گزارش جام‌جم از متن و حاشیه زندگی در نیمه‌شب‌های پایتخت

تهرانی که ندیده‌ایم

رسانه‌ها درباره شما چه می‌گویند؟

خبری از حرف ما نیست در هیچ جای جامعه. حتی عصرها در پایین شهر وقتی که هوا خنک‌تر می‌شود و درِ خانه‌ها باز است و حاج‌خانم‌های محل با چادر رنگی دم در خانه دور هم نشسته‌اند. بین بچه‌هایی که یک توپ انداختند وسط کوچه و همه دنبالش می‌دوند هم حرفی از ما نیست.
کد خبر: ۱۴۶۸۹۹۴
نویسنده زهرا قربانی - دبیر نوجوانه
 
بین حرف‌های خاله‌زنکی دم عصر با چای و شیرینی خانه مادربزرگ هم حرفی از ما نیست. ما فراموش‌شده‌های عصر جدیدیم که دغدغه‌هایمان را همه یادشان رفته است. توی رسانه هم حرف‌هایمان شنیده نمی‌شود و حرف‌مان دیگر از دهان افتاده است. این شماره قرار است از حرف‌های شما در رسانه صحبت کنیم، آن هم در روز خبرنگار.

پیلیز تکست می!
درروزهایی زندگی می‌کنیم که سبزی‌فروش دوره‌گرد محل، شاهی وریحان را می‌پیچد دور روزنامه‌های صبح و می‌دهد دست خلق‌ا... .شاید هم شما با این روزنامه‌ها شیشه‌های بلند بالکن‌تان را تمیز کنید و بالاشهری‌ها پنجره‌های سرتاسر پنت‌هاوس‌شان را. در این روزها ما با جرات نشسته‌ایم پشت سیستم‌هایی که در آن Word به‌زوربازمی‌شود وبرایتان می‌نویسیم.درروزهایی که یکی‌یکی روزنامه‌ها بسته می‌شوند و جایشان را به کانال‌های تلگرامی و پیج‌های اینستاگرامی می‌دهند و کسی۲۰۰ کلمه به بالا را حال نمی‌کند بخواند. روزهایی را یادم می‌آید از اولین تجربه رسانه‌ای‌ام که یک گاهنامه مکتوب بود، یک روز بیشتر روی دکه نمی‌رفت و به شش شماره هم بیشتر نرسید اما پشتش هزار امید بود و ۲۰۰ نوجوان از سراسر ایران برایش می‌نوشتند و آرزو داشتند مطلب‌شان توی این گاهنامه طفلکی که با هزینه شخصی تولید می‌شد، به اسم خودشان چاپ شود و ذوقش را می‌کردند. آن روزها می‌نشستیم کلی تحقیق می‌کردیم که این شماره چه مطلبی برویم بهتر است و مناسبت‌های تقویمی شمسی و قمری و میلادی را زیرورو می‌کردیم که یک وقت چیزی از دست‌مان در نرود. همان روزهایی که نوجوانان بیشتر متن می‌خواندند و این‌قدر در فضای مجازی غرق نشده بودند، همان روزها که علی‌رغم همه زحمت‌ها بازهم کسی ما و حرف‌مان را نمی‌خواند. آن روزهاسروش هم اولین شماره‌اش با عکس مرحوم قیصر امین‌پور چاپ شد و مثل ما بعدازچند شماره بسته شدوبه باد فراموشی سپرده شد. یادم می‌آید که طرفدار پروپاقرص «دوچرخه» بودم و وقتی که رشد را در مدرسه پخش می‌کردند، مصاحبه‌هایش با نوجوانان را می‌خواندم و«کیهان بچه‌ها» و«کیهان نوجوان» را از دکه‌ها می‌گرفتم. هرچند که ممکن است شما یادتان نیاید.نوجوانه که متولد شد، تک و تنها بودیم. هر هفته کنداکتور می‌بستیم و پرونده‌های دندان‌گیر می‌نوشتیم و حرف‌هایمان را آنجا می‌نوشتیم تا به امروز. حرف ما بود و شما. اما خواننده‌ها هنوز جایشان خالی است. بعدها «سیزده» هم اضافه شد تا فضا کمی بزرگ‌تر شود. حالا خیلی هم تک و تنها نیستیم و جای شکرش باقی است که هنوز نبض ما و دوچرخه و سیزده می‌زند.

مرا ببین!
دیدید این دهه شصت و هفتادی‌ها مدام از برنامه‌های تلویزیونی‌ زمان خودشان تعریف می‌کنند و فخر می‌فروشند؟ می‌گویند شما یک برنامه هم شبیه به نیمرخ یا نردبان ندارید؟ راست می‌گویند. ما یک بازه زمانی طولانی برنامه‌های کمی در خصوص نوجوان داشتیم. محسن افشانی و کیوان ساکت‌اف با فاطیما بهارمست اجرا می‌کردند و ما هم از سر بچگی، از مجری‌ها خوش‌مان می‌آمد. هرچند کم‌وبیش حرف از ما بود اما فقط یک‌چندم آنتن عریض و طویل صداوسیما به نام‌مان بود. البته این برای نوجوانی ما دهه هفتادی‌ها بود، برای دوره‌ای که هنوز فقر در برنامه‌های حوزه نوجوان دررسانه به چشم نمی‌آمدونمی‌دانستیم برای دهه هشتادی‌ها باید نسخه‌های دیگری در رسانه پیچید. به خودمان که آمدیم، دیدیم با نسل جدیدی رو به رو هستیم که حرف‌های زیاد نشنیده‌ای دارد، اما نه در رسانه و تریبون و برنامه‌ها بلکه برای دیدن حرف‌های از کف رفته‌شان، به فضاهای متعدد مجازی و یوتیوب و برنامه‌های اینترنتی و اعتبار تلویزیون پناه برده‌اند. شبکه امید که آزمایشی راه افتاد، امید این بود که دیده شود. زحمت زیادی برایش کشیده شد و کشیده می‌شود؛ آن هم با بودجه‌های کم و از روی دغدغه. اما جز قشر اندکی از نوجوانان، الباقی در فضای خودشان گم شده‌اند. انگار هرچقدر زور بزنیم و حرف‌شان را بشنویم، دیگر کار از کار گذشته است و پای تلویزیون نمی‌نشینند. از رسانه و صدای خبری‌اش هم که نگویم. اخبار «جوانه‌ها» هنوز با همان قالب قدیمی و اخبار‌های کلیشه‌ای و صرفا مخابره جشنواره‌های نوجوان، از مخاطبش عقب افتاده است و گرچه برنامه‌های بزرگسال مثل «عصر جدید» که گاهی چاشنی نوجوان قاطی‌اش است، دیده می‌شود و حرف نوجوان را در حوزه استعدادیابی به گوش مسئولان و آموزش‌وپرورش و خانواده و جامعه می‌رساند اما باز هم کفایت نمی‌کند. حالا نوجوان تحول بزرگی در برنامه‌های تلویزیونی می‌خواهد؛ تحول بزرگ و هزینه‌های درست و حسابی.

دیگه چه خبر؟
لا‌به‌لای اخبار حوزه خانواده گاهی از دست‌شان در می‌رود و محتواهایی در حوزه کودک و تربیت کودک هم می‌سازند. از اینهایی که تیترش خوب است و ویو می‌خورد. این هم ازدست‌شان درمی‌رود وگرنه تمام اخبار مهم،‌ سیاسی و اجتماعی است. تازه محتوای حوزه کودک را هم یک «و نوجوان» در کنارش می‌چسبانند که بازه سنی بیشتری را دربر بگیرد، بی‌آن‌که بدانند و مطالعه تخصصی در حوزه نوجوان کرده باشند و شناخت دقیق داشته باشند. تقصیری هم ندارند. خبری در حوزه نوجوان نیست و خبرنگاری در این حوزه پرورش پیدا نمی‌کند و ما هم اگر اینجا برایتان می‌نویسیم، خیلی‌ها از خبره‌ها و قدیمی‌های رسانه می‌گویند وقت‌مان را تلف می‌کنیم و باید برویم حوزه‌ای دیگر تا رشد کنیم. حرف از شما که می‌شود خبرها تلخ است؛ انگار صفحه حوادث باز می‌کنی. یک نوجوان توسط پدرش کشته شده، یا یک دختر در پارک قمه کشیده است. خبر خوب نمی‌شنوی. هیچ خبری هم از پرونده‌های دهان‌پر‌کن از حرف‌های شما نیست. ولی بر فرض که باشد، کدام‌تان صبح به صبح اخبار را چک می‌کنید؟

کجا سیر می‌کنید؟
سررسانه‌‌های دیگر بی کلاه مانده و مکتوبات تبدیل به نوستالژی‌های دهه ۵۰ و۶۰ شده که پدربزرگ‌ها حالا فقط جدول‌هایش را حل می‌کنند.پای تلویزیون هم کسی لم نمی‌دهد و با پیژامه بنشیند، خصوصا شما. سرکنترل و شبکه‌های تلویزیونی هم دعوا نمی‌شود. عصر شده عصرنتفلیکس و سینمای خانگی که ته تهش دیدن برنامه‌ها و فیلم‌های طنزش است. حالا حرف شما توی فضاهای مجازی بیشتر باب شده‌است. توی گوشی‌هایی که وسط مهمانی دست عمو و شوهر عمه است و اینستاگرامی که بالا و پایین می‌کند و توی اخبار‌های تلگرامی. توی تولید محتواهای بلاگری، معرفی آخرین مدل گوشی و با من آماده شویم برویم مدرسه. حرف شما توی فضای مجازی خلاصه‌ شده‌است توی نیازهایتان به لوازم آرایش و نشستن و دیدن ماشین‌های آخرین مدل توی پیج فروشگاه‌های اتومبیل فروشی و همین. خودتان خواسته‌اید حرفتان همین‌ها باشد. کجا سیرمی‌کنید؟ توی دنیای خودتان پشت گوشی‌های خیلی هوشمند شده‌تان، نه؟ولی خداوکیلی خواسته‌تان از رساندن صدایتان به گوش مسئول و جامعه و خانواده همین‌هاست؟
لابد ترس از آینده شغلی و فکر مهاجرت هم دارید و فکر می‌کنید کسی حرف شما را نمی‌شنود؟
حالا باید ازتان خرده بگیرم. شما بهترین و بزرگ‌ترین تریبون را دارید و می‌شود با دوتا محتوای دندان‌گیر بروید سر زبان‌ها. دهه شصتی‌ها و هفتادی ها خوابش را هم نمی‌دیدند یک روز بتوانند حرف‌شان را جار بزنند و باشند کسانی که لایکشان کند و زیر مطلب‌شان نظر کارشناسی و تشویق بگذارد. حالا باید ازتان خرده بگیرم که خودتان چقدر سعی کرده‌اید حرفتان را بندازید سر زبان‌ها؟چقدر سعی کرده‌اید به جای محتوای زرد اینفلوئنسری، محتوای درست و درمان بخوانید و بنویسید؟ از دغدغه‌هایتان چقدر گفته‌اید توی توییتر و چقدر فلان وزیر را زیرش منشن کرده‌اید؟  چقدر سعی کرده‌اید بگویید من هم هستم تا شما را ببینند؟
درست است نوجوان را تا دست بجنبانند و ببینند پا به جوانی گذاشته اما از حق نگذریم، این نادیده گرفتن‌ها برای ۱۰سال پیش بود. الان شما را می‌بینند.آنقدرکه تادلتان بخواهد ارگان‌های بزرگ دارند کار برای نوجوان می‌کنند. پس سواستفاده‌تان کجارفته؟  از تریبون بزرگ پیج‌ها و توییترها وفضاهای مجازی‌تان برای حرف‌های ناشنیده و دغدغه‌های‌تان استفاده کنید.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها