این انیمیشن بلند در عرصه جهانی و بینالملل با عنوان The Gools (گولها) شناخته میشود که این نام از آخر اسم دو شخصیت داستان یعنی شنگولومنگول گرفته شده است. این انیمیشن اقتباسی آزاد از داستان فولکلور گرگ و بزغاله است که از زاویه نگاه متفاوتی به آن پرداخته و ماجرای سه بزغاله جوان را دنبال میکند که میخواهند صلح را در شهر حیوانات برقرار کنند. حضور این انیمیشن در بخش مسابقه ملی جشنواره فیلم کودک بهانهای شد تا با کیانوش دالوند گفتوگو کنیم که در ادامه از نظر میگذرانید:
چه شد تصمیم گرفتید به داستانی فولکلور مثل شنگولومنگول که ممکن است بارها شنیده شده باشد، بپردازید؟
ما در ادبیات فارسی داستانهای بسیار زیادی داریم که متأسفانه بهروز نشدهاند و اقتباسهایی که از آنها انجام میشود، غنی و خوب نیست. اکثر مواقع در ایران نعلبهنعل اقتباس صورت میگیرد؛ یعنی یا بهطور دقیق همان داستان موجود را اجرا میکنند یا با تغییرات بسیار زیادی چیز دیگری میسازند. با توجه به بررسیهایی که در این سالها انجام دادم، داستانهای ما بسیار خوب هستند، اما جزئیات زیادی ندارند و شخصیتپردازی خوبی در آنها وجود ندارد که البته این جزو ذات روایت قصه هم محسوب میشود. بهنظرم این گنجینه ارزشمند موجود در ادبیات زبانی و محاورهای و قصههایی که سینه به سینه منتقل میشود تا ادبیات شعرگونه و حماسی مثل گرشاسبنامه، شاهنامه و سمکعیار ظرفیتهای خوب و متفاوتی دارند؛ یعنی ممکن است یکی روایت خوبی داشته باشد، اما فرم آن مناسب بیان در رسانه سینما نباشد و یکی دیگر ممکن است جزئیات نداشته باشد و نیاز به پردازش و کار بیشتر دارد. در ادبیات غرب نیز رمانهایی نوشته شده که بارها از آنها اقتباس صورت گرفته است؛ بهعنوان مثال، از رمان «دراکولا» چندینبار اقتباس شده و در واقع همان داستان را روایت میکنند، اما با شیوههای مختلف خودشان و یک نفر بهشدت حماسی و دیگری کاملا احساسی روایت میکند. بهعبارتی، بسته به نگاهی که کارگردان دارد، روایت متفاوتی را از یک قصه واحد میبینیم. بهنظرم این کار خوبی است و بهعنوان مثال، ممکن است بارها روایت پینوکیو را دیده باشید، اما هنوز هم این فیلم از زاویه نگاه کارگردانان مختلفی روایت میشود. برای نمونه، از زاویه نگاه «گیرمودلتورو» داستان پینوکیو عملا تبدیل به فیلمی در ژانر وحشت شده است.
همانطور که اشاره کردید، ادبیات فارسی ما غنی از داستانهای متفاوت است، اما فرآیند اقتباسی از این داستانها در انیمیشن خیلی کم اتفاق افتاده است. علت را در چه میدانید؟
صادقانه بگویم؛ دولت زیرساختهای لازم را برای حرکت هنر و سینما به سمت ادبیات فراهم نکرده و کسی روی آن کار نکرده است. در عصر حاضر با توجه به تکثر رسانهها و این پیشینه غنی، از لحاظ کار فرهنگی انجام شده فقیر محسوب میشویم و قطعا میتوانیم در عرصه سینما، تئاتر و انیمیشن پرکارتر از این ظاهر شویم. بنابراین اگر حجم کار در این رابطه بالا برود، ناخودآگاه از این ذخایر استفاده خواهد شد. از طرف دیگر شاید نوعی دوگانگی در مدیریت دولتی یا ترس در تولیدکنندگان ـ دقیق نمیدانم ـ وجود داشته باشد که میترسند به سمت افسانههای قدیم ایران باستان بروند. بهعنوان مثال، ممکن است بترسند که داستانهایی مرتبط با رستم و اسفندیار برایشان به لحاظ اقتصادی و فقدان حمایت مشکلساز شود. از طرفی اگر بخواهیم داستانی اقتباسی را تغییر دهیم، مقاومت بسیار زیادی در رابطه با ایجاد تغییر در این داستان ازسوی جامعه بهوجود میآید و خیلی با نقد روبهرو میشویم؛ یعنی تصوری که مردم از داستان رستم و سهراب دارند، دست و پای ما را برای تغییر داستان میبندد. البته یکی از دلایل این است که کارهای انجام شده در این حوزه کم است و اگر تعداد کارها زیاد باشد، مقاومت برای پذیرش داستان متفاوت یا تغییر داستان از سوی جامعه و مردم کمتر میشود. وقتی بهعنوان کارگردان داستانی را مثل رستم و سهراب روایت میکنم قرار نیست نعل به نعل مطابق شعر فردوسی باشد؛چون قطعا نگاه من متفاوت است.امروز این پذیرش وانعطاف تغییر درداستانها در بزرگسالان که حتی فقط داستان رستم و سهراب را شنیدهاند، کم است؛ چون باسهرابی که در پایان فیلمم زنده ماند،مواجه شدند وگرنه همه بچهها آن را دوست داشتند. ما میتوانیم در این حوزه کار کنیم و دولت باید حمایت بیشتری ازادبیات فارسی کند تا به قول یکی ازبزرگان کشور از لحاظ فرهنگی منقرض نشویم. بنابراین شاید جان زنده بهدر ببریم،امااگرچیزی برای عرضه به دنیا نداشته باشیم منقرض میشویم.
چقدر در تولید این انیمیشن تلاش کردید مؤلفههای بومی کشور خودمان را نیز درنظر بگیرید؟
ما فقط قصه و اسامی شخصیتها را از مؤلفههای بومی خودمان گرفتیم و از طرفی هم سرمایهگذار این فیلم، خارجی نیست بلکه شرکت گردشگری پارس زیرمجموعه هلدینگ بانک گردشگری است. ما برای این موضوع تنها به بازار بینالمللی نظر داشتیم. از طرفی هم حیطه فرهنگی ما گسترده است و از فلات آناتولی تا چین امتداد پیدا کرده است. اگر قصه هزارویکشب را شنیده باشید، علاءالدین و چراغ جادو یک قصه فارسی است، اما پسر یک خیاط چینی است و جادوگری که به آنجا میرود نیز آفریقایی است. بنابراین ما قصه و روایت خودمان را مدرنتر کردیم و اقتباسمان برمبنای شخصیتها و ایثارگری مادر در این قصه بود.
از آنجایی که ساخت انیمیشن هزینهبر و زمانبر است؛ برای طراحی شخصیتها چند نفر در یک تیم درگیر بودند و تولید آن چقدر زمان برد؟
تولید این انیمیشن حدود پنج سال زمان برد و بهطور تقریبی فکر میکنم حدود ۳۰۰ نفر در داخل و خارج کشور، شهرهای مختلف و در کارگاه خودمان بهطور مستقیم و غیرمستقیم درگیر بودند.
برای این کار قطعا طراحی استوریبرد هم داشتید.
بله. مابرای تمام صحنههای اکشن، ماجرامحور وتمام کلیپهایمان یعنی آوازها وفضای موسیقی داخل انیمیشن، طراحی استوریبرد دقیق داشتیم؛ یعنی حتی ممکن است با دیدن استوریبرد به این موضوع برسید که این طراحی زیباتر از فیلمی است که ساخته شده؛ اما برای صحنههای دیگرمان مثل صحنههای دیالوگمحور طراحی استوریبرد سبکتری داشتیم.
با توجه به اینکه ساخت انیمیشن کار سخت و زمانبری است و هرکسی برای سرمایهگذاری در آن ریسک نمیکند، چطور توانستید سرمایهگذاران را مجاب به سرمایهگذاری در این پروژه کنید؟
متأسفانه این موضوع در ایران چندان جا نیفتاده است و ما نیاز به بازاریابان هنری داریم؛ یعنی کسانی که بتوانند سرمایهگذاران را مجاب کنند که یک اثر هنری چه ارزشهای اقتصادی میتواند خلق کند و به همراه داشته باشد. متأسفانه در ایران چنین کاری را تنها خود هنرمندان و بچههایی که درگیر کار میشوند انجام میدهند؛ در صورتیکه بازاریابی فیلم یک نوع تخصص است و باید بیشتر روی آن کار شود. سینمای پرافتخار ایران، علاوه بر موفقیت جشنوارهای، نیاز به بازار جهانی دارد و لازمه حضور در بازار جهانی ارتقای کیفی و کمی است. خوشبختانه در سالهای اخیر استانداردها بسیار تغییر کرده و فیلمها به لحاظ کیفیت بصری، صوتی و محتوایی ارتقا یافتهاند. حضور در بازار جهانی باعث ایجاد انگیزه و رغبت در سرمایهگذاران شده و این چرخه با رشد و اصلاح ظرف چند سال تبدیل به یک صنعت ارزشمند و قوی خواهد شد. در ایران منبع مالی کم نداریم، اما باید بتوانیم افقهای دیدمان را برای بازارهایی که بسیار بزرگتر از بازار کشورمان است، گسترش دهیم. اگر این اتفاق بیفتد سرمایهگذاران با فراغ بال بیشتری برای سرمایهگذاری در کارهای باکیفیت میآیند.
ما استعدادهای خوبی در زمینه انیمیشن داریم و بسیاری به پیشرفتهای خیلی خوبی هم رسیدند، اما با مهاجرت خاموش انیماتورها روبهرو هستیم. به نظرتان برای بهبود این شرایط چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
این موضوع چندان ارتباطی با حیطه انیمیشن ندارد و بهدلیل معضلات اقتصادی و فرهنگی موجود در جامعه این مشکلات بهوجود آمده است. ما باید روی مباحث فرهنگی کار کنیم تا حمیت بیشتری نسبت به خاک وطن در میان جوانان بهوجود بیاید که احساس میکنم جوانان امروز نسبت به آن بیگانهاند. بنابراین مهاجرت یک موضوع کلان کشوری است و باید روی این فرهنگ بیشتر کار شود. بههرحال مسائل اقتصادی، فرهنگی و حجم کار در این موضوع دخیل هستند و اکثر متخصصان برایشان کار وجود دارد، اما امروز شاهد مهاجرت کسانی هستیم که درآمد کشور مقصد انتخابیشان پایین و حداقلی است و در همینجا هم میتوانند این درآمد را داشته باشند. شاید احساس میکنند با فراغ بال بهتری میتوانند کار کنند و بر اثر سرابی که در خارج از کشور برایشان درست میشود، به آن سمت گرایش دارند. به هرحال، تمام این موارد دست به دست هم میدهد و به نظرم ابعاد این پدیده خیلی بزرگتر از صنعت انیمیشن است.
سینما متعلق به کودکان است
تا الان مدیریت جشنواره فیلم کودک و نوجوان برای دریافت مواد لازم برای اکران فیلمها خیلی خوب بوده، اما به هرحال، این جشنواره بسیار ارزشمند و از اعتبار جهانی برخوردار است. متاسفانه در کشور وقتی اسم کودک میآید، ما همه کارها را سردستی تصور کنیم، که این اشتباه بزرگی است. نباید فراموش کرد که سینما متعلق به کودکان است. فکر میکنیم اگر ارزش داشتههایمان را بدانیم، قطعا جشنوارههایی نظیر کودک و نوجوان اصفهان به بهترین نحو برگزار و تاثیرگذار خواهد شد.