در این جنایت هولناک که دهم اردیبهشت سال گذشته در خانهای ویلایی در سعادتآباد تهران رخ داد، دکتر رضا ضیایی، متخصص گوش،حلق و بینی وهمسرش فاطمه صابری که دکترای حقوق داشت با شلیک گلوله به قتل رسیدند تا طراح جنایت، خانه ۴۰۰ میلیارد تومانی آنها را تصاحب کند.درجریان تحقیقات پلیسی ۱۱مرد بااتهامات سنگین دراین پرونده شناسایی شده و ۱۰نفرازآنها دستگیرشدند. با تکمیل تحقیقات در دادسرای جنایی برای آنها کیفرخواست صادروپرونده باصدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. متهمان دوشنبه و سهشنبه این هفته و در دو جلسه که ۴۲۰ دقیقه طول کشید محاکمه شدند. متهم ردیف اول که پیش از این نیز سابقه قتل در پروندهاش داشت دراین جلسه به تشریح کشتن دکتر ضیایی وهمسرش باشلیک گلوله پرداخت اما دیگر متهمان پرونده منکر اتهامات خود شدند.
از قتل تا کلاهبرداری
در ابتدای جلسه، قاضی تبریزی،نماینده دادستان تهران در تشریح کیفرخواست گفت: دراین پرونده احمد متهم ردیف اول پرونده دارای سابقه کیفری و بازداشت از بیستوهفتم اردیبهشت سال۱۴۰۲ متهم به مباشرت در دو فقره قتل دکتر رضا ضیایی و همسرش فاطمه صابری است. او همچنین متهم به مشارکت در سرقت مقرون به آزار،حمل ونگهداری سلاح، اخذامضا به عنف است. متهم ردیف دوم پرونده به نام شاهرخ، بدون سابقه متهم ردیف دوم است.اوبیش از۱۰عنوان اتهامی ازجمله معاونت درقتل، مشارکت در سرقت، جعل، کلاهبرداری و تحریق مدارک است.
نماینده دادستان ادامه داد: امیر، احسان، میلاد و سامان متهمان ردیف سوم تا ششم هستند که متهم به دو فقره معاونت در قتل هستند. هرکدام بااتهامات متفاوت دیگرمثلمشارکت درسرقت،اخذامضابه عنف ومشارکتدرانتقال مال غیرروبهروهستند.براساس کیفرخواست اتهام متهمان هفتم تا نهم انتقال مال غیر است. متهم ردیف هشتم سابقهدار و سردفتر اسناد رسمی است. متهم ردیف آخر به نام بهروز از جاعلان حرفهای و فراری است.
تبریزی در پایان تاکید کرد: این جنایت دردهم اردیبهشت۱۴۰۲درمنطقه سعادتآباد تهران رخ دادو با توجه به دلایل موجود در پرونده درخواست اشد مجازات را برای متهماندارم.
پس از تشریح کیفرخواست دادسرا، نوبت به طرح شکایت اولیای دم و شاکیان پرونده رسید. در ابتدا وکیل دو فرزند مقتول در جایگاه ایستاد. دو فرزند این زوج که خارج از کشور هستند، از طریق وکیل خود درخواست قصاص کردند. وکیل آنها گفت: احمد در ابتدا منکر قتل بود، اما در ادامه اعتراف و صحنه قتل را بازسازی کرد.بعد هم احمد وپسرش احسان، محل دفن اجساد را اعلام کردند. در مورد متهمان ردیف نهم و دهم موکلانم رضایت خودرااعلام کردند،امابرای متهمان دیگراشد مجازات و برای قاتل قصاص خواستهاند.
رئیس دادگاه: از خانه مقتولان در محله ولنجک (خانهای دیگر) چه اموالی سرقت شده است؟
وکیل اولیایدم: دو خودروی مقتولان بازگشت شده، اما از خانه ولنجک حدود۱۰میلیاردطلا وساعت سرقت شده است. مدارک مالکیت هم پیدانشد.
دیگر شاکیان پرونده سه مردی بودند که متهم ردیف دوم به بهانه فروش آپارتمانی درغرب تهران از آنها پول گرفته و خانه متعلق به فرد دیگری را به نام آنها کرده بود. یکی از شاکیان گفت: بدون اینکه خانه را ببینم، شش میلیارد تومان به متهم ردیف دوم دادم. او مدعی بود در خانه، زن سالخورده بیماری است که بازدید ازآنجا سخت است. پدرزن متهم استاد دانشگاه بود و به اعتبار او به دامادش اعتماد کردم.
شاکی دیگر ۳/۵ میلیارد تومان به متهم داده بود که در شکایتش اظهار داشت: «آقای قاضی به اعتبار پدرزن شاهرخ که استادم بود با این مرد معامله کردم. او میگفت در خانه بچه معلول زندگی میکند و بازدید سخت است.»
وکیل شاکی بعدی هم گفت: «موکلم به جای پول خانه دو کیلو و ۷۵۰ گرم طلا به شاهرخ پرداختهبود.»
وکیل آخرین شاکی هم گفت: «موکلم از بستگان شاهرخ است. اودرآمریکا زندگی میکند و خانهای در تهران خریده بود که شاهرخ را آن را به دیگر شاکیان فروخته بود.»
۲ آدم بیشخصیت، ۲ آدم باشخصیت را کشتیم
رئیس دادگاه سپس با تفهیم اتهامات به احمد از او خواست در جایگاه قرار بگیردوازخود دفاع کند. مرد میانسال با قبول اتهام قتل گفت: قتلها را با دستور شاهرخ انجام دادم. وی اول گفت چند مهمان خارجی دارد وکمکش کنیم. بعد گفت از آنها طلب دارم، تهدیدشان کنید تا طلبم را بگیرم. روز حادثه ما زودتر به خانه محل قتل در سعادتآباد رفتیم. نیمساعتی منتظر ماندیم، اما کسی نیامد و شاهرخ مدام با تلفن صحبت میکرد. بعددو اسلحه به من و امیر داد.گفت یک نفربه خانه میآید، اما زن ومردی آمدند؛ دو آدم باشخصیت که من و شاهرخ، دو آدم بیشخصیت آنها را کشتیم.
رئیس دادگاه: چرا این زوج را کشتی؟
احمد: نمیدانم. شاهرخ به ما قهوه داد. آن راباقرص خوردم وحال عادی نداشتم. اول گفت تهدید کن، امابعدگفت بکش.من در دستشویی مخفی شدم و با دستور شاهرخ بیرون آمدم و از فاصله ۳-۲ متری به سرشان شلیک کردم. من هر دو قتل را انجام دادم و پسرم در ماجرا نقشی نداشت.
رئیس دادگاه: بعد از قتل چه کردی؟
احمد: شیشه کشیدم. همه شوکه شده بودیم. خود شاهرخ هم شوکه بود. حدود ۴۰ دقیقه طول کشید تا به حالت عادی برگردیم. شاهرخ از بیرون چند کیسه پلاستیک و چسب آورد و خواست جسد را داخل کیسهها بذاریم و چسبپیچ کنیم. هوا تاریک شده بود که احسان، پسرم داخل آمد. شاهرخ غذا آورد تا همسایهها فکر کنند آنجا مهمانی بوده، اما کسی میل به غذا نداشت.
رئیس دادگاه: بعد چه کردید؟
احمد: شاهرخ چند برگه آورد و خواست از مقتولان اثر انگشت بگیریم. ما هم همین کار را کردیم. بعد گفت جسدها را داخل چاه خانه بیندازید و رویشان اسید بریزید. من مخالفت کردم و گفتم اجساد را دفن میکنم. با کمک پسرم و امیر جسدها را به اخترآباد برده و دفن کردیم. طوری دفن کردم که زود پیدا شوند.
سپس وکیل متهم درجایگاه ایستادگفت:اظهارات موکلم وشاهرخ تعارضهایی داردکه احتمال دارداحمد با تطمیع قتل راگردنگرفته باشد.
امان از جمعه سیاه
دراین بخش ازجلسه محاکمه نوبت به رسیدگی به اتهامات شاهرخ رسید. متهمی که با مقتولان ارتباط داشت و براساس تحقیقات دادسرا طراح این جنایت هولناک بود تا خانه۴۰۰ میلیاردی این زوج درسعادتآبادراتصاحب کند.اووقتی در جایگاه ایستاد به فشار بازجوییها اشاره کرد و مدعی شد؛تحت فشار بازجویی اعتراف کرده است. این درحالی بود که متهمان دیگر علیه او شهادت داده بودند.
شاهرخ در تشریح ماجرا گفت: «از طریق یکی از دوستانم با دکتر ضیایی آشنا شدم. ملکی در سعادتآباد را بهصورت اجاره به شرط تملیک از او گرفتم. پیش از من یکی از بازیگران در آنجا زندگی میکرد که به خارج از کشور گریخت. دکتر ضیایی دنبال این بود در مدت یکسال املاکش را بفروشد و به آمریکا نزد فرزندانش برود. همزمان دو ملک دیگر را به دو نفر از جمله رئیس یکی از هتلهای معروف تهران معامله کرده بود. امان از جمعه سیاه که دلار از۳۴هزارتومان به ۴۳هزار تومان رسید. دکتر دو معامله دیگر را بههم زد. ملکی که به من ۱۷۰میلیارد تومان فروخته بود را تا ۴۰۰میلیارد تومان افزایش قیمت داد. البته من ریالی خانه را خریده بودم. به مردی که به سلطان جعل معروف بود، ۱۷۰۰دلاردادم ووکالتنامهای برایم تنظیم کردکه ملک به نام من شده بود. دیگر نیازی به کشتن دکتر و همسرش نداشتم. من کارآفرین نمونه بودم. شرکتی داشتم که تحریمهای ناجوانمردانه را دور میزدیم.»
رئیس دادگاه: پس چرا دستور قتل آنها را دادی؟
شاهرخ: من دستور ندادم. با احمد و پسرش در اینستاگرام آشنا شدم. آنها جعل گواهینامه میکردند. قصد گرفتن گواهینامه پایه یک داشتم. آنها حرفهای مرا با دکتر و بههم زدن معامله را شنیدنن و فکر کردند آنها با چند میلیارد پول نقد به محل قرار میآیند و به همین خاطر او و همسرش را کشتند. شاید مرا هم میکشتند. من امین دکتر بودم و او مرا پسرم صدا میکرد، چرا باید او را میکشتم؟ شاید تحت تاثیر مواد این کار را کردند.
رئیس دادگاه: چرا قصد فروش آن را داشتی؟
شاهرخ: من خانه را برای سکونت پدرومادرم خریدم، اما فهمیدم در نزدیک آنجا، گود معروف بابک زنجانی هست و پشیمان شدم.
رئیس دادگاه: اما خانه را به نام خودت نزدی؟
شاهرخ: از ترس همسرم و اینکه مهریهاش را اجرا بگذارد و شریکم این کار را کردم.
رئیس دادگاه: چرا به ملک ولنجک دستبرد زدید؟
شاهرخ: دنبال برگهای بودیم و برای پیدا کردن آن، به آنجا رفتیم.
متهم درباره شکایت دیگر شاکیان هم گفت: اگر به من مهلتی بدهید بیرون بروم، رضایت آنها را جلب میکنم.
وکیل متهم هم در دفاعیاتش گفت: درباره معاونت در قتل تحقیقات در دادسرا انجام شده و دفاعی نمیکنم، اما در جعل و استفاده از سند مجعول موکلم دخالتی نداشته است. درباره انتقال مال غیر هم رد مال شده و ملک برگشته است. درخصوص اخذ به عنف اثرانگشت هم باید بگویم آنها از اجساد اثر انگشت گرفتند که از فردی که فوت کرده چطوری به زور میشود اثر انگشت گرفت. دفاعیات را در لایحهای به دادگاه ارائه کردم.
تایید و انکار متهمان در دادگاه
امیر متهم دیگری بود که درجایگاه قرارگرفت وبا انکار اتهامش گفت:وقتی قتل رخ داد من آنجا نبودم که معاون درقتل باشم. شاهرخ بامن تماس گرفت وخواست مرغ وزغال بگیرم وبه آنجا بروم.شاهدهایی دارم که آن موقع آنجا حضور نداشتم و در جای دیگری بودم. فقط دو روز بعد از قتل به خانه ولنجک مقتولان رفتیم تا چند کاغذ را بیاوریم.
رئیس دادگاه: متهمان در تحقیقات عنوان کردند تو پیشنهاد کردهای تا اجساد گرم است از آنها اثر انگشت بگیرند.
امیر: نه، این اتهام را قبول ندارم. احسان هم وقتی در جایگاه قرار گرفت منکر معاونت در قتل شد و گفت: شاهرخ از بیسوادی من و پدرم سوءاستفاده کرد و بادونپاشی اعتماد ماراجلب کرد. پدرم وشوهرعمهام میلاد درخانه بودند. آنها برای نقد کردن چکی که شاهرخ برای خرید سکه قدیمی به پدرم داده بود وارد خانه شدند. من وقتی وارد شدم دو جنازه در راه پله بود. پدرم آن لحظه نگفت کار او بوده است. شاهرخ میخواست به یک نفر۵۰۰میلیون تومان بدهدتادرگذرنامه مقتولان مهر خروج بزند.میلاد متهم دیگربود که پای میز محاکمه قرار گرفت و در دفاعیاتش گفت: قراربود با احمد به خانه برویم و بدهی را بگیریم. مهدی وارد خانه نشد. شاهرخ و احمد چند بار حرف زدند. بعد شاهرخ به ما گفت به دستشویی بروید وتاوقتی نگفتم بیرون نیایید. دردستشویی احمد اسلحهای به من داد و خودش هم اسلحه داشت. شاهرخ اشاره کرد وما بیرون آمدیم. مقتولان در راه پله زیرزمین بودند که شاهرخ گفت شلیک واحمد اول خانم و بعد همسرش را کشت. امیر به آنجا آمد و گفت اثر انگشت بگیرید. احمد میگفت هرکاری میگویند انجام دهیم، چون افرادی خطرناک و مسلح هستند که باید از آنها ترسید. آن روز شاهرخ حدود ۵۰ میلیون تومان به من داد. در ادامه دیگر متهمان در جایگاه قرار گرفته و منکر اتهامات خود شدند. بعد از آخرین دفاع متهمان، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.