ما با بحران مواجه هستیم. جوانان دهه شصتی امروز در ۲۰تا ۲۵ سال آینده به دوره سالمندی میرسند و دیگر جمعیت سالمندی از ۱۰درصد و ۲۰درصد، ناگهان به رشد دو برابری میرسد. این در حالی است که امکانات و خدمات برای سالمندان، کفاف جمعیت فعلی سالمندان را نمیدهد چه برسد به جمعیت دو برابر شده آنها در سالهای پیشرو؛ موضوعی که حسین نحوینژاد، مدیر آسایشگاه سالمندان کهریزک هم آن را تأیید میکند و به جامجم میگوید: «اگر امروز ۱۱میلیون سالمند داریم، در افق ۱۴۳۰، چیزی حدود ۲۰میلیون سالمند خواهیم داشت؛ آن هم در این بازه زمانی بسیار کم. در دنیا و در کشورهای اسکاندیناوی و ژاپن هم اگر میبینیم که جمعیت پیر شده، این اتفاق در یک بازه مثلا یک قرن یا نیم قرن رخ داده نه اینکه در مدت ۲۰سال، جمعیت دو برابر شود!» اتفاقی که در ایران خواهد افتاد.
اصلاح سبک زندگی
در ابتداییترین قدم، لازم است سبک زندگی سالمندان و افراد در آستانه سالمندی را اصلاح کنیم. نباید منتظر باشیم سالمند، ناتوان، پیر و از کارافتاده شود و بعد به فکر درمانش باشیم. چنین پروسهای، هزینه بسیار بالایی میطلبد. پس چه بهتر که پیش از بیمار و ناتوان شدن، آنها را به سمت درست زندگیکردن هدایت کنیم. مسألهای که مدیر آسایشگاه سالمندان کهریزک هم بر آن تأکید دارد و معتقد است بخش زیادی از کمکردن هزینههای افراد در دوره سالمندی برای خودشان و برای جامعه، به روش صحیح زندگی آنها در دوره قبل سالمندی بستگی دارد: «آنوقت است که دیگر کمتر سالمندی نیازمند تخت و ویلچر میشود و از انواع و اقسام بیماریهای سالمندی مانند سرطانها، مشکلات عضلات و استخوان، فشار خون بالا، دیابت، بیماریهای قلبی_عروقی، سکته مغزی و... دور میماند. طبیعتا چنین سالمند سالمی، نیاز کمتری به خدمات درمانی و پزشکی دارد.» تغذیه صحیح، فعالیتهای ذهنی، جسمی و... ازجمله سبک زندگی سالمی است که میتواند افراد را در سنین سالمندی سرپا نگه دارد و آنها را یکشبه از پا نیندازد و نیازمند مراکز نگهداری، بیمارستانها، شرکتهای بیمه و... نکند.
بیمهای برای پیشگیری
اگر میخواهیم دردسرهای این بحران سالمندی که همه از آن حرف میزنند، گریبانمان را نگیرد، لازم است بیش از هرچیز، به بیمهشدن خدمات پیشگیری بها بدهیم. موضوعی که نحوینژاد، معاون سابق بهزیستی کشور نیز به آن اشاره میکند و از توجه ویژه به طب پیشگیری میگوید: «اگر بیمههایمان، بهویژه بیمه سلامت و بیمههای بهداشت و درمان را مجاب کنیم که فقط رویکردهایی مانند درمان، اتاق عمل، شیمیدرمانی و... نداشته باشند و پیشگیری را هم جزو اولویتهایشان قرار دهند، میتوانیم مانع بروز بخش قابلتوجهی از عوارض این بحران شویم.» به همین دلیل است که کارشناسان روی ضرورت پیشگیری تأکید میکنند.
نحوینژاد ادامه میدهد: «بهتر است برای سالمندان دورههایی برای غربالگری و آزمایشات مختلف را ضروری کنیم. مثلا سرطان کولون، یکی از سرطانهای رایج در مردان است که درمان آن هزینه بسیار زیادی ایجاد میکند و در نهایت به مرگ منجر میشود. این در حالی است که از ۵۰سالگی به بعد و با یک آزمایش ساده دستگاه گوارش هر سه سال یکبار، میتوانیم در مراحل اولیه بیماری، متوجه و مانع پیشروی آن شویم.»
معاینات دورهای چشم، کلیه و... هم میتواند از شدت ناتوانی سالمندان بکاهد و بار بزرگی از مشکلات اقتصادی، اجتماعی، روانی و... سالمندان را از دوش خودشان، خانوادهشان و اجتماع بردارد. اما در عمل چه اتفاقی افتاده است: «در حال حاضر، حاکمیت سیستمهای بهداشتی و درمانی به دست پزشکان است و بیمهها هم در این دام افتادهاند و فقط دنبال این هستند که هزینههای درمان را بپردازند. چنانچه ما نمیبینیم که مثلا بیمهای عنوان کند برای خانمها و آقایان در بازه سنی مشخص، سالی یکبار، معاینه رایگان در نظر گرفتهام که از سرطان با ریسکهای بالا دور بمانند.»
فقط برای تو
سالمند خوابش نمیبرد، درد دارد، تنهاست. پزشک عمومی یک دارو برای خواب و داروی دیگری برای دردش تجویز میکند و همهچیز همانجا تمام میشود. سالمند میماند و داروهایی که حتی نمیداند آنها را چطور و چه وقتی مصرف کند. چنین وضعیتی، وقتی اهمیت پیدا میکند که میبینیم بیمارستان اختصاصی کودکان به تعداد بالا در کشور وجود دارد ولی بیمارستان اختصاصی برای سالمندان نداریم! یا چطور ممکن است که تعداد پزشک متخصص کودک زیاد باشد اما تعداد متخصصان سالمندان در کشور به ۱۰۰نفر هم نرسد؟ شاید چون از ابتدا این نگاه را نداشتیم که سالمند هم مانند کودک، ساختار و فیزیولوژیک متفاوت و نیازهای خاص خودش را دارد: «اگر این نگاه ادامه پیدا کند، زمانی که جمعیت سالمند بر جمعیت جوان کشور غلبه کند، با معضلات جبرانناپذیری روبهرو خواهیم بود.» در چنین شرایطی، با مرگومیر بالای سالمندان، آسیبهای روانی در خانوادهها و... مواجه خواهیم شد.
اجتماعدرمانی
حضور سالمندان در جامعه میتواند حال روحی و حتی جسمی آنها را ارتقا دهد اما میزان دسترسیپذیری شهر برای سالمندان تقریبا در کمترین حالت ممکن است! سالمند باید بتواند در شهر تردد کند، از امکانات جامعه بهرهمند شود همچنین به مسجد، کانونهای فرهنگی، کتابخانه و... برود. باید بتواند همراه با نوهاش در خیابانها رفتوآمد کند. این در حالی است که در تهران و بسیاری از شهرهای دیگر، رفتوآمد برای افراد سالمند و کمتوان، تقریبا امکانپذیر نیست: «بدیهیترینش این است که اگر بخواهد به سرویس بهداشتی برود، باید کیلومترها پیادهروی کند تا به یک سرویس بهداشتی برسد.» نحوینژاد معتقد است چنین اتفاقی یعنی شهر آماده پذیرش حضور سالمند نیست: «جامعه به او میگوید از خانه بیرون نیا! بیرون نیامدن از خانه هم یعنی مریضی، افسردگی، مشکلات عصبی، آلزایمر. یعنی تنش در خانواده!» اگر کسی به فکر سالمندی که آدرس خانهاش را گم کرده نیست، اگر نوبتدهی مخصوص سالمندان در بانک و ادارات دولتی تعبیه نشده، اگر کسی پلههای طولانی و بلندبالای مراکز و سازمانها را نمیبیند، اگر سالمندان به جای حضور در پای صندوقهای انتخابات و استفاده از توان و نیروهایشان در مشارکتهای اجتماعی، خانهنشین شدهاند و... یعنی سالمندان دیده نشدهاند و جمعیت دو برابری آنها هم دیده نخواهد شد.
نیاز به مراقب متخصص
نیاز به نیروی متخصص و آموزشدیده برای نگهداری از سالمند، از دیگر ضرورتهای جمعیت سالمند است اما آنچه امروز میبینیم این است که مراکز مراقبت، کفاف حمایت از جمعیت فعلی را نمیدهند و اگر فکری برای افزایش این مراکز و آموزش نیروهای متخصص نکنیم، شرایط ۲۰سال آینده بسیار ناباور است. رئیس پیشین شورای سالمندی در گفتوگو با جامجم از ضرورت سرمایهگذاری برای کیفیت زندگی سالمندان میگوید: «زمانی همه به این نتیجه رسیدند که در تهران اگر زمین را حفر نکنیم و مترو نسازیم، در سالهای آینده مردم نمیتوانند در خیابانها تردد داشته باشند. آن موقع هزینه کردیم و امروز نتیجهاش را میبینیم. درباره جمعیت سالمند هم باید این سرمایهگذاری را انجام بدهیم و ظرفیتسازی انجام بدهیم.» البته که بخش قابلتوجهی از این ظرفیتسازی به تربیت مراقب برمیگردد؛ مراقبانی که میتوانند در تمام دانشگاههای علوم پزشکی آموزش ببیند ولی امروز این اتفاق نمیافتد و تنها یک دانشگاه است که رشته طب سالمندی دارد.
از طرف دیگر، اینطور که دکتر نحوینژاد میگوید خدمات بیمهای تنها شامل مراجعه به پزشک، خرید دارو و اعمال جراحی و... است در حالی که هیچ بیمهای، پاسخگوی هزینههای نگهداری از سالمندانی که دچار بیماری نشدهاند و تنها به نگهداری و رسیدگی نیاز دارند نیستند: «با ادامه این وضعیت، نظام مراقبت سالمندان در ایران رشد نمیکند. زیرا وابسته به نهادهای دولتی مثل بهزیستی یا کمیته امداد امام خمینی و... بوده که تعدادشان هم معدود است. در حال حاضر، تعداد کل تختهای نگهداری سالمندان ناتوان در ایران، به ۲۰هزار تخت هم نمیرسد. در حالی که همین امروز، ما چیزی حدود ۵/۱میلیون سالمند داریم که نیاز به مراقبت نسبی یا دائمی دارند و نمیتوانیم آنها را به حال خودشان رها کنیم.»