پدیدهای که کودکان بسیاری را ازتحصیل برابر، رایگان و مفهومی به نام عدالت آموزشی، دور میکند. کسانی که دیگر اولویتشان تحصیل نیست و بنابر شرایطشان بدون سپریکردن دوران تحصیل، وارد بازار کار میشوند. سرنوشت ۹۲۹هزار و ۷۹۸ کودکی که با قید اجبار ترک تحصیل کردهاند یا اصلا هیچوقت رنگ مدرسه راندیدهاند. البته علیرضا کاظمی، وزیر آموزشوپرورش معتقد است که در حال حاضر نرخ باسوادی در کشور ۹۸درصد و پوشش تحصیلی در کشور به ۹۹درصد رسیده است. اومیگوید:«برخی از آمارهای بازماندگی از تحصیل مربوط به دانشآموزانی میشود که جذب حوزه علمیه شده وازآمار مدارس خارج شدهاند.» بازماندگی از تحصیل یکی از چالشهای اساسی نظام آموزشی که استعداد و توانمندیهای نهفته آیندهداران کشور را، راکد نگاه میدارد. با وجود اینکه در ماده۳ قانون اطفال و نوجوانان که مرجع ملی حقوق کودک و قوه قضاییه ناظر بر اجرای آن هستند، موضوع بازماندن طفل ونوجوان ازتحصیل،مصداق وضعیت مخاطرهآمیزی تلقی شده وبهصراحت تکالیفی برای ثبت احوال، آموزشوپرورش، وزارت کشور و سایر نهادهای وابسته در قانون مشخص شده است اما با این حال علیرضا کاظمی، وزیر آموزشوپرورش گفت: «انتظار میرود با تجمیع قوانین و سیاستها، لایحه جدیدی دراینخصوص آماده و تحت عنوان جذب بازماندگان از تحصیل یا قانون آموزش اجباری به دولت ارسال شود که پس از طی مراحل قانونی برای تصویب به مجلس برود.» البته مصطفی آذرکیش، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش هم بر این باور است که ۱۵ نهاد در این حوزه باید به کمک آموزشوپرورش بیایند تا این مشکل با کمک آنها و قوانین حمایتی مرتفع شود اما به نظر میرسد با توجه به همین قانون اطفال و نوجوانان، خلأ قانونی نداشته باشیم و چیزی که کاملا مشهود است، کمکاری برخی نهادهای مسئول در این مسأله حساس است.
کودکانکار بازمانده از تحصیل
براساس اصل سوم قانون اساسی، آموزشوپرورش و تربیتبدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی یکی از تکالیف دولتهاست. براساس اصل سیام، دولت موظف است وسایل آموزشوپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. اغلب کودکانی که ترک تحصیل میکنند به کودکانکار تبدیل میشوند و مشاغلی همچون زبالهگردی و دستفروشی را در پیش میگیرند. این کودکان دیگر قادر نیستند جایگاه خود را در نظام آموزشی پیدا کنند و با جمعیت اطراف خود که عمدتا دارای تحصیلات پایین و مشاغل کاذب هستند عجین میشوند. این موضوع در حالی است که رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش با اشاره به این که سه استان تهران، سیستانوبلوچستان و خراسانرضوی دارای بیشترین آمار بازماندگی از تحصیل هستند، میگوید: «بیش از ۲۵هزار دانشآموز از میزان آمار اعلامشده در شش ماه نخست سال، جذب آموزش شده و به چرخه تعلیم و تربیت بازگردانده شدهاند.» پس سؤال اینجاست در صورت بازگشت؛ چرا آمارهای اعلامی تغییر نمیکند یا حداقل بهروزرسانی نمیشود؟
عدم برخورد قاطع و تولید بیسوادی!
«دسترسی به آموزش برای تمام دانشآموزان کشور فراهم است.» این جملهای بود که چندی پیش علیرضا کاظمی آن را مطرح کرد اما با وجود چنین امکانی باز هم هر ساله و طی بازههای زمانی مختلف، شاهد آمار افزایشی دانشآموزان بازمانده از تحصیل هستیم. البته ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش در گفتوگو با جامجم میگوید: « تحصیلات تا پایان دوره متوسطه اول اجباری بوده و از آن طرف پوشش تحصیلی هم در ایران و در دوره ابتدایی ۹۸درصد است. متوسطه اول و دوم بیشترین بازمانده یا ترک از تحصیل را با دلایلی همچون ازدواج زودرس، ورود به بازار کار، دسترسی نداشتن به مدرسه مناسب، دور بودن از مدرسه و نداشتن آن و مشکلات معیشتی موجب شده که در دوره متوسطه اول و دوم با بیشترین میزان ترک تحصیل مواجه شویم. درحالی که تحصیلات تا پایان دوره متوسطه دوم، آموزش عمومی و پایه محسوب میشود و لازم است که این پوشش قابل توجه باشد.» بنا بهگفته وی، درصد قابلتوجهی از افرادی که در ایران سواد خواندن و نوشتن دارند، تحصیلاتشان تنها تا پایه پنجم ابتدایی است. حدود ۴۱درصد از دانشآموزان ما در پایینترین سطح یادگیری درزمینه خواندن ونوشتن قرار دارند و متأسفانه این آمار در مدارس پسرانه روستایی به ۷۱درصد میرسد.ازدیدگاه سحرخیز،زمانی که برخورد قاطعانهای وجود ندارد، بیسوادی تولید میشود. یکی از دلایل ماندگاری نهضت سوادآموزی و چرخه تولید بیسوادی در کشورمان این است که باید بهطور قاطع و قضایی با خانوادهها و والدینی که از فرستادن کودکانشان به مدارس خودداری میکنند، برخورد شود.همچنین لازم است دلایل نرفتن بچهها به مدارس برای نظام آموزشی کشور مشخص شود.
کاشتن بذر امید در دل بیسوادی
حق دسترسی به آموزش، بهویژه آموزش رایگان، یکی ازحقوقی است که باید به تمامی کودکان تعلق گیرد.وجود دانشآموزان بازمانده از تحصیل برای کشوری که خواهان توسعه است، اتفاق خوبی نیست. به هر حال جامعهای که کمسواد است، بهتدریج اسیر بحرانهای اجتماعی یا اخلاقی میشود. شاید ایجاد یک سامانه آماری برای پیداکردن این دانشآموزان و یافتن دلایل و ریشههای ترک تحصیل آنان، میتواند نویدبخش آمارهای نگرانکنندهای باشد که از بازماندگان از تحصیل منتشر میشود.