسین فرزاد است که در آن می‌خوانید؛اگر بتوان وقوع قتلهای زنجیره ای در سال 77 را نقطه تاریکی دانست که به موجب آن نگاهها به وزارت اطلاعات وقت و عملکرد آن معطوف شد، واقعه کهریزک در سال 88 نقطه مشابهی برای نیروی انتظامی به وجود آورد تا نگاهها به این نیرو و عملکرد آن معطوف شود. البته بحث از قیاس بین این دو پدیده و سبک و سنگین کردن آنها موضوعی در خور توجه است اما صرف نظر از چنین بحثی، حداقل، واقعیت امر این است که قضیه کهریزک به اندازه همان واقعه پدیده ای رنج آور بود. شاید برخی از مسئولین امر با سخن گفتن از این واقعه با عبارتی چون; «آن چه در کهریزک و در حدی اندک اتفاق افتاد...»، بخواهند تا با کوچک کردن ابعاد آن، از بار مسئولیتی که به وجود آمده کمی بکاهند.

سردار احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، نیز حادثه کهریزک را «کوچک» توصیف می کند اما بلافاصله می پذیرد که قابل اغماض نبوده چرا که «آثار این حادثه بسیار زیاد بوده است.» او در این مورد می گوید «متاسفانه بعضی ها فکر می کنند ما دنبال کوچک کردن مسائل هستیم، در صورتی که وقایعی مثل کهریزک خیلی مهم و خیلی بد بود و بار ناجا در این خصوص سنگین است.» هر چند که وی حاضر به پذیرفتن مسئله تجاوز در کهریزک نشد، اما قبول کرد که در آنجا «تخلف صورت گرفته است.» در مقایسه این گونه سخنان با بیانات مقام معظم رهبری در اوایل شهریور ماه گذشته اختلاف ظریف اما عمیقی دیده می شود. ایشان واقعه کوی دانشگاه و کهریزک را نه حادثه ای کوچک خواندند و نه وقایع مربوط به آنها را تخلف نامیدند، بلکه از آن با عبارت «تخلفات یا حتی جنایات» یاد کردند.

عبارت «جنایت» در کلام ایشان نشان می دهد که باید واقعه کوی و کهریزک را در ابعادی بسیار وسیعتر از آن چیزی بررسی کرد که در گفته های دیگر مسئولین بیان می شود و بر این اساس، باید آن واقعه را از مصادیق جنایت شمرد و نه تخلف عادی. وزرات اطلاعات پس از پی گیری موضوع قتلها و کشف عاملین آن حاضر شد تا با بیانیه ای به وجود «عناصر خودسر» در دستگاه خود اعتراف کند، اما این که مسئولین نیروی انتظامی به چه نحو با عوامل این جنایت برخورد خواهند کرد، موضوعی است که باید منتظر آینده بود و دید. در حال حاضر، فرهاد تجری از گزارش کمیته ویژه مجلس خبر داده که گویا قرار است در مجلس قرائت شود و محتاطانه خبر از جلسه غیر علنی، احتمال عدم ذکر اسامی عاملین، احتمال تبرئه آنان و اموری از این قبیل داده که از هم اکنون ابهامات در مورد آینده این قضیه را به وجود آورده است.

سوای این که واقعه کهریزک و جنایات انجام شده در آن چگونه و توسط چه کسانی رخ داده، مسئله اصلی دیگری نیز در میان است. در حقیقت، پی گیری چگونگی وقوع و عوامل آن یک بحث است و تامل در اصل وقوع آن و دریافت ماهیتش بحثی دیگر که هر دو از اهمیت خاص خود برخوردارند. شاید اگر پس از وقوع قتلهای زنجیره ای، به جای بازی حقوقی و صدور بیانیه ها و پیچ و خمهای بازیهای سیاسی و قضایی، در ماهیت بنیادین آن تاملی می شد تا ریشه های آن شناخته و درمان شود، امروز شاهد چنین حادثه شوم و دردناکی نبودیم. بررسی ماهیت و ریشه این حادثه احتیاج به اشاره ای مختصر به تاریخچه پلیس در ایران دارد. سازمان پلیس ایران نیز همانند بسیاری از دیگر مقولات در دوره مدرن، مقوله ای وارداتی از غرب است. حدود یک صد سال قبل، ناصرالدین شاه طی مسافرتهایش به اروپا و دیدن نظام نوین پلیس با استخدام مستشار بلژیکی، کنت دو بینو، سعی می کند سازمانی شبیه آن را در ایران پایه گذاری کند.

