مقایسه تطبیقی فیلم‌های «صبحانه با زرافه‌ها» و «خماری»

واقعا صبحانه دارکی بود!

سروش صحت، هم در موقع ارائه فیلمنامه(که در متن اول، بسیار الکن‌تر و غیرسینمایی‌تر از نسخه فعلی بود)وهم در موقعی که برای همان نسخه الکن توضیح می‌داد، اصرار زیادی داشت که فیلمنامه او و فیلمی که می‌خواهد بسازد، درباره «بخشش» است! اما نه در فیلمنامه‌‌اش و نه در فیلمی که از روی آن ساخت، تصویر و حس سینمایی از چیزی به نام بخشش در نیامد و نمی‌آید!
سروش صحت، هم در موقع ارائه فیلمنامه(که در متن اول، بسیار الکن‌تر و غیرسینمایی‌تر از نسخه فعلی بود)وهم در موقعی که برای همان نسخه الکن توضیح می‌داد، اصرار زیادی داشت که فیلمنامه او و فیلمی که می‌خواهد بسازد، درباره «بخشش» است! اما نه در فیلمنامه‌‌اش و نه در فیلمی که از روی آن ساخت، تصویر و حس سینمایی از چیزی به نام بخشش در نیامد و نمی‌آید!
کد خبر: ۱۴۸۲۵۴۸
نویسنده سعید مستغاثی - مستندساز و کارشناس سینما
 
اومی‌گفت که بخشش در فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» در همان بازگشت به صحنه موتورخانه سالن عروسی و نکشتن آن حشره که در اولین‌بار با کفش مجتبی (بهرام رادان) له شد، بارز است! و بعد هم مریم در عالم هپروت یعنی وقتی رضا با ضربه سعید به سرش، به درون آب استخر پرتاب شده، او را می‌بخشد، در واقع رضا در همان عالم می‌شنود که مریم می‌گوید بخشیدمت! همین! یعنی نه سعید، رضا را بخشید (که عروسی خواهرش را بی‌خبر ترک کرد)، نه پویا، نیلوفر را با وجود اصرار دکتر بخشید (که با مرد دیگری دیده شده بود) و نه مجتبی، رضا و شاهین و پویا را که هرکدام ضربه‌ای به او زدند و نه... . در واقع تقریبا به‌جز برخی دیالوگ‌ها آن هم به صورت گل‌درشت، بخشش در کلیت فیلم جایی ندارد؛ یعنی هیچ‌کدام از این افراد که یکدیگر را لت‌و‌پار کردند، دیگری و دیگران را نبخشیدند! اما درانتهای فیلم «خماری»Hangover(تاد فیلیپس-۲۰۰۹) با وجود تمامی بی‌بندوباری و لاابالی‌گری فضای فیلم، مقوله بخشش نه زورکی و با شعر و شعار، بلکه از دل تصاویر و عناصر سینمایی در‌می‌آ‌ید.این‌که چرا از فیلم خماری مثال آوردم و درصدد مقایسه آن با صبحانه با زرافه‌ها برآمدم، چندان بی‌ربط نیست و به شباهت‌های انکارناپذیر و بسیار نزدیک این دو فیلم بازمی‌گردد و طبیعتا چون تاد فیلیپس، فیلمش را حدود ۱۴ سال قبل از سروش صحت ساخت و حتی قسمت‌های ۲ و ۳ آن را تا ۲۰۱۳ (یعنی ۱۰ سال پیش از صبحانه با زرافه‌ها) ادامه داد، می‌توان به سهولت نتیجه گرفت که قطعا او از فیلم صحت، کپی نکرده است!
   
کاراکترهای تقریبا یکسان 
در فیلم خماری هم در آستانه جشن عروسی یک زوج (داگ و تریسی) که پس از سال‌ها رخ می‌دهد، دوستانش (فیل و استو) تصمیم می‌گیرند، در آخرین شب مجردی داگ، او را به لاس‌وگاس برده و خوش بگذرانند که با همراهی برادر همسرش (جوان خنگی به نام الن) درهتل محل اقامت‌شان در لاس‌وگاس، به‌دلیل استفاده از مواد مخدر خیلی قوی، کلا هنگ کرده و دچار خماری شده و صبح که بیدار می‌شوند با ماجراهای بسیار شگفت‌انگیزی مواجه می‌شوند، در حالی که هیچ چیزی از شبی که به سر آوردند را به خاطر نیاورده، همچنان‌که مخاطب نیز هیچ تصویری از آن شب را مشاهده نمی‌کند.در صبحانه با زرافه‌ها هم رضا (پژمان جمشیدی) در شب عروسی‌‌اش که پس از چالش‌های بسیاری سرگرفته، باحضور پسرعمویش مجتبی ودو تن از دوستانش پویا (هوتن شکیبا) و شاهین (بیژن بنفشه‌خواه) که معتقدند شب آخر مجردی را باید خوش گذراند، در موتورخانه سالن عروسی (به جای لاس‌وگاس) با خماری مواجه شده، به طوری‌که رضا کلا اوردوز کرده و بقیه، دستپاچه او را به دکتری آشنا (هادی حجازی‌فر) از دوستان‌شان می‌رسانند که او هم در خماری، حالی بهتر از آنها ندارد! البته رضا، یک برادرزن روی مخ هم به نام سعید دارد که به شخصیت الن مشنگ در فیلم خماری نزدیک است.در میان دوستان داگ هم «استو» یک دندانپزشک است و در حال ازدواج با زنی به نام «ملیسا»ست که گذشته مناسبی ندارد، همچنان که پویا هم می‌خواهد با دختری به نام نیلوفر ازدواج کند که مجتبی او را با کسی دیگری دیده است!ازاینجا به بعد فیلم صبحانه با زرافه‌ها با تکه‌های تکراری و شوخی‌های بی‌خاصیت و بی‌مزه پیش رفته و سعی دارد به زور مخاطب را بخنداند که چنین موضوعی رخ نمی‌دهد. انتهای فیلمنامه هم تقلیدی سطحی از سکانس پایانی فیلم «زیرزمین» امیر کاستاریکاست که اساسا حتی به یک نمای آن فیلم هم نمی‌رسد. 
   
هوشمندی ساختاری در مقابل تکرارهای کسالت‌بار و لوس 
اما فیلم خماری پس از هوشیارشدن استو، فیل و الن در صبح روز بعد، سرشار از موقعیت‌های طنز و کمیک و بامزه می‌شود. پیدا شدن یک بچه نوزاد و یک شیر جنگل در اتاق‌شان و کنده‌شدن دندان نیش استو که فرم صورتش را به هم زده در کنار گم شدن داگ، آنها را به یک مراسم عروسی کشانده که شب قبل در آن حضور داشته‌اند و به‌طور حیرت‌انگیزی استو با زن بچه‌داری به نام «جید» ازدواج کرده، آن هم با یک ماشین پلیس که معلوم نیست از کجا دست آنها رسیده! نکته جالب این‌که بقیه داستان صبحانه با زرافه‌ها، به‌جز دو فقره دختر بازی سخیف و کری‌خواندن‌ها و جر‌و‌بحث‌های بیهوده برای رسیدن رضا به عروسی‌اش (که معلوم نیست چگونه از اوردوز شدن زنده می‌شود!) فراز و فرود خاصی ندارد تا اواخر فیلم که مجتبی بیخود و بی‌جهت می‌میرد و رضا که زنده شده بود، مجددا براثر ضربه سعید، به عالم هپروت‌می‌رود! اما در انتهای همه این ماجراها؛ خیلی طبیعی، منطقی و سینمایی به همان بخشش می‌رسند که سروش صحت با دگنگ می‌خواست از صبحانه با زرافه‌ها بیرون بکشد!  این در حالی است که وقایع پی در پی فیلم خماری لحظه‌ای مخاطبش را رها نکرده و به طرز گروتسک‌واری به‌دنبال هم اتفاق می‌افتد‌‌؛ یکهویی آنها زن و بچه‌دار شده، ناگهان با پلیس، دادگاه و حکم زندان چندین‌ساله مواجه شده، ناگهان آزاد می‌شوند و ناگهان مایک تایسون را در اتاق‌شان ملاقات می‌کنند تا ببری که از ویلایش دزدیده بودند را برگردانند، ناگهان هم با گروهی از گنگسترهای شهر مواجه می‌شوند که گویا داگ را گروگان گرفته‌اند و از آنها طلب باج هنگفتی می‌‌کنند و ناگهان در کازینو همه پول را می‌برند ولی داگ گروگان گرفته‌شده، یک داگ سیاهپوست از کار درمی‌آید! 
   
بخشش سینمایی و دراماتیک در مقابل بخشش زورکی و شعاری
آنها با تأخیر به عروسی می‌رسند و تریسی با بقایای همه عصبانیت و نگرانی‌‌اش اما در کنار داگ و در پاسخ نگاه شرمنده وی، فقط لبخند عاشقانه می‌زند.  پدر تریسی هم در تمام طول زمان قبل از برگزاری عروسی که غیبت سنگین داگ، همه را کلافه کرده، همواره بر تحمل و آسان‌‌گیری نسبت به او تاکید کرده، مدام همسر و دخترش را دلداری می‌دهد که به‌هرحال یک شب رفته لاس‌وگاس! حتی پس از رسیدن آنها با تأخیر جدی (به طوری که همه مهمانان مراسم، در انتظارشان نشسته بودند) با روی خوش برخورد کرده، اتومبیل گرانقیمتی که با آن به لاس‌وگاس رفته بودند را به‌عنوان هدیه خودش و مادر تریسی به آنها می‌دهد!نکته قابل تأمل این‌که فیلم خماری باوجود دارا بودن یک فضای بی‌بند و بارانه، هرزه‌نما و قصه‌ای که عمده‌‌اش در لاس‌وگاس (با همه ماهیت و ابعاد فسادآلودش) می‌گذرداما به‌جز پوشش‌ها(درمحیط‌های مخصوص)،تعدادی حرکات و دیالوگ‌های نامناسب و البته تیتراژ آخر،صحنه‌ای از روابط غیرافلاطونی یا حتی تلاش برای ایجاد روابط آنچنانی نشان نمی‌دهد!اما فیلم صبحانه با زرافه‌ها باوجود روی دادن قصه در یک فضا ومحیط ایرانی،متأسفانه واجد صحنه‌های متعددی است که شخصیت‌های ماجرا درصدد ایجاد روابط آنچنانی و به‌اصطلاح غیرافلاطونی بوده، حتی یکی از آنها را تا آستانه انجام می‌برند. در حالی که در فیلم خماری، حتی رابطه جدید استو با زنی به نام جید (با وجود سابقه فحشای او)، با ازدواج در کلیسا اتفاق می‌افتد!
   
پرهیز از مستقیم‌نمایی در مقابل ولنگاری تصویری
در فیلم خماری، به هیچ‌وجه از صحنه‌های استعمال موادمخدر یا حتی تصویر استفاده از مشروبی که با آن و مواد مخدر درونش، دچار خماری شدند، خبری نیست. درحالی که در فیلم صبحانه با زرافه‌ها، بارها شاهد استعمال مستقیم مواد مخدر توسط مجتبی، پویا، شاهین و رضا هستیم و چند بار نیز ازجمله در ابتدای فیلم، به طرز کنایه‌آمیزی صحنه استفاده مشروبات الکلی را شاهدیم.  فیل، استو و الن اگرچه دچار خماری شده، شب عجیب و غریبی را پشت‌سر گذاشتند اما برای یافتن داگ و رساندنش به مراسم عروسی، در رفاقت سنگ تمام گذارده وهرکاری ازدست‌شان برمی‌‌آیدراانجام می‌دهند،حتی تا سرشاخ شدن با باندهای گنگستری، قمار و... اما پویا، شاهین و مجتبی، نه‌تنها چندان به فکررضا و رسیدنش به مراسم عروسی نیستند، بلکه پس از اوردوز شدنش، به جای بیمارستان، اورابه یک دکتر خمار می‌رسانند وحتی پیکر رضا راروی پلکان خانه دکتر جا گذارده وبه‌تنهایی عازم شمال می‌شوند یابعدا برای به انجام رساندن دختربازی‌شان دررستوران،باز هم اورا رهامی‌کنند تاخودش به عروسی‌‌اش بازگردد. 

خانواده‌گرایی در مقابل بی‌بند‌و‌باری
شگفت آن‌که حتی فیلم خماری باوجود زمینه‌های متعدد مغایر با فرهنگ ما و صحنه‌ها و ماجراهای ضداخلاقی‌‌اش، به‌خصوص قضیه خوشگذرانی مرد مجرد در شب ازدواجش (که گویا در آمریکا یک سنت به‌شمار می‌رود) بیشتر از صبحانه با زرافه‌ها به سمت خانواده و همسرداری گرایش دارد.چنانچه در فیلم خماری، داگ سرانجام با تریسی ازدواج می‌کند و فیل، متاهل و زن و بچه‌دار است که مدام هم روی این زن و بچه‌دار بودن تاکید می‌کند، وقتی هم به آنها می‌رسد، برخورد عاشقانه‌ای را شاهدیم. از طرف دیگر استو هم می‌خواهد با ملیسا ازدواج کند و حتی حلقه مادربزرگش را برایش درنظر گرفته و بارها ابراز می‌کند از این‌که او بفهمد دست از پا خطا کرده، به‌شدت پرهیز دارد. بعد از به هم خوردن این رابطه هم با جید ازدواج می‌کند! حتی الن هم پس از فروپاشی ازدواج استو با ملیسا، به سراغش رفته و می‌خواهد پیشنهاد ازدواج بدهد!
اما در صبحانه با زرافه‌ها، جز رضا که قرار بود عروسی کند اما به آن نرسید، پویا هم باوجود تاکید پدر نیلوفر بر ازدواج، چندان به آن راغب نیست، مجتبی، شاهین و دکتر هم که اساسا افراد لاابالی به نظر می‌رسند و دکتر که گویا زن دارد، چندان از آن راضی به نظر نمی‌رسد.  اگرچه فیلم خماری یک فیلم آمریکایی هرزه‌درا با همه پرده‌دری‌ها و ساختارشکنی‌های اخلاقی است که در درجه‌بندی سنی مؤسسهMotion Picture Rating) MPA)، درجه R گرفته، به مفهوم این‌که تماشای آن در آمریکا هم برای افراد زیر۱۸سال ممنوع است، باهمه این احوالات، ملاحظه می‌شودبه لحاظ خانوادگی و روابط همسری، یکسری قواعد را رعایت کرده که متأسفانه در فیلم صبحانه با زرافه‌ها با تمامی ادعا، چنین اتفاقی نیفتاده است! اگرچه با پایانی به اصطلاح عبرت‌آموز (سرانجامی سیاه و تلخ برای رفتارهای ضداخلاقی) مواجه است که اگر چنین پایانی نداشت، قطعا پروانه ساخت و نمایش نمی‌گرفت! 


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
کری‌خوانی صبح‌گاهی

گفت‌وگوی جام‌جم با هاشم بیگ‌زاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو

کری‌خوانی صبح‌گاهی

نیازمندی ها