پویانمایی ابزاری برای دیپلماسی

از زمانی که انیمیشن‌سازی در ایران به‌صورت جدی دنبال شد و شرکت‌های خصوصی پای کار آمدند، هویت و هویت‌سازی همیشه یکی از پایه‌های اصلی پویانمایی در ایران بوده، موضوع مهمی که هرچقدر برای آن تلاش شود باز‌هم کم است اما آنچه اهمیت دارد نوع پرداختن به این‌سری موضوعات است. آیا صرف این‌که پوشش قهرمان اثر، برگرفته از یک قوم یا جغرافیای خاص یا لوکیشن اثر در گوشه‌ای از کشور ایران باشد، کفایت می‌کند؟
از زمانی که انیمیشن‌سازی در ایران به‌صورت جدی دنبال شد و شرکت‌های خصوصی پای کار آمدند، هویت و هویت‌سازی همیشه یکی از پایه‌های اصلی پویانمایی در ایران بوده، موضوع مهمی که هرچقدر برای آن تلاش شود باز‌هم کم است اما آنچه اهمیت دارد نوع پرداختن به این‌سری موضوعات است. آیا صرف این‌که پوشش قهرمان اثر، برگرفته از یک قوم یا جغرافیای خاص یا لوکیشن اثر در گوشه‌ای از کشور ایران باشد، کفایت می‌کند؟
کد خبر: ۱۵۰۱۲۲۷
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
برای رسیدن به پاسخ بهتر است سری به مشهور‌ترین کمپانی انیمیشن‌سازی یعنی والت‌دیزنی بزنیم؛ چراکه این کمپانی شهرت و موفقیت امروز خود را مرهون استفاده به‌جا از فرهنگ‌های سراسر جهان است و می‌تواند الگویی برای دست‌اندرکاران انیمیشن در ایران شود.کمپانی دیزنی با بهره‌گیری از داستان‌های متنوع فرهنگی از سراسر جهان توانسته به یکی از موفق‌ترین کمپانی‌های سرگرمی تبدیل شود. این استراتژی با گسترش دامنه فرد از داستان‌های اروپایی به‌سمت افسانه‌های خاورمیانه، آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، نه‌تنها بازارهای جدیدی را برای این کمپانی گشوده، بلکه باعث غنای فرهنگی آثار آن شده است. این گزارش به بررسی چگونگی استفاده دیزنی از داستان‌های متنوع فرهنگی و تأثیر آن بر موفقیت تجاری، فرهنگی و جهانی این کمپانی می‌پردازد. نتایج نشان می‌دهد که این رویکرد، علی‌رغم چالش‌های بازنمایی فرهنگی، نقش مهمی در تبدیل دیزنی به یک برند جهانی با مخاطبان متنوع داشته است. 
 
والت دیزنی‌؛ بازوی فرهنگی دولت
کمپانی دیزنی فعالیت خود رابا اقتباس ازداستان‌های اروپایی آغاز کرد اما به‌تدریج دامنه منابع الهام خود را به سایر فرهنگ‌ها گسترش داد. درابتدا، انیمیشن‌های کلاسیک دیزنی مانند «سفیدبرفی و هفت‌کوتوله» (۱۹۳۷)، «سیندرلا» (۱۹۵۰) و «زیبای خفته» (۱۹۵۹) همگی ریشه در ادبیات و افسانه‌های اروپایی داشتند. این آثار اگرچه همگی برگرفته از ادبیات اروپایی مانند کتاب «برادران‌گِریم» هستند اما آن‌چنان ماندگار شده‌اند که اکنون بخشی از تاریخ و فرهنگ آمریکا به‌حساب می‌آیند. ضمنا این آثار اگرچه موفقیت‌های بزرگی برای دیزنی به ارمغان آوردند اما محدود به سلیقه و فرهنگ غربی بودند. 
نقطه عطف مهم در دهه ۱۹۴۰ رخ داد، زمانی که والت‌دیزنی با حمایت دولت آمریکا به آمریکای جنوبی سفر کرد. این سفر خیرخواهانه که با اهداف سیاسی انجام شد (این سفر و متعاقب آن، ساخت برخی آثار، در امتداد پروژه‌ تاکید بر سیاست حسن‌همجواری کشور آمریکا با کشورهای حوزه آمریکای لاتین بود)، الهام‌بخش ساخت انیمیشن‌هایی مانند «سلام برادران» (۱۹۴۲) و «سه کابالرو» (۱۹۴۴) گردید. این آثار نتیجه اولین تلاش‌های جدی دیزنی برای گسترش افق فرهنگی خود به گستره‌ای فراتر از مرزهای آمریکای شمالی و اروپا بودند. انیمیشن سلام برادران به‌عنوان اولین اثر الهام‌گرفته از فرهنگ آمریکای جنوبی، با معرفی شخصیت‌هایی مانند «خوزه کاریوکا» (طوطی برزیلی) و «پدرو» (هواپیمای انسان‌نما) توانست فرهنگ این منطقه را به مخاطبان آمریکایی معرفی کند. پس از آن،  سه کابالرو به‌عنوان نسخه پرانرژی‌تر و سرگرم‌کننده‌تر، با افزودن شخصیت «پانچیتو پیستولز» به‌عنوان نماینده فرهنگ مکزیکی، گامی فراتر در این مسیر برداشت. 
با گذشت زمان و تغییر سیاست‌های استودیو، دیزنی به استفاده از داستان‌های خاورمیانه، آفریقا و آسیا روی آورد. این روند به‌ویژه از دهه ۱۹۹۰ با تولید آثاری چون «علاءالدین» (۱۹۹۲)، «شیر‌شاه» (۱۹۹۴) و «مولان» (۱۹۹۸) شتاب بیشتری گرفت و به استراتژی اصلی استودیو در جهانی‌سازی محصولات خود تبدیل شد. همان‌گونه که تا کنون گفته شد، والت دیزنی با استفاده از فرهنگ و تاریخ دیگر ملل توانست نه‌تنها خود را به‌عنوان یک کمپانی انیمیشن‌سازی تثبیت کند بلکه موفق شد به‌عنوان بازوی فرهنگی دولت آمریکا نقش مؤثری در برهه‌های مختلف مانند آنچه پیش از این گفته شد یا در پروژه سفر به ماه یا حتی با تولید آثاری در طول جنگ جهانی با عنوان حامی دولت ایفا کند اما چه‌چیز انیمیشن‌ساز‌های ایران با کمپانی والت‌دیزنی اشتراک دارد؟‌ در جواب این پرسش باید گفت مواد اولیه! ایران به‌عنوان سرزمینی هفت‌رنگ با ترکیبی متنوع از اقوام و فرهنگ‌ها و اساطیر مختلف، بستری غنی برای انیمیشن‌سازهای ایرانی فراهم کرده است که در عمل هنوز آن‌چنان که باید و شاید به‌آن پرداخته نشده است. علاوه بر موضوع هویت‌سازی، تولید این‌گونه آثار از نظر اقتصادی نیز می‌تواند سود سرشاری را نصیب تولید‌کنندگان ایرانی کند به‌ویژه در اکران‌های بین‌المللی. 
 
روایت دیزنی از شرق دور
به‌عنوان مثال دیزنی با تولید انیمیشن «مولان» (۱۹۹۸) براساس افسانه‌ای چینی، اولین گام جدی خود را برای ورود به بازار آسیا برداشت. این انیمیشن داستان دختری چینی را روایت می‌کند که برای نجات پدر بیمارش، خود را به‌شکل مرد درمی‌آورد تا به‌جای او در ارتش خدمت کند. مولان با نمایش فرهنگ، معماری، لباس و آداب و رسوم چینی، پنجره‌ای به‌سوی یکی از غنی‌ترین تمدن‌های جهان گشود.موفقیت مولان در بازار چین و آسیا نشان داد که استراتژی دیزنی برای استفاده از داستان‌های محلی می‌تواند به گسترش بازار جهانی این شرکت کمک کند. این انیمیشن نه‌تنها به‌لحاظ تجاری موفق بود، بلکه به‌دلیل احترام به فرهنگ چینی و ارائه یک قهرمان زن قدرتمند، از نظر فرهنگی نیز مورد توجه قرار گرفت.  در سال‌های اخیر، دیزنی با ساخت «رایا و آخرین اژدها» (۲۰۲۱) که الهام‌گرفته از فرهنگ آسیای جنوب‌شرقی است، این مسیر را ادامه داده.این انیمیشن داستان شاهزاده‌خانمی را روایت می‌کند که باید برای نجات خانه و خانواده‌اش دست‌به‌کار شود. اگرچه رایا و آخرین اژدها به‌اندازه سایر آثار دیزنی موفق نبود و منتقدان آن را تکرار فرمول‌های آزمایش‌شده قبلی مانند «موآنا» دانستند اما این انیمیشن توانست فرهنگ کمتر‌شناخته‌شده آسیای جنوب شرقی را به مخاطبان جهانی معرفی کند.  رایا و آخرین اژدها با الهام از کشورهایی مانند تایلند، ویتنام، کامبوج، میانمار و فیلیپین، جهانی غنی و متنوع خلق کرد که نشان‌دهنده تلاش دیزنی برای گسترش دامنه فرهنگی آثارش بود. اگرچه این انیمیشن به قول منتقدان «هرگز آن‌قدر منحصربه‌فرد نیست که بتواند خود را از بقیه انیمیشن‌های دیزنی جدا کند» اما نشان‌دهنده تعهد مستمر دیزنی به استفاده از داستان‌های متنوع فرهنگی است. 
 
معرفی فرهنگ با انیمیشن
فراتر از موفقیت تجاری، استفاده دیزنی از داستان‌های متنوع فرهنگی، تأثیرات فرهنگی و اجتماعی عمیقی داشته است. این آثار به‌عنوان پلی میان فرهنگ‌ها عمل کرده و به افزایش آگاهی و درک متقابل کمک کرده‌اند.در سطح جهانی، انیمیشن‌های دیزنی به معرفی فرهنگ‌های کمتر شناخته‌شده به مخاطبان غربی کمک کرده‌اند. برای مثال، «موآنا» (۲۰۱۶) با معرفی اسطوره‌ها و فرهنگ پلی‌نزی، توجه را به این منطقه و چالش‌های زیست‌محیطی آن جلب کرد. همچنین، «کوکو» با نمایش سنت «روز مردگان» مکزیک، درک عمیق‌تری از این آیین فرهنگی ارائه داد. در سطح اجتماعی، تنوع فرهنگی در آثار دیزنی به تقویت نمایندگی گروه‌های مختلف در رسانه‌ها کمک کرده است. کودکان از نژادها و فرهنگ‌های مختلف اکنون می‌توانند قهرمانانی شبیه به خود را بر پرده سینما ببینند که این امر به تقویت حس عزت نفس و هویت فرهنگی آنها کمک می‌کند.با این‌حال، استفاده دیزنی از داستان‌های فرهنگی متنوع با چالش‌ها و انتقاداتی نیز روبه‌رو بوده است. 
مهم‌ترین انتقاد، مسأله «استعمار فرهنگی» و تحریف فرهنگ‌های غیرغربی برای مصرف غربی است. برای مثال، «علاءالدین» به‌دلیل بازنمایی کلیشه‌ای و گاه نادرست از فرهنگ خاورمیانه مورد انتقاد قرار گرفت.  دیزنی در سال‌های اخیر تلاش کرده با استخدام مشاوران فرهنگی و همکاری با هنرمندان بومی، از دقت فرهنگی آثار خود اطمینان حاصل کند. برای مثال، در ساخت موآنا، گروهی از متخصصان فرهنگ پلی‌نزی با تیم تولید همکاری داشتند. همچنین در رایا و آخرین اژدها، تیم تولید از نویسندگان و هنرمندان آسیای جنوب شرقی کمک گرفت تا ازصحت فرهنگی اثراطمینان حاصل کند.چنین تأثیری را می‌توان برای انیمیشن‌های ایرانی نیز متصور شد‌؛ مخصوصا این‌که ایران در منطقه جایگاه ویژه‌ای دارد و به‌عنوان قلب ایرانِ فرهنگی شناخته می‌شود که در همسایگی خود کشورهایی با زبان وفرهنگ مشترک دارد و انیمیشن‌های ایرانی می‌توانند نه‌تنها پلی میان کشورهای ایرانِ فرهنگی باشندکه به‌عنوان بازوی فرهنگی دولت‌ها برای پیشبرد مقاصد سیاسی استفاده شوند. 

ظرفیت ایران برای جهانی‌شدن
کمپانی والت دیزنی،با بیش ازیک قرن تجربه درانیمیشن‌سازی،الگویی بی‌بدیل برای چگونگی بهره‌گیری ازفرهنگ‌های متنوع جهانی ارائه کرده است. این غول سرگرمی، از اقتباس داستان‌های «برادران گریم» در «سفیدبرفی» تا خلق حماسه‌های مدرن مانند «مولان» و «موآنا»، نشان داده که فرهنگ نه‌تنها ابزاری برای داستان‌سرایی است، بلکه می‌تواند به‌عنوان پلی برای ارتباط میان ملت‌ها و ابزاری برای نفوذ فرهنگی عمل کند. موفقیت دیزنی تنها در گیشه خلاصه نمی‌شود‌؛ این کمپانی با معرفی فرهنگ‌های کمتر‌شناخته‌شده به مخاطبان جهانی، به افزایش درک متقابل و تقویت نمایندگی گروه‌های مختلف کمک کرده اما این مسیر، با همه دستاوردهایش، خالی از چالش نبوده. انتقاداتی مانند تحریف فرهنگی یا بازنمایی کلیشه‌ای، دیزنی را وادار به اصلاح رویکردهایش کرده و همکاری با مشاوران بومی وهنرمندان محلی رابه بخشی ازفرایند تولیدش تبدیل کرده است.ایران، به‌عنوان سرزمینی با تنوع فرهنگی بی‌نظیر با گنجینه‌ای ازاساطیر وافسانه‌های کهن مانند شاهنامه فردوسی، بستری غنی برای خلق انیمیشن‌هایی با هویت بومی فراهم می‌آورد. این تنوع، همراه با تاریخ چند‌هزار‌ساله و جغرافیای گسترده ایران، ماده خامی است که می‌تواند داستان‌هایی جهانی خلق کند اما آیا صرف استفاده از پوشش سنتی یک قوم یا انتخاب لوکیشنی ایرانی برای‌انیمیشن کافی است؟پاسخ این است‌که خیر؛تجربه دیزنی نشان می‌دهدکه موفقیت در انیمیشن‌سازی فراتر از ظاهر می‌رود‌؛ نیاز به داستان‌سرایی اصیل، شخصیت‌پردازی عمیق و احترام به ریشه‌های فرهنگی دارد. انیمیشن‌هایی مانند «مولان» یا «کوکو» نه‌تنها به‌دلیل جلوه‌های بصری، بلکه به‌خاطر روایت‌هایی که برای مخاطب جهانی زمینه هم‌ذات‌پنداری ایجاد می‌کنند، ماندگار شده‌اند. 
علاوه بر این، ایران در منطقه‌ای استراتژیک قرار دارد که به‌عنوان قلب «ایران فرهنگی» شناخته می‌شود‌؛ منطقه‌ای که شامل کشورهایی با زبان‌ها، آداب و تاریخ مشترک است. انیمیشن‌های ایرانی می‌توانند پلی میان این کشورها باشند و حتی به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد دیپلماسی فرهنگی مورد استفاده قرار گیرند، همان‌طور که دیزنی در پروژه‌هایی مانند «سلام برادران» در راستای سیاست‌های دولت آمریکا عمل کرد. ازمنظر اقتصادی نیز، تولید آثاری با هویت ایرانی می‌تواند در اکران‌های بین‌المللی، به‌ویژه در بازارهای آسیایی و خاورمیانه‌ای، سود سرشاری به‌همراه داشته باشد.با‌این‌حال، چالش‌های پیش‌رو کم نیستند؛ انیمیشن‌سازی در ایران نیازمند سرمایه‌گذاری جدی،آموزش حرفه‌ای وهمکاری بامتخصصان فرهنگی است تا از کلیشه‌سازی یاتحریف هویت‌های بومی جلوگیری شود.تجربه دیزنی دراستفاده ازمشاوران فرهنگی می‌تواند الگویی عملی باشد. همچنین، انیمیشن‌سازان ایرانی باید از گرفتارشدن در دام تقلید صرف از فرمول‌های غربی پرهیز کنند و به‌جای آن، صدایی منحصربه‌فرد واصیل خلق کنندکه ریشه در فرهنگ خودشان دارد.آینده انیمیشن ایران در گرو خلاقیت، تعهد به هویت فرهنگی و نگاهی جهانی است. اگر انیمیشن‌سازان ایرانی بتوانند با الهام از دیزنی،داستان‌هایی خلق کنند که هم ریشه در خاک این سرزمین داشته باشند و هم با قلب مخاطبان جهانی سخن بگویند، آنگاه می‌توانند نه‌تنها هویت پارسی رابه جهان معرفی کنند،بلکه جایگاهی‌درخشان درصنعت انیمیشن‌جهانی به‌دست‌آورند.این مسیردشواراست اماگنجینه فرهنگی ایران و استعدادهای جوان این سرزمین، نویدبخش تحولی بزرگ‌اند. آیا زمان آن نرسیده که اساطیر پارسی بر پرده‌های جهانی جان بگیرند؟
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها