رستگاری در گذر تاریخ

شاید پیش ازاین هربار که صحبت ازجایگزینی بازیگری به جای دیگری می‌شد، بحث کنار رفتن یک بازیگر از پروژه یا به صورت مشخص، در زمان فوت بازیگران بود؛ اتفاقی که در سریال «نرگس» هم روی داد و ستاره اسکندری جایگزین مرحوم پوپک گلدره شد.
کد خبر: ۱۴۶۶۶۸۳
نویسنده سپیده اشرفی - گروه رسانه
رستگاری در گذر تاریخ
 
جابه‌جایی بازیگران برای ایفای کاراکتر‌های اصلی یک‌سریال، آن‌قدر سخت و پرچالش است که جز به این دو دلیل، کسی سراغ آن نمی‌رود. «سرزمین مادری» در این میان، به‌دلیل روایت سه بازه زمانی مختلف، دست به جایگزینی بازیگران زده که به صورت خاص در گذر از فصل دوم به سوم مشاهده می‌شود. در عین حال، این کار به شیوه‌ای انجام شده که  با بالاترین میزان پذیرش مخاطب و کمترین اختلال در روند روایت به ثمر نشست،  تجربه‌ای ارزنده که در تاریخ تولیدات تلویزیون قابل تامل است.  
پختگی به شیوه رهی اردکانی 
بارزترین این نمونه، شخصیت رهی در سرزمین مادری است که در سه فصل مختلف، با سه بازیگر متفاوت روایت شده است. در فصل اول علی شادمان، در فصل دوم شهاب حسینی و در نهایت در فصل سوم آرش مجیدی روایتگر زندگی رهی شده‌اند. بازی علی‌شادمان به واسطه شروع یک روایت و البته بازی شهاب حسینی در فصل دوم به دلیل گذشت زمان و گذر به یک بازه زمانی دیگر، برای مخاطب قابل درک بود. اما شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین ریسکی که سرزمین مادری کرد، جایگزین کردن آرش مجیدی به جای شهاب حسینی بود. فارغ از دلایل این اتفاق، جابه‌جا شدن نقش رهی با حفظ راکوردهای شخصیت او، به شیوه‌ای صورت گرفته که باعث آزردگی مخاطب نمی‌شود. شاید اگر قرار بود یک تغییر ساده و غیرحرفه‌ای انجام شود، تنها حفظ لکنت زبان گاه‌به‌گاه رهی کافی بود، اما مخاطب در مواجه‌شدن با فصل سوم این سریال، با یک جابه‌جایی اصولی روبه‌روست که نوع بیان دیالوگ، حالت صورت، آکسان گذاری در گویش و دیگر ویژگی‌ها در آن حفظ شده است. مجیدی، بازیگر توانمندی است که در فصل سوم کار سختی در پیش داشته؛ او باید بار محتوایی و فرمی انتقال شده در فصل اول و دوم را به‌درستی به سرانجام می‌رساند تا زندگی رهی در این فصل تکمیل شود. جدای از ویژگی‌های بازی مجیدی و حفظ راکورد کاراکتر رهی، پختگی شکل گرفته در طول سال‌های روایت‌شده، در شخصیت او پیداست و این را هم باید از توانمندی بازیگری او و البته کمال تبریزی، کارگردان این مجموعه دانست. 
رستگاری در گذر تاریخ

   
سیدحشمت در گذر زمان 
سیدحشمت شخصیت دیگر سرزمین مادری بوده که با تغییر بازیگر در خلال دو فصل روبه‌رو شده است. در فصل دوم، محمدرضا فروتن و در فصل سوم، کوروش سلیمانی، روایت این شخصیت روحانی را در دل تاریخ روایت کرده‌اند. سیدحشمت کاراکتر یک سید روحانی را دارد که مبارز و انقلابی است و با زندگی رهی آشنایی‌دارد.نکته مهم در تغییر این شخصیت، نوع گریم سلیمانی است که توانسته چهره او را به فروتن نزدیک کند. نمایش یک سید روحانی که در تاریخ با همراهی جوانان دیگر، دل در گرو امام خمینی(ره) داشته و برای آمدنش در بازه‌های زمانی مختلف دل‌دل می‌کنند، به خوبی در کاراکتر سید پیداست. سلیمانی در بازیگری و کارگردانی تئاتر توانمند است و از همین منظر، توانسته سرخط بازی فروتن را در دست بگیرد و آن را به درستی به مخاطب منتقل کند. کار سخت او درحفظ شخصیت ارائه‌شده از سوی فروتن و تلاش برای نزدیک کردن شباهت‌های ظاهری ــ چه در بیان دیالوگ و چه در ارتباط با دیگر کاراکترها ــ موفقیت‌آمیز بوده و حالا مخاطب هم می‌تواند مثل رهی، چشمش را ریز کند، به او نگاه کند و سیدحشمت را به خاطر آورد. 
   
روایت سرهنگ در گذر زمان 
وقتی خبر درگذشت سعید راد منتشر شد، تنها چند روز بود که فصل سوم سرزمین مادری با بازی او روی آنتن رفته بود. انگار قرار بود بازگشت او بعد از کمی وقفه به قاب تلویزیون، با خبر سفر همیشگی‌اش همراه شود. راد در فصل سوم، ادامه بازی فرهاد قائمیان در قامت سرهنگ بهادری را در دست گرفت. کاراکتری که انگار با تغییر بازیگر،به مخاطب نشان داد که در طول زمان پخته و شکسته شده و البته همان‌قدر سرسخت و جدی است.روایت سرهنگ بهادری که اقدام او برای از بین بردن رهی، باعث لکنت زبان پسربچه سریال شد، در فصل اول و دوم در دست فرهاد قائمیان بود. قائمیان پیش از این بسیاری از کاراکترهای خاکستری و منفی را بازی کرده بود و در این مجموعه هم، از پس نمایش یک کاراکتر نظامی برآمده بود. سرهنگ بهادری حالا در فصل سوم، در آستانه انقلاب اسلامی ایران قرار دارد و برای رفتن یا ماندن تصمیم نگرفته است. اومردد بودن نظامیان آن زمان را به نمایش گذاشته و در نهایت شکسته‌شدن سرهنگی را نشان می‌دهد که گرد سپیدی گذرعمربرموهایش نشسته وتلاش می‌کندمثل قبل خانواده‌اش را کنترل کند. مرحوم راد از پس ادامه خط سیرزندگی سرهنگ بهادری برآمده وتوانسته کاراکترارائه‌شده درطول دوفصل گذشته را به انتها برساند. 
   
تنهایی این زرنگ هفت رنگ 
محمودرضا بهادری، برادر سرهنگ بهادری و از دیگر کاراکترهایی است که بازیگر آن در انتقال از فصل دوم به سوم تغییر کرده است. محمودرضا در فصل دوم با بازی پژمان بازغی، روایتگر یک مرد هوسباز بود که تلاشی برای حفظ خانواده‌اش نمی‌کرد و از طرفی، با برخی شخصیت‌های آن زمان مثل اشرف پهلوی، در ارتباط بود. این کاراکتر در فصل سوم، با بازی سیدمهرداد ضیایی جلو رفته است. ضیایی با ادامه دادن خط روایی فصل قبل، کاراکتر محمودرضا را در میانسالی به تصویر کشیده که هنوز هم ویژگی‌های قدیمی خود را دارد. مدل مو و سبیل پژمان بازغی در فصل دوم، توانسته بود ویژگی‌های بیشتری از کاراکتر محمودرضا را به نمایش بگذارد؛ ویژگی‌هایی که در فصل سوم هم ادامه دارد و مخاطب را با خود همراه کرده است. 
رستگاری در گذر تاریخ

   
داماد فرصت‌طلب 
درکنار برخی شخصیت‌های اصلی مثل رهی، سرهنگ بهادری ومحمودرضا، شخصیت مرتضی راهم باید از دیگر تغییرات پرریسک فصل تازه سرزمین مادری دانست. مرتضی که در فصل گذشته با بازی محسن تنابنده روایت شده بود، در این فصل با بازی مهران رجبی همراه شده است.رجبی همان مدل بیان دیالوگ‌های تنابنده را حفظ کرده تا شخصیت یک پسر غیرهمراه و عشق ماشین را به مخاطب ارائه دهد.مرتضی، داماد خانواده اوس حسین است که همیشه فرصت‌طلبی را به خانواده ترجیح می‌دهد. رجبی در این فصل با حفظ راکورد و مختصات اخلاقی مرتضی، زندگی او را در میانسالی روایت می‌کند که هنوز هم منفعت‌طلب است. 
   
جاسوس یا مادر؟ 
شخصیت راضیه که مادرخوانده رهی بود، در فصل اول با بازی الهام حمیدی روایت شد و حالا ادامه زندگی او بعد از سال‌ها، با بازی گلچهره سجادیه به نمایش درآمده است. ریسک این تغییر بازیگر شاید کمتر از دیگر بازیگران بوده چرا که در فصل دوم چیزی از او نشان داده نشد و حالا بعد از گذشت سال‌ها، شخصیت او به مخاطب نشان داده می‌شود.  گلچهره سجادیه که بعد از سال‌ها دوباره در قاب تلویزیون ظاهر شده، زندگی راضیه در زندان‌های شوروی سابق را در صحبت با رهی بیان می‌کند. راضیه دردکشیده است و به درست یا غلط، درگیر یک بازی شده است. در قسمت‌های روی آنتن رفته هنوز مشخص نشده این زن میانسال، جاسوس شوروی است یا واقعا بازی خورده است. سجادیه توانسته روایتگر دردهایی باشد که در فصل اول جزئیاتی از آن بیان نشده بود. 

خانم سرهنگ  حسود
جمیله، همسر سرهنگ بهادری است که درفصل دوم هنگامه قاضیانی آن را بازی کرده بود. حالا در فصل سوم، بازی پریوش نظریه، پازل این کاراکتر را تکمیل کرده است.جمیله هنوزهم به دنبال حفظ ظاهر خانواده است وهمان چالش‌هایی که درفصل قبل با بچه‌هایش داشت، حالا با عروسش دارد.همان‌قدر خودرأی است و بدون اطلاع عروس خانواده، برای نوه‌هایش پاسپورت گرفته تا قبل از جدی شدن حوادث پیش از انقلاب، از ایران فرار کند. مجموع این شخصیت‌ها و تحول کاراکترهای سرزمین مادری در فصل سوم، قصه رهی را تکمیل می‌کند. قصه پسری که زندگی‌اش از بمباران دهکده‌ای در جنگ جهانی دوم و همزمان با فرار رضاشاه از ایران آغاز شد و حالا در میانسالی، به فروش کتاب‌های دست دوم مقابل دانشگاه تهران رسیده است.  

فراتر از رستگاری 
نکته مهم در مورد سرزمین مادری، واقعی بودن سرنوشت کاراکترهای آن است. انگار  نویسنده و کارگردان اصراری نداشته‌اند که نشان دهند شخصیت رهی رستگار شده است. واقعیت افول شخصیت او و پایبندی به خطوط قرمزش را روایت می‌کنند تا نشان دهند این کاراکتر چه مسیری را طی کرده تا به سال‌های منتهی به انقلاب برسد. کما این‌که دیگر شخصیت‌های این سریال هم طی این سه‌فصل، زندگی واقعی خود را داشته و با بالا و پایین‌هایی که طی کرده‌اند، به پختگی رسیده‌اند، اما این پختگی لزوما به معنای اعتلای زندگی اجتماعی آنها نیست. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها