این قسمت از مجموعه فیلمهای بیگانه تحت عنوان «رومولوس» بهنظرم از همین دسته آخر باشد! ماجرایی که در بین قسمتهای اول و دوم فیلم بیگانه ریدلی اسکات درسال۱۹۷۹ و فیلم «بیگانهها»جیمز کامرون درسال۱۹۸۶ اتفاق میافتد. برخی آن را یک «اینترکوئل» (interquel) گفتهاند، یعنی اثری که هم دنباله و هم پیشدرآمد است و فاصله بین دو یا چند اثر قبلی را پر میکند!کمپانی ویلند یوتانی(میراث پیتر ویلند و ویلند کورپوریشن با فیلم «پرومتئوس»)که درفیلم بیگانه، فضاپیمای «نوسترمو» را ظاهرا برای اکتشافات فضایی ولی درواقع برای بهدست آوردن نمونهای ازمخلوقات ترکیبی(باقیمانده از پیشقسمتهای پرومتئوس و «پیمان») جهت ارتقای جنس بشر فرستاده بود، پس ازبه بنبست رسیدن و نابودی آن (بدون آنکه از سرنوشت تنها بازمانده آن فضاپیما یعنی سرگرد الن ریپلی خبر داشته باشد) اینک کاوشگری دیگر را به نقطه انهدام آن اعزام کرده و نمونه سنگوارهشده آن را بهدست آورده و به مرکز خود انتقال میدهد.
یک کلیشه تکراری
از اینجا طبق معمول و با همان فرمول فیلم «مرده شریر» سام ریمی (که از قضا بازسازی آن را سال گذشته، فد آلوارز کارگردان همین فیلم «رومولوس» انجام داد)، دو پسر و سه دختر که برای شرکت ویلند یوتانی کارگری میکنند و البته یک ربات بهنام اندی، بهقصد فرار از سیارهای که در آن گرفتار بردگی گشتهاند، عازم یک ایستگاه فضایی سرگردان شده، بهقصد بهدستآوردن کپسولهای سوخت برای خواب زمستانی و سفر به سیارهای به نام یواگا که بتوانند نفس کشیده و خورشید را ببینند.
اما آن ایستگاه سرگردان حاوی همان نمونههایی است که کمپانی ویلند یوتانی میخواسته با استفاده از آنها، نوع بشر جدید و مقاومی بهوجود آورد! از همینجاست که درگیری آن جوانها و موجودات سمج و بدبدن یادشده آغاز میشود و مثل فیلمهای قبلی بیگانه، رباتها نقش مهمی دارند؛ ازجمله رباتی نصفهونیمه بهنام روک ( مثل دیوید فیلم پرومتئوس) با سروکله ربات «اش» فیلم بیگانه (که یان هولم فقید نقشش را بازی میکرد و حالا با هوش مصنوعی مجددا سروچهره یان هولم را برای او قرار داده اند) گویا هدایت و مدیریت تبدیل آن موجودات در آمیزش با انسانها و تبدیلشدن به بشر متفاوت وقوی را برعهده دارد.از اینجا، همه چیز مثل شش فیلم قبلی است؛ درگیریها و بیرون آمدن آن موجودات شنیع و تعقیبوگریزها و حتی فد آلوارز (که گویا با نوار VHS اولین فیلم بیگانه با این مجموعه آشنا شد)تقریبا اغلب صحنهها را از سایر قسمتهای همین مجموعه و حتی فیلمهای دیگر گرفته و بهقولی به آنها ادای دین کرده؛از فیلم«۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» استنلی کوبریک که سکانس ابتدایی فیلم، تقریبا کپی آن است تا اولین برخورد با موجودات بیگانه در آن آزمایشگاه و مواجهه نمونه رشدکرده آنها با «رین» (همتای ریپلی چهار قسمت اول) حتی در همان قاب و همان ترکیب بندی تا اسلحه بهدست گرفتن رمبووار «رین» مانند سرگرد ریپلی و تا آخرین جدالش با موجود هیولا/انسان (شبیه به همان مهندسان فیلم «پرومتئوس») و حتی برخی جملات و دیالوگهای رین و اندی تا صحنه آخر که رین هم ماند ریپلی، وارد خواب مصنوعی میگردد و ...
ارتباط بیگانه با انقلاب
نخستین فیلم بیگانه ساخته ریدلی اسکات، سهماه پس از پیروزی انقلاب به اکران عمومی درآمد. خیلیها فکر میکردند موضوع فیلم بیگانه، بهطور معمول قضیه موجودات فضایی و عناصر آن سوی کهکشانها و...است، آن گونه که در فیلمها و سریالهایی همچون سفر ستارهای (پیشتازان فضا) یا فضای ۱۹۹۹ یا گمشده درفضا (کهکشان) و...دیده بودیم اما از همان اولین فیلم بیگانه، پالسهایی بهخصوص درصحبتها و عملکرد،رباتی به نام اش (که تا زمان درگیریاش با سرگرد ریپلی مشخص نشد یک ربات است) که از سوی شرکت ویلند ماموریت یافتن نمونههای ترکیبی را برعهده داشت تا ادامه همان ماموریت در بیگانهها (جیمز کامرون) توسط ربات دیگری به نام بیشاب که تقریبا مشخص گردید آن موجودات مشمئز کننده، پدیدههایی ناشناخته از دیگر سیارات وکهکشانها نبوده بلکه هیولاهایی باستانی هستندکه ازعمق تاریخ بشر آمده ودر دل ومغز میزبان خودیعنی انسانها وارد میشود و در عروق مغزی نفوذ میکند تا از اکسیژن مغز تغذیه کند. درواقع مانند یک باور ذهنی درون میزبان رشد کرده و سرانجام با قربانی کردن وی، به عنوان موجودی جدید متولد میشد. اینگونه به انسان هشدار داده میشد که با یک خطر به شدت مرگبار مواجه است. خطری که حتی بررسی و تحلیل و پژوهش درباره آن نیز مرگبار بوده و تنها اقدامی که انسانها بایستی انجام دهند، آن است که فقط موجود بیگانه را درهرشرایطی که هست، نابود سازند.آنچه که نسبت به شرایط اکران فیلم، یعنی فضای پیروزی انقلاب اسلامی در یکی از حساسترین نقاط سوقالجیشی جهان، بیارتباط به نظر نمیرسید. نشانههای فیلم علیه اسلامی که از حدود دو سال قبل از آن، کاسه کوزه مهمترین پایگاه غرب در منطقه را به هم زده و در نظر آنها مانند هیولایی از دل تاریخ برخاسته بود (آنچنان که مقام ارشد اسرائیلی در همان زمان، آن را به زلزله تشبیه کرد) کاملا واضح و روشن بود.
لارنس عربستان در پرومتئوس
اما برخی این گونه برداشتها را تحت عنوان توهم توطئه محکوم میکردند تا اینکه ریدلی اسکات با ساخت فیلم پرومتئوس در سال ۲۰۱۲، به اصطلاح آب پاکی را روی دستشان ریخت! در آن فیلم دیوید (ربات هوشمند و ادارهکننده فضاپیمای پرومتئوس) علاقه بسیاری به فیلم لارنس عربستان و شخصیت اصلی آن داشت، به طوری که دیالوگهای سر تامس لارنس را در لحظات حساس مدام با خود تکرار کرده و حتی آرایش و موهای خود را شبیه لارنس درآورده بود.هنگامی که سفینه پرومتئوس به سیاره محل مهندسان مورد نظر میرفت، به گونهای وانمود میکرد گویی این لارنس است که عازم عربستان و سرزمین مسلمانان گردیده، چنانچه وقتی به سیاره فوق نزدیک شد وآماده فرود آمدن روی آن بود، جملهای از تامس لارنس در فیلم لارنس عربستان را زمزمه کرد: ...هیچی در این بیابان نیست و هیچکس، هیچی نمیخواد...
این همان جملهای است که لارنس در فیلم لارنس عربستان هنگام ورود به عربستان با خود زمزمه میکرد و حالا گویی آن سیاره همان سرزمینی است که جمله لارنس برایش مناسب به نظر میرسید و موجودات درونش یعنی همان بیگانهها، ما به ازای مسلمانان بودند! (ضمن اینکه مسلمانان برای فرهنگ غرب صلیبی/صهیونی همواره حکایت همان بیگانهها را داشتهاند!)
در ابتدای فیلم پرومتئوس، موجودی که ردایی به تن دارد (به سبک و سیاق راهبان و کشیشان) به کنار آبشاری آمده و ردا از خود بر گرفته (چهرهاش شبیه به موجوداتی شبه انسان و غول آساست که بعدا در فیلم مترادف همان مهندسان یا طراحان انسان تلقی میشوند).او مادهای را از درون ظرفی میخورد و سپس دچار تغییر و تحولات وحشتناکی در بدن و عروق و حتی DNA خود میشود و پس از سقوط در آبشار، همه اجزای بدنش از هم جدا و تجزیه شده و سپس در آب، مجددا به یکدیگر میپیوندند تا به گلبولهای قرمز تبدیل شده و صحنه بعد انسانهایی را میبینیم، گویی نتیجه آن ترکیب جدید DNA که در پای آبشار فوقالذکر هستند.بعدا بقایای این موجودات انسان/ هیولا را در همان سیاره محل ماموریت پرومتئوس به شکل سنگواره مشاهده میکنیم؛ بهعلاوه موجودات مشمئزکنندهای که درون تخمهایی آماده فرستاده شده به زمین برای از بین بردن نسل انسانهاست.
گویا آن مهندسانی که بشر را بهوجود آورده بودند، از او ناامید شده و قصد نابودیاش را کردند که همان موجودات بیگانه ساخته دست خودشان، آنها را به اضمحلال کشاندند.(ریدلی اسکات در مصاحبهای گفت، صحنهای در فیلم وجود داشته یا برای فیلم نوشته بوده که یکی از گناهان نابخشودنی انسان را به صلیب کشیدن عیسی مسیح نشان داده که از فیلم یا فیلمنامه حذف شد)و سرانجام در انتهای فیلم پرومتئوس از تخمریزی آن موجودات درون بدن آخرین مهندس باقیمانده، همان بیگانه غولآسا بهوجود میآمد که در سایر قسمتهای بیگانه ازجمله همین رومولوس شاهدش بودیم.
افسانههای شرکآمیز یونان باستان و تفکرات صهیونی
اما در انتهای رومولوس، ناظر پدید آمدن یک موجود بیگانه دیگری از تخمریزی همان موجودات ریز، درون زنی باردار هستیم که حاصلش براساس برنامهریزی همان کمپانی ویلند یوتانی، انسان غولآسای ناقصالخلقهای است که قویتر از بشر کنونی به نظر میرسد (تا حدودی شبیه همان مهندسان فیلم پرومتئوس) ولی تهوعآور و وحشی!
در اینجا در واقع شرک علنی در سری فیلمهای بیگانه به اوج میرسد و علاوه بر اینکه خالقان بشریت، یکسری موجودات مخوف وغولآسا به نام مهندسان نشان داده شدهاند،خودهمین بشرمخلوق نیز درترکیب با آن موجودات ریزسمج،هیولا/ انسانهایی شبیه همان مهندسان راپدیدمیآورند!چیزی شبیه به پرسیوس درافسانههای شرکآمیزیونان باستانکه فرزند نامشروع زئوس(خدای آسمان و زمین) و مدوزا، کاهنه معبد آتنا بود؛ یعنی درواقع یک نیمه بشر/ نیمه خدا که در نهایت او میتواند به جنگ زئوس رفته و اقوام تحتسلطهاش را نجات بخشد.همانطور که در قسمت چهارم همین مجموعه فیلمهای بیگانه به نام احیاء ساخته ژان پییر ژونه، سرگرد ریپلی بازتولد یافته با ترکیبی از هیولای بیگانه در خود به یک انسان/ هیولا تبدیل شده که میتواند با هیولای اصلی بجنگد. این تم هیولا/ انسان بهعنوان منجی در بسیاری از دیگر فیلمهای این گونه، به چشم میخورد؛ از هری پاتر که یکی از هورکوراکسهای ولدمورت بود تا کاراکتر تام کروز در فیلم مومیایی و تا... .
این تاکید بر نشانههای فرهنگ شرکآمیز یونان باستان که حتی در نامگذاریهای فیلم هم دیده میشود (مانند رمولوس که با برادرش روموس، فرزندان مارس، خدای جنگ بودند یا پرومتئوس که حکایت خدای آتش است و...) و پیوند زدن آن به فرهنگ آخرالزمانی غرب صلیبی/ صهیونی، در واقع بهخوبی همسانی و یگانگی این دو تفکر و تبلور آنها را در یکسری فیلم هالیوودی نشان میدهد؛ آنچنانکه سر کارل ریموند پوپر یهودی (نظریهپرداز معروف جامعه باز) نیز در تئوریهای خود و کتاب حدسها و ابطالها، این دو (شرک یونان باستان و صهیونی) را یکی دانست که علیهشان همواره توطئه وجود داشته است.
بههرحال این ماجرای بیگانه هم مانند جنگهای ستارهای (از قسمت هفتم به بعد با انیمیشنها و سریالها و ...) به دکانی چند نبش بدل شده که همان تفکرات بنجل آخرالزمانی را به خورد مخاطبش میدهد!متاسفانه بسیاری ازمخاطبان امروز بیگانه: رومولوس، چندان با قسمتهای قبلی آشنا نبوده و مقهور این دستپخت اسکات و آلوارز میشوند اما به این دوستان پیشنهاد میشود که اگر حالش را داشتند، حتما قسمتهای قبلی را ببینند تا متوجه شوند در این فیلم شاخ غولی شکسته نشده و قله قافی فتح نشده است!