بر اساس همین ویژگی شخصیتی ما ایرانیها، افرادی که میتوانند دیگران را بخندانند، جایگاه ویژهای در چشم و دل مردم دارند. امان از وقتی که کسی نمک لازم برای شادکردن اطرافیانش را نداشته باشد و بخواهد آنها را بخنداند؛ بگذریم. تلویزیون هم با چنین رویکردی یعنی نشاندن لبخند روی لب مخاطب و انتقال محتوا، همواره تولید برنامههای طنز را در دستور کار خود قرار میدهد. مجموعه «قولمردونه» یکی از همیندست تولیدات است که پخش آن در نوروز امسال آغاز شده و مدیران شبکه سه امیدوارند با توجه به بازخوانی خاطرات نهچندان دور مردم، به دل مخاطب بنشیند.
قول مردونه قصه آدمها در یکی از مهمترین مقاطع تاریخی ایرانزمین را روایت میکند. داستان این سریال در دهه ۶۰ اتفاق میافتد. در آن سالها اقتصاد، سیاست، کنشهای اجتماعی و فرهنگ کشورمان تحت تأثیر دفاعمقدس قرار داشت. بدیهی است که داستان قول مردونه هم متأثر از دفاعمقدس باشد. مصطفی زندی، نویسنده اثر تا حدود زیادی توانسته به فضای کلی دهه ۶۰ نزدیک شود.نویسنده بهخوبی توانسته مقوله پشتیبانی مردمی از جبههها را در داستانش بگنجاند. ما در سریال شاهد یک خانه دهه شصتی هستیم که خانمهای محله در آنجا به تأمین مایحتاج جبههها مشغولند.
محمدرضا هدایتی نقش مالک خانه را برعهده دارد و شهره سلطانی در نقش همسر وی مسئول رتقوفتق امور و هدایت خانمهاست. پشتیبانی مردم از جنگ یکی از درخشانترین حماسههای دوران دفاعمقدس به حساب میآید که کمتر به آن پرداخته شده و عموم مردم بهویژه جوانها از کموکیف آن بیخبر هستند. مردم با پول و تلاش خودشان اقلام مورد نیاز رزمندهها را تهیه میکردند و به جبههها میفرستادند. پیروزیها و فتوحات دفاعمقدس با همین همیاری و همدلی مردم بهدست میآمد. در آن زمان، پشتیبانی مردمی از جنگ محدودیتی نداشت. گروههای کوچک و بزرگ مردمی با طبخ نان و خوراکیهایی همچون مربا و ترشی و تهیه بستههای آجیل و کمپوت و عسل میکوشیدند تا این نیاز نیروهای رزمی را برطرف سازند. یکی دیگر از جلوههای کمکهای مردمی، خرید یا جمعآوری پتو، پارچه، دارو و نظایر آن بود که همه این موارد در سریال دیده میشود. پسر خانواده با بازی باسط رضایی، دیگر شخصیت محوری داستان است. یک دانشجوی جوان که در گلوگاه تصمیمهای بزرگ قرار گرفته و باید مسیر زندگیاش را پیدا کند. بسیاری از اتفاقات قصه برای این کاراکتر نوشته شده و جایگاه مؤثری در گسترش قصه سریال دارد. نسبت او با جنگ، درس، جامعه و خانواده در کنار داستان فرعی عشق و عاشقی بار اصلی روایت قول مردونه را بر دوش میکشد. علاوهبراین نیمی از موقعیتهای کمدی و بار طنز سریال هم به این کاراکتر سپرده شده و باسط رضایی توانسته گلیم نقش خودش را از آب بیرون بکشد. تماشای چالشها و آرزوهای جوانان آن دوران پس از ۴۰ سال جذابیت بالایی دارد.
قول مردونه در کنار پشتیبانی جنگ، روی یک موضوع مهم دیگر هم دست گذاشته است؛ نفوذ عوامل گروهک تروریستی منافقین در بین مردم و طراحی عملیاتهای خرابکارانه. ترور مردم بیگناه با هدف دلسردکردن و ترساندن مردم از یکسو و حذف مهرههای اثرگذار و برجسته جامعه از طرف دیگر، یکی از هولناکترین جنایتهای گروهک تروریستی منافقین در تاریخ انقلاب محسوب میشود. نگاه طنز به این ظلم مسلم و معرفی ساختار این گروهک پلید را باید نقطه قوت سریال بدانیم. در سمت عناصر گروهک منافقین داستان، نباید از بازی باکیفیت و طنز کلامی رویا میرعلمی در نقش بانوی نفوذی بهسادگی عبور کنیم. حسام خلیلنژاد و آشا محرابی، دو بازیگر دیگر گروهک منافقین هستند. جامعه باید چهره بدون نقاب گروهک تروریستی منافقین را ببیند. توجه سریال قول مردونه به این نکته تعیینکننده سزاوار تقدیر است. البته که ژانر کمدی نباید زهر کینه و دشمنی این گروهک آدمکش را کم کند.
مجموعه قول مردونه توانسته جزئیات فراوانی را در داستان خود جا دهد. یکی از این موارد حضور نیروهای کمیته در سریال است که با وجود حاشیهای بودن، رد خودش را روی ذهن مخاطب میگذارد. وجود کاراکترهای سودجو و فرصتطلبی که کاری با جنگ ندارند و بهدنبال سودجویی خودشان هستند در فیلمنامه هم خالی از فایده نیست. بههرحال همه مردم آن روزها در دفاعمقدس مشارکت نداشتند و خیلیها بهدنبال کسبوکار و دنیای خودشان بودند. حضور خانمها در سریال هم قابل تأمل بهنظر میرسد. تاریخسازی بانوان در روزهای دفاعمقدس باید بارها و بارها در فیلمها و سریالها به نمایش دربیاید تا جامعه با این روی سکه جنگ هم آشنا شود. به اعزام و قصههای گاه شاد و گاه غمگین آنهم در سریال توجه شده که این رخداد بزرگ هم نباید از نگاه مردم دور بماند و جا دارد یک مجموعه قدر داستانی فقط با موضوع اعزام نیروهای مردمی به جبهه در تلویزیون تولید شود. موقعیتهای کمدی و طنز کلامی سریال حرف تازهای برای گفتن ندارد. زبان طنز، بهترین بیان برای انتقال محتوا به مخاطب است که پیش از تولید باید روی آن متمرکز و به استانداردهای مقبول این گونه دوستداشتنی نزدیک شد. بااینحال باید به بازیهای هنرمندان این مجموعه نمره قبولی بدهیم. هرچند که کارگردان و نویسنده میتوانستند بهتر و بیشتر از ظرفیتهای محمدرضا هدایتی و سروش جمشیدی استفاده کنند. طراحی صحنه و لباس قول مردونه دهه شصتی است و ضعف مشهودی ندارد. با اینهمه سبک زندگی و گفتار آدمهای سریال خیلی شبیه مردم آن دوران تهران نیست. قصه قول مردونه میتوانست پیچیدگی و سرعت بیشتری داشته باشد. اگر با عینک نقادی و تیغ بران نکتهیابی این مجموعه را بازبینی کنیم، شاید چندین ایراد ریز و درشت در فرم و محتوای آن پیدا کنیم، لکن سختگیرترین منتقد هم میداند که تولید چنین آثاری کار دشواری است و باید به تمام عوامل تولید قول مردونه به سبب زحماتشان خداقوت بگوییم. در پایان باید به هنر علی طاهرفر، کارگردان این سریال هم اشاره داشته باشیم. طاهرفر نشان داده که سینما و تلویزیون را میشناسد و میتواند آثار ارزشمند بسیاری برای سینما و رسانه ملی تولید کند. نام این کارگردان پس از اکران فیلم «آپاراتچی» بیش از پیش در جوامع هنری شنیده شد. روانبودن بازیها و شاکله خوب نماها دو ویژگی مطلوب کارگردانی اوست. امیدواریم مجموعههایی همچون قول مردونه با حمایت مسئولان و همت هنرمندان عزیز میهنمان بهتر و بیشتر تولید شوند و شاهد بازخوانی درست و اصولی تاریخ در رسانه ملیباشیم.