حتی جنبش عدم تعهد نیز در بیانیههای رسمی خود، بر مخالفت با تحریمهای یکجانبه و مغایرت آنها با اصول حقوق بینالملل تأکید کرده است. بنابراین سخن از یکپارچگی جهانی در این زمینه، بیش از آنکه واقعیتی سیاسی باشد، نمایشی تبلیغاتی برای القای فشار روانی است.
در گام دوم، باید به ماهیت تحریمهای سازمان ملل اشاره کرد. درعمل، این تحریمها فاقد ضمانت اجرایی مؤثر بوده و معمولا به پوشش حقوقی یا نمادین برای فشارهای سیاسی تبدیل میشوند.درمقابل، تحریمهای آمریکا که مستقل ازسازوکارهای بینالمللی اعمال میشود، از شبکه مالی و سیستم اقتصادی گستردهتری برخوردار است واثرات مستقیمتری برنظام مبادلات جهانی دارد. از همین منظر، آنچه ایران عملا با آن روبهروست، تحریمهای آمریکایی است که از پیش هم وجود داشت نه یک تصمیم جهانی هماهنگ.باتوجه به این واقعیت، انتظار اثرگذاری قابلتوجه از تصمیمات یا اقدامات جدید نظیر پیوستن به سازوکارهایی چون «FATF» غیرواقعبینانه است. این سازوکارها در عمل نه به رفع موانع پولی و بانکی منجر شدهاند و نه تغییری در رفتار تحریمی قدرتهای غربی ایجاد کردهاند. حتی برخی از چهرههایی که پیشتر از این توافقها دفاع میکردند، امروز اذعان دارند که در وضعیت فعلی، این ابزارها «هیچ تأثیر ملموسی» بر کاهش فشارهای اقتصادی ندارند.
بهعبارت دیگر، مسأله تحریم ایران بیش از آنکه جنبه فنی یا اقتصادی داشته باشد،ریشه در رویکردهای سیاسی و سلطهجویانه آمریکا دارد. ازاین رو،راه عبور ازفشارها نه درپذیرش شروط تحمیلی بلکه درتقویت ظرفیتهای داخلی،گسترش همکاریهای راهبردی با کشورهای مستقل، و ادامه مسیر مقاومت هوشمندانه در برابر نظام سلطه نهفته است.