از حسینیه اعظم گرفته تا زینبیه اعظم و تعزیههای چند صد ساله و روضههای خانگی مادران زنجانی. آنچه میخوانید دو روایت از دو روضه خانگی در زنجان است که با هم تفاوتهای زیادی دارد.
روایت اول / دارا
به شهرک اندیشه یکی از شهرکهای خوب شهر زنجان دعوت شدیم.مراسم ساعت ۶:۳۰ صبح شروع میشد.حدود ساعت هشت و اواسط برنامه به خانه خانم لوزمیان رسیدم.زیارت عاشوراوقرائت قرآن تمام شده بود وسخنران، پشت تریبون بود.خانه طوری طراحی شده بودکه سه گوش به نظر میآمد. ورودی خانه نمایی مرمری و لوکس داشت. چند پله بزرگ، حیاط را به طبقات بالا وصل میکرد و دو طرف آن پنجرههای بزرگی تعبیه شده بود. سمت راست حیاط چند قابلمه بزرگ و تعدادی دیس و سینی حلوا گذاشته بودند و سمت چپ، پارکینگ خانه و محل برپایی مراسم بود.
انواع و اقسام خوراکیها
بساط پذیرایی گوشه پلهها قرار داشت؛ روی میز، سماور، استکان، چای، قند، نبات، شربت، شیرینی و میوه کنار هم چیده شده بود. محوطه بیرون و دور تا دور پارکینگ، پرچمهای سیاه و قرمز کشیده بودند و پرچم بزرگ گنبد امام حسین(ع) هم جلوی در نصب شده بود. داخل پارکینگ که بیشتر شبیه تکیه و حسینیه شده بود مملو از مادران میانسال و دختران جوان بود. تعدادی نوجوان و کودک هم در حال آماده شدن برای برگزاری مراسم نمادین اسرا و خروج اسیران از کربلا بودند.سر صبح، هوای داخل پارکینگ حتی با وجود چند پنکه و کولر، بسیار گرم بود و چند نفر بیرون چادر و خیمه نشسته بودند.پخش آب تشت و اهدای دستمال اشک و تبرک لباس بچگانه برای اجابت دعا از دیگر برنامهها بود و بعد از سخنرانی، با پذیرایی صبحانه، مراسم به اتمام رسید. آن روز چند نفر برای ناهار غذای نذری آورده بودند که بین شرکتکنندگان توزیع شد. چند ساعت بعد، من هنوز منتظر بودم تا فرصتی مناسب برای گفتوگو با خانم لوزمیان، بانی این روضه پیدا کنم.
نگران روضهام هستم
خانم لوزمیان، مادر ۷۴سالهای که در کل مصاحبه چشمانش پر از عشق و اشک و اشتیاق برای امام حسین(ع) بود. خانم لوزمیان سه فرزند داشت و امانتدار یک ریسمان رسیده از اجداد خود بود. عشق موروثی پدر و مادر خویش و چراغدار اجاقی که چند نسل پیش روشن شده بود. دائم در مسیر سخنانش از این میراث میگفت و وصیت و توصیه به نگهداری از آن را به میان میآورد. اصلیترین درخواست و نگرانی او همین نور و نوا بود.وقتی جویای نیت این سفره و روضه شدم، با صدای آرام و شرمگونهای گفت: دخترم! من در۱۳سالگی ازخدا همسری مؤمن و با ایمان و پولدار وهمچنین دو دختر درخواست کردم؛ به این شرط که اختیار خانه و پولها دست من باشد تا بتوانم برای امام حسین(ع) مراسم برپا کنم. همانطور هم شد. در۱۷سالگی ازدواج کردم و مادر دو دختر شدم و بعدها با توسل به امام حسین از پیشگاه ایشان تمنای فرزند ذکور کردم که با لطف و محبت ایشان، خداوند پسری به اسم «صمد» به من بخشید.خانم لوزمیان برایم ازخاطرات و اتفاقات زندگیاش گفت:دخترم! هرچه خواستم خداوند به حرمت امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) به من و خانوادهام عطا کرده است. من هنوز پایبند عهدی که در۱۳سالگی بسته بودم هستم و ایستادهام. نذر سفره حضرت ابوالفضل(ع)را ازسال۶۲ درده روزآخر ماه صفربا۲۰۰۰ تومان شروع کردم وهمزمان با شهادت امام رضا(ع) سفرهدار ومیزبان مهمانان حضرت ایشان بودم و درروزآخر باپخش شام، پرچمهای عزای امام حسین(ع) را جمع میکردم.
۴۰ سال به عهدم وفادار بودم
این سفرهدار با اشاره به اینکه از علما و بزرگان دینی چون آیتا...بهجت، ثواب اطعام و روضهداری در دهه اول محرم را شنیده بودم، ادامه داد: من هم تصمیم گرفتم عهده و نذر خود را به ۱۵روز اول محرم بیاورم و شکر خدا بیست سال دوم را در دهه اول ماه محرم برپا کردم. از آنجا که نذر من مکان معینی نداشت هر جا که میتوانستم و برایم امکان داشت آن را برپا کردم و شکر خدا همه این ۴۰سال به عهدم وفادار بودم. حتی در دو سال دوران کرونا و اجبار تعطیلی مجلس و روضه، در روستای آبا و اجدادی و باغ پدری و در فضای باز و بیرون روستای اژدها تو زنجان مراسم دهه را برگزار کردیم.خانم لوزمیان گفت: شکر خدا هر جا و هر مکان که این مراسم را برپا کردهام، برای همسایگان و صاحبخانهها پربرکت و پرروزی بوده است. به طور مثال در مراسمهای دو سال کرونا، ۱۵خادم خانم و دختران سن بالایی که ازدواج نکرده بودند، حضور داشتند؛ شکر خدا همگی آنها همان سال ازدواج کردند و به خانه بخت رفتند. اکثر افراد روستای پدری و اطرافیانی که به زیارت حرم امام رضا(ع) نرفته بودند را به مشهد مقدس اعزام کردیم. بعد از آن هر سال همه تلاش و سعی خود را میکنیم با هزینه خود و خانواده، افراد بیبضاعت و زائر اولی را به حرم امام رضا(ع) روانه کنیم.
همه هزینهها با من
وی ازشفا گرفتن چند نفر ازدوستان و نزدیکان خودگفت و با اشتیاق از رازها، نیازها و معجزاتی در طی این مراسمها تعریف کرد. وقتی از خانم لوزمیان در خصوص مراسم و ترتیب و نوع و نحوه برگزاری مراسم پرسیدم، با تاکید این نکته که هیات امالبنین(س) و مراسم ما خانوادگی است، گفت: همه هزینه هیات و مراسم در همه این سالها را خودم و خانواده و فرزندانم تقبل کردهایم و ریالی از کسی دریافت نکردم. البته این را هم بگویم که نذوراتی که خانمها در میانه هیات میدهند را در همان روز و در خود هیات صرف میکنیم.وی درباره ترتیب برنامههای هیأت گفت: برنامه ساعت ۶:۳۰ با قرائت قرآن و سوره یاسین شروع میشود. ساعت هفت زیارت عاشورا خوانده میشود؛ ساعت هشت احکام؛ هشت و نیم مداحی؛ ۹:۳۰دقیقه پذیرایی صبحانه انجام شده و ساعت ۱۰ برنامه به اتمام میرسد. صبحانه ما هم متنوع است؛ از عدسی و حلوا و تخممرغ گرفته تا مربا و خامه که در حد توان، محلی و دستساز خودم تهیه شده و از مهمانان پذیرایی میکنم.خانم لوزمیان با تاکید بر اینکه ما در نیمه شعبان هر سال، قربانی میکنیم و پخش گوشت و غذا داریم، ادامه داد: سعی میکنم به افرادی که نیازمند واقعی هستند برسد و تلاش میکنم همه این کارها گمنام و بدون ریا باشد و تنها آرزویم باقی ماندن این نوحه و نوای خانوادگی و اجدادی ماست و از فرزندان، دختران، عروس و نوههایم درخواست میکنم چراغ این نوحه را خاموش نکنند...
روایت دوم / ندار
برای روضه دوم در محله قدیمی «خان ناظم» واقع در دروازه ارک (منطقه متوسط شهر)دعوت بودم. عصر روز جمعه در خلوتی خیابانها، وارد کوچهای شدم که شلوغ بود. بچههای محل مشغول بازی بودند. در کوچهای بنبست، خانهها با پرچم آبیرنگ تزیین شده بود. بنبستی با هشت همسایه که همگی در این روضه مشارکت و همکاری داشتند. این مشارکت البته به همسایههای دیگر هم رسیده بود؛ مثل همسایهای کمی دورتر درآن طرف خیابان که پخت حلیم برای پذیرایی ازشرکتکنندگان را بر عهده گرفته بود.آن طرف پرده، صدای مداح مرد میآمد ومراسم و روضهای برپا بود. کفشهای زنانه بیرون دیواره پارچهای چیده شده بودند. حین ورود خانم کبیری، دختر خانه با استقبال گرم به پیشوازم آمد و برای عکاسی و مصاحبه از مراسم، راهنماییام کرد.
از کهنسالان تا جوانان
دو ردیف از مادران، کهنسالان، دختران جوان و نوجوان در کنار هم در جلسهای کوچک با دلهایی بزرگ برای برپایی عزا کنار هم نشسته بودند. در میانه روضه و عکاسی از افراد و فضای روضه، به خانهای نقلی دعوت شدم. صاحبخانه مادری با قدی کوتاه، خونگرم و خوشصحبت، همان ابتدا مرا به آغوش کشید.خانه هم مثل کوچه سیاهپوش و مملو از پرچمهای سیاه و سبز و قرمز بود. سرپا و بدون آنکه سوالاتم را شروع کنم، مادر شیرینسخن و مهربان محله و میزبان اصلی این مراسم شروع به صحبت کرد. این در حالی بود که بیرون از خانه افراد در حال عزاداری و قرائت زیارت عاشورا بودند و تعداد کمی هم در آشپزخانه در حال تهیه و توزیع چای بودند و تردد میکردند؛ ما دو نفر در گوشه خانه به گفتوگو نشستیم.
با یارانهام روضهداری میکنم
خانم کبیری با زبان شیرین آذری شروع به حرف زدن کرد: دخترم!من از۵سالگی در دستگاه امام حسین(ع) هستم. روستای ما حوالی شهرستان میانه از توابع آذربایجان شرقی، مساجد زیادی داشت. من به خاطر علاقه شدیدی که به ساحت امام حسین (ع) داشتم، هر کاری که فکر کنید؛ کردم. از استکان شستن تا آب و جارو کردن مساجد و تکایای محل تا حتی دوختن لباس عزا و مشکی با چرخ خیاطی قدیمی خودم.حاج خانم با تاکید بر اینکه بعد از سالها خادمی در مساجد، همیشه دوست داشتم خودم در خانه شخصی مهماندار و پذیرای مهمانان امام حسین(ع) باشم، گفت: بعد از ازدواج این کار را شروع کردم. از آنجا که من، هم در خانه پدری و هم در خانه همسرم بضاعت کافی نداشتم، به هر نحوی که در توانم بود این کار را انجام دادم. شاید باور نکنید همین الان هم من با یارانهای که میگیرم، هزینه روضهها و مراسمی که برپا میکنم را تأمین میکنم.
همسایگان حسینی
خانم کبیری ضمن اشاره به داستان زندگی و سختیها و اتفاقاتی که برایش افتاده بود گفت: من هم در دوران یتیمی و بعد از آن که همه اموال پدرم را اطرافیانم بالا کشیدند تا ازدواج و بزرگ کردن هشت فرزند (چهار دختر و چهار پسر) و حتی پس از گذشت بیش از ۳۰ سال از فوت همسرم، همه این سالها به تنهایی و دست خالی روضهدار این دستگاه هستم و شکر خدا همه این ۳۵ سال بدون وقفه هر ساله دهه اول محرم را در خدمت امام حسین(ع) بودهام.ما در دهه اول محرم که مراسم از ساعت ۴:۳۰ شروع میشود تا ساعت هفت زیارت عاشورا و حدیث کسا و دعای توسل میخوانیم و قرائت قرآن داریم. سخنرانی و بیان احکام هم که به قوت خودش برقرار است. به لطف و مهربانی، خدا همسایگانی مهربان و حسینچی (عاشق امام حسین(ع)) به من عطا کرده است. بعد از دوران کرونا که مجبور بودیم در فضای بیرون عزاداری کنیم و الان هم به علت گرما و تنگی جا، در کنار همسایگان و در کوچه مراسم دهه را برپا میکنیم.خانم کبیری گفت: در این مراسم همه همسایگان علیالخصوص هشت همسایه دیوار به دیوار مشارکت مادی و معنوی دارند. پذیرایی ما با چای، شربت، شیرینی و میوه است و هر کس نذری داشته باشد میآورد. روز آخر مراسم هم پخت و پخش حلیم داریم.خانم کبیری گرچه سواد چندانی ندارد اما شاعر است و نوحهخوانی هم میکند. او از همه فرزندان خود راضی است و حمد الهی را به خاطر این نعمت، بارها و بارها به جا میآورد. پیری و پیرغلامی در راه امام حسین(ع) را به همه رنجهایی که کشیده میبخشد و دائم ثنای امیرالمومنین علی(ع) و دعای ظهور امام زمان (ع) را بر زبان دارد.
عزاداران بنام در زنجان
عزاداری مردم زنجان در کشور مشهور است و سالانه افراد زیادی از سراسر کشور برای حضور در این عزاداری پرشور به این استان میروند. همه ساله از شب اول تا سیزدهم محرم، مراسم عزاداری در زنجان برگزار میشود و مهمترین و با عظمتترین روز برگزاری آن، هشتم محرم (شب تاسوعا) بهشمار میرود و سالهاست در این دسته عزاداری، صدها هزار نفر از شهروندان و گردشگران مذهبی شرکت میکنند. در این روز مردم از اقصی نقاط کشور وحتی بسیاری از کشورهای خارجی برای شرکت در این حرکت عظیم به شهر زنجان میآیند تا به دریای خروشان عزاداران ابا عبدا... الحسین (ع) بپیوندند.