روزی روزگاری تابستان

تابستان، در ذهن کودک، همیشه فصل بازی است؛ فصل آفتاب، خاک، خنده و دویدن. فصلی که در آن روز‌ها کش می‌آیند و زمان شبیه اسباب‌بازی می‌شود. مستند «روزی روزگاری تابستان» از همین تصویر آشنا آغاز می‌شود؛ از روزمرگی‌هایی ساده که در ظاهر بی‌اهمیت‌اند، اما در عمق خود معنا‌های پنهانی دارند.
تابستان، در ذهن کودک، همیشه فصل بازی است؛ فصل آفتاب، خاک، خنده و دویدن. فصلی که در آن روز‌ها کش می‌آیند و زمان شبیه اسباب‌بازی می‌شود. مستند «روزی روزگاری تابستان» از همین تصویر آشنا آغاز می‌شود؛ از روزمرگی‌هایی ساده که در ظاهر بی‌اهمیت‌اند، اما در عمق خود معنا‌های پنهانی دارند.
کد خبر: ۱۵۳۳۹۹۸
نویسنده مجتبی آرش‌نیا - تهیه‌کننده مستند

 با این حال، جهان کودکی فقط سطح روشن ماجرا نیست. در دل همین خنده‌ها، گاهی مکثی کوتاه پنهان است؛ نگاهی که ناگهان متوقف می‌شود و سکوتی که بی‌دلیل به نظر می‌رسد، اما بی‌دلیل نیست. آنچه برای من، به‌عنوان تهیه‌کننده، در این پروژه اهمیت داشت، همین حرکت نامحسوس بود؛ عبوری آرام از روشنایی به لایه‌هایی که نمی‌توان به‌راحتی نام‌شان را بر زبان آورد، اما می‌توان حضورشان را حس کرد. 

این فیلم تلاشی است برای نزدیک‌شدن به همین لحظه‌های ظریف. قرار نبود چیزی توضیح داده شود یا بر معنایی تاکید مستقیم صورت گیرد. روایت ترجیح داد آرام پیش برود و اجازه دهد واقعیت، بدون فشار و اغراق، خود را آشکار کند؛ درست مانند سایه‌ای که بی‌صدا و تدریجی، در پایان روز بر زمین می‌نشیند. در مسیر ساخت فیلم، تلاش کردیم کودکان را به روایت وادار نکنیم. برعکس، سعی شد فضایی فراهم شود که آنها بتوانند آزادانه حرف بزنند، بازی و حتی سکوت کنند. این سکوت‌ها برای من از مهم‌ترین تجربه‌های این مسیر بود؛ لحظه‌هایی که کودک چیزی نمی‌گوید، اما معنا‌های بزرگی را با خود حمل می‌کند. 

«روزی روزگاری تابستان» درباره یک رویداد مشخص نیست؛ درباره لحظه‌ای است که کودک، بی‌آن‌که اعلام شود، ناگهان با تجربه‌ای تازه روبه‌رو می‌شود. درباره روزی است که بازی همچنان ادامه دارد، اما چیزی در نگاه تغییر می‌کند. فیلم نمی‌کوشد این تغییر را نام‌گذاری کند؛ ترجیح می‌دهد آن را در سکوت و نگاه رها کند تا مخاطب خودش به کشف برسد. برای من مهم بود که فیلم به دام شعار یا توضیح نیفتد. هدف این بود که اثر، بیش از آن‌که پاسخ بدهد، پرسش ایجاد کند و تماشاگر را به مکث و تامل دعوت کند؛ به دیدن دوباره لحظه‌هایی که معمولا به‌سادگی از کنارشان عبور می‌کنیم. «روزی روزگاری تابستان» قصه‌ای است که با نور آغاز می‌شود، اما در جایی از مسیر، مخاطب را با سایه تنها می‌گذارد؛ سایه‌ای که هرکس، بسته به تجربه و نگاه خود، معنای آن را کشف می‌کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها