بههرحال مساله اصلی این است که مخاطب تلویزیون ایران، رویکرد مثبتی به تولیدات مستند داشته و ازتماشای آن لذت میبرد. بیتردید راهاندازی شبکه مستند در سال ۱۳۸۸ پاسخی به همین اقبال عمومی بهحساب میآید.تولید فیلم مستند علیرغم ظاهر ساده آن، مقوله پیچیده و دقیقی است. مستندساز علاوهبر احاطه و تسلط بر موضوع، باید قواعد و اصول فیلمسازی را نیز بلد باشد و مخاطب تلویزیون را هم بشناسد. کارشناس بودن مستندساز و پژوهش کافی در بخش پیشتولید، شرط لازم شروع یک پروژه محسوب میشود.
در گام بعدی، او باید در حوزه فیلمسازی هم مهارت و تجربه کافی را داشته باشد تا اثرش، به دل مخاطب بنشیند. گفتارنویسی، تصویربرداری، نورپردازی، صدابرداری و تدوین، ابزار مستندساز برای بیان نظراتش است که باید بهجا، بهاندازه و درست مورد استفاده قرار بگیرد. متأسفانه در برخی از تولیدات پخششده از تلویزیون ما شاهد سادهانگاری در بهکارگیری ابزار هستیم که موجب کاهش اثرگذاری یک مستند میشود.
تعبیر «مستند تلویزیونی» چه از دیدگاه مخاطبشناسی و چه از نظر فنی بار مفهومی مشخص و روشنی دارد. درواقع اینگونه آثار فارغ از موضوع و محتوای آن، برای بالا بردن سطح آگاهی مردم تولید میشود. با این تعبیر تولیدکننده پیش از انتخاب سبک و شیوه روایت، باید بداند که بیننده اثرش عموم مردم هستند. وقتی سکوی انتشار یک اثر، تلویزیون باشد، مستندساز موظف است در کوتاهترین زمان ممکن و با روانترین شکل روایت، حرفش را بزند.یک مستند تلویزیونی اگر بهصورت همزمان، قابل بهرهبرداری برای عموم مخاطبان، پژوهشگرها و اهل خبره نباشد، به هدفش نرسیده است. بهعنوان مثال مستندساز باید زندگی قهرمانهای ملّی را طوری روایت کند که هم یک الگو به داشتههای معنوی جامعه اضافه شود و بینندگان با سوژه روایت انس بگیرند و هم به درد نویسندهها و تاریخنگارها بخورد. این اصل درمورد مستندهای صنعتی، تاریخی و تحقیقی هم صادق است.
نتیجه بحث اینکه مستند تلویزیونی باید علاوهبر همهفهم بودن و برخورداری از جلوههای هنری، متقن و قابل الصاق به تاریخ باشد. خوشبختانه در سالهای گذشته آثار قابل دفاعی از آنتن تلویزیون پخش شده است اما بهنظر میرسد مستندسازهای جوان، هنوز به اهمیت تولیدات تلویزیونی واقف نیستند. همه ما باید بکوشیم تا تاریخ بتواند به مستندهای ما استناد کند.