تاسیس این سازمان از ابتدای امر و حتی بعد و با انجام پیشرفتهایی در دوره رضاخانی و پسرش، به معنای قوام سازمانی با ظاهر مدرن با محتوایی سنتی بود.با نگاهی کوتاه به تحول نیروی پلیس در مغرب زمین و به خصوص کشورهای اروپایی معلوم می شود که پس از انقلاب فرانسه تا کنون، این نیرو از "ابزار زور حاکمیت" به "نیروی در خدمت مردم" تغییر ماهیت داده است. در واقع، این تغییر ماهیت،تحولی آنی نبود بلکه تاریخچه ای طولانی دارد که در طی آن، رعایت قانون و حقوق شهروندی رکن اساسی عملکرد پلیس در آن جوامع را تشکیل داد.

برخلاف چنین فرایندی، مدرن شدن پلیس در ایران نه تنها شاهد چنین تحولی نبود، بلکه فرایند مدرن شدن این نیرو به معنای تقویت نگاه سنتی قهرآمیز به مردم با ابزار تجدد بود.ظهور پلیس سیاسی دوره رضاخانی و نقش این نیرو در زمان پسرش بر اساس همین محور بود که با زیر پا گذاشتن قانون و حقوق شهروندی، نسخه بدلی از همان سنت تاریخی محتسب، عسس، گزمه و داروغه را در قد و قامتی مدرن به وجود آورد. پس از انقلاب و با مصوبه مجلس شورای اسلامی در سال 70، سه نیروی شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی در هم ادغام شدند تا نیروی انتظامی فعلی را به وجود آورند. آیا این ترکیب و ماحصل جدید آن در ماهیت پلیس نیز تغییری ایجاد کرد؟ با نگاهی به گذشته معلوم می شود که تغییر ماهیت این نیرو حداقل یکی از دغدغه های بانیان ترکیب جدید پلیس را تشکیل می داده است. در همان سالهای اولیه ادغام، سندی در زمان فرماندهی سرتیپ هدایت لطفیان تنظیم شد که بر اساس آن برای سازماندهی نیروی انتظامی در طی 25 سال آینده برنامه ریزی شد.با تدوین این سند در نیروی انتظامی، مبنای کار فرماندهان این نیرو تعیین شد و بر اساس آن، نیروی انتظامی شاهد تحولات بنیادینی در سالهای بعدی بود.

در دوره فرماندهی محمد باقر قالیباف، تحولات بنیادین بر اساس آن سند به صورت راه اندزی سامانه پلیس 110، ارتقا» سطح کیفی نیروها و به کارگیری فارغ التحصیلان دانشگاهی، برگزاری دورهای آموزشی و جشنواره پلیس، راه اندازی یگانهای ویژه و تعریف بخشهای سازمانی جدید برای جرایم خاص و تدارک تجهیزات و ادوات در این نیرو انجام شد.با وجود وسعت قابل توجه این تحولات، آما آیا آنها به معنای تحولی ریشه ای در ماهیت این نیرو بود؟در سند چشم انداز 25 ساله تعریفی برای تغییر نگاه قهری پلیس به مردم به عنوان یک آفت برجای مانده از رژیم ستم شاهی ارائه شده که باید در نیروی انتظامی اصلاح شود تا اعتماد جامعه به پلیس را افزایش دهد. این تعریف می توانست مبنای اولیه برای تغییر مورد نظر در نیروی انتظامی را فراهم کند. راه اندازی پلیس 197 در زمان فرماندهی قالیباف گامی بود برای رسیدن به چنان هدفی.تصور اولیه سامانه 197 بر اساس شعار «جامعه مسئول، پلیس پاسخگو» بود تا آن که با تحقق آن از یک سو جامعه احساس مسئولیت کرده و تخلفات این نیرو را به آن گوشزد نماید و از سوی دیگر، پلیس با پاسخگو بودن نسبت به عملکرد خود نسبت به اصلاح آن اقدام کند.

طراحان سند چشم انداز با چنین تصوری از این شعار و راهکارهای اجرایی آن سعی داشتند تا نگاه قهری پلیس را تغییر داده و با پر کردن شکاف بین پلیس و مردم، این نیرو را به نیرویی در جهت حفظ قانون و رعایت حقوق شهروندان تبدیل کنند.در واقع، سند چشم انداز و راهکارها و تحولات ناشی از آن رویکردی مدرن به نیروی پلیس بود که در بخشهای گسترده ای پی گیری شد و به یک معنای جامع، ظهور تجدد در این نیرو به صورت برنامه ریزی بلند مدت بود، اما آیا تمام این امور باعث ایجاد نیرویی با ماهیتی متفاوت با گذشته شد؟ در پاسخ به این پرسش اساسی است که حادثه کهریزک اهمیت منحصر بفرد خود را نشان می دهد. در حقیقت، حادثه کهریزک پارادکس نهفته در سند چشم انداز 25 ساله را در عرصه عمل ظاهر کرد و نشان داد که با وجود دغدغه طراحان آن سند برای تغییر نگاه قهری و پر کردن شکاف بین پلیس و مردم، تا چه اندازه این نگاه عمق و ریشه دارد و به همان شدت و حدت تداوم یافته است. به عبارت دیگر، طراحان آن سند گمان می کردند که شعارهایی همچون «جامعه مسئول، پلیس پاسخگو» و پیش بینی راهکارهایی چون پلیس 197 می تواند آن نگاه قهری سنتی را تغییر دهد، اما حادثه کهریزک از ریشه دار بودن این نگاه پرده برداشت و نشان داد که چنان شعارها و راهکارهایی تنها لایه ای متجددانه بوده که فقط در نقش یک پرده، نگاه سنتی قهری را پوشانده و در خود نهفته کرده است.چنین پرده ای فاقد ضمانتهای اجرایی مکفی است تا بتواند در عمل تاثیر ریشه سنتی را خنثی کرده و باعث تغییر نگاه قهری به نگاهی قانون مدار و مبتنی بر مسئولیت نسبت به قانون و حقوق شهروندان شود.

مسلم است که مسئولان امر کمتر از هر کسی در معرض چنان نگاه قهری قرار دارند و این مردم عامی و عادی هستند که در برابر چنین نگاهی قرار گرفته و مبتلا به آن هستند و از نزدیک آن را در زندگی روزمره خود لمس می کنند. در اینجا نباید گمان کرد که عکس العمل نیروی انتظامی در قبال حوادث پس از انتخابات و وقوع حادثه کهریزک همانند واکنش پلیس در دیگر کشورها برای مقابله با اعتراضات و اغتشاشات بوده است. در واقع، استدلالی بر مبنای چنین قیاسی خلط اساسی در خود دارد که مبتنی بر نادیده انگاشتن دو امر است.

نخست آن که در دیگر کشورها اصولا نهادهای قانونی قدرتمندی همچون احزاب وجود دارند که مجاری قابل اعتماد برای اعتراض به عملکرد نهادهای حکومتی را فراهم می کنند، اما به اعتراف اکثر دست اندرکاران دو اردوگاه اصلاح طلب و اصولگرا چنین نهادهایی در ایران هنوز چندان نهادینه نشده اند تا بتوانند چنان نقشی را ایفا» کنند. دوم آن که نیروهای موظف به تامین امنیت در آن کشورها در چهارچوب قانون مداری و حفظ حقوق شهروندی با چنان اعتراضاتی برخورد می کنند; برای نمونه می توان به مقابله پلیس فرانسه با اغتشاشات گسترده حاشیه نشینان در چند سال اخیر اشاره کرد.برخلاف چنین امری، نگاه قهری در حادثه کهریزک بدون در نظر گرفتن حدود اختیارات قانونی پلیس و رعایت حقوق شهروندی اعمال شد.

