درباره کتاب «خسوف در بیروت» که به تازگی منتشر شده است 

بهترین اسم برای روایت تشییع سیدحسن

پنجم اسفند۱۴۰۳من یکی ازخوشبخت‌ترین آدم‌های روی زمین بودم.آن ‌روز یکی ازبهترین روزهای خدا بود و من در بهترین و بایسته‌ترین جای ممکن می‌بودم،یکی ازآن چند میلیون نفری بودم که روی آسفالت سرد خیابان‌های بیروت، با چشم اشکبار و دلی پر امید افتاده بودنددنبال دو تابوت زردپوش تادوسیددبیرکل شهیدحزب‌الله را درقه کنند تا بهشت.
کد خبر: ۱۵۲۱۶۹۰
نویسنده حسین شرفخانلو - نویسنده
بهترین اسم برای روایت تشییع سیدحسن
 
شرح مفصل ماجرای آنچه در تشییع مقتدرانه‌‌ دو شهید‌ نستوه‌ را مفصلا در کتابی که زیر چاپ است نوشته‌ام و این چند خط را نه برای آن کتاب هنوز به دنیا نیامده که برای کتابی حاوی روایت جمعی از حاضران ایرانی و لبنانی در تشییع نوشته‌اند می‌نویسم؛ کتابی که بخت یارش بود و به ایام اولین سالگرد شهادت آقا سیدحسن رسید و به‌دست من هم. 
«خسوف در بیروت» محصول پیگیری مهدی قزلی، روایتی است از ۱۷نفری که پای پیاده پشت سر کامیون حامل پیکر دو سید شهید راه افتادند و آن ‌روز کسی چه می‌دانست قرار است قبل از یک‌سالگی فراق سید، جنگی تمام‌عیار با اشرار صهیونی را پشت سر گذاشته باشیم و روایت‌مان از تشییع، آلوده به تجربه‌‌ زیسته درجنگی باشد که تا داخل مرزهای‌مان کشیده شدوجای خالی سید را بیشتر عیان کرد.رنگین‌کمان روایت‌های ‌خسوف در بیروت‌ که «به‌نشر» منتشرش کرده است، از مستندساز و طراح گرافیک را دربرمی‌گیرد تا ایرانی و لبنانی و نیز کسی که از لندن خودش را به تشییع رسانده و وقتی پوستر رونمایی کتاب منتشر شد و عکس آن بنده خدا که از لندن آمده بود و روایتش را درکتاب نوشته بود کنارعکس من و۱۵نفر دیگر منتشر شد، یادم آمد جوانی‌هایم که روزی از روزهای سرد پاییز درسال‌های انتهایی دهه ۷۰، بعد از نماز جمعه علیه سیاست‌های فرهنگی او شعار دادیم و آن ‌روز اگر جام آینده‌نما داشتم و می‌دیدم که سه دهه بعد، من و آن بنده خدا_ که آن روزها وزیر بود و ما به عملکرد او ایراد شکلی و ماهوی و شرعی و قانونی داشتیم_ قرار است مشترکا کتابی بنویسیم راجع به شهادت و تشییع یکی از عمودهای گفتمان انقلاب، بی‌شک یا آن جام آینده‌نما را می‌شکستم یا خودم را ‌ یا هر دو را؛ و عجبا از کوچکی دنیا و جابه‌جایی دل‌ها و عزم‌ها و اراده‌ها و ارادت‌ها. مگر غیر از سیدحسن که توانسته بود لبنان هفت‌رنگ را یک‌دله کند علیه صهیونیسم، کسی می‌توانست این ۱۷تن و آن میلیون‌ها تن را در آن روز تاریخی، گرد هم به اشک بنشاند؟ 
الغرض، ‌خسوف در بیروت‌ بهترین اسم ممکن است برای روایت تشییع سیدحسن. خسوف یعنی چیزی موقتا جلوی نور ماه را گرفته و این یکی از علائم قدرت خداست که یادمان بیندازد، ماه هر قدر هم پرنور، می‌شود که کدر شود و باید حین گرفتگی آن، خدا را یاد کرد به رکوع مکرر صلات آیات، آن‌قدر که باز نور به ماه برگردد. خسوف موقت است و اراده‌ و نظم خدا، در طلوع مجدد «ماه» است. یعنی که کدورت از روی ماه خواهد رفت و نورش دوباره بیروت را و دنیا را پر‌خواهد کرد‌ ان‌شاءالله. یعنی که حتی با وجود شهادت سید، ‌حزب‌الله زنده است‌ و خسوف که تمام شد، دوباره جان نو خواهد گرفت و باز بلای شب تار و جمود جهود خواهد شد. 
پی‌نوشت:‌ کتاب «خسوف در بیروت» یک مجموعه روایی و خاطره‌نگارانه است که به مناسبت سالگرد شهادت سیدحسن نصرالله‌ دبیرکل حزب‌الله لبنان منتشر شده. این کتاب روایت‌های شخصی و تجربیات ۱۷نویسنده و ناظر از مراسم تشییع میلیونی او در بیروت را گردآوری کرده و تصویری انسانی و عاطفی از این رویداد ارائه می‌دهد. عنوان کتاب به مفهوم «خسوف» (ماه‌گرفتگی) اشاره دارد که نمادی از تاریکی و فقدان عمیق است‌ اما همزمان به حماسه و مقاومت مردمی گره خورده. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