در بازار کتاب جهان، کتابهای ورزشی بهخصوص آنهایی که به تاریخ شفاهی وخاطرات ستارگان رشتههای ورزشی میپردازند، همیشه مورد توجه و پرطرفدار بودهاند. در سالهای اخیر چند کتاب در این خصوص به فارسی ترجمه شدهاند که از جمله میتوان به خاطرات ورزشکارانی چون مارادونا، محمدعلی کلی، سر الکس فرگوسن، ماریا شاراپووا، محمد صلاح و... اشارهکرد.
سوژهای که در دسترس نیست
در ایران، کتابهای خاطرات شفاهی ورزش واقعا کم هستند و ما از مرور و بازخوانی بسیاری از لحظات تلخ و شیرین ورزش خود غفلت کردهایم. یکی از کسانی که در این زمینه همت خود را صرف کرده و میخواهد این خلأ را در حوزه کتابهای تألیفی تاریخ شفاهی پر کند، جواد رستمزاده است. او یکی از خبرنگاران و ورزشینویسان باسابقه است که سالها در مقام دبیر سرویس ورزشی روزنامه قدس فعالیت میکند. نخستین کتاب او در این حوزه «تو خداداد عزیزی هستی»، به بازخوانی خاطرات زندگی ورزشی این بازیکن اسبق تیم ملی ایران اختصاص داشت.این کتاب سال۱۴۰۲، موردتوجه قرارگرفت و درهمان سال نامزد دریافت جایزه ادبی جلال آل احمد شد. اگرچه رستمزاده نتوانست جایزه را از آن خود کند اما این تجربه نخست واستقبالی که از کتابش شد، او رامصمم کرد که کارش را جدیتر بگیرد.سوژه کتاب دوم، با کتاب اول متفاوت بود. سوژه در دسترس نبود،چرا که ازدنیارفته و اوکسی نیست جز میروسلاو بلاژویچ،معروف به چیرو،سرمربی اسبق تیمهای ملی ایران،سوئیس،بوسنی و کرواسی.
زندگی یک انسان خاص
بلاژویچ چهره بسیار خاصی بود. کارنامه ورزشی روشنی داشت و قبل از اینکه مربی ایران شود، در مسابقات یورو۹۶ و جام جهانی ۹۸ هدایت تیم ملی کرواسی را بهعهده داشت و چشمهای جهانیان را خیره کرد. تعامل او با خبرنگاران و تصویری که از خودش در رسانهها ساخته بود، ویژه بود و از همه مهمتر اینکه بعد از موفقیت ایران در رسیدن به جام جهانی ۹۸، انتظار همه این بود که بتواند ایران را با قدرت و سرعت به جام جهانی ۲۰۰۲ برساند. انتخاب او بهعنوان سوژه کتاب با نگاهی به همین جذابیتها بوده است اما رستمزاده سعی کرده خلأ نبود سوژه اصلی کتاب را با گردآوردن مجموعهای از اطلاعات، اسناد و راستیآزمایی اسناد و ادعاها به دستآورد. او در این مسیر از دو نفر از کسانی که در آن دوره به بلاژویچ نزدیک بودهاند، استفاده زیادی کرده است. یکی رضا چلنگر که در آن زمان بهعنوان مترجم تقریبا همیشه با او بود و دیگری برانکو ایوانکوویچ که در آن زمان مربی تیم ملی و دستیار چیرو بود و بعد از رفتن او، جانشینش در کسوت سرمربی تیم ملی ایران شد. برانکو بر کتاب مقدمهای هم نوشته که بلاژویچ را پدر معنوی خود معرفی کرده است.
یک دوران ویژه
علاوه بر جذابیت شخص چیرو، آن دوره خاص، دورهای پر حرف و حدیث و پر برخورد در تیم ملی بوده است. ناکامی تلخ و بزرگ راهنیافتن ایران به جامجهانی،چه دلیلی داشت؟چراایران درست درزمانی که همهچیزدست خودش بود،دربازی سرنوشتساز بحرین، آن شکست تلخ و تاریخی را متحمل شد و با دستان خود عربستان را راهی جامجهانی کرد؟ چرا با وجود اینکه ایران در آن زمان یکی از بهترین سرمربیان وقت جهان را استخدام کرده بود و مردی که با تیم ملی کرواسی در جام جهانی ۱۹۹۸ به مقام سوم رسیده بود، روی نیمکتش نشسته بود، حتی بعد از شکستدادن تیم قدرتمند ایرلند در تهران، یک تیم شکست خورده ماند و اشک و آه همه را درآورد؟ نقش کسانی که با گفتهها و تحرکات خود، وحدت و همدلی را در داخل اردوی تیم ایران از میان بردند، چقدر بود؟ این شکست را باید به پای چیرو نوشت یا منتقدان داخلیاش که از همه چیز ایراد میگرفتند و شکاف در اردوی تیم ملی را تشدید کردند یا هردو مقصرند؟
کتاب از این جنبه، درسی هم برای خواننده دارد. چطور ممکن است یک ایده و یک آرزوی دستهجمعی و ملی، قربانی خواستهای گروهی و فردی شود و نتیجه بهوجود آوردن شکاف و نقار در داخل یک جبهه متحد چیست؟ از این جنبه شاید کتاب، درسهای مدیریتی و حتی سیاسی هم برای مخاطبش داشته باشد اگرچه چنین ادعایی ندارد. نویسنده سعی کرده با جمعکردن مجموعهای از اسناد دست اول، مصاحبههای فراوان و بررسی جنبههای مختلف رویدادها، روایتی خواندنی و دستاول از ماجرا بدهد و درس گرفتن از کتاب، به عهده خواننده است.