گزارههایی چون لیبیسازی ایران و جمع کردن همه تجهیزات هستهای در فضای خارج از مذاکره و ارائه چهره معقولتر در داخل میز مذاکرات را شاید بتوان در قالب ادامه همان سیاست چماق و هویج و همینطور تقسیم وظیفه بین پلیس خوب و بد تعبیر کرد. نتانیاهو و بهطورکلی اسرائیل در این فضا بخشی از وظایف ترامپ را به دوش گرفتهاند و درواقع سیاست تهدید ایران به آنها به عنوان نیروی نیابتی آمریکا، برونسپاری شده است. آمریکاییها البته بهخوبی میدانستند که درخواستهایی چون جمع کردن تمام تاسیسات هستهای یا غنیسازی صفر در ایران، یعنی سیگنال پایان دادن به مذاکرات و به همین جهت بهجز اظهارات نتانیاهو و تکمضراب توییتری آقای ویتکاف، روی این مساله مانور چندانی داده نشد وظاهرا در فضای داخلی مذاکرات هم اصلا این گزینه در مقابل طرف ایرانی مطرح نشد.درواقع آن دوگانهسازی چندان هم موثر نیست و نمیشود همهکاری با آن کرد. سکوت نسبی فعلی حاکم بر طرف آمریکایی بعد از مذاکرات در رم هم نشان از آن دارد که آنها متوجه شدهاند در این مرحله، مذاکرات فنی نیاز به سکوت دارد.آمریکاییها باید بدانند که این رویکرد آنها موجب تاخیر در دستاوردی خواهد شد که ترامپ به دنبال آن است. مطالبات رادیکال، دور ازعقلانیت و تداوم ادعاهای تهدید نظامی چه از سوی خودشان و چه از طرف اسرائیل میتواند فضای نسبتا مثبت فعلی را بهسرعت تخریب کند.ایران هم در برجام، هم با ورود به مذاکرات فعلی و هم براساس دهها گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی ودستگاههای اطلاعاتی آمریکا، حسننیت خودش و عدم انحراف به سوی گزینه نظامی را اثبات کرده است و اگر واشنگتن با جدیت و حسننیت با این مساله برخورد کند، توافقی منصفانه در دسترس است.باید دیدکه آمریکا آیا ازگذشته درس گرفته است وقدرفضای مثبت فعلی رامیداند یا با قطبنمای منافع جنگطلبان به تعامل با ایران نگاه میکند؟ ایران نشان داده است که ترسی از چماقها ندارد و هویجهای آمریکاییها حالا حتی برای کشورهای سابقا متحدشان آمریکا هم جذاب نیست.