«من به خاطر دردهای مفاصلی که همسرم به آن دچار می‌شد مرتبا به او می‌گفتم از قرص‌های کلسیم مصرف کند. او خودش پرستار بود و می‌دانست برای این که در آینده به مشکلات کمتری دچار شود باید به مقدار کافی به بدنش کلسیم برساند. تنها قرصی که من در طول 5 سال ازدواجمان برای همسرم تجویز کردم همین قرص‌ها بود و من هرگز به او چیزی غیر از این پیشنهاد نکردم. شایعه این که من قرص های مسموم و مرگ‌آور به او داده‌ام حقیقت ندارد و ثابت می‌شود که من در مرگ او بر اثر خوردن مواد سمی نقش نداشته‌ام. من در طول 5 سال زندگی‌مان تنها چیزی که برای او می‌خواستم شادی، خوشحالی و خوشبختی بود که همه سعی خود را هم می‌کردم که او را به این خواسته‌هایش برسانم. مرگ غم‌انگیز او برای من هم بسیار تلخ بود و هنوز هم نتوانسته‌ام با گذشت 4 سال از ماجرا به خوبی با آن بسازم. مرگ رزماری برایم تکان‌دهنده‌ترین اتفاق زندگی‌ام بود.»
کد خبر: ۲۳۴۵۴۳

آقای دکتر «یزیر اسا» 36 ساله به عنوان پزشک اورژانس در بیمارستانی در اوهایو مشغول به کار بود. او دارای همسر و دو فرزند بود که خانواده زیبایی برایش تشکیل داده بودند و همین موضوع او و همسرش را به عنوان یکی از زوج‌های خوشبخت به اطرافیان می‌شناساند. او با همسرش «رزماری» که پرستار بود در یک کلینیک آشنا شدند و این آشنایی بعد از یک سال به ازدواج انجامید. حاصل این ازدواج دو فرزند بود که خوشبختی و شادی را برای این خانواده چند برابر می‌کرد. مرگ ناگهانی رزماری بر اثر یک سانحه تصادف بود که سبب شد این خانواده خوشبخت به غم‌انگیزترین شکلی از هم بپاشد. بچه‌ها که مادرشان را از دست داده بودند راهی منزل مادربزرگشان شدند تا با او زندگی کنند و پدر بچه‌ها هم که پس از تحقیقات پلیس به عنوان قاتل همسرش معرفی شده بود از کشور گریخت. خانواده زیبای این پزشک خیلی زود به یکی از غم‌انگیزترین داستان‌ها برای اطرافیانشان تبدیل شدند.

«من و رزماری زندگی بسیار خوبی داشتیم. علاقه ما به یکدیگر باعث می‌شد که مشکلاتی که در زندگی برایمان به وجود می‌آمد بسیار راحت‌تر جلوه کند. او پس از به دنیا آمدن فرزندانمان با این که به شغلش بسیار علاقه‌مند بود ترجیح داد که در خانه بماند و من هم هیچ مخالفتی با این تصمیم نداشتم. درآمد مالی خوبی که داشتم باعث شده بود زندگی بسیار رویایی‌ و آرامی داشته باشیم که همگان غبطه آن را بخورند. روزی که به من اطلاع دادند رزماری دچار سانحه رانندگی ‌شده انگار خواب می‌دیدم. او بسیار بااحتیاط رانندگی می‌کرد و این کار را به خوبی انجام می‌داد. وقتی به بیمارستان رسیدم چهره همکارانم نشان می‌داد که اوضاع خوب نیست. تنها نیم ساعت بعد از حضور رزماری در اتاق عمل او جان خود را از دست داد. ساعاتی بعد پلیس پرونده مرگ او را تشکیل داد. گرچه همه شواهد نشان می‌داد که او بر اثر این تصادف جان خود را از دست داده است، اما ناگهان همه چیز تغییر کرد. تنها یک هفته از این موضوع گذشته بود که‌ ماموران پلیس مرا به خاطر مظنون بودن در قتل همسرم مورد بازجویی قرار دادند. اتفاقی که شوک بزرگی برای من و خانواده‌ام بود.»

تحقیقات پلیس بعد از تکمیل اطلاعات اولیه پرونده مرگ رزماری نشان می‌داد که سانحه تصادف بسیار کوچک‌تر از آن بوده که منجر به مرگ یک نفر شود. ظاهرا رزماری در حالی که تنها چندین متر با منزلش فاصله داشت ناگهان کنترل خودرو خود را از دست داده بود و با خودرویی که از روبه‌رو به او نزدیک می‌شد برخورد کرده و سپس به دیوار کوبیده بود. شدت این تصادف به علت پایین بودن سرعت خودرو رزماری بسیار کم بود. تنها آسیب‌های فیزیکی وارد شده به رزماری در نگاه اول سرش بود که دچار شکستگی شده و یکی از پاهایش بود که زیر فرمان له شده بود. او دقایقی بعد به بیمارستان منتقل شد، اما قبل از این که کار زیادی از دست پزشکان برآید جان خود را از دست داد. مرگ این زن 38 ساله برای پلیس و پزشکان مشکوک به نظر می‌رسید. به همین علت جسد او کالبدشکافی شد. در آزمایش‌های انجام شده مشخص شد که در خون او مقدار زیادی ماده شیمیایی کشنده پیدا شده که دلیل مرگ او بوده است. این ماده شیمیایی پس از اثر گذاشتن روی مغز وی توانسته بود او را به حالت نیمه‌بیهوش درآورده و تصادف را منجر شود. آقای «اسا» به عنوان اولین مظنون در خوراندن مواد شیمیایی به همسرش دستگیر شد زیرا یکی از دوستان نزدیک رزماری با نشان دادن شماره تلفن این دوست صمیمی‌اش به پلیس ثابت کرد که دقایقی قبل از سانحه با او صحبت کرده بود. او در حالی که حال خوبی نداشته به دوست صمیمی‌اش عنوان کرده که شوهرش قرص‌هایی را به او خورانده که حالش را بد کرده و احساس می‌کند مواد آن کشنده بوده است. این مدرک برای پلیس کافی بود تا شوهر پزشک این زن را با عنوان مظنون اصلی در پرونده بشناسد. ساعت‌ها بازجویی از این دکتر نتوانست پاسخ قانع‌کننده‌ای برای پلیس باشد و به همین جهت تا تکمیل پرونده وی آزاد شد. چند روز بعد ماموران متوجه شدند که اثری از آقای «اسا» در دست نیست. تحقیقات بیشتر نشان دادکه او به تورنتو کانادا سفر کرده و سپس به لندن و به لبنان رفته است. آقای «اسا» فرار کرده بود و این نشان می‌داد که حتما در قتل زنش دست داشته است. 4 سال بعد در حالی که پلیس نام وی را در فهرست قاتلان فراری قرار داده بود پلیس قبرس اعلام کرد که مردی را با این نام دستگیر کرده است. پس از دستگیری و انجام مراحل قانونی، وی به آمریکا و اوهایو منتقل شد تا به اتهام به قتل رساندن همسرش دادگاهی شود. «من از کشور گریختم زیرا می‌دانستم که عدالت به درستی برقرار نخواهد شد و من که نقشی در قتل نداشته‌ام به اشتباه محاکمه خواهم شد. می‌دانستم که راهی برای نجاتم وجود ندارد و به همین خاطر 4 سال را به در به دری در کشورهای دیگر گذراندم. هنوز هم اصرار دارم تا ثابت کنم من در مرگ رزماری هیچ عملی مرتکب نشدم. تنها قرصی که من اصرار داشتم در طول دوران ازدواجمان از آن مصرف کند قر‌ص‌های کلسیم بود که او هم مرتب خوردن آنها را فراموش می‌کرد. چطور ممکن است من به همسرم که یک پرستار بود و خودش تمام داروها را اعم از سمی و غیرسمی تشخیص می‌داد، یک قرص سمی بدهم که او را از پا در آورد؟ این اشتباه است، من هرگز چنین کاری را نکرده‌ام. این که خانواده او معتقدند ما با یکدیگر مشکل داشته و ازدواجمان روزهای آخر را سپری می‌کرده را هم قبول ندارم. اگر هم درگیری میان ما وجود داشت، بر سر نوع زندگی‌ کردن‌مان بود. رزماری دوست داشت همیشه در کنار هم باشیم و بهترین اوقات را در منزلمان ‌‌میدانست. در حالی که من دوست داشتم با سفرهای متعدد از پولی که در می‌آوردم لذت ببرم. شما فکر می‌کنید این اختلاف‌نظر کوچک می‌تواند از من یک قاتل بسازد؟»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها