بدون شک میتوان او را چهرهای ویژه در ایفای نقشهای منفی جنتلمن سینمای ایران دانست که گریمور خلاق و پیشکسوتی همچون عبدا... اسکندری اولینبار، چنین تیپ و چهرهای را برای کاراکتر وی تعریف کرد.
شاید عنوان همفری بوگارت سینمای ایران، برای او چندان بیراه نباشد؛ بازیگری که هنوز بعد از چهار دهه اصالت، پرستیژ و ابهت خود را حفظ کرده و در آثار ماندگاری چون: طوفان شن، ویرانگر، گارد ویژه، پول کثیف، زیر تیغ، محاکمه، زیرزمین و معمای شاه نقشآفرینی کرده است. بعد از چند سال از آخرین حضور او در تلویزیون و با مجموعه گاندو ۲، این بار او را در مجموعه تلویزیونی شبکه یک سیما به نویسندگی فریدون حسنپور، کارگردانی حسین تبریزی و تهیهکنندگی مهدی کریمی و میثم آهنگری به نام «سوجان» در نقش «خان» میبینیم. به همین بهانه پای صحبتهای این بازیگر نشستیم.
شما را پس از مدتها در یک سریال تلویزیونی و در نقشی متفاوت میبینیم. قصه سوجان برای شما به عنوان بازیگر چه جذابیتهایی دارد؟
بازی من در این سریال مربوط به سالهای ۱۳۱۰ میشود که شروع وقایع از آن زمان در سریال شکل میگیرد و کمکم در برهههای زمانی مختلف به جلو میرود که در هر برهه، حضور چهرههای با اصالتی از بازیگران را شاهد خواهیم بود. در این سریال من بیشتر با اتابک نادری و خانم دریامج همبازی بودم؛ از آنجا که کارگردان کار، چندین دهه را در سریال با یکدیگر پیوند میزند و مادربزرگ، مادر و نوه قصه سوجان را پیش میبرند، درنتیجه بازیگران دهههای مختلف یکدیگر را نمیبینند. ولی هر گروه، کار خود را انجام میدهد و هر بازیگری با کاراکترهای زمان خود، همبازی است. مثل خانم ثریا قاسمی که مادربزرگ است و اتفاقات جوانی خود را (که نگار بابایی بازیگر آن است) تعریف میکند به همین جهت خانم قاسمی و ساغر عزیزی در این کار با من همبازی نبودند، چون مربوط به یک دوره زمانی در سریال نمیشدیم. حسین تبریزی در این مجموعه توانسته به زیبایی برهههای مختلف زمانی داستان را به هم گره بزند. مثل گیسوی بافتهشده دخترکانی که با سه رشته مو به هم بافته میشود، سه نسل در سوجان بههم تنیده شدهاند تا در انتها با یک اثرگذاری و جاگذاری خوب از یک داستان نیمهواقعی محلی یک ایرانی به سر انجام برسد.
چه شد که این نقش را پذیرفتید؟
بخش قابلتوجهی از پذیرش چنین پروژههایی به عوامل سریال بازمیگردد که کاملا حرفهای هستند و اولین سؤال من برای قبول پروژه، این است که چه کسانی از بازیگران همدوره، حرفهای و باتجربه در کار حضور دارند؟ وقتی بدانم مهرههای اصلی از بین بچههای خودمان انتخاب شدهاند، بعد به سراغ متن میروم و در مراحل بعدی گریم، فیلمبردار و... را مورد بررسی قرار میدهم. سوجان یکی از این دست آثار بود و بهواسطه رفاقتی که با کارگردان کار، حسین تبریزی داشتم، سال ۱۳۹۹ و در سفر بازگشت از مشهد، به من گفت که قرار است چنین سریالی را بسازد و نقش خان را برای من درنظر گرفته است تا اینکه در سال ۱۴۰۰ برای کار دعوت شدم. آن زمان بقیه بازیگران نیز ازجمله ثریا قاسمی، بهنام تشکر، مهدی صبایی، بهزاد فراهانی مشخص شده بودند، از این رو من نیز حضور در سوجان را پذیرفتم. هر چند که به طور معمول در هر سریالی حدود ۱۰۰ بازیگر حضور دارند، ولی حضور همین چند بازیگر فوقحرفهای که نام بردم، برای اعتبار بخشیدن به کل کار کافی بود. بجز آن، با ساغر عزیزی هم پیشتر در چند اثر همکاری کرده و به توانایی وی آگاه بودم. به اضافه مهران رجبی و مهرداد ضیایی که همگی در تثبیت حضور من در سریال، نقش مؤثری داشتند و موجب شدند تا قراردادم را با این سریال امضا کنم.
چهرههایی هستند که باوجود سالها حضور در سینما و تلویزیون، آنچنان که باید دیده نمیشوند. چرا این اتفاق میافتد؟
تراکم زیاد کارگردان، بازیگر، تهیهکننده، سرمایهگذار و امثال آن موجب شده که چنین وضعیتی پیش بیاید. ما نسل دوم سینمای انقلاب هستیم که فعالیت خود را از اواخر دهه ۶۰ آغاز کردیم. آن زمان بالطبع همه چیز سر جای خودش بود؛ فیلمهای انقلابی و اثرگذاری ساخته میشد. هر فیلمی که تولید میشد، حرف و پیام خاصی را به بیننده القا میکرد. کمکم فضای فرهنگی رشد کرد تا به یک فضای باز فرهنگی در دوره آقای خاتمی رسیدیم و آرام آرام سینما از داستانهای انقلابی و اثرگذار تبدیل به داستانهای تجاری شد که در آن، سرمایهگذار چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی دیدگاه بازگشت سرمایه داشت. اولویت اول در آن زمان چه برای سینما و چه تلویزیون جذب مخاطب و جذب آگهیهای تبلیغاتی در لابهلای فیلمها بود تا مسائل مالی آنها مرتفع شود، اما وقتی این موارد در سینما و تلویزیون مورد توجه قرار میگیرد، مبحث بازیگری هم تحتالشعاع قرار گرفته و بازیگر، نقش سرمایهگذار را ایفا کرده، نقش را خریداری میکند یا خواننده برای آواز خواندن و کارگردان برای کارگردانی کردن، هزینه میپردازد. درنتیجه وقتی این قبیل افراد به سینما و تلویزیون ورود میکنند و تعداد آنها افزایش مییابد، به موازات آن عواملی وارد میشوند که کمکم تمام بخشهای سینما، تلویزیون و گاه تئاتر و به طبع آن، صفحات روزنامهها را به خود اختصاص میدهند و در همه این مقولات رخنه میکنند. هرچند در مقابل این طیف وسیع، طیف محدودی از سینمای حرفهای را هم داریم که از بازیگر سرمایهگذار، استفاده نمیکند، همه عوامل خود را با پرداخت دستمزد و از میان حرفهایها برمیگزیند و هزینه میکند تا خروجی آن آثاری شود که سینما و تلویزیون به آنها فخر بفروشند یا حتی در جشنوارههای جهانی موفقیت کسب کنند و نام سینمای ایران و پرچم ایران را بالا ببرند.
با تمام تفاسیر تحلیلتان از وضعیت کنونی آثار سینمایی و تلویزیونی ایران چیست؟
اغلب آثار امروز سینما و تلویزیون ما برگرفته شده از داستانهایی است که یا نویسندگان تنها، آنها را بلد هستند یا از فیلمهای دیگر برگرفتهاند یا از فیلمهای غیرایرانی کپی برداشتهاند. نویسندگان ما باید داستانهایی را بنویسند که نشأت گرفته از تراوشات ذهنی خود نویسنده باشد و در این بین به کتابها یا وقایع مستند هم رجوع کنند تا بتوانند در آثاری که برمبنای این نوشتهها ساخته میشوند، بیشتر اثرگذار بوده و مخاطب را درگیر کنند، چرا که سینما و بهویژه تلویزیون نقش دانشگاه را دارد که باید نقش تربیتی و آموزشی برای خانوادهها داشته باشد. آنچه که امروزه بخشی از آثار نمایشی ما را آلوده کرده، ورود سینمای لمپنیسم قبل انقلابی، به سینمای فعلی است. ما تا مدتها در سینمای بعد از انقلاب حرکت رو به جلو داشتیم، اما از برههای عقبگرد کرده و دوباره فیلمهای ما تحت عنوان فیلم طنز به سمت سینمای لمپنی بازگشته است. این روزها برای بینندگان چنین فیلمهایی این سؤال مطرح است که سینمای ما به کجا میرود؟ که پاسخ آن را باید مدیران و برنامهریزان فرهنگی و سینمایی بدهند. در سینمای گذشته رایج بود، در نمایش نقش منفی به مخاطب، از خالکوبی استفاده شود و امروزه خالکوبی و تتو، بزهکاری و لاتبازی دوباره به فیلمهای ما بازگشتهاند.
برخی از آثار تولیدی به گونهای شدهاند که نمیتوان آنها را به همراه خانواده تماشاگر بود؛ چندی پیش به تئاتری دعوت شده بودم که همان ۱۰ دقیقه اول از دیدن ادامه تئاتر منصرف شدم، چرا که فضای تئاتر بهدلیل شوخیهای نامناسب آن قابلتأمل نبود. سؤال این است که مردم را به چه قیمتی میخواهیم بخندانیم؟! آیا صرفا شوخیهای جنسی میتواند برای مردم خندهدار باشد و خروجی چنین تئاتری که دوساعت از وقت و عمر مردم را گرفته، چه خواهد بود. دیالوگهایی که حتی قابل بازگویی در جمع خصوصی و دوستانه نیست، چرا باید در جمع تئاتری و فضای هنری به این راحتی بازگو و ردوبدل شوند تا مثلا بخواهند از مخاطب خنده بگیرند.
از طرفی وقتی بازیگری میتواند از تماشاگر خنده بگیرد و مخاطب قابلتوجهی دارد، بلااستثنا همه تهیهکنندهها سراغ آن یک نفر میروند و تا هرجا که میتوانند از آن یک نفر بازی میگیرند و در ساختههایشان از او استفاده میکنند تا بتوانند، بازگشت سرمایه داشته باشند! چنین چیزی در سینمای هیچ کجای دنیا دیدهنشده و اصولا رویه سینمای کنونی ما از سینمای جهان بسیار فاصله دارد.
بیشتر سانسهای سالنهای سینما با تعداد محدودی تماشاگر اکران میشوند، چراکه این تولیدات ضعیف هستند و مردم از آنها استقبال نمیکنند، درنتیجه فیلم نمیتواند حتی بخشی از دستمزد عوامل خود را از طریق فروش بلیت برگرداند. بخشی از ضعف این فیلمها نیز به پروسه ساخت و اکران فیلمها برمیگردد؛ از زمان ارائه طرح و فیلمنامه تا گرفتن پروانه ساخت، بازبینی و اخذ مجوز اکران کمیسیونهای مختلفی بر پروسه ساخت یک اثر نظارت دارند که پس از طی همه این مراحل، دوباره فیلم بعد ساخت هم اصلاحی میخورد. در نهایت از یک فیلم چیزی باقی میماند که اصولا به درد نمایش نمیخورد.
با وجو این شرایط، همه بازیگران نمیتوانند روی گذران چرخ زندگیشان از طریق این هنر حساب باز کنند. درست است؟
سینمای ما جز برای عده معدودی، از جمله برای امثال ما درآمدی نداشته و اصولا درآمد ما متکی به سینما نبوده و اغلب ما از طرق دیگر امرار معاش کردهایم. سینما کسی را پولدار نکرده، شاید تنها تعداد انگشتشماری از بازیگران، صرفا از این طریق به درآمد بالا رسیدهاند؛ بازیگری که از الان برای سال ۱۴۰۵ به خاطر بازی در پروژهای به تهیهکننده وقت میدهد.
سینما زمانی میتوانند ارزشمند باشند که بینندگان و خانوادهها بتوانند از آن چیزی بیاموزند، اما امروزه با وجود هزینههایی که میشود و بودجههایی که به آثار تعلق میگیرد، اثرگذاری تولیدات کمتر شده است. در جایی که یک اثر هنری باید بتواند درست حرف بزند و راه درست زندگی را نشان دهد؛ آثار امروز اما، درگیر مثلثعشقی برگرفته از سینمای آمریکای جنوبی، ترکیه و برخی کشورهای آسیای جنوبشرقی شده است. از طرفی عدهای که عشق به سینما دارند، پولی به کارگردان یا تهیهکننده میدهند که نقش اول بازی کنند و، چون علم و تجربه لازم را ندارند مزاحم همه عوامل و بازیگران دیگر میشوند و همه را در جریانی درگیر میکنند که نه راه پس دارند و نه راه پیش. در این میان آثاری از جنس سوجان، میتوانند بهواسطه داستان منسجمی که دارند، اثرات درستی در سریال داشته باشند.
سوجان و این داستان منسجمی که دربارهاش صحبت میکنیم تا چه اندازه توانسته مخاطبان را جذب کند؟
با توجه به همزمانی ساعتهای پخش و بازپخش سریال با ساعتهای کاری من در خارج از منزل، متأسفانه امکان دنبالکردن سریال را ندارم، اما در همان ابتدای کار بهواسطه استقبال مردم و بازخوردهای زیادی که داشتم، ترغیب شدم، دوقسمت پخششدهای را که بازی داشتم را از تلوبیون، ببینم. هرچند که در زمان تصویربرداری، بخشهایی از کار را دیده بودم و همانجا هم نظرم را درباره موفقیت کار، اعلام کردم. حسین تبریزی قابهای زیبایی را در سریال بسته است و این مجموعه، داستان خوب و قابلقبولی دارد. داستان سوجان، در اولین خوانش فیلمنامه ذهن من را به سریال پس از باران، معطوف کرد و فضای آن سریال در ذهن من متجسم شد. در حین ساخت و تصویربرداریها، هم فضاسازیهای درستی انجام شد و، چون شمال کشور در هر صورت سرسبز است، توانست در این فضاسازی و جذب بصری مخاطب تأثیر بسزایی داشته باشد. نقاط قوت سریال، از همان زمان فیلمبرداری، عرضاندام میکرد و من معتقد بوده و هستم که سریال پخش موفقی داشته و پر بیننده خواهد بود. با دیدن همان دوقسمت ابتدایی سریال، همه ذهنیت من درباره سریال عملی شد و انتظارهایی که از سریال داشتم، برآورده شد و سریال توانست در همان ابتدا، درصد بالایی از بیننده را به خود جذب کند. ضمن اینکه سریال قسمتهای زیادی دارد و به یقین، روزبهروز بینندههای آن بیشتر خواهد شد.
سریال سوجان در خطه شمال میگذرد، اما شما و بعضی شخصیتها بدون لهجه در این اثر حاضر شدید. دلیلش چیست؟
من متولد خیابان سلسبیل تهران هستم، البته با گویش محلی و شمالی در سریال مشکلی نداشتم، ولی کارگردان عقیده داشت که زبان من و برخی از شخصیتهای سریال بدون لهجه و گویش خاصی باشد.
در کل خود من از آنچه هنگام بازی تصور داشتم با توجه به قسمتهایی که دیدم، راضی بودم و خروجی کار برایم قابل قبول بود. در یک پروژه تلویزیونی یا سینمایی آنچه اهمیت دارد، اعتماد شما به کارگردان است. وقتی این اعتماد و شناخت قبلی از کارگردان، در یک اثر وجود داشته باشد و تجربه هم به این مقوله اضافه شود، شاید حتی فراتر از یک فیلمنامه خوب پیش برود. حتی یک مونتاژ خوب هم در کنار کارگردانی درست میتواند قالب یک سکانس فوقالعاده را رقم بزند که همه اینها در سریال سوجان رقم خورده است، زیرا مردم از سریال تا اینجای کار راضی بوده و خود من از این بابت خرسند هستم. این نشان میدهد همه عوامل و در رأس آن کارگردان کار، کارشان را به درستی انجام دادهاند و عملکرد بازیگر یا عوامل پشت صحنه که احیانا در کار خود قصور کردهاند نیز به چشم نخواهد آمد، چرا که زیبایی و درستی کل فضای کار، آن کم و کاستی را پوشش میدهد.
شما در این سریال با نقش خان ظاهر شدید که مثبت نیست. معمولا با ایفای نقشهای منفی شناخته میشوید و البته یک تیپ خاص در این نوع کاراکترها دارید.
بازیگران نقشهای منفی از گذشته، در سینمای ما یا جای تیغ در صورت و ابرو داشتند یا جای چاقو روی گونه، پشت کفش میخواباندند، با کت روی دوش راه میرفتند، سبیلهای پهن و از بناگوش در رفته میگذاشتند و در این بین اولین بار عبدا... اسکندری کسی بود که گریم منفی ایتالیایی را روی من طراحی و اجرا کرد، از آنجا پایه نقش منفی به سبک فیلمهای ایتالیایی در سینمای ایران شکل گرفت. در واقع اسکندری شروع من را برای شکل جدیدی از کاراکترهای منفی، به دور از منفوری همه نقشهای منفی در آن زمان، رقم زد و این نقش منفی، دوستداشتنی شد. هرچند تعداد بازیهای من در نقشهای مثبت بیشتر از منفی بوده است؛ مثل نیروهای مختلف ارتشی و در لباسهای مختلف نظامی، اما جالب است که اثرات نقشهای منفی در ذهن مردم بیشتر بوده و اغلب مردم دوست دارند که من را در همان قالب نقشهای منفی به سبک ایتالیایی ببینند.
چرا در این سالها شما را کمتر در آثار کمدی دیدهایم؟ خودخواسته بوده است؟
چندان به تجربه کار طنز علاقهمند نبودهام، اما لاجرم، کاری را در این حیطه شروع کردیم که نیمه کاره ماند، موقعیتهای طنز این کار به قدری بود که خود من موقع فیلمبرداری به قدری میخندیدم که شاید در کل زندگی آنقدر نخندیده باشم و خودم حس کردم به دلیل این همه خنده، شاید نتوانم تا آخر ادامه دهم که البته ساخت آن به اتمام نرسید. در این کار بر من مسجل شد که چقدر کمدینهای اصل و نسبدار حتی با کوچکترین اتفاق و میمیک صورت میتوانند خندههای عمیقی از شما بگیرند و بازی در مقابل آنها کار سادهای نخواهد بود. یادش بخیر سال ۱۳۸۵ در لوکیشن مجموعه زیرزمین که زندهیاد فتحعلی اویسی به همراه ابوالفضل پورعرب و رضا توکلی به کارگردانی علیرضا افخمی در این کار حضور داشتند، وقتی دوربین به سمت من میآمد فتحعلی اویسی کارهایی میکرد که من از خنده ریسه میرفتم طوری که میگفتم من توانایی ادامه کار را ندارم و همانجا متوجه شدم بازی با بچههای طنز واقعا کار سختی است. به تازگی پیشنهادی در این حوزه داشتم که هنوز تصمیم قطعیام را برای بازی در آن کار، نگرفتهام. البته با علم به اینکه اگر فردی جدی که همیشه نقشهای جدی هم بازی کرده، به یکباره وارد فضای طنز شود، برای بینندهاش جالب خواهد بود. معتقدم اگر کار طنز بتواند روی خانوادهها اثرات خوبی بگذارد و خروجی خوبی داشته باشد، طوری که سازندگان و بازیگران آن از بهکار بردن جملات رکیک خودداری و حریمها را حفظ کنند، تولید آثار طنز میتواند در شادابی جامعه نقش تعیینکنندهای داشته باشد.
در آثار نمایشی به ایفای چه نقشی علاقهمند هستید؟
حدود ۱۵ سال پیش علاقهمند بودم شخصیت امام موسی صدر را بازی کنم. با توجه به مطالعاتی که در باره او انجام داده بودم، کاراکتر او را بسیار دوست داشتم و برای بازی در این نقش صحبتهایی با جواد شمقدری، کارگردان طوفان شن انجام شد، ولی ساخت آن، نهایی نشد و تجربه بازی در نقش این شخصیت سیاسی- مذهبی عملی نشد.
شما ساخت دو فیلم کوتاه را در کارنامه هنری خود دارید و همچنین در آزادسازی زندانیان فعالیت میکنید. این زمینه از کارها را همچنان دنبال خواهید کرد؟
اگر فرصت کنم، امسال ساخت یک فیلم کوتاه دیگر را در برنامه کاری خود دارم که مربوط به ژانر کودک است و با توجه به علاقه من به فیلمهای کوتاه، بسیار علاقمند به ساخت این فیلم هستم. داستان فیلم درباره خانوادهای است که در زمان جنگ تحمیلی مجبور به ترک شهر خود میشوند. همچنین، ساخت یک فیلم کوتاه ۳۰ دقیقهای دیگر در زمینه صلح را در برنامه دارم که البته ساخت آن به سال آینده موکول میشود و موضوع آن به فعالیتهای جنبی و اجتماعی من مربوط نیست. سال گذشته در جشنواره فیلم، بیبدن مربوط به اعدامیها و فیلم دیگری از آقای میرباقری دیدم که به مسأله قصاص میپرداخت. اما آنچه که در بازسازی چنین موضوعاتی مطرح است، غلوآمیز بودن یک واقعیت اجتماعی است در حالی که در واقعیت، اصل ماجرا آنقدر غلوآمیز نیست. این مسأله در گونههای مختلف نمایشی مثل تئاتر قابل انکار نیست. با توجه به اجرای زنده روی صحنه، شاید مجبور به استفاده از بازیهای غلوآمیز شویم؛ اما اگر بخواهیم در سینما که با لنز دوربین سرو کار داریم و خود لنز کوچکترین حرکات ما را چند برابر میکند، غلو کنیم، اثرگذاری واقعی و درست پیام را خواهیم گرفت. اگر بعدها خودم حوصله ساخت مستند کوتاه نیم ساعته داشتم، قصد دارم از فعالیتهای اجتماعی که انجام میدهم فیلمی بسازم اما در حال حاضر صلاح نمیدانم چنین اتفاقی بیافتد و تمایل دارم آن را به آینده و زمان مناسبی منتقل کنم.
تا امروز از آثاری که در آنها ایفا نقش داشتید، راضی هستید؟
تقریبا همه کارهایی را که به عنوان بازیگر در آنها حضور داشتهام را دوست دارم. انتخاب بین آنها مثل این میماند که بخواهیم بین پدر و مادر یکی را انتخاب کنیم که شدنی نیست.
اما اگر مثلا بخواهم بگویم که از برخی خاطرات بیشتری دارم، میتوانم به مجموعههای زیرزمین، پولکثیف و بازیپنهان اشاره کنم که در زمان پخش خود بینندههای زیادی داشتند و بسیار مورد استقبال قرار گرفتند. تقریبا با بیشتر کارگردانهای خوب فرصت همکاری داشتم، اما با تعدادی از آنها، بنا به دلایلی نتوانستم همکاری کنم و در کارهایشان حضور داشته باشم. به خاطر دارم برای فیلمنامهای نوشته همسر زندهیاد داریوش مهرجویی، قرار بود با او همکاری کنم و حتی تست لباس و گریم هم رفتم و قرارداد تلهفیلمی با نام آسمان محبوب را با من بستند، ولی از آنجا که همزمان سر سریال دیگری بودم و جلسات مکرری را قبل از آغاز کار، رفتیم و آمدیم، با همه شناختی که از آقای مهرجویی داشتم و با علم به اینکه آرزوی خیلی از بازیگران بود که با این کارگردان کار کنند، اما به دلیل اینکه اذیت میشدم، از ادامه کار انصراف دادم. بهجز آن از سوی یکی دو کارگردان بزرگ در سینمای ایران به همکاری دعوت شدم، ولی طی جلساتی، پیشنهادشان را رد کردم.
یک نکته جالب درباره شما این است که پیشتر در انتخابات مجلس شرکت کردهاید. چه عواملی باعث شد که به این عرصه وارد شوید؟
درحالحاضر خودم را برای انتخابات شورای شهر تهران آماده میکنم. با توجه به اینکه هنرمندان و بهخصوص اهالی سینما در بدنه دولت هیچ نمایندهای ندارند، از این رو سینما یتیم مانده و هدف من این است که از صنف سینما لااقل یک نفر بتواند در جمع دولتمردان ورود کند. ولی در همین دوره اخیر که کاندیدای انتخابات مجلس شدم، دریافتم که خود همصنفیهای ما در این قضیه حمایتی نمیکنند، در نتیجه تصمیم دارم در انتخابات شورای شهر شرکت کنم و در این دوره، روی صحبتم با عموم مردم جامعه باشد تا اهالی سینما.
در روزمرگیای که بسیاری گرفتارش هستیم چقدر حواستان به خودتان است و برای حال بهتر چه میزان تلاش میکنید؟
اصلیترین مسأله در وجود من، قبل از هر چیزی، صحبت با خدا و خواندن نماز است. دومین مورد راهپیمایی روزانه من است که حداقل روزی نیمساعت پیادهروی میکنم و گاهی هم اگر وقت و حوصلهای باقی بود، به استخر میروم و ورزش سنگین انجام میدهم. بحث ارتباط روزانه با خدا بسیار حائز اهمیت است و موجب میشود انرژیهای منفی را در همین رکوع و سجودها به زمین منتقل کنی که بعد از آن یک فاز مثبت و خیلی خوب برایت به وجود میآید. همین وضوگرفتن و نظافت برای انجام مقدمات قبل نماز هم موجب شادابی و نشاط برای جسم و تن خواهد بود. ارتباط با خدا، انسان را سالم نگاه میدارد و در مسائلی که میتواند به روح و جسم هر فردی آسیب بزند، نقش بازدارنده دارد. از آنجا که عالم محضر خداست، اگر این برای همه جا بیفتد که در محضر خدا معصیت نکنند، همه به حال خوبی خواهند رسید. بنده خدا به هر نحوی که بخواهد و به هر شکلی که آمادگی داشته باشد، خدا هم با او ارتباط برقرار میکند. اتفاقا من وقتی برای بازی گریم میشوم، همان موقع اعلام میکنم موقع اذان ظهر باید وضو بگیرم و برای من فرقی نمیکند که چقدر گریم داشته باشم، گریم صورتم را پاک میکنم و وضو میگیرم تا نمازم را بخوانم. ارتباط با خدا به قدری اهمیت دارد که حتی اگر کسی نتواند موقعیت کاری خود را ترک کند، در هر شرایطی میتواند با خدای خود صحبت کرده و دقایقی به عبادت مشغول شود.
وظیفه رسانه، تزریق واقعیتها به جامعه است
بهمن دان که از مهجور ماندن سینمای دفاعمقدس گلایه دارد و در گفتگو با جامجم عنوان میکند معمولا سرمایهگذار سینمای دفاع مقدس، بخش دولتی است، اما اینکه همین بخش دولتی به نسبت بودجه دریافتی چقدر به سینمای انقلابی و دفاعمقدسی میپردازد، جای بحث دارد. اگر در طول سال در سینمای ما ۷۰ یا ۸۰ فیلم ساخته میشود ۱۰ فیلم باید درباره انقلاب و دفاعمقدس باشد. متاسفانه در این مقوله سینمای ما همیشه جاخالی داده است یا فیلمی با موضوعیت دفاع مقدسی نمیسازیم. تلویزیون هم که شرایط خودش را دارد. وضعیت لباس و خیابانها هم که آنچنانی، آرایشگاههای اینچنینی، طراحهای مد و لباس هم کاری کردند که همسران و دختران ما نمیتوانند مانتوی دکمهدار تهیه کنند، بعد مدعی هستیم که چرا زنان ما اینگونهاند و چرا جوانان ما الگوپذیری درستی ندارند؟! روزی به وزیر سابق، انتقاد کردم که شما ارشاد اسلامی هستید و سرلوحه فرهنگ یک کشورید، چرا رها کردهاید؟
وظیفه ما این است که حداقل اتفاق یا جریانی را در حوزه کاری خود راه بیندازیم که اقلا مجموعه خود و خانوادههای ما درس بگیرند. در همین راستا تلویزیون میتواند اثرات خوبی بگذارد. وقتی در این سالها سریالی مانند سوجان بتواند از همان ابتدای پخش کلی مخاطب جذب کند درنتیجه چنین رسانهای برد بالایی دارد و با یک برنامهریزی درست میتواند اثرات خوب و مثبتی را بر افراد جامعه بگذارد. حال اگر این رسانه را رها کنیم یعنی حرفی برای گفتن نداریم و با همین رسانه میتوانیم اثرات مخربی برجا بگذاریم و اجازه دهیم رسانههای دیگر و آنطرفآبی بچههای ما را به سمت خود جذب کنند. چقدر از جوانان ما با وعدهوعیدهای رسانههای آنطرفآبی جذب کشورهای دیگر شده و با همه تحصیلات و تواناییها در رستورانها و شهرداریهای کشورهای خارجی کار میکنند؟ بسیاری از این اتفاقات بهدلیل این است که رسانه ما جاخالی داده و آنطور که باید در فرهنگسازی برای جوانان و خانوادهها کار نکرده است. برخی مسائل باید دائم به مردم تزریق شوند. باید مستنداتی از عواقب مثلا مهاجرت تهیه شود، وضعیت نابسامان کمپهای اروپایی و آمریکایی به نمایش درآید و اینکه چه تعداد ایرانی در این کمپها ساکنند. یا آن رویتر و تمیز و فریبنده کشورهای مهاجرپذیر را هم نشان دهند. خود من در کانادا تعداد زیاد کارتنخواب دیدهام؛ کلی آدم معتاد و گرسنه دور آتش در خیابان جمع شدهاند و اینها هیچوقت نشان داده نمیشود. اگر گروهی هم برای ساخت مستند یا کار فرهنگی به این کشورها فرستاده شوند تا واقعیتها را به مردم ما نشان دهند، تنها کاری که نمیکنند همین کار فرهنگی است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با رئیس مرکز پویانمایی صبا مطرح شد
بررسی جامعهشناختی پویش ایران همدل در گفتوگو با عاصمه قاسمی، دکترای جامعهشناسی از دانشگاه ناتینگهام انگلستان
دکتر خجسته، استاد علوم ارتباطات در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد