در همین خصوص و با توجه به ایام دهه مبارک فجر با حجتالاسلام علی ذوعلم، رئیس اندیشکده بیانیه گام دوم انقلاب به گفتوگو نشستیم.
متن این مصاحبه را با یکدیگر میخوانیم
**از رویارویی دیرینه غرب با ایران شروع کنیم؛ آیا این تعارض فکری و همیشگی بوده است؟
تعارض یا تناقضی که میان تمدن شرق و غرب احساس میشود، ریشه عمیق فطری ندارد زیرا انسانها همه انسانند و بر فطرت توحیدی آفریده شدهاند. غرب مدرن است که از نگاه معناگرا فاصله گرفته وگرنه غرب باستان که افلاطون و ارسطو و... نماد اندیشگری و فلسفهاش هستند و حتی غرب پیش از حضرت مسیح، دارای نگاه توحیدی بودند.
** جالب است که بسیاری از فیلسوفان و اندیشگران عصر باستان یونان در ایران تحصیل کردند و این علمآموزی در ایران باستان، اصولا سنتشان بوده!
البته بستر و زمینه تبادل و گفتوگوی فرهنگی در اینجا و گستره میانرودان (بینالنهرین) فراهم بوده که قلمرو ایران قدیم بوده است. در حال حاضر میتوان گفت که تمدن کنونی غرب از فطرت حقیقی خودش دورافتاده زیرا در آنجا هنوز حتی گرایشهایی به معنویت و معنا و اشراق وجود دارد.
** بله، دوران کنونی را عصر بازگشت خدا و عصر ایمان لقب دادهاند که ویژگی آخرالزمان است
اینها نشان میدهد آینده تمدن بشر به سوی تمدن معناگرا و توحیدی پیش خواهد رفت. البته تلاش روشنفکران و عالمان در هر گوشه جهان در این باره مغتنم است و هر کوششی که تمدن انسانی و فرامادی را تنقیح و تببین کند در شکلگیری تحول تمدنی آینده موثر خواهد بود. به این معنا آنچه که ایران ما به عنوان آرمان و رویایش پیگیری میکند؛ حقایقی است که در یک متن پاکیزه شده و چکیده به نام «بیانیه گام دوم» از سوی رهبر انقلاب بیان شده و ارزشهای هشتگانهای با درستی و شفافیت در آن بیانیه ارائه گردیده که باید در تمدن آینده بشر دیده شود. ارزشهای هشتگانهای که فراتر از مرزهای جغرافیایی و سیاسی و مذهبی و قومی است و به همین دلیل یک تمدن عمیق انسانی و فطرتگرا مد نظر ماست که اسلام ناب محمدی برای ما تبیین کرده.
** «برپایی تمدن نوین اسلامی» فقط یک رویا یا چشمانداز نیست اما از میان 13کشور ایران فرهنگی و بیش از 50 کشور مسلمان، ما واقعا تنها کنشگران این مهم هستیم!
و اما درباره آن بار سنگین به تعبیر جنابعالی که بر عهده ماست، باید اصلاحیهای اضافه کنم؛ این بارِ براستی سنگین بر عهده هر جامعه و مردمی و امت و فردی است که به آن بلوغ فکری و الهی رسیده است. بنابر این مردم یمن یا فلسطین نیز باید این بار را به اندازه ما تحمل کنند. هر مردم آزادیخواه و فطرتگرایی در هر گوشه جهان نیز به همین ترتیب.
در همین راستا، جمله رهبر معظم انقلاب در پیامشان به دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین میدرخشد که: «شما نیز بخشی از جبهه مقاومت هستید! این خیلی مهم است!»
پس این بار بر عهده فقط یک جامعه و مردم و فرد نیست و البته هر کسی که تعهد و دغدغه و معرفت بیشتری داشته باشد، بار افزونتر و وظیفه بیشتری خودبهخود برعهدهاش خواهد بود. این تلقی غلط را باید اصلاح کنیم که غرب سیاسی و استکباری سعی دارد به آن دامن بزند؛ همین تصور که ایران کوشش دارد یک امپراتوری ایجاد کند و خودش نیز فرمانروای اصلیاش باشد. [با وجود تبلیغ رسانههای یهود] اصلا اینگونه نیست!
ما در پی ایجاد تمدن هستیم اما اینکه به دنبال برپایی امپراتوری به سبک استکباری امروز آمریکا باشیم، هرگز! البته اقتدار سیاسی لازمه جمهوری اسلامی است و از رهگذر انتخاب آزاد مردم هر سرزمینی باید صورت گیرد.
** نظریه ولایت فقیه، تجلی و نتیجه همین فرآیند است؟
سیستم ولایت فقیه به این معنا نیست که یک ولی فقیه از یک کشور به دنبال این باشد که همه مردمان امت اسلامی را رهبری و هدایت کند. او دنبال چنین چیزی نیست اما اگر مردمان هر جامعهای از او هدایت بطلبند، موظف است به این خواسته توجه کند بی آن که در حاکمیت ملی آنها خللی ایجاد کند.
به عبارتی روشنتر، اگر ما در کشورمان پیگیر استقلال و آزادی و نظام مردمسالاری بودیم و هستیم و از رهگذر انقلاب اسلامی آن را برپاکردیم؛ چنین تکلیف و حقی را برای همه کشورها قائلیم تا به عنوان یک تکلیف و حق الهی و فطری و ملی دنبال آزادی خودشان از سلطه بیگانگان باشند. پیگیر استقلال و ایجاد مردمسالاری ویژه خودشان بر پایه حقمداری و عدالت باشند نه بر اساس یک نگاه استکباری و تجاوزطلبانه.به همین جهت رهبر انقلاب به صراحت در بیانیه گام دوم تاکید دارند که «جمهوری اسلامی ایران هرگز آغازگر هیچ جنگی نبوده است...»
** البته در تاریخ نیز کشور ما آغازگر جنگ نبوده!
البته؛ از آن رو که اسلام نیز ما را رهنمون گردانیده و نوعی خودمدیریتی (خویشکاری) و خودکنترلی ملی (خویشتنداری ملی) در ما ایجاد کرده است؛ ما دنبال کشورگشایی نیستیم و نمیخواهیم برای منافع خودمان، اراده و خواستهمان را بر دیگران تحمیل کنیم. البته ما مصالح ملتها را به آنها گوشزد میکنیم و شعارهای جهانی و فطری خودمان را آشکار و فراگیر میسازیم. همچنین با پیروی از قرآن و اسلام ناب تاکید داریم که همه باید ذیل این پرچم قرار بگیریم یعنی پرچم اسلام ناب محمدی که تضمینکننده سعادت همه انسانهاست؛ بیهیچ تبعیضی اعم از شرقی و غربی.
** اینکه رویکرد ما به همگرایی «ایران فرهنگی» در همین راستاست یعنی آنها امور داخلی و سیاسی مستقل خودشان را دارند... در این خصوص توضیح میفرمایید؟
در همان راستای محکمکردن پیوندهای انسانی و متعهدانه میان همه مردم جهان با هر بخشی از جهان مثل ایران فرهنگی که نقطههای مشترک فراوان داریم برپایه همان اشتراکهای فرهنگی حرکت کنیم. یا با بخشی از جهان که اعتقادات مشترک داریم باید برپایه همان حرکت کنیم بخصوص با امت اسلامی؛ که بیش از 50 کشور مسلمانند و باید زمینههای پیوند و همگراییمان را تقویت کنیم.
بنابراین برای ما وضع جغرافیایی فعلی گرچه محترم است اما مانع گفتوگو و ارتباط و تبادل تمدن و همگرایی فرهنگی نخواهد بود. حتی با بخشهایی از مردمان در غرب هم باید بر پایه نقاط مشترک عدالتطلبی، آزادیخواهی، پرهیز از استکبار، برادری انسانی و ... مکالمه کنیم. البته این مولفهها در درجات مختلفی از کارآمدی قرار دارد که میتواند هرکدام از آنها برای ما الهامبخش باشد و بتوانیم حداکثر بهره را از ظرفیتهای مشترک ببریم و به نوعی به آنها فعلیت ببخشیم که انشاا... در راستای شکلگیری و برپایی تمدن نوین اسلامی پیشبرویم که به یک معنا همان تمدن نوین انسانی و فطری است.
** میرسیم به جایگاه رایزنان فرهنگیمان در اینباره؛ برخی سیستم رایزنان فرهنگی را کارآمد نمیدانند.
البته من معتقد نیستم که دستاوردی نداشتند. آنها زحمت میکشند. اتفاقا نباید حتما ما [داخلیها] دستاوردهایشان را ببینیم؛ منظور اینکه باید در همان محیط کارشان آثار واقعی داشته باشد.
مثلا رایزن فرهنگی در یک کشور اروپایی باید با انسانهای حقگرا و عدالتطلب، همگرایی ایجاد کند. تلاش کند زمینههای زبان مشترکی را کشف کرده گسترش بدهد که احیانا بین ما وجود دارد، تا بذرهای عدالتخواهی، برادری انسانی، اندیشیدن درباره تمدنی دیگر را بشناسانند، بیفشانند و بپرورند؛ آن تمدن دیگر، دارای محاسن تمدن کنونی است اما نارساییها و آسیبهای فعلی را ندارد.
** و رایزن فرهنگی در یک کشور اسلامی؟
باید با همان زبان مشترک اسلامی به بیان این حقایق و بسط و نشرشان اقدام کند. پس هرکدام باید نقشه راه داشته باشند. این مهم است روشن شود: که این رایزنان باید ذهنیتشان نظامیافته و تراز انقلاب اسلامی باشد و در این صورت بسیار موفق خواهند بود. و اگر خدای نکرده چنین نباشد یا زاویه داشته باشند، موفقیتی در کار نخواهد بود.
ظرفیتهای ما بسیار گسترده است و این که ما از این همه داشته استفاده حداقلی میکنیم یا بهویژه در گذشتهها برخی از این ظرفیتها نادیده انگاشته شده یا بعضا ضایع گردیده، واقعا چنین است و میپذیرم. اما اینکه عموما چنین چیزی را تعمیم بدهیم، از نظر من بیانصافی است. حتی ممکن است توقف ما در این نارساییها باعث نومیدی و دلسردی شود که خودش آفتی آسیبرسان است.
دورانی که رایزن فرهنگی ایران در پاکستان بودم، میدیدم دوستان ما در دیگر کشورها چقدر کوشش میکنند و بسیار نیز موثر بوده و هست. اما یادمان باشد که کار فرهنگی عموما و معمولا دیربازده است و نتایجش آنی نمایان نمیشود.
** جاهایی که دارای پیشینه تاریخی هستیم اتفاقا با کمترین هزینه، بیشترین دستاورد را خواهیم داشت . ایرانیها از آفریقا تا هندوچین و... هرجا رفتهاند گل کاشتهاند و تاثیرهای سازنده، خلاق و خاطرات دیرپای دوستداشتنی برجا گذاشتهاند؛ برخلاف اروپاییها که کشتار و انقطاع فرهنگی و وحشیگری ویژگی بنیادین رفتارهایشان بود!
در کلیت مسأله با شما موافقم زیرا متاسفانه برای دیپلماسی فرهنگی اهمیت کمی قائلیم. بخصوص در فضای حمایتهای مالی که نیاز مبرمی است، با امساک عمل میکنیم و واقعا جای تاسف دارد! مراکز سیاستگذار و کسانی که در بودجهریزی، قدم و قلمی دارند باید متوجه باشند که همکاران رایزن فرهنگی با مضیقه و دست بسته عمل میکنند!
تجربه خودم را در پاکستان قیاس کنید، دو رقیب سرسخت داشتیم که بودجههای کلانی در اختیار داشتند و سعی داشتند حرکتهای ایران را در هر جا و هر حوزهای شناسایی و خنثی یا بیاثر سازند. دو کشور آمریکا و عربستان که آمریکا و مراکز فرهنگیاش بودجههای زیادی خرج میکردند و عربستان هم که در زمینههای دینی، بسیار فعال و کوشا بود.
اگر همان زمینههای مشترک و پیشینه مثبت و همچنین انسانهای فرهیخته پاکستانی که به ایران اعتقاد قلبی و دلبستگی عمیق و دیرین داشتند، نبودند ما واقعا نمیتوانستیم کاری انجام دهیم.
به ویژه یادمان باشد که در خارج از کشور از سوی رقیبانمان عموما محیط رقابتی بسیار خشنی ایجاد شده و چنین نیست که کارها در محیطی سالم پرداخته میشود. گاهی با یک عملیات روانی یا حتی اطلاعاتی کوشش میکنند خط کاری ما را کور کنند. وقتی سیدمحمدعلی رحیمی با آن وضعیت فجیع در خانه فرهنگی مولتان شهید میشود، معلوم میشود که یک دشمنی کاملا برنامهریزیشده و خشن علیه ما وجوددارد و میکوشد حتی خون چند نفر را بریزد تا آن خانه فرهنگی تعطیل شود اما هنر ایران بود که نگذاشت آن زمان تعطیل شود. هرچند بعدها به دلیل کم کاریها ضعیف شد و آن خانه فرهنگ از نمود سابق خود فاصله گرفت.
عرضم این است که گاهی مسئولان آن کشورها در محذور و معذورهای سیاسی و حتی تهدید قرار میگیرند که در حاشیه و برای ناکارآمدی همین کارهای فرهنگی انجام میشود! فقط ما نباید هیچگاه میدان را خالی کنیم. یعنی باید کار فرهنگیمان در خارج بهخصوص «جهادی» تلقی شود و مجاهدان فرهنگی فرهیخته و توانمند به کار گمارده شوند که در شماری از کشورها شکرخدا رایزنان فرهنگی ما شایستهاند.
البته هرچقدر دانشگاه و حوزه و مراکز پژوهش ما بتوانند نیروهای قویتری تربیت کنند، خودبهخود دست ما برای گزینش و انتخاب برترین و بهترینها بازتر خواهد بود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ایران در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی تفصیلی «جامجم» با دکتر موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی مطرح شد
گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با رضا مسعودی، بازیگر نقش شهید علی هاشمی