محمدمسعود اسماعیلی؛ دوست و هم‌رزم شهید:

خوشبخت بودم که شهید همسایه‌ام بود

«گلستان جعفریان»؛ نویسنده: 

مخاطب دوست دارد بی‌پرده از حقیقت زندگی شهید بشنود

روایت صریح و صادقانه «گلستان جعفریان» نویسنده کتاب «پاییز آمد» این اثر را از سایر زندگی‌نامه‌های شهدا متمایز کرده است؛ روایتی جسور، بی‌تکلف و عاشقانه‌ای خواندنی که در سطح نمانده و خودش را از کلیشه‌گویی‌های مطرح در مورد زندگی شهدا، نجات داده است. روایت جعفریان از زندگی فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی، در واقع روایت واقعی از زندگی پرفراز و نشیب زنی مسلمان است که نه تنها منفعل نیست بلکه در کنار مرد رزمنده خود مبارزه می‌کند و پای آرمان‌های انقلاب و اسلام می‌ایستد.
کد خبر: ۱۴۷۷۷۱۶

سادات خانم این روایت در خانه محبوس نیست، آزاد است و متعهد و در عین حال نجیب و تمامی این جزئیات با قلم توانمند نویسنده به زیبایی توصیف شده است. جعفریان پیش‌تر نیز با نگارش روایت شهدای دفاع مقدس در کتاب‌های «روزهای بی‌آینه»، «خانه‌ام همین جاست»، «از چنده لا تا جنگ»، «همه سیزده سالگی‌ام» و… توانمندی خود را ثابت کرده بود و حالا تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «پاییز آمد» بار دیگر نشان داد که با نویسنده‌ای کاملا در خدمت ادبیات پایداری و خلاق مواجه هستیم. جعفریان در گفت‌وگو با جام‌جم در خصوص این تجربه موفق بیشتر توضیح داده است. 

زمانی که تصمیم گرفتید زندگی شهید سردار احمد یوسفی را روایت کنید، آیا به دنبال ارائه سبک زندگی و الگویی از زندگی این شهید بودید یا می‌خواستید تصویر تازه‌ای از شهدا عرضه کنید؟ 
خیلی مهم است که نویسنده از کارش احساس رضایتمندی داشته باشد و جای سؤالی حداقل برای خودش باقی نماند و به نکاتی که برای او در زندگی مسأله‌ای فکری و مهم بوده پاسخ داده است. برای من کتاب «پاییز آمد» چنین کتابی بود یعنی فکر نمی‌کنم خواننده‌ای این کتاب را بخواند و احساس کند که ما چیزی را از او پنهان کرده‌ایم یا مفهومی را به او تحمیل کرده‌ایم. در این کتاب یک زندگی بسیار ساده و مشخص را روایت کرده‌ایم. فخرالسادات موسوی؛ همسر شهید سردار احمد یوسفی در زندگی خود انتخابی داشته که در عین ساده و مشخص بودن، پیچیدگی‌های خاص خودش را داشته است. خانواده فخرالسادات با انتخاب این دختر جوان برای ازدواج ابتدا مخالف هستند اما او با شجاعت بر انتخابش پافشاری می‌کند و یک زندگی عاشقانه تمام عیار را تجربه می‌کند. از این نظر حس می‌کنم در کتاب «پاییز آمد» کارم را تمام و کمال انجام داده‌ام و تجربه سی‌ساله‌ام در نویسندگی را به کار گرفته‌ام. 

فکر می‌کنید کتاب‌های زندگی نامه شهدای دفاع مقدس یا حتی شهدای مدافع حرم این ظرفیت را دارد که به ارائه سبک زندگی یا الگویی برای نسل جدید بپردازند؟ 
من درباره دیگر کتاب‌های حوزه ادبیات پایداری اظهار نظری نمی‌کنم اما در تمام این سال‌ها و نویسندگی در زمینه ادبیات پایداری، نگاهم این نبوده که الگویی ارائه کنم بلکه بیشتر تلاش کردم واقعیت زندگی شهدا را روایت کنم. به نظرم در این نوع روایت‌ها، نگاه سلیقه‌ای، تبلیغی یا بریده و از پیش تعیین شده برای زندگی‌نامه شهدا کارآمد نیست. آن چیزی که در ثبت خاطرات و زندگی شهدا برای من همیشه جالب بوده ثبت واقعیت‌هاست و خیلی شخصی است. اصولا خودم موضوعاتم را انتخاب می‌کنم، خودم دنبال قصه‌ها می‌روم و سفارش نمی‌پذیرم. حتما باید شهیدی که برای روایت زندگی‌نامه سراغش می‌روم ویژگی‌هایی داشته باشد که به‌عنوان نویسنده برایم جذابیت داشته باشد و در واقع شهید هم مرا برای نوشتن قصه زندگی و تجربیاتش انتخاب کرده باشد. در خصوص کتاب «پاییز آمد» نیز همین شرایط به وجود آمد. فخرالسادات موسوی کتاب قبلی من به نام «روزهای بی‌آینه» را خوانده بود و به شدت شهید حسین لشکری و همسرش منیژه لشکری را دوست داشت و حتی گفت از حوزه هنری زنجان خواسته که این نویسنده یعنی من، زندگینامه خودش و همسر شهیدش را بنویسم. در واقع از قبل بین من و موضوع ارتباطی برقرار شده بود. شاید سایر نویسندگان به طریق دیگری کار کنند برای همین می‌گویم در خصوص الگو دادن و بقیه کتاب‌های زندگی‌نامه شهدا نمی‌توانم اظهار نظر کنم. 

از آنجا که شیوه مستندنگاری و روایت کتاب «پاییز آمد» نسبت به بسیاری از آثار زندگی‌نامه شهدا به‌خصوص در توصیف عشق عمیق بین شهید و همسرش بی‌تکلف‌تر و صریح‌تر است، به نظر می‌رسد به‌عنوان نویسنده توانسته‌اید مخاطبانی گسترده را جذب کتاب کنید. آیا هنگام نوشتن همچنین هدفی داشتید که به خلق مخاطب دست بزنید و قشری که در فاصله دورتری با شهدا و زندگی آن‌ها ایستاده‌اند را به خواندن کتاب ترغیب کنید؟ 
اصلا این اتفاق دغدغه من است؛ حداقل ۱۰ سال است در ادبیات پایداری دنبال رسیدن به چنین هدفی هستم؛ کسی که توفیقش را دارد و خودش مایل است آثار زندگی‌نامه شهدا را بخواند که این کار را می‌کند اما احساس کردم باید برای خوانندگانی که با ادبیات پایداری قهر هستند یا گمان می‌کنند این آثار صرفا در خصوص جنگ است، آثاری تولید کرد. ادبیات پایداری ادبیات زندگی است. امیدوارم با کتاب‌هایی که می‌نویسم مخاطبانی را جذب کنم که چندان از تأثیرگذاری ادبیات پایداری در زندگی امروزی به او کمک کند. نه تنها در «پاییز آمد» بلکه در سایر آثاری که در این سال‌ها منتشر کرده‌ام دغدغه خلق مخاطب و جذب کسانی که نسبت به زندگی‌نامه شهدا فاصله دارند، وجود داشته است. برای خودم هم جالب بود که خوانندگان کتاب «پاییزآمد» صرفا افراد نزدیک به حال و هوای دفاع مقدس یا زنان محجبه و اقشار مذهبی نبودند و مخاطبان از طیف‌های فکری گوناگونی داشتم که با کتاب ارتباط گرفتند. دختران جوانی که بعد از خواندن کتاب به من می‌گفتند‌ای کاش عشق‌های امروزی هم مثل عشق فخرالسادات و احمد بدون منت و همراه با از خودگذشتگی بود. بازخوردهایی که از نسل جوان گرفتم برای خودم هم جالب بود و حتی در نشریاتی از «پاییز آمد» پاورقی شده بود که جزو نشریات دگراندیش بودند یا حتی در فضای مجازی متن این کتاب را کار کرده‌اند و اتفاقا پربازدیدترین محتواهایشان هم شده است. چنین تجربیاتی بعد از «پاییز آمد» دلگرمی زیادی به من داد. مخاطب دوست دارد بی‌پرده از حقیقت زندگی یک شهید بشنود و وقتی می‌گویم دنبال الگودهی نیستم منظورم همین است. با این که سه دهه در حوزه ادبیات پایداری نوشته‌ام و شاید نخواهم دیگر در این حوزه بنویسم اما باز هم پس دریافت چنین بازخوردهایی امیدوار می‌شوم و فکر می‌کنم برای شوق و علاقه مخاطبان باید نوع روایت و نگرش خودمان در ادبیات پایداری را تغییر دهیم و نگاهی نو به آن وارد کنیم. 

کدام ویژگی در زندگی شهید سردار احمد یوسفی برای شما به‌عنوان نویسنده جالب بود که به‌دلیل آن تمایز یا ویژگی خاصی که در منش و روش این شهید وجود داشت، تصمیم گرفتید زندگی وی را روایت کنید؟ 
یکی از این وجوه تمایز در زندگی شهید و همسرش به شجاعت فخرالسادات موسوی برمی‌گردد. این دختر جوان در خانواده‌ای زندگی می‌کرد که با این نوع ازدواج مخالفت داشتند، ولی فخرالسادات در حالی که کمتر از ۱۸سال داشت، انتخابش را می‌کند و باشجاعت پای این انتخاب می‌ایستد. ابتدا احساس کردم باید در ریشه‌های این شجاعت و دلیلی که باعث پافشاری این دختر جوان شده بود، کاوش کنم. حتی برای برخی جوانان امروزی با این میزان آزادیخواهی هم شاید برخی رویکردهای شجاعانه فخرالسادات تابو باشد؛ این‌که حاضر می‌شود پدر و مادرش سر سفره عقدش نباشند و تا آخرین لحظه هم به او بگویند می‌توانی برگردی و نباید این ازدواج صورت بگیرد، اما او سر حرفش می‌ایستد! بنابراین ابتدا احساس کردم باید علت این اصرار فخرالسادات را پیدا کنم و نمی‌توان در یکی، دو جمله آن را شرح داد. سبک زندگی که شهید یوسفی و همسرش دنبال می‌کردند، سبکی روبه‌جلو بود. این خصلت در شهید یوسفی به‌وضوح مشخص است. من با طیف سپاهی کار کرده‌ام و می‌دانم نگرش برخی از آن‌ها خیلی تند است و در خصوص همسرشان معتقدند که نباید در اجتماع حاضر شود و…، اما شهید احمد یوسفی یک سوپرروشنفکر بود! من پیش از شهید یوسفی با این نوع تفکر خاص و پیشرو در بین افراد سپاهی مواجه نشده بودم. در کتاب پاییز آمد نامه‌های زیادی از شهید می‌خوانیم، به این دلیل که می‌خواستم اندیشه روشن و قوی شهید را به مخاطب منتقل کنم. این شهید واقعا به زنان نگاه بسیار آزادمنشانه‌ای دارد. شما باور می‌کنید در شهر مذهبی و سنتی مانند زنجان، زمانی که همکاران سپاهی شهید یوسفی در روز عید غدیر شیرینی می‌خرند و می‌خواهند به دیدن همسر شهید بروند، شهید در محل کارش است و می‌گویند شما می‌توانید برای دیدن سادات‌خانم به خانه ما بروید و چون خودش درگیر مشغله کاری بوده نمی‌تواند همراه دوستانش برود. شهید در واقع برای همسرش شخصیت مستقلی قائل بوده و نشان می‌دهد که چقدر این مرد سلامت روح و روان داشته و دیدگاهش به زن بسیار درست بوده و هرگز استقلال زن را زیرسؤال نمی‌برده است. حتی فخرالسادات از برخی رویکردهای روشنفکرانه همسرش تعجب می‌کند و شهید می‌گوید مردم هر فکری می‌کنند به خودشان مربوط است. در واقع فکر دیگران و شایعاتی که می‌سازند برای این انسان اولویت ندارد و با ایمان کامل و اعتماد به همسرش با او برخورد می‌کرده و شخصیتش را به رسمیت می‌شناخته است. شهید یوسفی درک کاملی از شرایط خوبی داشت که همسرش در آن بزرگ شده بود و بارها تأکید می‌کند که باید زندگی در شأن او فراهم کند. در واقع این مرد به جای این‌که سطح همسرش را پایین بیاورد، به شخصیت و جایگاه خانوادگی وی اهمیت می‌دهد و دوست ندارد همسرش را که از طبقه اجتماعی بالاتری نسبت به خودش قرار داشته، تنزل بدهد. شاید این نگاه نو و دقیق در مردان امروزی هم وجود نداشته باشد، در حالی که شهید در آن سال‌ها اینچنین پیشگام بوده است. در بین پاسدارهای همان زمان این نوع تفکر وجود داشته، ولی ما متأسفانه به این افراد نپرداختیم و تجلی این افکار را در قالب تولیدات فرهنگی به جامعه عرضه نکردیم. 

برخی نویسندگان معتقدند پس از تقریظ‌هایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی برای برخی کتاب‌ها می‌نویسند، به‌نوعی مسئولیت نویسنده‌ها سنگین‌تر می‌شود. این موضوع برای شما چه جایگاهی دارد و آیا تصور می‌کردید که پاییز آمد مورد توجه رهبری قرار بگیرد؟ 
واقعا عجیب نبود که پاییز آمد این‌طور مورد توجه واقع شود؛ چراکه هم سبک زندگی دینی و ارزش در روایت فخرالسادات موسوی پررنگ است، هم خانواده‌ای که در این روایت با آن مواجه هستیم، خانواده دوست‌داشتنی و ارزشمندی هستند. با این‌که شاید عمر در کنار هم بودن این خانواده پنج سال بیشتر نیست، اما به هر ترتیب مفهوم خانواده واقعی در آن به‌خوبی تعریف شده است. برخی از کسانی که تفکراتی آتشین دارند که اتفاقا من آن‌ها را واقعا دوست دارم، به کتاب‌های من می‌تازند و نسبت به برخی موضوعاتی که در آثارم بر آن تأکید می‌کنم، خرده می‌گیرند و احساس می‌کنند ما الگو ارائه نمی‌دهیم و حتی آثاری را وارد ادبیات پایداری کرده‌ایم که تفکرات ضدارزش‌های ادبیات پایداری را ترویج می‌کند. حالا با تقریظ مقام معظم رهبری برای کتاب پاییز آمد، احساس می‌کنم کارم را درست انجام داده‌ام و واقعا خوشحالم که ایشان من را درک کرده‌اند و شاید ثابت شده که قلم من تمام و کمال در خدمت ادبیات پایداری است. ادبیات پایداری از نگاه من بسیار غنی است و دفاعی که از آن می‌نویسم را دفاعی مقدس می‌دانم. به همین دلیل تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی از این نظر ارزش بسیار بالایی برایم دارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها