بحران سینمای ایران؛ نظارت یا بی‌سوادی

رسمی است معمول که حتی در قبایل آفریقایی و جنگل‌های آمازون و ارتفاعات تبت وجزایر گالاپاگوس و البته سایرنقاط جهان هم رعایت می‌شود‌؛این‌که برای دست‌زدن و اشتغال به یک پدیده، موضوع و کار به حداقل‌های آن حرفه یا موضوع یا پدیده، بایستی آگاه ومسلط بودیابه‌قول امروزی‌ها کف استانداردآن حیطه را در اختیار داشت.
رسمی است معمول که حتی در قبایل آفریقایی و جنگل‌های آمازون و ارتفاعات تبت وجزایر گالاپاگوس و البته سایرنقاط جهان هم رعایت می‌شود‌؛این‌که برای دست‌زدن و اشتغال به یک پدیده، موضوع و کار به حداقل‌های آن حرفه یا موضوع یا پدیده، بایستی آگاه ومسلط بودیابه‌قول امروزی‌ها کف استانداردآن حیطه را در اختیار داشت.
کد خبر: ۱۵۲۶۶۷۸
نویسنده سعید مستغاثی - مستندساز و کارشناس سینما
 
از طرف دیگر برای هر حرفه، شغل یا کسبی هم موسسات وسازمان‌های نظارتی وجود دارند که بر چگونگی ورود و ادامه کار حرفه‌های مختلف نظارت می‌کنند و برای این نظارت هم حداقل‌ها و استانداردهایی در نظر می‌گیرند. 
مثلا یک نانوایی بایستی از نظر استانداردهای حرفه‌ای و همچنین بهداشتی، موازین و قواعدی را رعایت کند که اگر نکند و مثلا چند‌روز نان سوخته یا کم‌حجم و یا بی‌کیفیت تحویل مردم بدهد، جریمه و تعطیل می‌شود. یک تعمیرگاه یا کارگاه خیاطی و یا کارخانه تولید لوازم خانگی بایستی ملزوماتی را در نظر گرفته، به قوانینی پایبند بوده و محصولات و خدمات‌شان از استانداردهایی برخوردار باشند. در غیر این صورت مورد بازخواست و برخورد قانونی قرار می‌گیرند. 
   
ویولن‌زدن روی اعصاب تماشاچی
حتی در عرصه هنر هم نمی‌شود فی‌المثل هر اراجیفی را به‌نام شعر به خورد مخاطب داد؛ فردی که هنوز به ادبیات فارسی و دستور زبانش آگاهی ندارد، نمی‌تواند و نباید کتاب رمان و داستان منتشر کند؛  کسی که بلد نیست ویولن بزند، اگر آرشه را روی سیم‌های ‌ساز بکشد، فقط اعصاب شنونده را به‌هم می‌ریزد. یک نقاشی ناشیانه هم آدم را یاد همان بلایی می‌اندازد که مستر بین بر سر نقاشی مهم و کلاسیک «مادر ویسلر» در گالری‌ گریرسون کالیفرنیا آورد!
اما در کمال تاسف، سینمای ما اصلا به‌هیچ صراط، قاعده، استاندارد و ضابطه‌ای پایبند نیست و هیچ‌گونه نظارت تخصصی و کارشناسانه حتی درحد الفبای فیلم‌سازی را نیز برنمی‌تابد تا بشود هر بنجلی را به‌نام فیلم و سینما به آن غالب کرد. حالا هم در بوق و کرنا کرده، سر و صدا راه ‌انداخته، قیل و قال کرده‌اند که مثلا شورای پروانه ساخت نمی‌خواهند و تاکید دارند که بتوانندهرگونه اراجیفی راهم سرهم کردند، روی پرده بفرستند! درحالی که درهمه کشورهای صاحب سینما حتی آمریکا، این حیطه بی‌در و پیکر نیست و درواقع همین شوراهای نظارتی که در امثال کشور ما دولتی وحاکمیتی است،در آنجا درون کمپانی‌های استاندارد و بالاتر از آن در موسسات حاکمیتی قرار دارند که آن کمپانی‌ها زیرمجموعه‌‌اش به‌شمار می‌آیند. 
   
نویسندگانی که انگار «بار به آنها خورده»!
نگارنده به‌عنوان فردی که حدود ۵۰ سال تماشاگر حرفه‌ای فیلم‌ها و سریال‌های سینما و تلویزیون بوده و هستم و دو‌سه دهه در شوراهای مختلف سینمایی و تلویزیونی صدها فیلمنامه خوانده و هزاران فیلم دیده‌ام، با تاکید عرض می‌کنم که حداقل ۹۰ درصد فیلمنامه‌ها و فیلم‌های ایرانی که طی این دوران در این سینما خوانده و دیده‌ام، زیر خط فقر استاندارد سینمایی بوده و هستند یعنی اساسا فیلم به شمار نمی‌روند! 
طی سه سال دولت سیزدهم که حدود ۴۰۰ متن با ادعای فیلمنامه بلند سینمایی برای تولید خواندم، شاید بتوان گفت در میان این ۴۰۰ متن، چیزی که بتوان نام فیلمنامه روی آن گذاشت، از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمی‌رفت! 
۸۰ درصد این متن‌های موسوم به فیلمنامه، حتی پیش‌پا‌افتاده‌ترین قواعد فیلمنامه‌نویسی را نیز رعایت نکرده بودند‌؛ غلط‌های فاحش املایی و انشایی داشتند، از تاریخ و تبار و ریشه موضوعی که به‌اصطلاح دراماتیکش کردند، بی‌خبر نشان می‌دادند، تحریف‌های شدید تاریخی حتی مربوط به همین سال‌های اخیر در آنها به چشم می‌خورد، مملو از شخصیت‌های اضافی و ماجراهای بی‌خاصیت بودند، گاهی تا نیمه کار اساسا شروع نمی‌شدند و گاه اصلا پایان نمی‌گرفتند، ظاهرا به‌دنبال پایان باز بودند اما دچار پایان «ولنگ‌و‌باز» شده بودند! نویسنده‌شان گویی اصلا با سینما و فیلم بیگانه بود و به‌قول معروف گذرش تازه به عرصه فیلمنامه‌نویسی افتاده و... 
این حکایت تلخ وغم‌انگیز شبه‌فیلمنامه‌هایی است که بیشتر نمایشنامه وبیانیه و انشا وسخنرانی وحتی تئاتربودنداما شوربختانه فیلم و سینما نیستند! و فیلم‌هایی که براساس این شبه‌فیلمنامه‌های بی‌در‌و‌پیکر ساخته شدند، آثاری از کار درآمدند که صد مرتبه بدتر از اصل خود آن شبه‌فیلمنامه شدند. 
در این مدت شبه‌فیلم‌هایی را دیدم که علی‌رغم خروارها ادعای پشت‌سر اما حتی در حد تصاویر سردستی فیلم‌های خانوادگی سوپر ۸ سال‌های دهه ۵۰ و ۶۰ هم به‌نظر نمی‌آمدند! که حتی ساده‌پسندترین مخاطبان را عصبی می‌کرد!
   
نمی‌دانند «تهیه» را با «ت» یا «ط» می‌نویسند!
بدون تردید، تهیه‌کنندگی مهم‌ترین پایه تولید و توزیع فیلم در سینما به ‌شمار می‌آید؛ حرفه‌ای که اگر با استانداردهای لازم ارائه شود، فیلمنامه، کارگردانی، فیلمبرداری، موسیقی و امور فنی استاندارد را نیز به سینما عرضه خواهد کرد؛ اما اگر با نگاه تخصصی همراه نباشد، ناگزیر سایر رشته‌ها را نیز با خود به وادی بی‌تخصصی و سرهم‌بندی خواهد کشاند.
از همین ‌رو در تاریخ سینما، فردی چون دیوید سلزنیک (تهیه‌کننده آثاری همچون «برباد‌رفته» و «ربه‌کا») برجسته شده یا در سینمای بعدتر اگر نام افرادی همچون سال زنتز، براین‌گریزر، جری بروکهایمر، جوئل سیلور و اسکات رودین به‌عنوان تهیه‌کننده در تیتراژ فیلمی بود، دیگر مشخص می‌شد که لااقل به لحاظ ساختار با یک اثر استاندارد مواجه هستیم. 
متأسفانه، بسیاری از تولیدکنندگان و تهیه‌کنندگان سینما، بدون داشتن تخصص کافی — که مهم‌ترین رکن یک سینمای استاندارد به شمار می‌رود — وارد این عرصه شده‌اند. با این تصور که برای تهیه‌کنندگی سینما تنها جمع‌آوری پول از یک منبع و اجاره دفتری که فقط بتوان در آن با عوامل تولید قرارداد بست و چند پوستر به در و دیوارش زد، کفایت می‌کند. 
مدعیانی که بعضا حتی نمی‌دانند تهیه‌کنندگی را با «ت» می‌نویسند یا «ط»؟ و غم‌انگیزتر از آن، پدیده‌هایی به نام استودیو یا کمپانی فیلمسازی که درواقع بایستی اساس سینما باشند ولی در این سینما به دفاتر دلالی و کارچاق کنی بدل شده‌اند! 
این ماجرای به‌اصطلاح‌تهیه‌کنندگانی است که سینما،شغل دوم‌یاسوم‌شان به‌شمارمی‌رود؛برخی رادیوسازو رادیوفروشند،برخی هتل‌ساز،یکی فروشگاه لوازم عکاسی دارد ودیگری ازرانت برادرش در مجلس یا دفتر ریاست‌جمهوری پیشین بهره برده است. حتی یکی از همین تهیه‌کنندگان زمانی گله‌دار گوسفند بود! درواقع، تنها حوزه‌ای که در تخصص‌شان نبوده و نیست، همین سینما و حرفه تهیه‌کنندگی است.
حتی بعضی از این به‌اصطلاح تهیه‌کنندگان تنها کارت تهیه‌کنندگی خود (که معلوم نیست چگونه به‌دست‌آورده‌اند!) را به مبالغی تا یک‌میلیارد تومان اجاره می‌دهند تا پروانه ساخت فیلمی صادر شود، بدون آن‌که اصلا از چگونگی و فحوای فیلمنامه خبر داشته باشند! اینک تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که نتیجه چنین سینمایی با این تهیه‌کنندگان و فیلمنامه‌نویسان، چه موجود شترگاوپلنگی از آب درمی‌آید! (ضمن ادای احترام به تهیه‌کنندگان و فیلمنامه‌نویسان و فیلمسازان واقعی سینمای ایران). به نظر می‌آید بخش اعظم مشکلات سینمای ایران(همچنان ‌که برخی ازتهیه‌کنندگان فهیم این سینما نیز متذکر شده‌اند) نتیجه حضور و فعالیت همین گروه از افرادبود که بدون تخصص در رشته تهیه و تولید فیلم، در جایگاه و موقعیت تهیه‌کنندگی قرار گرفتند و درهردوره ودولتی حضورداشتند وهمان ساختارغیراستانداردتولید فیلم را برقرار‌ساختند! 

مشکل اصلی، بی‌سوادی است!
اگرچه شخصا با هرگونه نظارتی از خارج سینما و حیطه‌های غیرتخصصی بر آن مخالف هستم واگرچه بر این باور بوده‌ام که هنر و سینما از حس و حال سینماگر برآمده و دستوری و توصیه‌ای و بخشنامه‌ای نیست و اگرچه در همین دورانی که در شوراهای نظارتی سازمان‌های سینمایی حضور داشتم این نکته را کاملا حس کردم که نمی‌توان در یک اثر هنری یا شبه‌هنری، موضوعی را به‌ زور وارد کرد که در آن صورت، نتیجه «هشلهف»تر از اول خواهد شد و اگرچه ... . 
 اما همه اینها در یک سینمایی معنی و مفهوم داشته و دارد که به قول معروف استاندارد بوده و روند تولید و عوامل آن، از حداقل استانداردهای هنری و سینمایی برخوردار باشند. فراموش نکنیم که سینما یک هنر صرف نیست، بلکه درواقع یک هنر ــ صنعت است و سال‌هاست که قرار بوده سینمای ایران به یک صنعت آن هم از نوع سودآورش بدل شود. 
سینمای استانداردیعنی سینمایی که حداقل‌های یک صنعت سینمایی را دارا باشد: کمپانی‌ها یا استودیوهای استاندارد(و نه دفاتر دلالی و کارچاق‌کنی) با مدیران و روسای سینمایی آگاه، تهیه‌کننده‌های عامل ومسلط بر امور سینمایی که درواقع اساس یک پروژه‌سینمای امروزدردنیا محسوب‌می‌شوند،فیلمسازان‌باسوادکه‌مانندبرخی دراین سینمابه«فیلم‌ندیدن»و «کتاب‌نخواندن» و بی‌سوادی خود افتخار نکنند! فیلمنامه‌نویسانی که لااقل در حد یک بچه‌مدرسه‌ای به ادبیات‌فارسی مسلط باشند و مثلا کلمه «حاضر» را به‌صورت «هاظر» یا «الان» را به شکل «علعان» و یا «موضوع» را به شکل «موزوء» ننویسد!!! 
مشکل سینمای امروز ما، شوراهای مختلف نظارتی و حمایتی و هدایتی نیست، مشکل عمده این سینما، «بی‌سوادی» است. مشکل، عدم احاطه به سینما و عناصر آن است. اگر همه آن شوراها هم برداشته شود، با این بی‌سوادی فاجعه‌بار چه می‌کنند؟! مگر همین اتفاق در دولت‌های هفتم و هشتم نیفتاد و به‌جای آن‌که سینمای ما شکوفا شود به حضیض نیفتاد و به پایین‌ترین حد تماشاگر نرسید؟!
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها