مفهوم سنتی همسایگی بدین معنی بود که هرگونه مراوده و دادوستد و حشر ونشر بین دو همسایه میتوانست بهدور از چشم اغیار و غیر همسایه و حتی گاهی به دور از نظارت و نگاه دولتهای مرکزی صورت گیرد.در این نگاه جغرافیا، مرز، کالا، خدمات و پول بهصورتی ملموس وعینی شکلدهنده به هرگونه مراوده وجزءجداییناپذیرازآن بود.اما در روزگار فناوریهای جدید و هوشمصنوعی و اجرای پروژههای بلندپروازانه و عظیم و حتی شاید فوقبشری توسعهای، این مفهوم دچار دگرگونی فراوانی شده است؛ اگر نگوییم بهصورت کامل آن را کنار گذارده است. در نگاهی واقعگرایانه به روابط بینالملل که هنوز طرفداران سرسختی دارد، همسایگان رقبای اجتنابناپذیریاند که استعداد بسیار بالایی برای دوستی و دشمنی دارند و تنظیم روابط با آنها ظرافتهای بیشتری نسبت به غیرهمسایگان میطلبد؛ هیچ دو همسایهای در جهان نیستند که توانسته باشند بهصورتی قطعی و دائمی، استعداد نهفته در دشمنی را مهار کرده باشند، در بهترین حالت این دشمنی را تبدیل به «رقابت» مبتنیبر همکاری و تعامل و گفتوگو کردهاند، بهگونهای که اگر روزی، یکی از این دو همسایه، مهار گفتوگو، تعامل و همکاری را رها کنند، میتوانند بهسرعت و به یک چشم بر همزدن وارد سختترین و شدیدترین نوع برخورد و نزاع شوند.این استعداد در تمام کشورهای همسایه در هر نطقه از جهان که تصورش را بکنید، وجود دارد. همین نگاه واقعگرایانه حتی میتواند همسایهای را بسیار دور و کشوری دوردست را همسایهای نزدیک و راهبردی کند.
فناوریهای جدید و شکل جدید تعاملات و همکاریها چنین تحولی را در جهان امروز ما ایجاد کردهاند که اگر دو همسایه جغرافیایی نتوانند با یکدیگر کار، تعامل و همکاری کنند، کشورهای دیگری از هزاران کیلومتر دورتر بهسرعت، نزدیکترین همسایه آن کشور خواهند شد و جای شما را که برای هزاران سال شانه به شانه هم مرز بودهاید، خواهند گرفت.
در پرتو چنین تحولی در سایه فناوریها، حتی کشورهای کوچک جزیرهای نیز که زمانی در دوردستترین مناطق جهان که برخی از آنها همسایهای جز آبهای اقیانوسها نداشتند، بهراحتی حضور و تاثیر خود را بر مناسبات و روابط بینالملل را هر روز پررنگتر میکنند و هرکدام در حال تبدیلکردن خود به همسایهای برای تمام کشورهای جهان میباشند. باوجود نگاه واقعگرایانه و شاید بدبینانهای که در سطور بالا به آن اشاره شد، آنچه که میتواند استعداد تعامل و همکاری بین همسایگان را در راستای توسعه منطقهای شکوفا سازد، اشتراکات فرهنگی، دینی، ارزشی، تاریخی، زبانی و جهانبینی بین همسایگان است؛ در هر گوشهای از جهان هر جا دیدید دو همسایه در مسیر مشترکی از توسعه قرار گرفتهاند، سررشته آنچه رخ داده است را در همین اشتراکات بیابید که همسایگی را بستری برای توسعه ساخته و پا به پای فناوریها و تحولات، خود را منطبق ساختهاند. همسایگان رقبای اجتنابناپذیر در بهرهبرداری از فرصتهای توسعه در سطح منطقهای و جهانی هستند، باید با آنها گفتوگو کرد، نگرانیهای آنها از طرفهای ثالث را شنید و هرکسی ستون خود را روی سقفی که همه زیر آن قرار گرفتهاند، بزند تا همه احساس امنیت و آرامش کنند. به آن میزانی که همسایگی انتخابی نیست، انتخاب همسایگان برای توسعه و روابط و تعامل و همکاری هم یک گزینه نیست، بلکه انتخابی اجتنابناپذیر است.کاملا طبیعی وبدیهی است که چالشهای همسایگی میتواند در هر لحظه از روابط بین کشورهای همسایه وجود داشته باشد؛ همسایگی میتواند مجموعهای از اشتراکات، نگرانیها و ادعاها باشد؛ برنامهریزیها باید بهگونهای باشد که سیاست خارجی تعیینکننده همسایگی نباشد، بلکه این همسایگی است که باید شکلدهنده به سیاستخارجی باشد. سیاست خارجی کشور ما باید بر این اساس نوشته و اجرا شود.سیاست خارجی مبتنیبر همسایگی میتواند همیشه تحتتاثیر سه عامل مخرب باشد؛ ضربات خردکننده طرفهای ثالث، برخی کلیشههای فرهنگی نادرست بازمانده از گذشته یا برخی نگرانیها که هرلحظه میتواند روح و روان سیاستمداران و یا افکارعمومی کشورهای همسایه را تحتتاثیر قرار دهد، برای رویارویی با این سه عنصر مخرب، ارتقای صبر، سطح شناخت و درک از اهمیت همسایگی و شناخت دقیق از عقبه و ریشه برخی از کلیشهها و نگرانیها، بسیار حیاتی است. تجربه ثابت کرده است برخی از کلیشههای رسوبکرده در افکارعمومی کشورهای همسایه بهمرور و با گذشت زمان، بهنوعی همزیستی با یکدیگر میرسند و ساحت متفاوتی از آنچه همسایگان در فضای رسمی دنبال میکنند، برای خود پیدا میکنند.
روابط ما با همسایگان همچنین میتواند متاثر از روابط همسایگان با یکدیگر نیز باشد. سیاست خارجی هوشمند، خردمندانه و هوشیار میتواند از چنین موانعی در همسایگی نیز بهسادگی عبور کند. سیاست همسایگی و سیاست خارجی مبتنیبر همسایگی میتواند سختترین بخش از سیاست خارجی هر کشور باشد؛ دولت چهاردهم باید در سیاست خارجی بیشترین وقت و انرژی خود را روی سیاست خارجی مبتنیبر همسایگی بگذارد. در سیاست خارجی مبتنیبر همسایگی، از دوره دولت شهید رئیسی و با تحرکات و روابط دوستانه وزیر امورخارجه شهید دولت سیزدهم با برخی همتایان خود در کشورهای همسایه و با وجود بحرانهای متعدد پیرامون ایران، زیرساختهای خوبی باقیمانده است که میتواند آورده و میراث خوبی برای سیاست خارجی دولت چهاردهم باشد؛ راهی که بسیاری از موانع آن برداشته شده است و میتواند در دولت جدید ادامه یابد. روشن است که این به معنی محدودکردن سیاست خارجی به یک بعد همسایگی نیست. سیاست خارجی نیازمند تغذیه از منابع مختلف است که یکی از آنها و البته از جمله مهمترین آنها، همسایگی است. به همان میزانی که همسایگی در فرهنگ و ارزشهای ملی و اسلامی ایرانیان حائز کرامت و فضیلت است، سیاست خارجی همسایگی نیز باید بر همین اساس تدوین و اجرا شود و کاملا خردمندانه است که جمهوری اسلامی ایران نیز چنین نگاه و انتظاری از همسایگان تاریخی خود داشته باشد.
رفع سایه تنش از روابط ایران با کشورهای منطقه در دولت سیزدهم
یکی از بارزترین و پررنگترین وجوه دوران ناتمام ریاستجمهوری شهید رئیسی را میتوان در حوزه «سیاست خارجی همسایگی» دانست. این موضوع زمانی بیش از پیش توجهها را به خود جلب میکند و میتواند مورد بررسی و تدقیق صاحبنظران قرار بگیرد که به دو نکته در این ارتباط توجه شود: نکته اول اینکه دولت شهید رئیسی در شرایطی عهدهدار سیاست خارجی شد که روابط ایران با اغلب کشورهای منطقه بهویژه در حوزه خلیجفارس، یک دوره حدودا هفتساله از بحران و تنش را به همراه خود داشت که حتی بعضا با تنشهای لفظی بین مقامات طرفین نیز همراه بود و چیزی که به دولت سیزدهم به ارث رسید، انباشتی از قطع روابط، سوءتفاهم و سردی روابط با کشورهای عرب منطقه خلیجفارس و به تبع آن با برخی از کشورهای مسلمان و عربزبان آفریقا یا حتی کشورهای دوردستتر آن در جنوبشرق آسیا بود.
درواقع تنش در روابط میان ایران با طیف وسیعی از کشورهای اسلامی در منطقه و حتی فراتر از منطقه، سایه افکنده بود و به نوعی سیاست خارجی همسایگی ایران دچار نوعی سردرگمی و بنبست در سیاست خارجی همسایگی شده بود که بهویژه تحت تاثیر تنظیم روابط برجامی با کشورهای اروپایی، هر روز پوسته سختتری از بیاعتمادی به خود میگرفت.
عبور از این پوسته سخت، بازکردن گارد برخی کشورهای منطقه برای بهبود روابط و ایجاد چشماندازی مطمئن از سیاست خارجی منطقهای، موضوعی بود که درکمتر ازسه سال ازدوره ریاستجمهوری شهید رئیسی و وزیر شهید امیرعبداللهیان، جامه عمل پوشانده و اعتماد متقابل ازدسترفته بین ایران و برخی کشورهای منطقه، بار دیگر احیا و در اختیار دولت چهاردهم قرار داده شد.
نکته دوم که با رعایت انصاف باید به آن توجه شود این است که این دستاورد نمایان در سیاست خارجی دولت سیزدهم، در شرایطی صورتگرفت که عمر دولت شهید رئیسی(به غیر از دولت شهیدرجایی)کمترازحد عادی چهارساله بود. از سوی دیگر، دولت سیزدهم زمانی سکان هدایت سیاست خارجی کشور را برعهده گرفت که علاوه بر چالشهای سخت در روابط دوجانبه با کشورهای منطقه، میبایست از همان ابتدا، با چالش بحران کرونا نیز دستوپنجه نرم میکرد و درواقع بخش زیادی از انرژی، برنامهریزی و وقت سیاست خارجی دولت سیزدهم مصروف موضوع کرونا و تامین نیازمندیهای حیاتی مربوط به این بحران بهویژه تامین واکسن شد.
با وجود چنین شروع پرتنشی، دستاورد دولت سیزدهم در سیاست خارجی منطقهای را میتوان به اندازه یا شاید بیشتر از یک دوره هشتساله یک رئیسجمهور دانست؛ دورهای که تمام آنچه رخ داد «بهبود روابط» بود و شاهدهیچ موردی که حکایت از وقوع بحران یا سردی روابط را در منطقه بهویژه با کشورهای حاشیه خلیجفارس همراه داشته باشد، نبودیم. بدین معنی که همه آنچه رخداد همگی بهصورت یکنواخت و همراستا، درواقع گامهای برقرارکننده روابط بودتا سردی وقطعی روابط.بهبود روابط با عربستانسعودی شاید یکی از مهمترین و کلیدیترین اتفاقات در سیاست خارجی همسایگی بود که بهویژه، مهارت دولت سیزدهم در مدیریت مقدمهچینیهای قبل از اعلام رسمی برقراری مجدد روابط بین دو کشور را میتوان یکی از شاهکارهای سیاست خارجی دولت شهید رئیسی و وزارت خارجه شهید امیرعبداللهیان دانست. بر کسی پوشیده نیست که ارزش و حرفهایگری مدیریت این موضوع قبل از اعلام رسمی برقراری روابط، کمتر از اصل برقراری این روابط نبود که در سیاست خارجی دولت سیزدهم شاهد آن بودیم. اکنون که در آستانه شکلگیری دولت چهاردهم قرار داریم، لازم است که اصل همسایهگرایی و اقسام انتفاعات وابسته به آن، سرلوحه کابینه قرار گیرد و توسعه روابط با واحدهای سیاسی در منطقه غربآسیا، به اولویت ساکنان خیابان سی تیر تبدیل شود.