در این سالها برخی از مجسمههای عمدتا سفالی این هنرمند در سطح شهر نصب شدهاند. «حدیث کساء» را میتوان تازهترین اثر او قلمداد کرد که در ماههای اخیر در حوزه هنری نصب شده است. با او درباره این اثر به گفتوگو نشستهایم.
با توجه به اینکه مجسمه حدیث کساء در ماههای اخیر به مرحله نصب و بهرهبرداری رسید، درباره ایده شکلگیری این اثر بگویید.
من از گذشته، به اساطیر علاقه زیادی داشتم و در این زمینه آثاری هم دارم، کما اینکه سالها پیش «هفت شهر عشق» عطار را کار کردم یا همینطور آثاری چون ارمیای بنفش و بانوی آب که در تاریخ ما از جایگاه اسطورهای برخوردارند، ولی حدیث کساء همیشه برای من جایگاه خاصی داشت، شاید به این خاطر که به شکل داستانی نقل شده و موضوع آن برای خود من از جذابیت زیادی برخوردار بوده است. استاد حمیدی بهعنوان دایرهالمعارف هنر معاصر یکی از استادان خوب من در سالهای گذشته بود و درسهای زیادی از ایشان آموختم. وقتی ایشان فوت کرد، احساس کردم هنرمندی از میان ما رفت که حجم انبوهی از معلومات را با خود برد و به قول معروف «چقدر زود دیر شد! » روزی که از مراسم تشییع ایشان برگشتم، تصمیم گرفتم با موضوع حدیث کساء به خلق اثر بپردازم. با وجود اینکه او بیشتر بهعنوان نقاش مدرن در هنر تجسمی ایران شناخته میشود، ولی انسانی معنوی بود و من با انجام این کار درواقع خواستم ادای دین کرده باشم. خاطرم هست نوروز سال ۱۳۸۱ به همراه گروهی از شاگردانم، ساخت این کار را شروع کردیم. از همان روز اول میدانستم که این پروژه عظیم و زمانبری خواهد بود. ما کار را با گل شروع کردیم و در طول این مسیر، با اتفاقات جالبی روبهرو شدیم. ساخت اثری با درونمایه حدیث کساء واقعا دشوار بود، بهخصوص چون به سوژهای مذهبی اشاره داشت، طراحی آن یکسال تمام طول کشید.
فکر میکنم چون میخواستید قداستی که در ورای این حدیث وجود دارد بهخوبی در کار متجلی شود، دچار وسواس و باریکبینی شدید.
دقیقا همینطور است. حتی در میانه کار متوجه شدم اثر دارد به سمت رئالشدن میرود و من این را نمیخواستم. هدفم این بود وقتی مخاطب به کار نگاه میکند، ابعاد معنوی و روحانی آن به او منتقل شود.
چرا بازه زمانی رونمایی و نصب این اثر چندین سال به طول انجامید؟
اصولا ساخت مجسمه و سفال در قیاس با دیگر شاخههای هنر تجسمی زمان بیشتری میطلبد. این کار شامل ۱۲قطعه بود و دو قطعه آخر آن بهدلیل دارا بودن ابعاد بزرگ، باید موقع قرارگرفتن در کوره دو قسمت میشد و هنگام رونمایی، دوباره آنها را به هم وصل میکردیم.
اگر اشتباه نکنم این دومین اثر شما در این سالهاست که در حوزه هنری نصب میشود.
بله، پیش از این هم کاری با عنوان «باغ بهشت» را ارائه کردم که حوزه هنری آن را خریداری کرده ولی هنوز نصب نشده است. پیشنهاد نصب حدیث کساء در حوزه هنری هم از طرف خود من مطرح شد، چون فکر میکردم آنجا از جهات مختلف میتواند برای نمایش اثر مناسب باشد و امروز هم شخصا از نصب آن در این مکان رضایت دارم. موضوع حدیث کساء، جهانی است و نهتنها پنج تن مقدس که سه نسل را در بر میگیرد. میتوان گفت نوعی مهربانی و مهرورزی در بطن این کار وجود دارد که امیدوارم بیننده هم با تماشای اثر، چنین مؤلفههایی را دریابد.
برخی ازهنرمندان بر این باورند با وجود آنکه نصب آثار هنری، ازمجسمه وحجم گرفته تا سفال درسطح شهر، میتواند به ارتقای سطح زیبایی بصری و تصویری شهروندان منجر شود، ولی چندان که باید نسبت به جانمایی و نصب این آثار دقت زیادی صورت نمیگیرد. شما چقدر با این مسأله موافق هستید؟
در این زمینه معتقدم درحالحاضر تهران به لحاظ ساختار و جانمایی مجسمه و سفال، بدترین شهر و مشهد از این منظر بهترین شهر است. ضمن اینکه باید به این مسأله هم توجه داشت که تولید آثار حجم و سفال اساسا هزینهبر است و شکلگیری آن بدون سفارشدهنده ممکن نیست. از سوی دیگر، در ماههای اخیر قیمت مصالح در حیطههای سفال و مجسمه افزایش یافته است، بهطوریکه امروز، گل که عنصر اصلی در سفال بهشمار میرود، از قیمت سرسامآوری برخوردار است. هنرمند نمیتواندوقتی اثری ارائه میدهد دربهکارگیری گل قناعت کند.درمجموع،ساخت اثر برای فضاهای شهری با فرازونشیبهای زیادی مواجه است و مشکلات عدیدهای بر سر راه هنرمند قرار دارد. همانطور که اشاره کردم، مهمترین کارکرد مجسمه و سفال و اساسا اثر هنری این است که در معرض دید عموم قرار بگیرد و تحقق این امر بهخصوص درباره مجسمه و سفال نیازمند حمایت و توجه بیشتری از سوی دستاندرکاران امر است.
شما درحالحاضر جایگاه سفال را چطور ارزیابی میکنید؟
بهعنوان هنرمندی که ۵۰سال است دارم کار سفال میکنم و جزو چند نفر اولی بودم که سفال را به معنای هنر ارائه دادم، نه شکلوشمایل کاربردی و مصرفی، فکر میکنم این حیطه آنطور که باید دیده نشده است. هنوز وقتی صحبت از سفال میشود، برخیها تصورشان ظروفی است که در این زمینه وجود دارد. درحالیکه حوزه سفال از ظرافتهای ناشناختهای برخوردار است. طبعا سازمان زیباسازی شهر تهران میتواند با نصب آثار بیشتر در سطح شهر، به احیای پیوند میان مردم و کارهایی از ایندست بپردازد. هرچند گاهی به این موضوع اشاره میشود که نصب آثار سفالی ممکن است به آسیبدیدن آنها از سوی مردم منجر شود، اما من این نظر را نمیپذیرم و معتقدم فرهنگ عمومی جامعه در این سالها رشد قابل توجهی داشته است. در واقع، مردم بیشتر تمایل دارند در میادین و خیابانهای اصلی شهر با آثار هنری روبهرو شوند و از آنها لذت ببرند. ضمن اینکه هرقدر تعداد بیشتری کار در این زمینه تولید شود، به تلطیف فضای شهر هم کمک خواهد کرد.
باایناوصاف فکرمیکنید سفال امروز توانسته در مجامع بینالمللی مطرح شود؟
مجسمه و سفال بهرغم ظرفیت گستردهای که دارند، چندان که باید مجالی برای شناخت و معرفی در عرصههای جهانی پیدا نکردهاند، بهویژه سفال که همواره با روح انسانها در ارتباط است. تصور میکنم در این بین، کشورهای دیگر عملکرد موفقیتآمیزتری در معرفی هنرهای سنتی خود داشتهاند. مجسمهسازی ما برای جهانیشدن راه درازی در پیش دارد، ولی کمتر توانستهایم روح سفال هنری را به جهان معرفی کنیم.
ظاهرا مجموعه تازهای را شروع کردهاید.
بله، اخیرا پروژه جدیدی بهنام «باغهای معلق» در دست دارم. مواد کار جدیدم آینه است، با این تفاوت که آینهکاری نیست. در این مجموعه، از آینه بهعنوان یک عنصر بهره نگرفتهام، بلکه آن را بهعنوان نمادی از آب در نظر گرفتهام که در طبیعت منعکس میشود. درواقع، این مجموعه ترکیبی است از آینه و سفال.