متهم درباره انگیزهاش گفت: سامان در جریان رفتوآمد به خانهام، مقداری پول و طلا سرقت کرده بود. روز حادثه بر سر این موضوع درگیر شده و با اسلحهای که در خانه داشتم به سرش شلیک کردم. بعد جسدش را مثله کرده و در اطراف قم رها کردم. پس از اعتراف بابک، مأموران به محلهای رها کردن تکههای جسد رفتند، اما چیزی نیافتند. سپس در بررسی خانهاش متوجه نکتهای مشکوک شدند: دیوارها با وجود رنگ تازه، کاغذدیواری شده بودند. این موضوع، ادعای اصابت گلوله به دیوار را ــ که در اعترافات متهم آمده بود ــ تأیید میکرد.
در ادامه تحقیقات بابک اعترافاتش را ردکردوگفت که اعترافش تحت فشاربازجویی بوده است.پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد که متهم ابتدا در شعبه هشتم پای میز محاکمه ایستاد. اولیایدم در این جلسه درخواست قصاص کردند. متهم منکر قتل سامان شد. قضات دادگاه با توجه به دلایل موجود در پرونده حکم به قصاص بابک دادند.
متهم به قتل و وکیلش به رأی دادگاه اعتراض کرده وپرونده به دیوان عالی کشور ارسال شد.قضات دیوان عالی کشوربا توجه به پیدا نشدن پیکر مقتول وانکار متهم،حکم را نقض کرده وپرونده برای محاکمه دوباره به دادگاه برگشت.اینبار بابک در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان محاکمه شد. اولیایدم در این جلسه هم برای متهم درخواست قصاص کردند. بابک هم با رد اتهامش گفت: من مرتکب قتل سامان نشدم و آخرین بار برای فروش ماشینش نزد من آمد که معاملهمان نشد و رفت. دیگر از او خبر نداشتم تا اینکه دستگیر شدم وتحت فشاربازجویی به قتل اعتراف کردم.سامان زنده است واوراپیدا میکنم.
پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات وارد شور شده و او را دوباره به قصاص محکوم کردند.