بازیگری گزیدهکار اما ماندگار
محمد کاسبی از آن بازیگرانی بود که هیچگاه بهدنبال پرکاری نرفت؛ گزیدهکار بود و همین باعث شد هر بار روی صحنه یا مقابل دوربین بدرخشد. بیشتر مخاطبان تلویزیون او را با نقشهای محبوبی مثل تقیعشقی در «خوشرکاب»، جلیل جاویدیان در «صاحبدلان» و پدر خانواده در
«سه در چهار» به یاد میآورند.
اما کارنامه او به همینها محدود نمیشود. بازی در «سر دلبران» و حتی نقش متفاوتش در «دادِستان» نشان داد که او همواره بهدنبال کارهایی بوده که حرفی برای گفتن داشته باشند. خودش بارها گفته بود: «اگر کار خوب پیشنهاد نشود، ترجیح میدهم کار نکنم.»
از اشغال رادیو تا روایتهای انقلابی
محمد کاسبی فقط یک بازیگر نبود. او در روزهای پرشور انقلاب اسلامی هم حضوری فعال داشت. خودش تعریف میکرد: «۲۲ بهمن بود و ما جزو گروهی بودیم که رادیو را اشغال کردیم. بعد رجایی را دیدم؛ با تاکسی آمده بود، با همه تواضع. گفت از اینکه وزیر باشد و کارش نقص داشته باشد، میترسد. این جمله خیلی روی من اثر گذاشت.»
این تجربهها بود که نگاهش را به زندگی و هنر شکل داد. او از نسلی بود که طعم آزادیهای سطحی پیش از انقلاب و معنویت پس از دفاعمقدس را با هم چشید و همین تلفیق، در نقشآفرینیهایش انعکاس پیدا کرد.
«خوشرکاب»؛ کامیونی که با مردم حرف میزد
وقتی از «خوشرکاب» میگفت، همیشه لبخند میزد؛ قصه را واقعی میدانست: پدر نویسنده قصه، خودش راننده کامیون بود و شخصیت «تقی عشقی» هم از دل همان واقعیت آمده بود. کاسبی گفته بود: «باید عاشق کامیون میشدم، طوری که وقتی با آن حرف میزنم، انگار او هم جوابم را میدهد.»
برای او خوشرکاب فقط یک سریال طنز نبود؛ نمادی از عشق به دنیا و دلبستگیهای انسانی بود. همین نگاه نمادین، کار را در دل مردم ماندگار کرد. هنوز هم وقتی نامش میآید، خیلیها لبخند میزنند و یاد دیالوگهایش میافتند.
«صاحبدلان»؛ قرآنیترین سریال تلویزیون
از نگاه خودش، «صاحبدلان» تنها سریال ویژه ماه رمضان بود که واقعا برای این مناسبت ساخته شد. او نقش «جلیل جاویدیان» را ایفا کرد؛ مردی گرفتار دنیا و ظلم که عاقبت، به عذاب سختی بشارت داده شد. کاسبی میگفت علت موفقیت این سریال قصه قرآنیاش بود. برای همین همیشه به جوانان توصیه میکرد: «قصههای خوب بنویسید؛ بقیهاش خودش درست میشود.»
بارها از «حوزه هنری» یاد کرده بود. میگفت: «ما آنجا بدون دستمزد کار میکردیم. پولی که میگرفتیم از ضریح امامزادهها جمع میشد.» برایش حوزه فقط یک مرکز هنری نبود؛ خانهای بود که هویت انقلابیاش در آن شکل گرفت. حتی وقتی از کارهای نمایشی قدیمی یاد میکرد، چنان شوری در صدایش بود که انگار هنوز همان جوان پرانرژی است.
بغضی برای شهید سلیمانی
محمد کاسبی درونیترین احساسش را هیچگاه پنهان نکرد. وقتی نام حاجقاسم سلیمانی به میان میآمد، اشک در چشمانش حلقه میزد. در برنامه «چهلتیکه» وقتی مجری گفت: «چشمهای زیبایی دارید»، او ناگهان بغض کرد و گفت: «من عاشق چشمهای شهید سلیمانی هستم.» این جمله، تصویری ماندگار از عشق و ارادت او به سردار دلها شد.
کاسبی اهل غرزدن نبود اما بیمهریها را میدید. بارها گفته بود: «نباید دو سال دو سال منتظر کار خوب بمانم.» به مسئولان تلویزیون تذکر میداد که «با دقت بیشتری سریالسازی کنید، چون مردم
کار خوب میخواهند.»
او بهشدت از تکرار نقشهای بیخاصیت یا فیلمنامههای ضعیف دلگیر بود. همان گلایهای که بسیاری از پیشکسوتان دیگر هم دارند. بارها گفته بود: «کار خوب پیشنهاد نشود، کار نمیکنم.» این گزیدهکاری اگرچه باعث کمکاری ظاهریاش شد اما در عوض آثاری ماندگار از او به یادگار گذاشته است.
بیماری و روزهای دشوار
بیماری اما امانش نداد. پس از ابتلا به کرونا در جریان «دادستان»، مشکلات قلبی و ریویاش شدت گرفت. چند عمل جراحی پشتسر گذاشت و بارها بستری شد. خودش گفته بود: «از کمر به پایین تقریبا بدنم از کار افتاده بود. با کمک خانواده و فیزیوتراپی سعی کردم توانم را بازیابم.»
اما سرانجام این پیکار سخت به پایان رسید. او پس از سالها تلاش، خنده و اشک، در بیمارستان خاتمالانبیا چشم از جهان فروبست.
یکی از نکاتی که همیشه از آن گلایه میکرد، بیتوجهی به پیشکسوتان بود. بارها دیده بودیم که بازیگران بزرگی مثل فتحعلی اویسی، اسماعیل سلطانیان و سعید پورصمیمی در دوران حیات کمتر مورد توجه قرار گرفتند. کاسبی هم معتقد بود: «بهتر است وقتی زندهایم، یادمان کنند. تجلیل مردهها چه فایدهای دارد؟»
این حرف امروز معنای دیگری پیدا کرده است. حالا که او رفته، تازه همه به یادش افتادهاند اما شاید بهترین ادای دین به او، توجه به توصیههایش و ساخت آثاری درخور مردم باشد.
کاسبی و نسل امروز
محمد کاسبی در دیدارهای معدودش با خبرنگاران، همیشه دغدغه نسل جدید را داشت. میگفت: «بازیگری فقط شهرت نیست؛ یک مسئولیت است.» وقتی از هنرمندان جوان حرف میزد، به آنها توصیه میکرد برای نقشها وقت بگذارند و فقط به دنبال درآمد سریع نباشند. اعتقاد داشت اگر هنرمند از مردم فاصله بگیرد، دیر یا زود فراموش
خواهد شد.
دوستان نزدیکش تعریف میکنند که پشت صحنه همیشه آرام و کمحرف بود اما وقتی جمع را میدید، برای روحیهدادن به دیگران شوخی میکرد. همین تضاد جالب شخصیتش باعث شده بود همکاران او را «بازیگر بیحاشیه اما رفیق واقعی» صدا کنند. در خاطرههای بسیاری از همکارانش، تصویر مردی باقیمانده که پیش از هر برداشت، آیهای کوتاه زیر لب میخواند.
مردم و کوچههای تهران
محمد کاسبی برخلاف بسیاری از همنسلانش که کمکم در برجها و خیابانهای لوکس تهران خانه گرفتند، همواره دلبسته کوچههای قدیمی و محلههای مردمی بود. بارها گفته بود: «من هویت خودم را از همین کوچهها گرفتم.» شاید همین اصالت مردمی بود که نقشهایش را باورپذیر و نزدیک به دل مردم میکرد.
بدرقهای با خاطرات
حالا که پیکر او برای همیشه آرام گرفته است، در ذهن مردم همچنان صدای «تقی عشقی» زنده است؛ همان کامیونداری که با مردم درددل میکرد. در خیابانها، در شبکههای اجتماعی و در جمعهای خانوادگی، نام کاسبی همراه است با لبخند و بغض. او درگذشت اما در حافظه جمعی، جایگاهی ساخته که فراموش نخواهد شد.
محمد کاسبی رفت اما کارهایش ماند. همانطور که خودش میخواست، نقشهایش بهجای او سخن میگویند. او بازیگری بود که هیچوقت دنبال شهرت و مصاحبه و دیدهشدن نبود. میخواست مردم او را با کارهایش به یاد بیاورند.
امروز وقتی مردم از او حرف میزنند، یادشان میآید که با خوشرکاب خندیدهاند، با صاحبدلان گریستهاند، با سه در چهار کنار خانوادهشان لحظههای خوش ساختهاند. این ماندگاری همانچیزی است که او همیشه آرزو داشت.
«کاسبی» به روایت ۳هنرمند
از حوزه هنری تا ماندگارترین نقشها
محسن علیاکبری، تهیهکننده شناختهشده تلویزیون و سازنده سریالهایی چون «مریم مقدس»، در گفتوگو با جامجم از سالهای دوستی و همکاریاش با محمد کاسبی روایت میکند؛ دوستیای که از همان روزهای آغازین دهه ۶۰ در حوزه هنری شکل گرفت و تا آخرین روزهای زندگی این هنرمند ادامه داشت. او میگوید: «من و آقای کاسبی جزو بچههای قدیمی حوزه هنری هستیم. تقریبا از سال ۱۳۶۰ با هم کارمان را شروع کردیم. ایشان پیشتر هم در عرصه تئاتر فعال بود و سابقه دانشگاهی و تجربه بالایی داشت. بعد از انقلاب به حوزه هنری پیوست و خیلیزود تبدیل شد به یکی از چهرههای تاثیرگذار در شکلگیری سینما و تئاتر انقلاب.» بهگفته علیاکبری، فضای آنروزهای حوزه هنری پر از رفاقت و همدلی بود: «آن زمان همه چیز صمیمیتر بود. هرکس، هم بازیگر بود هم گاهی کارگردانی میکرد، هم تهیهکنندگی و حتی گریم. همه در کنار هم یک هدف داشتند. این صمیمیت در آثاری که تولید میشد انعکاس پیدا میکرد و باعث موفقیت کارها میشد. محمد کاسبی هم دقیقا همین روحیه را داشت؛ با تمام وجود مخالف فاصلهگذاری بود. برایش مهم نبود سوپراستار باشد یا اسمش بالای تیتراژ بیاید، مهم این بود که دوستیها و رفاقتها پایدار بماند.» او ادامه میدهد: «کاسبی همیشه میگفت سینما بدون رفاقت، چیزی کم دارد. این اعتقاد باعث شده بود حتی پشت صحنه هم به همه انرژی بدهد. اگر مشکلی پیش میآمد، اولینکسی بود که پا پیش میگذاشت و گره را باز میکرد.»
درخشش در «مریم مقدس» و «خوشرکاب»
یکی از نقاط مشترک علیاکبری و کاسبی، سریال «مریم مقدس» است؛ اثری تاریخی و ماندگار که کاسبی در آن نقش اصلی و دشواری را برعهده داشت. علیاکبری یادآور میشود: «نقش حضرت زکریا نقشی سخت و سنگین بود اما کاسبی به بهترین شکل آن را ایفا کرد. او تمام توانش را برای این نقش گذاشت و نتیجهاش ماندگار شد. همینطور در سریال «خوشرکاب»، که طنز موقعیت بود و مردم به آن علاقه زیادی داشتند، بار زیادی از کار روی دوش او بود. در هر دو پروژه نهتنها بهعنوان بازیگر بلکه بهعنوان یک همراه واقعی برای تیم عمل کرد. همیشه میگفتیم وجودش مثل ستون کار است.» محسن علیاکبری با حسرت ادامه میدهد: «از دستدادن محمد کاسبی برای سینما و تلویزیون خیلی سنگین است. آدمی مثل او بهراحتی تکرار نمیشود. متاسفانه ما همیشه قدر بزرگانمان را بعد از رفتنشان میدانیم. همین امروز هم استاد علی نصیریان در میان ماست اما کمتر به اندازهای که باید از او تقدیر میشود. در مورد مرحوم کاسبی هم همینطور بود. کاش در زمان حیات این عزیزان، از آنها تجلیل کنیم.» به گفته علیاکبری، کاسبی هیچگاه دغدغه مالی در اولویت اولش نبود: «محمد دنبال کار خوب بود، نه دستمزد بالا. برایش مهم بود اثری که در آن حضور دارد ماندگار شود. به فیلمنامه، پیام اثر و تاثیر آن روی مخاطب اهمیت ویژه میداد. واقعا عاشقانه بازی میکرد. پول و قرارداد همیشه مساله بعدیاش بود.» او اضافه میکند: «وقتی وارد پروژهای میشد، میدانستیم که از جان و دل مایه میگذارد. هیچوقت نمیگفت «این سکانس کماهمیت است.» برای او همه نقشها ارزش یکسان داشتند.»
علاقه به تاریخ و قصههای قرآنی
یکی دیگر از ویژگیهای بارز او، انتخاب آگاهانه نقشها بود: «بیشتر علاقهاش به کارهای تاریخی و قرآنی بود. معتقد بود آثار ژانر اجتماعی زودگذر است اما یک اثر قرآنی یا تاریخی ماندگار میشود. وقت میگذاشت، زندگیاش را وقف همان نقش میکرد و به همین دلیل هم کارنامهاش پر از آثار اثرگذار است.» علیاکبری در ادامه تاکید میکند: «کاسبی همیشه میگفت دوست دارم در آثاری بازی کنم که فرزندانم و نسلهای بعدی وقتی میبینند، حس کنند این نقش ارزش دوباره دیدن دارد. همین نگاه باعث میشد از بعضی پروژههای پرزرقوبرق صرفنظر کند.» علیاکبری در پایان میگوید: «محمد کاسبی فقط یک بازیگر نبود، او یک رفیق، یک همسنگر و یک همراه برای همه ما بود. فقدانش جای خالی بزرگی به جا میگذارد اما آنچه از او باقی مانده، نقشی است که در حافظه مردم جاودانه شده است. »
خاطرههای خوش «خوشرکاب»
مریم سعادت، بازیگر شناختهشده تلویزیون و سینما، در غم از دست دادن محمد کاسبی به سختی میتواند کلماتش را پیدا کند. او که در سریالهای ماندگاری چون «خوشرکاب» و «خوشغیرت» در نقش همسر کاسبی مقابل او بازی کرده است، از خاطرات شیرین و صمیمیت مثالزدنی این هنرمند میگوید. «خودم هنوز شوکه هستم. چند روز پیش شنیدم آقای کاسبی در بیمارستان بستری شده است. خیلی تلاش کردم تلفنی پیدا کنم و تماس بگیرم اما نشد. امروز وقتی در اینستاگرامم گشتی زدم، خبر درگذشت ایشان را دیدم. ایبابا... واقعا متاثر شدم. نمیتوانم چیزی بگویم. ناراحت شدم، چون برایم مثل یک فامیل بودند؛ حتی اگر سالها از هم خبر نداشتیم، مهرشان از دل من کم نمیشد.» سعادت در مرور خاطراتش، به تجربه همکاری در سریال خوشرکاب اشاره میکند؛ مجموعهای که هنوز هم در ذهن مخاطبان زنده است: «یکی از بهترین پارتنرهایی که در زندگی کاریام داشتم، محمد کاسبی بود. واقعا بازیگر درجهیکی بود و در کنار خدا بیامرز فتحعلی اویسی، ترکیب کمنظیری ساختیم. خوشرکاب یکی از ماندگارترین کارهای تلویزیون شد و هنوز هم مردم از آن یاد میکنند. این سریال دوران بسیار خوبی برای همه ما بود.» او درباره خلقوخوی کاسبی میگوید: «آقای کاسبی نه فقط با من، که با همه عوامل سریال صمیمی و مهربان بود. خیلی آرام و راحت کارش را میکردند و رابطه دوستانهای با همه داشت. این ویژگی باعث شد همه ما خاطرههای خیلی خوبی از آن روزها داشته باشیم. او فضا را برای همه، حتی جوانترها، امن و صمیمی میکرد؛ این چیزی است که شاید در نسلهای بعدی کمتر دیده شود.»
میراث یک بازیگر مردمی
سعادت خاطرهای از همنسل کاسبی، فتحعلی اویسی، تعریف میکند: «یادم است قبل از اینکه در «بدون شرح» با آقای اویسی همکار شوم، همیشه فکر میکردم از چهرهاش معلوم است کار با او سخت باشد اما وقتی کنارشان قرار گرفتم، دیدم بیآزارترین آدمی است که در کار هنری دیدهام. همیشه آرام، بیصدا، اهل مطالعه و کتابخوانی بود. آقای کاسبی برعکس او بود؛ پرانرژیتر، راحتتر و سرزندهتر. ولی هر دو یک ویژگی مشترک داشتند: احترام و مهربانی با همه.» سعادت درباره جایگاه کاسبی در تلویزیون هم گفت: «آقای کاسبی شاید پرکار نبود اما حضورش همیشه متفاوت و بهیادماندنی بود. مردم او را بیشتر با «خوشرکاب» شناختند، هرچند سالها پیش از آن در کارهای هنری حضور داشت. بعد از خوشرکاب هم هرجا که بود، یک حضور شیرین و دلچسب داشت. همین باعث شد در ذهن همه بهعنوان بازیگری صمیمی، صادق و دوستداشتنی ماندگار شود.» در پایان، مریم سعادت با اندوه از فقدان همکار قدیمیاش میگوید: «برای من هنوز باورش سخت است. انگار یکی از اعضای خانوادهام را از دست دادهام. آقای کاسبی نه فقط یک بازیگر، بلکه یک رفیق واقعی بود. امیدوارم نسل جدید قدر این منش و اخلاق را بداند؛ چون آدمهایی مثل او و اویسی دیگر تکرارشدنی نیستند.»
رحمان و سیروس هنوز در یاد مردم زندهاند
مهران رجبی، بازیگر شناختهشده سینما و تلویزیون، سالها با محمد کاسبی دوستی و همکاری داشت. اولینبار در سریال پرطرفدار «سهدرچهار» مقابل هم قرار گرفتند؛ جایی که او نقش «سیروس» و کاسبی نقش «رحمان» را بازی میکرد. رجبی میگوید هنوز هم بعد از گذشت سالها، مردم وقتی او را میبینند، از سریال و آن زوج خاطرهانگیز یاد میکنند. رجبی در روایت نخستین همکاریاش با کاسبی میگوید: «شروع کار ما و آشناییمان در سریال سهدرچهار بود؛ سریالی ساده، بیریا و دلی که بارهاوبارها توسط ملت ایران دیده شد و هنوز هم مردم آن را تماشا میکنند. آقای کاسبی سرزنده و پرانرژی بودند. نقش رحمان و سیروس کنار هم خیلی گرفت و به دل مردم نشست. »
رکگویی و ایمان بیپروای کاسبی
رجبی درباره ویژگیهای شخصیتی دوستش میگوید: «آقای کاسبی خیلی رک و مؤمن بود. ما مؤمن زیاد داریم اما خیلیها صریح حرف نمیزنند. ایشان با صراحت عقیدهاش را بیان میکرد. میگفت اگر کسی عقیدهای دارد و آن را مطلوب میداند، باید با شجاعت بگوید. وقتی باطل اینهمه پررنگ خودش را تبلیغ میکند، چرا حق باید خجالت بکشد؟ این صراحت و شجاعت در بیان، ویژگی مهم کاسبی بود.» رجبی با لبخند به خاطرات مشترکشان اشاره میکند: «در پشت صحنه سریال همیشه با هم شوخی میکردیم. یک رفاقت واقعی بین ما بود. یادم است یک بار گفت: «مهران! پاشو برویم کنار دریا یک دوری بزنیم؛ با همان لهجه شیرین خودش گفت. از شیرگاه ۷۰ کیلومتر رفتیم تا کنار دریا. سرما شدید بود و فقط هفتهشت دقیقه ماندیم و برگشتیم. در راه برگشت مدام غر میزد که چرا آمدیم! این خاطره برای همیشه در ذهنم ماندگار شد. او حتی در سختیها هم شوخطبعیاش را از دست نمیداد.» رجبی در پایان میگوید: «هنوز هم وقتی در خیابان قدم میزنم، مردم از رحمان و سیروس یاد میکنند. این نشان میدهد سریال سه در چهار و بازی محمد کاسبی چقدر در دل مردم نشست. رفتنش برای من یک فقدان شخصی بزرگ است اما برای مردم هم همینطور؛ چون بازیگری مردمی، صادق و صمیمی بود. »
از جمله افتخارات این هنرمند در سینما و تئاتر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم بدوک
۲. دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم پدر
۳. دریافت تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد سینمای قاره آسیا برای فیلم پدر، ۱۳۷۵ در کشور مالزی
۴. کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد برای فیلم دیوار
۵. بهترین بازیگر مرد برای فیلم جاده لغزنده است در جشنواره سیما در کردستان
۶. لوح تقدیر برای نویسندگی و کارگردانی فیلم شنا در زمستان از جشنواره رشد
۷. بزرگداشت در جشنواره بینالملی سینمای کودکان و نوجوانان در اصفهان
۸. تقدیر در جشنواره سینماحقیقت در یزد برای فیلم مریم مقدس
۹. تندیس جشن نفس (اهدای عضو) برای فیلم آسمان هشتم
۱۰. تقدیر در جشن سینمای تجربی وزارت ارشاد برای فیلم آسمان هشتم
۱۱. بزرگداشت برای فعالیتهای مدیریتی برای تئاتر بعد از انقلاب در تالار وحدت
۱۲. بزرگداشت به عنوان یکی از فعالان تئاتر و سینمای دفاعمقدس در حوزه هنری
۱۳. تندیس ققنوس از جشنواره فیلم و تئاتر دفاع مقدس
۱۴. دریافت لوح تقدیر برای نوشتن نمایشنامههای زالو و بایگانی
۱۵. بزرگداشت در جشنواره فیلم فجر
۱۶. بزرگداشت در مراسم سینمای پس از انقلاب در حوزه هنری
کارنامه یک بازیگر
کارنامه هنری زندهیاد کاسبی، وزین و نشاندهنده یک عمر فعالیت در مسیر هنر است. محمد کاسبی، لیسانس بازیگری و کارگردانی، تئاتر و سینما از دانشکده هنرهای دراماتیک را در سال ۱۳۶۰ دریافت کرد و بعدها مدرک و گواهی درجه ۲ هنر معادل فوقلیسانس و نشان درجه ۱ هنر معادل درجه دکترا را کسب کرد. از جمله فعالیتهای او در عرصه بازیگری و کارگردانی در تئاتر که از ابتدای دهه ۵۰ آغاز شد، میتوان به نمایشهای عنکبوت، شاهسونها، بابا نان داد، بلبل سرگشته، کارول، شهید، غروب روزهای آخر پائیز، مترسکها در شب، مسافران، مرگ در پائیز، در انتظار گودو، در مه بخوان، مهتابی برای محرومین، مدهآ، پهلوان اکبر میمیرد، یک نمایش طولانی، نهضت حروفیه و بایگانی اشاره کرد.
آثار سینمایی و سریالی او عبارتند از: توبه نصوح(۱۳۶۱)، مرگ دیگری(۱۳۶۱)، استعاذه(۱۳۶۲)، دوچشم بیسو(۱۳۶۲)، هودج(۱۳۶۲)، زنگها(۱۳۶۳)، بایکوت (۱۳۶۴)، قاصد(۱۳۶۵)، بحران(۱۳۶۶)؛ امروز فلسطین(۱۳۶۷)، شنا در زمستان(۱۳۶۷) نویسنده و کارگردان، بدوک(۱۳۷۰)، پناهنده(۱۳۷۲)، حمله به اچ۳(۱۳۷۳)، دایره سرخ(۱۳۷۳)، برادههای خورشید(۱۳۷۴)، پدر(۱۳۷۴)، کمین(۱۳۷۴)، دنیای وارونه(۱۳۷۵)، همسفر، مسافر(۱۳۷۶)، مریم مقدس(۱۳۷۸)، سریال دلبر آهنی(۱۳۷۹)، عزیزم من کوک نیستم(۱۳۸۰)، سریال زمانی برای خاکستر(۱۳۸۱)، سریال معما(۱۳۸۱)، سریال خوشرکاب(۱۳۸۱)، سریال oمثبت (۱۳۸۲)، سریال کاکتوس۳ (۱۳۸۳)، سریال روح مهربان(۱۳۸۳)، سریال خوشغیرت(۱۳۸۳)، عروسک فرنگی(۱۳۸۴)، سریال پای پیاده (۱۳۸۴)، نیمایوشیج(۱۳۸۵)، سریال صاحبدلان(۱۳۸۵)، سریال تاصبح(۱۳۸۵)، دیوار(۱۳۸۶)، سریال سرنوشت (۱۳۸۶)، سریال سهدرچهار(۱۳۸۶)، نطفه شوم(۱۳۸۷)، ماه روی سکو(۱۳۸۷)، قتل هرگز(۱۳۸۷)، پسرها سرباز بهدنیا نمیآیند(۱۳۸۷)، آخرین سرقت(۱۳۸۷)، نفوذی(۱۳۸۷)، سریال لطفا دور نزنیم(۱۳۸۸)، تاحضور(۱۳۸۸)، نزدیکتر بیا(۱۳۸۸)، سریال زنبابا(۱۳۸۸)، یکبام و دوهوا(۱۳۸۹)، آسمان هشتم(۱۳۸۹)، بدون اجازه(۱۳۸۹)، سریال خوشنشینها(۱۳۸۹)، سریال سه دونگ، سه دونگ(۱۳۹۰)، سریال فراموشی(۱۳۹۰)، یاور(۱۳۹۱)، سریال خوب، بد، زشت(۱۳۹۲)، سریال همسفر خورشید(۱۳۹۳)، سریال حانیه(۱۳۹۳)، رفقای خوب(۱۳۹۴)، همهجا آب بود، همهجا نور بود(۱۳۹۴)، رفقای خوب(۱۳۹۳)، کمی آنسوتر(۱۳۹۳)، جاده لغزنده است(۱۳۹۴)، امپراطور جهنم(۱۳۹۵)، سریال بچهمهندس(۱۳۹۶)، سریال سر دلبران(۱۳۹۶)، ترانههای آتش(۱۳۹۷) و سریال دادستان(۱۳۹۹).
همچنین او نویسندگی، کارگردانی، تدوین و بازیگری سریالی بهنام «شتهها» را در کارنامه داشت که شش قسمت آن در حوزه هنری ساخته شد ولی بهدلیل نشاندادن واقعیتهای اجتماعی از ادامه ساخت آن توسط شهردار وقت تهران جلوگیری شد. کاسبی همچنین سالها فعالیت در دوبلوری فیلم و گویندگی در برنامههای رادیویی را نیز در کارنامه دارد.