بنابر این، چنان قیاسی به قول علما فی نفسه قیاس مع الفارق بوده و هیچ تناسبی بین این دو نوع عملکرد پلیس نمی توان دید. حادثه کهریزک بر اساس همین نگاه قهری به وجود آمد که حدود مسلم قانون و حقوق اولیه و اساسی شهروندان را زیر پا گذاشته و چنان دردآور و تالم برانگیز بود که مقام معظم رهبری به محض اطمینان نسبت به درستی گزارشها، دستور تعطیلی آن را صادر کردند. اما آیا تعطیلی یک مکان به معنای تغییری ریشه ای است؟ پرواضح است که معضل کار بسیار عمیق تر از آن است که تعطیلی یک مکان بتواند چاره ساز شود و تا مشکل از ریشه حل نشود، کهریزک فقط یک نمونه و مصداق تکرار پذیر خواهد بود.البته معلوم است که تا تحقق پلیسی از مردم و برای مردم راهی طولانی در پیش است، اما کهریزک توانست نشان دهد که راه تجددگرایی در این نیرو چه تعارض عمیقی را در خود پنهان داشته و چگونه این تعارض در عمل می تواند حوادثی چنان وخیم و درد آور به وجود آورد.

دنیای اقتصاد:حال و روز ایرانیان

«حال و روز ایرانیان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛حال و روز ایرانیان در کسب‌وکار و معیشت، این روزها خوش و خرم است یا احوال ناخوشی دارد؟

رییس دولت، اعضای اصلی کابینه، طرفداران دولت در مجلس قانونگذاری و سایر نهادهای قدرت رسمی و غیررسمی اصرار دارند بگویند ایرانیان روزهای خوش و خرمی دارند.این گروه باور دارند در کسب‌وکار و معیشت ایرانیان هیچ مساله حل نشده‌ای نیست و منتقدان وضعیت فعلی قصد تخریب دولت را دارند. در برابر این دیدگاه دولت و هوادارانش، طیف قابل‌ملاحظه‌ای از کارشناسان، فعالان صنعتی و بازرگانی و حتی شهروندان عادی هستند که روزگار کسب‌وکار را مریض احوال تعریف کرده و برای این بیماری نشانه‌ها و علامت‌های پرشماری را یادآور می‌شوند.

با توجه به اینکه تعامل دولت با اقتصاددانان منتقد و فعالان صنعتی و اقتصادی با نوعی گسست مواجه شده و نهاد دولت نیروی خود را روی سیاست داخلی و سیاست خارجی متمرکز کرده است، نزدیک شدن این دو دیدگاه دست کم در کوتاه‌مدت و در صورت تداوم شرایط فعلی تا اندازه‌ای ناممکن شده است. تکلیف شهروندان چیست؟ از کجا باید بدانند که آیا شرایط فعلی را باید بهترین وضعیت بدانند و انتظارات خود را بر پایه آنچه موجود است بنا سازند، یا اینکه وضعیت فعلی نابسامان است و باید انتظارات خود از آتیه را بر پایه کارآمدترین وضعیت برپا سازند، شرایط جامعه گونه‌ای است که در صورت عدم اطلاع‌رسانی دقیق، روزآمد و بهنگام که اعتماد شهروندان را برانگیزد، روزگار ناروشن‌تر خواهد شد و باید کاری کرد.

گام اول برای رفع ابهام را باید نهادهای رسمی قدرت بردارند و گزارش کاملی از روند سرمایه‌گذاری واقعی درتولید، میزان هزینه‌های انجام شده براساس آنچه که در بودجه سال 1388 تصویب شده است، شرایط و چگونگی فعالیت‌های عمرانی به ویژه در حوزه نفت، گاز و پتروشیمی، میزان تولید صنعتی به روز شده، تراز تجاری کشور، تراز مالی دولت، چگونگی تدوین برنامه پنجم توسعه، کارنامه دولت در اجرای قانون برنامه پنجم توسعه و... ارائه دهند.

واقعیت این است که اطلاع‌رسانی درباره کسب‌وکار و معیشت شهروندان و برنامه‌های دولت در حوزه مسکن، در میدان فعالیت‌های صنعتی، در بخش چگونگی حفاظت از منابع و سپرده‌های مردم در بانک‌ها و اینکه الان وضعیت دارایی‌ها و بدهی‌های بانک‌ها چگونه است و نیز درباره شرایط فعلی و روند خصوصی‌سازی به شکل کارآمد در اختیار مردم نیست و اطلاعات به شکل مناسب منتشر نمی‌شود و به همین دلیل است که قضاوت‌ها و داوری میان دولت و جامعه فعالان و کارشناسان اقتصادی، تفاوت‌های معناداری پیدا کرده است.

سرمایه:آثار عملی یارانه هدفمند دغدغه مجلس

«آثار عملی یارانه هدفمند دغدغه مجلس»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سذرمایه به قلم عباس رجایی است که در آن می‌خوانید؛روز گذشته پس از گذشت 5/18 ماه از طرح لایحه هدفمند کردن یارانه ها، کلیات آن به تصویب رسید اما لایحه ای که روز گذشته تصویب شد با تغییراتی همراه بود که کمیسیون در این لایحه به وجود آورده بود.از تغییراتی که در لایحه به وجود آمده بود تنها برداشتن کلمه «حداکثر» از عبارت «دولت حداکثر ظرف پنج سال می تواند اصلاح قیمت ها را انجام دهد» نهایی شد.با توجه به اهمیت این لایحه و با توجه به اینکه تغییرات کمیسیون در این لایحه بسیار مهم و تاثیرگذار است زمان بیشتری برای بررسی لایحه نیاز است.

 در عین حال گفت وگو در مورد پیامدها یا نیازهای این لایحه نیازمند تصویب بندهای بیشتری است.تحلیل کنونی از وضعیت لایحه هدفمند کردن یارانه ها با توجه به اهمیت آن و ناقص بودن اطلاعات موجود نه امکان پذیر است و نه صحیح. اما آنچه مسلم است مجلس در هر حالتی بیشتر دغدغه تبعات اجرایی هدفمند کردن یارانه ها را دارد.

مردم سالاری:لزوم پیروی از صادق آل محمد(ص)

«لزوم پیروی از صادق آل محمد(ص) »عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم سید رضا اکرمی است که در آن می‌خوانید؛بیست وپنجم شوال سال 148 هجری قمری سال روز شهادت امام ششم و معصوم هشتم، صادق آل محمد، جعفر بن محمد علیهما السلا م معرفی شده و اکنون سال روز آن در ایران، تعطیل رسمی است و تعطیلی آن از یادگارهای مرحوم آیه الله سید ابوالقاسم کاشانی رئیس مجلس شورای ملی گذشته می باشد. شایسته است از این فرصت بهره جسته و نکاتی تقدیم نمایم.

1- بی شک زاد روز ائمه و برگزاری سال روز شهادت آنان برای تبیین تاریخ و تقویم صرف آن نیست که بگوئیم حضرت در هفدهم ربیع الا ول سال 83 هجری در مدینه النبی به دنیا آمد و در سال 148 هجری در ماه شوال توسط منصور دوانیقی مسموم گشت و به عنوان آخرین معصوم در جنه البقیع مدفون گشت و 65 سال دوران حیات وی با خلفای اموی و عباسی سپری شد که از هر دو تیره ستم دید و تحقیر شد و تلخیها را دید و منصور بیشترین ستم را نسبت به حضرت روا داشت.

بلکه هدف این است که در کنار تقویم تاریخ و تبیین آن «تحلیل تاریخ، تدریس تاریخ و تعلیم آن» نیز انجام گیرد تا به هدف «لعلهم یتفکرون، عبره لا ولی الا لباب، هدی و رحمه لقوم یومنون، علا مات و بالنجم هم یهتدون، فیهداهم اقتده، قرآن کریم» برسیم و درسهای آموزنده و سازنده تاریخ را فرا گیریم و در زندگی روزمره خود به کار بندیم که فرموده اند: «العاقل منو وعظته التجارب، الا یام تهتک لک الا سرار الکامنه» باید از تاریخ درس زندگی گرفت و آزموده را نیازمود و عمر خود را به «سعی و خطا» سپری ننمود تاریخ آموزشگاه است و آزمایشگاه و تابلوی چگونه زیستن، اندرزگاه است وعبرت آفرین.

2  - در بین ائمه دوازده گانه ما «امام علی تا امام مهدی علیهما السلا م» حضرت صادق علیه السلا م تنها امامی است که آخرین سالهای حکومت بنی امیه و اولین سالهای خلا فت بنی عباس را درک می کند و بدین جهت در فرصت نقل و انتقال حکومت غاصبانه امویان و ظالمانه بنی العباس، کوشید دانشگاه جعفری را تاسیس و حوزه پدر را به «جامعه الا مام الصادق» تبدیل و چهار هزار شاگرد آماده و تشنه را آموزش دهد و رشد دهد و تا آنجا نیروسازی نماید که هر یک از شاگردان وی بتوانند شهری را «الله لا دعنهم حتی یکون الرجل فی المصر فلا  یسئل احد احدا» اداره نمایند و به توصیه پدر عمل کرد و دغدغه پدر را در شب شهادت برطرف ساخت.

3- عدد چهار هزار شاگرد در 13 قرن قبل درمدینه النبی عددی سنگین و قابل تامل است آن هم شاگردانی در رشته های مختلف علوم«کلا م، فقه، فلسفه، تفسیر، حدیث، درایه، تاریخ، شیمی، طب، اخلا ق» که هر یک معرف گوشه ای از معارف وسیع اسلا می بودند و همه مذاهب اسلا می «حنفی، مالکی، شافعی،حنبلی» بنوعی و امدار مکتب پرتلا ش حضرت می باشند. ضابطین و جمع آوری کنندگان احادیث اهل بیت بر این باورند که 37 درصد احادیث موجود «یک میلیون حدیث» از امام ششم داریم و 13 درصد از امام باقر علیه السلا م، یعنی نیمی از روایات اهل بیت از پدر و پسری می باشد که در پایان و آغاز قرن اول و دوم قمری با تاسیس حوزه دانشگاه به این توفیق دست یافتند.

4- موضوع امامت در شیعه و امام شناسی درمکتب تشیع، امری ساختاری و کلیدی است و ادامه رسالت پیامبران الهی و از جمله پیامبر خانم می باشد که در همه مقاطع تاریخ حجت الهی و هادی مردمی و رهبر آسمانی «لکل قوم هاد، ان من امه الا  خلا قیها نذیر، و ما کتا معذیین حتی نبعث رسولا » حضور داشته و در حد امکان انجام وظیفه نموده اند، تا آن جا که نگهبانان دوزخ از دوزخیان وارد شده، می پرسند «کلما القی فیها فوج سئلهم خزنتها، الم یا تکم نذیر، قالوا بلی قد جائتا نذیر، فکذبنا و قلنا ما نزل الله من شیی، ملک 9» شما هشدار دهنده و بیدارگر و آگاهی ساز به وظایف انسانی نداشتید که به این سرنوشت گرفتار آمدید و پاسخ می شنوند، آری، هشدار دهنده و آگاه کننده داشتیم ولی نپذیرفتیم و تکذیب نمودیم. اکنون نیز امام داریم ولو در حال غیبت باشد و جهانیان از وجود وی همانند خورشید پشت ابر بهره می برند، باید آگاه و دانا بود، آماده و مهیای بهره بود تا به آن رسید.

5- حضور امام فقط برای تبیین احکام و تحلیل حقوق و وظائف نیست، بلکه امام الگوی انسان کامل، و مقتدای انسانها در هر مقطع تاریخ است، چگونه بودن و شدن، دانستن و توانستن، شنیدن و یافتن را در علم و عمل و اخلا ق و گفتار آموزش داده و پرورش می دهد ضرورت دارد کارنامه 65 ساله امام را از هر جهت مورد ارزیابی و ارزشیابی قرار دهیم و دریابیم چرابنی امیه و بنی عباس و در عصر حاضر همه جاه طلبان و مقام پرستان با مکتب رسولا ن و امامان به مخالفت برمی خیزند و عاشورای حسینی و دانشگاه امام صادق علیه اسلا م را بر نمی تابند امام حاکم غاصب و جائر و جاهل و جفاکار و جانی را نفی می کرد و می کند و حاکمیت را حق صالحان و صادقان و مومنان و عادلا ن و خادمان می دانست و می داند.
6- حال مسوولیت ما چیست، بی شک مسوولیت ما امام شناسی در مرحله نخست، و شناساندن امام در مرحله بعد، بستر سازی اجرایی درسهای امام در جامعه انقلا بی و عینیت دادن حقایق مکتب جعفری در فرد و جامعه، سازمان و نظام، در خلوت و جلوت، ظاهر و باطن است، باید خود را به قله کمال و انسان کامل نزدیک نمائیم که امام علی علیه السلا م فرمود «فاعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد» مرا یاری دهید و امام حسین علیه السلا م در عاشورا «هل من ناصر ینصرنی» ندای استنصار سرداد و فرموده اند دین یعنی عقیده و جهاد، باور داشتن و تلا ش جدی نمودن.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها