جام جم درگزارشی به بررسی گوشههایی ازاین تاریخ میپردازدکه کمتر در رسانههای جریان اصلی مورد توجه قرار گرفته اما تأثیرات عمیقی بر زندگی میلیونها نفر داشته است. یکی از تاریکترین صفحات تاریخ آمریکا، آزمایشهای هستهای گسترده در جزایر مارشال بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۸ است. در این دوره، آمریکا بیش از ۶۰ انفجار هستهای در منطقه اقیانوس آرام انجام داد. این آزمایشها، بدون توجه به سلامت ساکنان بومی، منجر به آلودگی شدید محیطزیست، افزایش بیماریهای سرطانی و آوارگی گسترده شد. ساکنان جزایر، بدون اطلاع از خطرات تشعشعات، بهعنوان سوژههای ناخواسته آزمایشهای انسانی مورد استفاده قرار گرفتند. گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد که اثرات این آزمایشها همچنان بر نسلهای بعدی ساکنان تأثیر دارد ازجمله افزایش نرخ نقصهای مادرزادی. این اقدامات، نمونهای از بیتوجهی آمریکا به حقوق جوامع بومی درراستای اهداف نظامی است. درجنایتی دیگردردهههای ۱۹۷۰و۱۹۸۰، آمریکا نقشی کلیدی در حمایت غیرمستقیم از رژیم آپارتاید آفریقایجنوبی ایفا کرد. درحالیکه جامعه جهانی تحریمهایی علیه این رژیم بهدلیل سیاستهای تبعیض نژادی اعمال کرده بود، شرکتهای آمریکایی با ادامه تجارت و سرمایهگذاری در این کشور، به تداوم سرکوب مردم سیاهپوست کمک کردند. اسناد تاریخی نشان میدهد فناوریهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا در اختیار رژیم آپارتاید قرار گرفت که برای سرکوب اعتراضات مردمی و زندانی کردن فعالان ضدآپارتاید، ازجمله نلسون ماندلا استفاده شد.
آزمایشهای هستهای در جزایر مارشال
یکی از تاریکترین صفحات تاریخ آمریکا، آزمایشهای هستهای گسترده در جزایر مارشال بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۸ است. در این دوره، آمریکا بیش از ۶۰ انفجار هستهای در منطقه اقیانوس آرام انجام داد. این آزمایشها، بدون توجه به سلامت ساکنان بومی، منجر به آلودگی شدید محیطزیست، افزایش بیماریهای سرطانی و آوارگی گسترده شد. ساکنان جزایر، بدون اطلاع از خطرات تشعشعات، بهعنوان سوژههای ناخواسته آزمایشهای انسانی مورد استفاده قرار گرفتند. گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد که اثرات این آزمایشها همچنان بر نسلهای بعدی ساکنان تأثیر دارد ازجمله افزایش نرخ نقصهای مادرزادی. این اقدامات، نمونهای از بیتوجهی آمریکا به حقوق جوامع بومی در راستای اهداف نظامی است.
حمایت از رژیم آپارتاید در آفریقایجنوبی
در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، آمریکا نقشی کلیدی در حمایت غیرمستقیم از رژیم آپارتاید آفریقایجنوبی ایفا کرد. در حالیکه جامعه جهانی تحریمهایی علیه این رژیم بهدلیل سیاستهای تبعیض نژادی اعمال کرده بود، شرکتهای آمریکایی با ادامه تجارت و سرمایهگذاری در این کشور، به تداوم سرکوب مردم سیاهپوست کمک کردند. اسناد تاریخی نشان میدهد فناوریهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا در اختیار رژیم آپارتاید قرار گرفت که برای سرکوب اعتراضات مردمی و زندانی کردن فعالان ضدآپارتاید، ازجمله نلسون ماندلا استفاده شد. این حمایت، نه فقط به طولانی شدن رژیم تبعیضآمیز کمک کرد بلکه چهرهای دوگانه از سیاست خارجی آمریکا را نشان داد که ادعای دفاع از حقوق بشر را با منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی در تضاد قرار میداد.
مداخله در اندونزی
یکی دیگر از نمونههای اقدامات آمریکا، نقش این کشور در بیثباتی اندونزی در دهه ۱۹۶۰ بود. آمریکا با حمایت از کودتای نظامی علیه دولت سوکارنو، زمینهساز سرکوب گستردهای شد که به کشتار صدها هزار نفر انجامید. سازمان سیا با ارائه فهرستهایی از افراد مظنون به کمونیسم، به ارتش اندونزی کمک کرد تا مخالفان سیاسی را حذف کند. این عملیات که با حمایت مالی و لجستیکی آمریکا انجام شد، نه فقط دولت قانونی را سرنگون کرد بلکه جامعه اندونزی را برای دههها درگیر خشونت و بیثباتی کرد. این مداخله نمونهای از استفاده آمریکا از ابزارهای اطلاعاتی برای پیشبرد منافع خود به قیمت جان انسانهاست.
مداخله در سومالی
در اوایل دهه ۱۹۹۰، آمریکا عملیاتی نظامی با نام «بازسازی امید» را در سومالی آغاز کرد که قرار بود به بحران انسانی در این کشور پایان دهد اما این مداخله بهسرعت به فاجعهای تبدیل شد. بمبارانهای گسترده و درگیریهای نظامی، صدها غیرنظامی را کشت و زیرساختهای شکننده سومالی را نابود کرد. به گزارش سازمانهای بینالمللی، این عملیات نه فقط نتوانست صلح را برقرار کند بلکه با تشدید هرجومرج، زمینهساز قدرتگیری گروههای شبهنظامی شد که تا امروز این کشور را درگیر بیثباتی کردهاند. این مداخله نشان داد چگونه اهداف ظاهرا بشردوستانه آمریکا میتوانند به نتایج ویرانگر منجر شوند، در حالیکه هزینه انسانی آنها بر دوش مردم محلی میافتد.
بیثباتی در هائیتی
هائیتی یکی از فقیرترین کشورهای نیمکره غربی، بارها قربانی مداخلات آمریکا شده است. آمریکا در قرن بیستم، با حمایت از دیکتاتورهای فاسد مانند خاندان دووالیه، به سرکوب مردم هائیتی و نابودی اقتصاد این کشور کمک کرد. کودتاهای مورد حمایت آمریکا و اشغال نظامی این کشور در سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۳۴، هائیتی را به آزمایشگاهی برای سیاستهای استعماری تبدیل کرد. این مداخلات، با غارت منابع طبیعی و تحمیل رژیمهای وابسته، فقر و بیثباتی را در هائیتی نهادینه کرد. حتی در دهههای اخیر، دخالتهای آمریکا در امور سیاسی هائیتی، ازجمله حمایت از دولتهای غیرمنتخب، مانع از توسعه پایدار این کشور شده و مردم آن را در چرخهای از محرومیت گرفتار کرده است.
تحریمهای فلجکننده علیه کوبا
از دهه ۱۹۶۰، آمریکا تحریمهای اقتصادی سختی علیه کوبا اعمال کرد که زندگی میلیونها نفر را تحتتأثیر قرار داد. این تحریمها که به بهانه فشار سیاسی وضع شدند، دسترسی مردم کوبا به نیازهای اساسی مانند دارو، غذا و فناوری را محدود کردند. گزارشهای سازمان ملل این تحریمها را نقض آشکار حقوق بشر توصیف کرده. زیرا تأثیرات آنها بهویژه بر کودکان، سالمندان و بیماران شدید بوده است. این سیاست، نمونهای از استفاده آمریکا از ابزارهای اقتصادی برای تضعیف دولتهای مستقل است، در حالیکه بار اصلی این فشارها بر دوش مردم عادی افتاده. حتی پس از دههها، این تحریمها همچنان ادامه دارد و کوبا را در تنگنای اقتصادی نگه داشته است بدون اینکه به اهداف سیاسی ادعایی آمریکا دست یابد.
تخریب زیستمحیطی و آزمایشهای هستهای
علاوه بر مداخلات نظامی و اقتصادی، سیاستهای زیستمحیطی آمریکا نیز کارنامهای تاریک دارد. علاوه بر این، آمریکا با خروج از توافقهای بینالمللی مانند پیمان کیوتو و توافق پاریس، تعهد خود به حفاظت از محیطزیست جهانی را زیر سؤال برده است. فعالیت شرکتهای آمریکایی در استخراج منابع طبیعی در کشورهای در حال توسعه نیز با تخریب جنگلها و آلودگی آبها، اثرات مخربی بر اکوسیستمهای محلی داشته است. این اقدامات نشاندهنده اولویت منافع اقتصادی آمریکا بر سلامت سیاره و ساکنان آن است.
ضرورت بازخوانی تاریخ
کارنامه آمریکا در جهان - از آزمایشهای هستهای غیرانسانی در جزایر مارشال تا حمایت از رژیمهای سرکوبگر در آفریقایجنوبی، اندونزی و هائیتی و همچنین تحریمهای فلجکننده علیه کوبا- نشاندهنده الگویی از سلطهجویی است که اغلب با بهانههای بشردوستانه یا دموکراتیک توجیه شده. این اقدامات که با نقض حقوق بشر و تخریب محیطزیست همراه بوده، چهرهای از آمریکا را نمایان میکند که با ادعاهای آن بهعنوان مدافع آزادی در تضاد است. تاریخ این مداخلات، نه فقط بهدلیل تعداد قربانیان بلکه به سبب تأثیرات بلندمدت بر جوامع و کشورها، شایسته توجه و بررسی دقیق است. شناخت این گذشته، گامی اساسی برای درک ریشههای بیثباتی کنونی در بسیاری از نقاط جهان است.
دعوت به مقاومت و آگاهی
ملتهای جهان، بهویژه کشورهایی که مستقیما از سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا آسیب دیدهاند، نیاز دارند این تاریخ را بازخوانی کنند و از آن عبرت بگیرند. مقاومت در برابر سلطهگری، نه به معنای دشمنی با مردم آمریکا، بلکه به معنای ایستادگی در برابر سیستمی است که منافع خود را بر حقوق دیگران ترجیح میدهد. آگاهی عمومی، افشای حقایق و تقویت استقلال ملی ابزارهایی است که میتواند از بازتولید این چرخه ویرانی جلوگیری کند. آیندهای عادلانهتر، تنها با شناخت این تاریخ و تلاش برای تغییر الگوهای سلطه ممکن خواهد بود.