گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

موازنه نرم از طریق قدرت نرم

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «پیام داخلی نشست ژنو»،«موازنه نرم از طریق قدرت نرم»،«دست های بحران آفرین در یمن»،«سردرگمی ناتو در افغانستان»،«دو بر یک به نفع ایران»،«قدرتی از جنس فقط حرف»،«تعطیلی سه روزنامه و طرح چند پرسش»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۸۵۲۳۱

جام جم:پیام داخلی نشست ژنو

«پیام داخلی نشست ژنو»عنوان سرمقالهی  روزنامه‌ی جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛موضوع هسته‌ای ایران، بدون تردید در صدر مهم‌ترین موضوعات نظام از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ‌تاکنون در عرصه سیاست خارجی و شاید پیچیده‌ترین آنها باشد. موضوعی که در تابستان سال 81 کلید خورد و تاکنون ادامه یافته است.

طی 7 سال و اندی که از این موضوع گذشته، فراز و فرود‌های بسیاری پشت سر گذاشته شده است. 25 گزارش دبیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، 9 قطعنامه شورای حکام، سه توافق‌نامه سعدآباد، بروکسل و پاریس، تعلیق تقریبا همه فعالیت‌های هسته‌ای کشور، ارجاع موضوع به شورای امنیت سازمان ملل و صدور چهار قطعنامه این شورا، فک پلمب از تاسیسات هسته‌‌ای و شروع مجدد فعالیت‌ها، دستیابی به اورانیوم غنی‌شده، تکمیل چرخه سوخت هسته‌ای، چندین بسته ردوبدل شده بین گروه 1+5 و ایران، ده‌ها نشست، هزاران اظهار نظر، تهدید‌ها و تحریم‌ها تنها بخشی از اتفاقات تلخ و شیرینی است که طی این مدت روی داده است.پرونده هسته‌ای برای ایران ساخته شد نه فقط برای این‌که ما را از دستیابی به یکی از مهم‌ترین فناوری‌های روز دنیا محروم کنند، بلکه با این هدف که آن را حلقه اول چرخه‌ای قرار دهند که مجبور شویم در موضوعات دیگر مانند فلسطین، حزب‌الله لبنان، صنایع دفاعی و. . . یکی پس از دیگری در برابر خواسته چند قدرت، گام‌هایمان را عقب بگذاریم و نهایتا «استقلال» کشور که از مهم‌ترین دستاورد‌های انقلاب اسلامی ‌است، از دست برود یا آسیب جدی ببیند.

تمام تلاش دشمن در این فرآیند را در یک جمله می توان خلاصه کرد، «جمهوری اسلامی‌ ایران نباید هسته‌ای شود» و همه آنچه امروز اتفاق افتاده است را نیز در یک جمله می‌توان بیان کرد: «جمهوری اسلامی ‌ایران هسته‌ای شده است.» آنچه در نشست ژنو اتفاق افتاد و خود دشمن بصراحت از آن به عنوان «پیروزی ایران» یاد می‌کند اتفاق ساده‌ای نبود.

این نشست چند وجه تمایز با نشست‌های قبلی داشت. برگزاری نشست با دستور کار تعیین شده از سوی ایران یعنی همان بسته پیشنهادی ایران، حضور6 کشور و از جمله آمریکا،در مذاکرات، نداشتن هیچ‌گونه پیش شرط از طرف گروه1+5 و حضور ایران در شرایطی که سایت فردو اعلام ورزمایش موشکی برگزار شد از جمله ویژگی‌های این نشست بود.نشستی که یک پیام آشکار داشت و آن هم «دست برتر ایران در موضوع مذاکرات» بود.

این که دست چرا و چگونه برتر شد، پرسشی است که پاسخ آن گره‌گشای بسیاری دیگر از مشکلات امروز و فردای ماست.همبستگی و وحدت ملی حول حق هسته‌ای کشورمان، اقتدار و برخورد از موضع عزت، تلاش علمی‌ دانشمندان ایرانی، طراحی نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری مبتنی بر کار کارشناسی و همه اینها ذیل تدابیر و حمایت‌های ولی امر مسلمین ،مهم‌ترین عواملی هستند که دست ایران را برتر کرد. عواملی که هرگاه برخی آنها مثل اقتدار و برخورد از موضع عزت ضعیف می‌شد (چنانچه در سال‌های 82تا84 شد) یا دشمن تصور می‌کرد ضعیف شده است، مانند همبستگی و اجماع ملی (چنانچه رفتار مجلس ششم این ذهنیت را به‌وجود آورد) تلخی‌های کارفزونی می‌گرفت و آنگاه که این عوامل در اوج بود حلاوت پیروزی و موفقیت فراگیر می‌شد.

نشست ژنو یک پیام داخلی هم داشت و آن این‌که قدرت‌های بزرگ دنیا مساله انتخابات ریاست جمهوری دهم و برگزیده آن را تمام شده می‌دانند و منافع خود را در تعامل بیشتر با دولت دهم ارزیابی می‌کنند، موضوعی که برخی خواص داخلی هنوز آن را درک نکرده و به دنبال طرحی برای برون رفت از شرایط پس از انتخابات هستند!

ابتکار:موازنه نرم از طریق قدرت نرم

«موازنه نرم از طریق قدرت نرم» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید؛ساختار نظام بین الملل با تغییر و دگرگونی روبرو شده است،قدرت نرم و به تبع آن جنگ نرم جایگزین قدرت سخت و جنگ نظامی شده است.زمانی که آمریکاییها برغم قدرت نظامی گسترده خود نتوانسته اند موضوعات امنیتی عراق و افغانستان پس از اشغال را حل کنند کارآمدی قدرت سخت بیش از گذشته با چالش روبرو شد.بنابراین مولفه ی نظامی گری و قدرت سخت تاثیر و کارآمدی خود را در حل مشکلات و معضلات جهانی و منطقه ای از دست داده است آنچنان که امروز در آمریکا سیاست اشغالگری آمریکا با انتقادات شدید روبرو شده است.

آنان بر این اعتقادند که آمریکا نه تنها به منافع استراتژیک خود نائل نشده بلکه حداقل های لازم را برای اعتبار استراتژیک از دست داده است به طور طبیعی نشانه های امنیتی سیاست بین الملل با تغییرات همراه شده است.به طور مثال موازنه قدرت از طریق موازنه نظامی و سخت جای خود را به "موازنه نرم "داده است."موازنه نرم" به هر نوع تلاش غیر مستقیم و غیر نظامی برای کاهش توانایی قدرت برتر و افزایش قدرت خود،اطلاق می شود."موازنه نرم" دو سطح دارد یک سطح آن که شکل بیرونی موازنه نرم است متکی، بر دیپلماسی عمومی است.دیپلماسی عمومی علم و هنر استفاده از قدرت نرم است.در شرایط کنونی قدرت حاصل ارائه اطلاعات و ایجاد جذابیت است.دیپلماسی عمومی از طریق مجریان چند گانه دولتی و غیر دولتی که در تماس با افکار عمومی است انجام می شود در نتیجه قدرت نرم از منابع قدرت یک کشور در عرصه بین الملل است بنابراین محورهای پارادایم های سیاسی جهان امروز در حال جابجایی از ژئوپولتیک و قدرت به سوی جهانی پسا مدرن از تصویر ونفوذ است.

قدرت در چنین وضعیتی تنها از اقناع و اجبار بر نمی خیزد بلکه به شکل فزاینده ای حاصل ارائه اطلاعات است. شکل درونی "موازنه نرم" به توانمندی های داخلی شامل بسیج منابع داخلی، تلاش های سیاسی، اقتصادی یک دولت برمی گردد. انسجام داخلی،وحدت ملی ورضایت مندی عمومی ارکان اصلی شکل درونی" موازنه نرم" را تشکیل می دهندو در حقیقت موازنه نرم درونی پشتوانه موازنه نرم بیرونی است به عبارت دیگر عمق استراتژیک هر کشور میزان اقتدار آن کشور را نشان می دهد و عمق استراتژیک هر کشور معدلی از موازنه نرم درونی و بیرونی است. موازنه نرم از سه منبع شامل فرهنگ، ارزشهای سیاسی و سیاست های خارجی نشات می گیرد.

کشور ما ایران،به دلیل ماهیت انقلابی و جذابیت پیام های عدالتخواهانه توانسته است به موازنه نرم بیرونی قابل قبولی دست یابد به طوری که اکنون بدون توجه به موازنه های نظامی در منازعات منطقه ای از قدرت چانه زنی بالادستی برخوردار است اما در حوزه موازنه نرم درونی همچنان با مشکلات و ناکارآمدی هایی روبروست.وضعیت بد اقتصادی، شکاف گروههای سیاسی، ابهامات و اختلافات داخلی، قرائت های متعارض از اصول... گپی را در حوزه موازنه نرم درونی ایجاد کرده است.اگر متولیان و مسئولان امر به این مهم توجه نکنند و هرچه سریعتر برای ترمیم چالش های داخلی بر نیایند بیم آنست که توفیقات سیاست خارجی هم تحت تاثیر مسائل داخلی تحلیل رفته و فرصتهای به دست آمده به ضد خود ودر نهایت تبدیل به تهدید شوند.

جمهوری اسلامی:سردرگمی ناتو در افغانستان

«سردرگمی ناتو در افغانستان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛افغانستان اکنون روزهای حساسی را پشت سر می گذارد. شبه نظامیان طالبان این هفته در یک روز رکورد تعداد کشته های اشغالگران را شکسته و با حملات غافلگیرانه 10 نفر را به هلاکت رساندند . بدین ترتیب تعداد نظامیان آمریکائی که در افغانستان به هلاکت رسیده اند به 774 نفر رسیده است . این خونین ترین روز برای آمریکا و ناتو در طول سال های اشغال افغانستان بوده است.

اگر چه این حوادث نشان می دهند آمریکا و ناتو در افغانستان روزهای سختی رامی گذرانند ولی به نظر می رسد « پنتاگون » وزارت دفاع آمریکا و مقامات ارشد نظامی دقیقا در انتظار دریافت چنین اخباری بوده اند تا با مانور سیاسی تبلیغاتی پیرامون آن برای افزایش تعداد نظامیان ناتو در افغانستان زمینه چینی کنند . طالبان بطور همزمان از اسارت 35 پلیس افغان خبر داده و از تشدید حملات خود علیه نظامیان آلمانی و انگلیسی نیز سخن به میان آورده است.

دقیقا در چنین شرایطی ژنرال « استنلی مک کریستال » فرمانده نیروهای آمریکائی و ژنرال « دیوید ریچاردز » فرمانده جدید نظامیان انگلیسی در افغانستان درباره ضرورت افزایش تعداد نظامیان ناتو بمنظور « مهار اوضاع انفجارآمیز » در این کشور موضع گیری کرده اند.

تجربه نشان داده است هر زمان اشغالگران به حادثه ای برای تامین اهداف سیاسی تبلیغاتی خود احتیاج دارند طالبان به کمک آنان می شتابد تا آنها را در تامین اهدافشان یاری نماید. ولی نکته قابل تامل اینست که در ماههای اخیر « ناتو » درصدد برقراری نوعی مصالحه با طالبان برآمده و تقریبا تمامی مقامات ارشد ناتو بویژه نظامیان آمریکائی و انگلیسی درباره ضرورت تفاهم با طالبان و بازگرداندن آنها به قدرت اظهارات مسالمت جویانه ای داشته اند.

کشورهای اروپائی عضو ناتو نه تنها با افزایش تعداد نظامیان در افغانستان مخالفند بلکه حتی ادامه حضور نظامی در این کشور را غیرقابل توجیه ارزیابی می کنند. در واقع سئوال اصلی اینست که اگر قرار بر تفاهم با طالبان است بدین ترتیب ارتشهای ناتو در افغانستان با چه کسی می جنگند بعلاوه افزایش تعداد نظامیان چه توجیهی دارد مقامات آمریکا و انگلیس در عین اعتراف به ناکامی نظامیان در جنگ علیه طالبان همچنان خواستار افزایش نیروهای ناتو هستند ولی اخیرا با تغییر موضع خاطرنشان کرده اند افزایش نظامیان به خاطر « مقابله با جنگ روانی » طالبان است و نه جنگ نظامی ! بدین ترتیب طبعا سئوال مهمتر اینست که وقتی از دست 100 هزار نظامی مستقر در افغانستان کار زیادی ساخته نیست ورود 40 هزار نیروی دیگر چه معجزه ای را می تواند رقم بزند آمریکا و انگلیس در یک توجیه انفعالی می گویند خواستار کاهش تلفات هستند تا بتوانند با افزایش نظامیان ناتو مانع قدرت گرفتن طالبان و میدان دادن به افراطیون شوند. این در واقع سیاست جدیدی است که به موجب آن آمریکا و انگلیس طالبان را به دو دسته یعنی « افراطی » و « میانه رو » تقسیم کرده اند و ادعا می کنند می توانند « میانه روها » را در قدرت مرکزی شریک سازند و افراطیون را به حاشیه برانند!

محافل کنگره آمریکا با این توجیهات فریبکارانه مخالفند و قویا معتقدند هرگونه حضور بیشتر در افغانستان به منزله فرو رفتن در عمق باتلاقی است که حیثیت آمریکا و ناتو را در کام خود برده و « هضم » کرده است . « رپ اسکلتون » رئیس کمیته نیروهای مسلح کنگره آمریکا به اوباما و رهبران پنتاگون هشدار داده است که درباره اتخاذ استراتژی جدید بیشتر بیندیشند و ازشکست ها و ناکامی های گذشته درس بگیرند. با اینهمه تیم اوباما و مشاورانش در شورای امنیت ملی وزارت خارجه و پنتاگون روزهای پرکاری را می گذرانند که در آن واحد از یکطرف مقامات کنگره را برای افزایش تعداد نظامیان و دریافت بودجه بیشتر از گذشته متقاعد سازند واز طرف دیگر با مخالفتهای سایر اعضای ناتو مقابله کنند.

در حال حاضر حتی متحدان آمریکا در ناتو هم دچار تردید شده اند و حاضر نیستند توجیهات اوباما را بپذیرند. بعلاوه حتی برخی از نمایندگان دمکرات کنگره با سیاستهای کاخ سفید در افغانستان به شدت مخالفند و اوباما را صراحتا به « بی تدبیری » و « ندانم کاری » متهم ساخته اند.

مشکل بزرگ اوباما اینست که مدیران جنگ در پنتاگون همان تیم نومحافظه کاران به ریاست « رابرت گیتس » وزیر دفاع آمریکا هستند که در واقع سیاستهای تیم بوش را ادامه می دهند و شکست آنها قطعا بنام اوباما و دمکراتها ثبت خواهد شد. این بدان معنی است که « گیتس » و دستیارانش از بابت شکست در افغانستان نه تنها ضرری نمی کنند بلکه حتی به نفع جناح آنها تمام خواهد شد که اوباما در افغانستان با شکست و ناکامی بیشتر و خفت بارتری مواجه گردد.

دقیقا به همین دلیل است که دمکراتها و تیم مشاوران اوباما اعتقاد چندانی به صحت گزارشات و دقت تحلیل های پنتاگون و ارتش ندارند و مواضع ژنرال « مک کریستال » هم آنها را دچار تردید و انفعال کرده است . تصادفی نیست که اوباما پس از دیدار رسمی با « آندرس فوگ راسموسن » دبیرکل ناتو در کاخ سفید کوچکترین اشاره ای به گزارش ژنرال « مک کریستال » نکرد. او از کنار تحلیل های این فرمانده ارشد آمریکائی گذشت و حاضر نشد چنین تحلیلی از اوضاع افغانستان را رسما تایید کند ولی به ناتوانی آمریکا و ناتو در نابودی القاعده و طالبان صراحتا اعتراف کرد.

مشکل بزرگ آمریکا و ناتو اینست که سازمان ملل هم دیدگاه دیگری در قبال افغانستان دارد و مواضعش با کاخ سفید کاملا در تعارض است . « کای ایده » نماینده سازمان ملل در امور افغانستان بطور رسمی خواستار تغییر سیاست آمریکا در این کشور جنگ زده شده و هشدار داده است که زمان به زیان آنها به پیش می رود و لازم است به فکر گزینه های دیگری بجز راهکارهای نظامی باشند. چرا که روشهای کنونی فقط باعث رنج و نابودی مردم افغانستان شده است.

مقامات ارتش آمریکا و پنتاگون مرتبا در خصوص تعداد کشتگان طالبان گزارش می دهند و از مرگ چهار هزار تن از نیروهای طالبان سخن به میان آورده اند ولی گزارش منابع مستقل نشانگر آنست که این رقم دقیقا تعداد قربانیان غیرنظامی را تشکیل می دهد و آمریکا تمامی قربانیان جنایات خود را پیشاپیش تروریست می نامد! همین پدیده باعث اعتراض رسمی حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان شده است . کرزای تاکنون برای تشکیل چندین گروه تحقیق درباره ابعاد جنایات آمریکا علیه شهروندان بویژه روستائیان افغانی وعده داده ولی این قبیل وعده ها عموما مشمول مرور زمان شده و کمتر به انتشار نتایج تحقیق رسمی انجامیده است . با اینهمه در چند مورد نادر آمریکا رسما از قتل غیرنظامیان افغانی بر اثر شلیک موشک از هواپیماهای بدون سرنشین اظهار تاسف کرده ولی آنرا « اجتناب ناپذیر » معرفی نموده است !

این حملات علیه مردم افغانستان تقریبا بدون وقفه ادامه دارد و به دنبال هر اقدامی از این دست آمریکا آنرا موفقیتی بزرگ علیه تروریستهای محلی قلمداد می کند اقدام جنایتکارانه ای که حتی اخیرا حامد کرزای هم در محکوم کردن و وعده دادن برای بررسی و تحقیق در این خصوص اصراری نمی ورزد!

کیهان: دست های بحران آفرین در یمن

«دست های بحران آفرین در یمن» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛
اینک دو ماه از آغاز «جنگ ششم» میان دولت یمن و «مبارزان صعده» می گذرد اما با این وجود، دلایل و شواهد همه از تشدید اوضاع حکایت می کنند.

افزایش حملات نظامی ارتش به مواضع حوثی ها و پیشروی «مبارزان صعده» در دو استان شمالی-عمران و صعده- و کشیده شدن درگیری ها به مناطقی خارج از این استانها، سفر پیاپی هیات های دیپلماتیک به یمن همه از دشواری های جنگ ششم و ناتوانی ارتش یمن در خاتمه دادن به درگیری ها حکایت می کنند.

روز گذشته سفر عمروموسی دبیرکل اتحادیه عرب به صنعا در حالی انجام شد که مردم شهرهای مختلف- بخصوص جنوبی ها- راهپیمایی های گسترده ای را ترتیب دادند تا از طریق او به سران عرب پیام دهند که حمایت صرف از علی عبدالله صالح کمکی به حل بحران موجود نمی کند. این تظاهرات در الضالع به درگیری با پلیس منجر شد. در درگیری های بخش «اقین» در استان صعده و مناطق « العند» و «الطلح» تظاهرات به خاک و خون کشیده شده و حتی ارتش یمن با جنگنده ها به صف تظاهرات کنندگان حمله کرده اند! درگیری ها در محضه، غمان، بنی معاذ، آل عقاب و منبه نیز با تلفات توام بوده است.

این قلم درخصوص درگیری های موجود در بخش شمالی یمن قبلاً نکاتی را نوشته ام اما با توجه به تشدید درگیری ها و گسترش دامنه آن به سایر استان ها تأمل دوباره ای نیاز است که به اختصار به آن وارد می شویم.

1- درگیری های یمن اینک بطور آشکار وارد فرآیندی منطقه ای و بین المللی شده است سفر دو هفته پیش «ژنرال دیوید پترائوس» فرمانده نظامیان آمریکایی در خاورمیانه به یمن و سفر دو روز پیش «ژنرال ویلیام مکراون» فرستاده ویژه آمریکا به یمن و گفت وگو با علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن و اظهارات صریح مکراون علیه مبارزان صعده نشان دهنده علاقه آمریکایی ها به بین المللی کردن بحران یمن است. سفر ده روز پیش ابوالغیط و ژنرال سلیمان وزیر امور خارجه و رئیس سازمان اطلاعاتی مصر به صنعا و اعلام حمایت صریح آنان از دولت یمن و سفر دیروز دیپلمات نام آشنای مصری -عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب- به صنعا و اظهارعلاقه او به ایفای نقش میانجی نیز بیان کننده علاقه مصری ها به منطقه ای شدن بحران یمن است.
بین المللی شدن بحران داخلی یمن هیچ کمکی به حل درگیری ها نمی کند و اساساً هدف آن کاستن از درگیری ها نیست، حضور دولت های فرامنطقه ای و منطقه ای باعث تشدید بحران و تطویل آن خواهد شد دقیقاً به دلیل تشدید حمایت های بین المللی و عربی از دولت صنعا- در مقابل جنبش شمال- علی عبدالله صالح بر شدت درگیری ها افزوده و در مقابل، این اقدام به تشدید مقاومت و حتی حمله پیشروانه حوثی ها- در مناطقی فراتر از دو استان درگیر عمران و صعده- منجر گردیده است و از همه مهمتر اینکه این درگیری ها مبارزان جنوب را نیز به تحرک تازه ای واداشته و حتی فریاد جدایی آنان از بخش شمالی را بلند کرده است با این وصف می توان با قاطعیت گفت که بین المللی و منطقه ای کردن بحران یمن فقط خدمت به کسانی است که در بین المللی کردن بحران برای خود کلاهی فرض کرده اند.

2- تشدید درگیری ها در صعده و عمران و کشیده شدن دامنه درگیری ها به سه استان- از 6 استان- جنوبی این کشور بطور واضح از ناتوانی ارتش یمن در کنترل بحران حکایت می کند. ارتش به رغم گذشتن دو ماه از دور ششم درگیری ها نتوانسته کاری از پیش ببرد طبق گزارش دیروز شبکه سعودی-اسرائیلی «العربیه»، حوثی ها در جریان درگیری های دو روز پیش موفق شده اند تا جاده ارتباطی صعده به صنعا را به کنترل خود درآورده و بر مناطق وادی واسط، رهضه، الخوفان و حباشه مسلط شوند با این وصف ارتش یمن ناچار است فرمولی غیر از افزایش حملات نظامی را برای کاستن از درگیری ها بیابد وگرنه با توجه به توسعه دامنه درگیری ها به 3 استان جنوبی احتمال تجزیه یمن را باید جدی گرفت. این تجزیه قطعاً به ضرر ملت یمن و به نفع سیاست های سعودی که سیطره بر یمن را در دستور کار دارد، خواهد بود.

3- نقش تسلیحاتی عربستان بسیار عیان تر از آن است که بتوان با تبلیغات سیاسی و رسانه ای از انظار دور نگه داشت، با این وجود این روزها مقامات سعودی و یمنی از وجود سلاح های چینی خبر می دهند، سلاح هایی که جعل شده و به کشور دیگری تعلق دارند! طبعاً کسی باور نخواهد کرد که این سلاح ها از خارج از شبه جزیره وارد مناطق شمالی و جنوبی شده باشند به همین دلیل آنان ناچار به جعل یک خبر روی آورده اند تا وانمود شود این سلاح ها از طریق حزب الله لبنان به صعده گسیل شده اند. موسسه امنیتی استرادفورد آمریکا ادعا کرد که در درگیری های صعده 12 عضو حزب الله لبنان کشته شده اند! و حال آنکه اساساً یمنی ها نیازی به کمک حزب الله ندارند و آنان می دانند که حضور یک عضو حزب الله در میان آنان دولت های عربی شبه جزیره و کشورهای وابسته منطقه شاخ آفریقا را به حمایت عملیاتی تر از دولت عبدالله صالح تشویق و تحریک می کند. به میان کشیدن پای حزب الله در درگیری های یمن برای توجیه دخالت آشکار و عملیاتی وهابی های سعودی در دو سوی درگیری صورت می گیرد.

4-براساس شواهد و قرائن خبری، بعد از آنکه عملیات نظامی علیه مبارزان صعده به بن بست رسید یک مثلث اطلاعاتی مرکب از دستگاههای اطلاعاتی یمن، عربستان و رژیم صهیونیستی تشکیل شد تا اولا مطالعات مشترکی را برای یافتن نحوه مقابله با مبارزان صعده انجام دهند و ثانیاً پایه های یک رژیم امنیتی را برای مهار انقلاب اسلامی در حوزه عربی بنا کنند. از دیدگاه مقامات تل آویو و ریاض برای استقرار چنین رژیمی و هماهنگ کردن کشورهای حوزه عربی با آن به تشدید درگیری ها در یمن نیاز است. از نظر این مثلث، با تشدید درگیری ها، ایران ناچار است از بیطرفی کنونی خارج شده و به یک طرف درگیری تبدیل گردد در این صورت می توان این اتهام که ایران به گسترش نهضت شیعی در حوزه عربی سرگرم است را جا انداخت و جبهه عربی را در مقابل آن قرار داد. ورود موسسه امنیتی استرادفورد آمریکا به ماجرا و دروغپردازی درباره حضور حزب الله لبنان در صعده و عدم پذیرش نقش ایران بعنوان میانجی از سوی دولت یمن و تاکید بر نقش آفرینی ایران در درگیری های داخل یمن همه بر این مبنا شکل گرفته اند.

5- دولت علی عبدالله صالح در عین اینکه طی هفته های اخیر با طرح های آمریکایی، سعودی و صهیونیستی همراهی نشان داده است اما نگرانی های خاص خود را نیز دارد او به خوبی می داند که تجزیه طلبان جنوب- نیروهای علی سالم البیض رئیس جمهور سابق یمن جنوبی- و مبارزان صعده اگر به یکدیگر الحاق کنند، کاربر دولت او سخت می شود و کمک های مثلث ریاض، تل آویو و واشنگتن نیز نمی تواند مشکل او را حل کند از این رو او برخلاف تاکید این مثلث بر لزوم سرکوب شدید «مبارزان شمال»، راههای توافق با حوثی ها را نیز دنبال می کند. علی عبدالله صالح از یک سو طی روزهای گذشته با بعضی از شیوخ- از جمله شیخ طایفه آل حمید- تماس گرفته و آنان را به وساطت فراخوانده و از سوی دیگر بیش از کار با محور عربستان به کار با محور مصر می اندیشد. رئیس جمهور مصر با فرستادن دو نامه به ملک عبدالله و عبدالله صالح اولین اقدام را برای کمک به دولت یمن در کنترل بحران انجام داد و سپس با اعزام وزیران خارجه و اطلاعات خود به پایتخت یمن راههای «توافق» را به بحث گذاشت. حضور مصری ها در بحران های یمن سابقه دارد و هیچگاه مورد استقبال عربستان نبوده است. با این وصف طی هفته های آینده نوعی رقابت دیپلماتیک و اردوکشی در حوزه عربی بر سر بحران یمن شاهد خواهیم بود.

6- تداوم درگیری ها در یمن- و در هر نقطه دیگر میان مسلمانان- به نفع صهیونیست ها خواهد بود به همین دلیل هرگاه دو گروه درگیر به هم نزدیک می شوند با تحریک دشمنان مشترک خود مواجه می گردند. در این درگیری ها مبارزان صعده مظلوم واقع شده اند چرا که هم آماج حملات نظامی و هم آماج حملات تبلیغاتی و رسانه ای بوده اند ولی با این وجود به نظر می رسد در شرایط کنونی ختم بحرانی که هیات های آمریکایی، اسرائیلی و سعودی برای تشدید آن از یک طرف ماجرا حمایت می کنند، قطعاً به نفع مبارزان یمن خواهد بود.

رسالت:دو بر یک به نفع ایران

«دو بر یک به نفع ایران» عنوان سرمقالهِ‌ روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛رفتار مقتدرانه نمایندگان ایران در مذاکرات ژنو و تغییرات مثبت ادبیات حاکم بر این دست مذاکرات، بازی حاصل جمع مثبت و البته با امتیازات بیشتری برای ایران بود. روزنامه تایمز در این باره نوشت: “نتیجه این همه گرد و خاک حاصل از نشست ژنو، دو بر یک به نفع ایران تمام شد.”

رفتار مقتدرانه نمایندگان ایران در مذاکرات ژنو و تغییرات مثبت ادبیات حاکم بر این دست مذاکرات، بازی حاصل جمع مثبت و البته با امتیازات بیشتری برای ایران بود.

روزنامه تایمز در این باره نوشت: “نتیجه این همه گرد و خاک حاصل از نشست ژنو، دو بر یک به نفع ایران تمام شد.”
انتظار چند ساعته نماینده آمریکا برای مذاکره با سعید جلیلی و اینکه با اصرار موفق می شود پس از پایان نماز نماینده ایران با او دست بدهد و چند دقیقه ای به گفتگو بپردازد از حواشی قابل تامل مذاکرات اخیر است.مذاکرات ژنو به طور موفقیت آمیزی حول بسته پیشنهادی جمهوری اسلامی ایران پیش رفت و آژانس  بین المللی انرژی اتمی متعهد شد تا سوخت هسته ای ایران را با غنای20  درصد تامین کند. حفظ فناوری بومی غنی سازی برای جمهوری اسلامی ایران و تغییر مسیر مذاکرات حول بسته پیشنهادی، پیروزی دیپلماتیک بزرگی برای تهران است که در صورت تداوم این روند می توان تحولات مثبت و سازنده ای را در روابط ایران و غرب پیش بینی کرد.

تا پیش از انجام مذاکرات موسوم به ژنو 2-، ادبیات آمیخته با “دیپلماسی تهدید و تحریم”، گفتمان مسلط در موضع گیری ها و اظهارات غربی ها بود. در مذاکرات اخیر واژه های جدیدی از سوی5+1  همچون “آغاز سازنده”، “مذاکرات راضی کننده”، “مذاکرات جدی و صمیمانه”، “نشست مثبت”  مطرح شد.

این مهم بدون تردید حکایت از بازسازی و احیای اقتدار ملی ایران است که دشمن تلاش زیادی کرد تا در انتخابات اخیر به آن لطمه بزند.

اقتدار ملی جمهوری اسلامی طی200  سال اخیر چه در سطوح منطقه ای و چه در عرصه بین المللی بی سابقه است.
همان طور که پیش بینی می شد با فروکش کردن قیل و قال های انتخابات یک دولت مقتدر سر بر آورده است که قادر است منافع ملی را با کمترین هزینه ممکن و بیشترین برد متصور تامین نماید.

یکی از دغدغه های مقام معظم رهبری پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری رای بالای رئیس جمهور منتخب و تشکیل یک دولت مقتدر به منظور تقویت جایگاه ایران در ابعاد منطقه ای و جهانی و همچنین تحکیم انسجام ملی بود.

اقتدار ملی ایران به معنای مجموع توانمندی های ملت در سطوح مختلف رهبری، کارگزاران، توده مردم و نهادهای مربوط، طی سالهای اخیر رشد قابل توجهی پیدا کرده است که به ارتقای نقش و جایگاه منطقه ای و بین المللی ایران منجر شده است.

کالبد شکافی اقتدار ملی درایران نشان می دهد جمهوری اسلامی در حالی وارد چهارمین دهه از عمر با برکت خود شده است که با تاکید بر مجموعه منابع نرم و سخت بومی تنها رمز پیشرفت را اعتماد به نفس ملی، امید به آینده و تکیه بر توانمندی های جوانان این مرز و بوم می داند.

به یمن ایستادگی مسئولان، خودباوری علمی دانشمندان ایرانی و  مدیریت دانش محور؛ جوانان ایرانی خط قرمز غنی سازی که غربی ها مدعی آن بودند را پشت سر گذاشتند. جمهوری اسلامی ایران اکنون در بین7  کشور دنیا قرار گرفته است که مجموعه سوخت هسته ای را به طور کامل در اختیار دارد. امروز از نظر ایران مسئله هسته ای تمام شده است.

دیروز در همین زمینه رهبر معظم انقلاب در دانشکده دریایی امام خمینی(ره) نوشهر دستیابی به اقتدار حقیقی را حق و وظیفه هر ملت دانستند و افزودند: “ایمان به خدا، عنصر اصلی اقتدار حقیقی است که در پرتو آن، عزم و اراده و معنویت و پیشرفت علمی، سیاسی و اقتصادی نیز به وجود می آید.”

نوعا اعتقاد بر این است هیچ یک از الگوهای قدرت بدون داشتن انطباق با مبانی فرهنگی یک جامعه، نمی توانند به “اقتدار” تبدیل شوند و توانمندی های موجود را در مسیر هدفمندی هدایت کنند.

منظومه اقتدار ملی در چند سال اخیر حول توانمندی های بومی آحاد ملت ایران در عرصه های مختلف شکل گرفته است و هیچ قدرتی نمی تواند خواست خود را بر این ملت تحمیل کند. جنس اقتدار ملی در ایران از “قدرت معنوی ومردمی” است.
ورود به باشگاه هسته ای و دفع تهدیدات موجود با کمترین هزینه ممکن، ورود به باشگاه هوا فضا، نقش موثر در معادلات منطقه ای به خصوص در قضیه عراق، افغانستان، فلسطین و...، تاکید بر ظرفیتهای بومی و اسلامی به عنوان نقشه اقتدار ملی، دفاع از اقتدار و عزت ملی در برابر تهدیدات آمریکا و واداشتن سیاستمداران ایالات متحده به درخواستهای مکرر برای مذاکره با تهران، مواجهه عقلانی با بحران اقتصادی جهانی و... بخش اعظمی از مسیر پروسه ترمیم و بازسازی اقتدار ملی را هموار کرد.

امروز جمهوری اسلامی ایران علاوه بر اینکه دارای یکی از ارتشهای قدرتمند غیر هسته ای جهان است در عرصه نبرد نرم نیز از منابع سرشار اجتماعی، فرهنگی و مذهبی برخوردار است و قادر است با تکیه بر عوامل بازدارنده از این کارزار نیز با سربلندی بیرون بیاید. جنگ نرمی که دشمن در انتخابات اخیر تدارک دیده بود به مراتب پیچیده تر و سخت تر از8  سال جنگ تحمیلی بود که البته باعنایت حضرت ولی عصر(عج) و مدیریت هوشمندانه رهبر معظم انقلاب با شکست روبرو شد.
 
دنیای اقتصاد:قدرتی از جنس فقط حرف

«قدرتی از جنس فقط حرف»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛واگذاری 50 درصد به اضافه یک سهم از غول مخابراتی ایران، موجی از اظهارات له و علیه این رویداد در محافل اقتصادی و سیاسی برپا کرده است که به نظر می‌رسد ادامه دارد. منتقدان این اقدام می‌گویند فروش این میزان از سهام مخابرات به یک کنسرسیوم شبه‌دولتی، برخلاف خصوصی‌سازی است و نمی‌توان این کار را با خصوصی‌سازی واقعی سازگار کرد. در میان منتقدان اما، برخی اعضای اتاق‌های بازرگانی و صنایع و معادن ایران و تهران از این رویه که به اعتقاد آنها به رویه‌ای جاری تبدیل شده است، اظهار نگرانی شدید کرده‌اند.

به نظر می‌رسد برای اجتناب از این رویه در فروش سهام سایر شرکت‌های دولتی در آینده به شرکت‌ها و کارتل‌های شبه‌دولتی، باید با موضوع به صورت ریشه‌ای برخورد شود و اگر قرار است کاری صورت پذیرد، از آن نقاط کار را شروع کرد. واقعیت این است که قدرت بخش خصوصی ایران دست‌کم تا همین امروز که این مطلب نوشته می‌شود، از جنس حرف است و بس. به این معنی که بخش خصوصی ایران اگر قدرت واقعی داشت، باید در روزهایی که قانون فروش سهام شرکت‌های دولتی مطابق با تفسیر تازه از اصل 44 قانون اساسی در دولت و مجلس تدوین می‌شد، راه تصویب ماده مربوط به مجاز دانستن فروش سهام شرکت‌ها به شرکت‌های شبه‌دولتی را می‌بست. در حالی که اکثریت نمایندگان مجلس قانونگذاری ایران این ماده قانونی را بدون توجه به پیامدهای آن تصویب می‌کردند، فقدان نمایندگانی از بخش خصوصی در مجلس کاملا مشهود بود و هست.

وقتی قدرت نهاد بخش خصوصی در ایران (بنگاه‌ها، خانواده‌ها و احزاب) فقط از جنس حرف، نصیحت و هشدارهای بدون الزام اجرایی است، در بر همین پاشنه خواهید چرخید. به نظر می‌رسد برای اجتناب از رویدادی که به هر حال مساله درست کرده و قابل هضم نیست، باید کار از نقطه قانونگذاری شروع شود و نهادهای مدنی در بخش خصوصی می‌توانند و باید با قانونگذاران و به ویژه روسای کمیسیون‌های مرتبط با این ماجرا بحث کرده و پیامدهای منفی ایجاد انحصارهای تازه در کسب و کار را به صورت واضح نشان دهند تا آنها با ارائه طرح تازه، این ماده قانونی را از قانون یادشده حذف کنند.

علاوه بر این، بخش خصوصی باید بتواند قدرت سیاسی را مجاب کند که هدف از خصوصی‌سازی و فلسفه این اقدام، افزایش کارآیی اقتصادی و توزیع عادلانه قدرت اقتصادی در جامعه است تا در تعامل گروه‌های اجتماعی با یکدیگر و نهادهای دولتی و خصوصی نوعی توازن برقرار شود. بخش خصوصی ایران باید دست‌کم قدرت حرف زدن خود را نیز تقویت کند و با بررسی‌های کارشناسانه و به هنگام، راه را بر تداوم چنین رویدادهایی در آینده مسدود کند.

 مردم سالاری:تعطیلی سه روزنامه و طرح چند پرسش

«تعطیلی سه روزنامه و طرح چند پرسش»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم نویسنده : پژمان موسوی است که در آن می‌خوانید؛همین دیروز بود که یکی از نمایندگان عضو فراکسیون اقلیت مجلس خبر از ناخوشی اوضاع مطبوعات در آینده نزدیک داد و به صراحت اعلام نمود که مطبوعات افق روشنی را در پیش رو ندارند و از سوی دیگر رئیس دانشگاهیان مجلس نیز از دولتی شدن ترکیب هیات منصفه مطبوعات گلایه کرده بود. به فاصله چند ساعت پس از طرح این اظهارنظر، خبری بر روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت که مطابق با آن سه روزنامه آرمان، فرهنگ آشتی و روزنامه محلی تحلیل روز شیراز به محاق توقیف  گرفتار آمده بودند و بدین ترتیب چراغ سه روزنامه دیگر هم در این کشور به خاموشی گرایید. هر چند عللی شکلی و صوری علت توقیف این سه روزنامه منتقد اعلا م شده است اما وقتی به عمق ماجرا می نگریم همان حکایت همیشگی را می بینیم و بس... هیات نظارت بر مطبوعات بنا به وظایف ذاتی خود می بایست مطابق انتظار افکار عمومی نقش حمایتی و البته نظارتی خود را به نحو احسن به انجام رساند و اینگونه نباشد که ما از این هیات نقشی این چنین را ببینیم و حسرت بخوریم که آخر چرا؟ البته با روی کار آمدن وزیر ارشاد که در طول این مدت در ا ظهارنظرهایش دائما از آزادی مطبوعات سخن گفته بود انتظاری غیر از این بود.

راستی چرا با وجود اینکه هیات نظارت بر مطبوعات می توانست با مذاکرات شفاهی و کتبی مشکلا ت حقوقی دو روزنامه آرمان وفرهنگ آشتی را حل وفصل کند، ناگهان به توقیف این هر دو همت می گمارد؟ مگر در طول روزها و ماه هایی که از انتشار این دو روزنامه می گذرد، اعضای هیات به اشکالا ت صوری آنها واقف نبوده اند که ناگهان حکم به توقیف آن می دهند؟ آیا بهتر نبود به جای توقیف و در نتیجه بیکاری عده زیادی از روزنامه نگاران و سایر همکاران فنی، با تذکری جدی، زمینه رفع مشکلا ت به وجود آمده را فراهم  می آوردند؟ آیا گمان می شود که توقیف سه  روزنامه منتقد، وجهه مطلوبی را برای حکم کنندگان به ارمغان می آورد؟ آیا بهتر آن نیست که با تحمل  صداهای مخالف و منتقد، زمینه را برای تضارب آرا و افکار در حوزه رسانه ای فراهم آورده و در نتیجه اتهام ها را در این خصوص از حول  وحوش خود بزداییم؟  از سوی دیگر، روزنامه محلی تحلیل روز دراستان فارس با کمال تاسف لغو امتیاز می شود یعنی حتی  این روزنامه هیچ راهی را هم به سوی دادگاه نخواهد داشت.

آیا با چنین تصمیماتی می توان گفت هیات نظارت بر مطبوعات حامی مطبوعات محلی است؟ واقعیت اینجاست که روزنامه نگاری در روزگار ما به راه رفتن برلبه تیغ می ماند و با تمام احتیاط ها و محدودیت هایی که از درون خود روزنامه ها بر روزنامه نگاران اعمال می شود، باز هم افکار عمومی شاهد اخبار ناگواری از جنس توقیف آرمان و فرهنگ آشتی هستند; اخباری که بی شک موجی جدید از ناامیدی را بر فکر و ذهن اهالی مطبوعات حاکم خواهد کرد. از همین رو بر این باوریم که نیکوست  تا با فراهم آورد زمینه رفع توقیف  این سه  روزنامه و سایر روزنامه های توقیف شده، بار دیگر فضای چند صدایی را در درون مرزهای کشورمان به عرصه رسانه ای کشور باز گردانیم تا مردم برای کسب اخبار و اطلا عات، روزنامه های وطنی را منبعی معتبر و البته قابل تامل بدانند. به امید آن روز...

قدس: ایران هراسی؛ مانور سیاسی «غربی- عربی»

«ایران هراسی؛ مانور سیاسی غربی- عربی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛برخی رسانه های عربی همسو با رسانه های غربی به جای متمرکز شدن بر تجاوزگریها و جنایتهای پی در پی رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیها، سعی دارند با انتشار خبرهای نادرست، ایران را برای کشورهای عربی خطرناک جلوه دهند.

روزنامه السیاسه چاپ کویت مدعی شد عربستان، کویت و امارات هدف اصلی 3 هزار جاسوس ایران در کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند.

موضوع ایران هراسی سوژه ای جدید نیست، بلکه تاکنون سه موج از این اقدام کشورهای غربی علیه ایران سپری شده است. تکرار سوژه مذکور از سوی بلوک غرب استراتژی تهدید نرم است که به فراخور زمان، ابعاد گسترده رسانه ای و دیپلماسی به خود می گیرد.

ولی نکته حایز اهمیت به کشورهای عربی بر می گردد که در اقدامی همسو با دولتهای غربی، مواضع آنها را تقلید و تکرار می کنند. ناگفته پیداست، ایران تاکنون در مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود با کشورهای منطقه بیشترین تعامل را داشته است و تلاشهای ایران برای اعاده صلح و ثبات به منطقه، بر کسی پوشیده نیست.

اکنون باید موضوع ایران هراسی عربی را بومی سازی پروژه ایران هراسی نامید که می توان عنوان مذکور را در چارچوب مناسبات و رفتارهای منطقه ای ایران و دولتهای عربی مورد کنکاش قرار داد. برخی دولتهای عربی از بدو انقلاب با وجود تلاشهای صلح جویانه ایران، در همسویی با بازیگران فرامنطقه ای بنای مخالفت را با تهران گذاشتند.

پیگیری سوژه مذکور قبل از آنکه اقدامی مستقل باشد، متغیر تابعی از اقدامهای واشنگتن در حوزه خلیج فارس است که دولتمردان آمریکایی با همراهی متحدان منطقه ای، هدفهای خویش را پیگیری می کنند. در واقع اگر ادعای مطرح شده بازسازی استراتژی نیکسون و کسینجر در ابعاد جدید با کارکردهای متنوع تعبیر گردد، سخنی به گزافه نیست.

آمریکا پس از ناکامی در راستای تلاشهای ایران هراسی و توفیق نیافتن در هدفهای تعیین شده، در اقدامی دیپلماتیک تلاش نموده است با به صحنه آوردن ظرفیتهای منطقه ای، هزینه فعالیتهای ضد ایرانی را با کشورهای منطقه تقسیم نماید.

مناسبات نظامی، اقتصادی و سیاسی واشنگتن با پایتختهای عربی بیانگر ادعای مذکور است، به گونه ای که رابرت گیتس در نشست بحرین به این موضوع اذعان نمود به هرجا که رو برمی گردانید، با سیاستهای ایران در برانگیختن بی ثباتی و آشوب مواجه می شوید. از سوی دیگر، سران رژیم صهیونیستی نیز در راستای تشریک مساعی با حامیان خویش تلاشهای فراوانی را در این زمینه انجام دادند، به نحوی که «شیمون پرز» رئیس جمهور این رژیم در رابطه با مسأله ایجاد شده بین مصر و حزب ا... اظهار داشته: «دیر یا زود جهان می بیند که ایران سعی دارد همه خاور نزدیک را به چنگ بیاورد! »

جمهوری اسلامی همواره پیشگام صلح در منطقه بوده است، به نحوی که پس از سقوط صدام باوجود ناامنی های گسترده عراق، ایران اقدام به بازگشایی سفارت در بغداد نمود و تلاشهای فراوانی را برای اعاده ثبات به این کشور انجام داد. این در حالی است که دولتهای عربی از بازگشایی سفارت خویش در عراق سر باز زدند. با این توجیه که شرایط کنونی این کشور به دلیل ناامنی های گسترده، امکان برقراری رابطه در سطوح عالی را از آنها سلب نموده است.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که برخی کشورها، ایران را به دخالت در عراق متهم نمودند، در حالی که نخست وزیر عراق در اظهاراتی از تلاشهای ایران برای بازگرداندن امنیت به مردم این کشور تقدیر نمود.

تلاشهای ناموفق آمریکا در روند صلح خاورمیانه موضوعی است که دولتمردان غربی را وادار نموده است تا با بهره گیری از پتانسیل حوزه خلیج فارس با اتهامهای مذکور در انحراف افکارعمومی از شکست واشنگتن در روند مذاکرات خاورمیانه بکوشند.

اقدام رسانه ای اخیر بیانگر انگیزه ای آمریکایی است تا شورای همکاری خلیج فارس با هدفهای تدوین شده گذشته فعال گردد. این رفتار می تواند مقدمه تشکیل ناتوی عربی با ترکیب شورای همکاری خلیج فارس، دو کشور مصر، اردن و آمریکا 1 + 2 + 6 را فراهم نماید.

نظام سلطه، انزوای تهران را در دستور کار قرار داده است تا از این منظر جمهوری اسلامی را از متن مناسبات با همسایگان به حاشیه ببرند و قدرت تأثیرگذاری ایران را به حداقل برسانند. تهران در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با پیشرفت در عرصه های گوناگون توانسته است با وجود تحدیدها و تهدیدها، مسیر توسعه را بدون همکاری و پشتیبانی دولتهای غربی طی نماید و این موضوع جمهوری اسلامی را به عنوان یک الگوی موفق در جهان اسلام و صحنه روابط بین الملل معرفی کرده است.

گفتنی است، جبهه استکبار نمی تواند ایران مقتدر و توسعه یافته را تحمل کند، زیرا پذیرفتن جایگاه برتر ایران به منزله اعتراف به شکست از سوی آنهاست، ولی اگر برخی مواقع حقایقی را در ارتباط با رشد ایران رسانه ای می کنند، نه به معنای اذعان به ارتقای جایگاه جمهوری اسلامی بر اساس شاخص های توسعه است، بلکه با هدف ترساندن دیگران از ایران می باشد تا ضمن تشکیل اجماع ضد ایرانی، کاستیهای اقدامهای ناموفق خویش را جبران کنند.

همان گونه که مقام معظم رهبری، حضرت آیةا... خامنه ای فرمانده معظم کل قوا، دیروز در مراسم مشترک دانش آموختگی، تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاه های افسری ارتش جمهوری اسلامی، تأکید کردند: «زورگویان جهانی در اجرای پروژه ایران هراسی ناکام خواهند ماند، چرا که اقتدار ملی جمهوری اسلامی، نه تنها تهدیدی برای ملتها نیست، بلکه الگویی برای پیشرفت و عزت و افتخار ملتها به شمار می آید.»

مانور سیاسی ایران هراسی «غربی- عربی» زمینه مسابقه تسلیحاتی را برای کشورهای عربی فراهم می کند تا از این رهگذر مجتمعهای تسلیحاتی و نظامی آمریکا از رونق کاری برخوردار گردند و نهایت رضایتمندی جامعه، مشروعیت و محبوبیت هیأت حاکمه را تصدیق خواهد نمود. موج سوم پروژه ایران هراسی سبب گردید کشورهای منطقه حدود 70 میلیارد دلار قرارداد نظامی با آمریکا امضا نمایند.

جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی با نگاهی مثبت و خواهان همکاریهای گسترده، بویژه با همسایگان و کشورهای اسلامی بوده است، ولی آنچه تاکنون توانسته است این خواسته ایران را با کندی و بعضاً با موانعی روبه رو سازد، فضاسازی منفی برخی کشورهای فرامنطقه ای می باشد که منافع آنها در گسست کشورهای اسلامی قابل تعریف است.

بنابر این، می طلبد که دولتهای عرب با واقع بینی و ترجیح منافع امت اسلامی بر همکاری با قدرتهای بیگانه، بستر همگرایی اسلامی را با تمسک به آموزه های اسلامی مهیا نمایند تا دشمنان با طرح ادعاهای کذب، زمینه واگرایی را در بین کشورهای اسلامی فراهم نکنند. در شرایط کنونی در حالی که انتظار می رود توان جهان اسلام و عرب برای حمایت ملت مظلوم و ستمدیده فلسطین بسیج گردد و اقدامهای ضد انسانی اشغالگران قدس با عنایت به تلاشهای آنها برای تخریب بیت المقدس رسانه ای و از ظرفیتهای جهانی برای ممانعت از اقدامهای صهیونیستها اقدام گردد، متمرکز شدن بر موضوع ایران نمی تواند در ساحت ملتهای اسلامی قابل دفاع باشد.  

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها