معمولا در پیچ و خم زندگی و در سنین مختلف دستخوش مشکلات و مسالههای متنوعی میشویم که ممکن است به راحتی قابل حل باشند و یا دارای عمق بیشتری باشد که از حل آن عاجز باشیم و حتی امداد گرفتن از دیگران هم در جایی نتواند به ما کمک کند
راه حل چیست؟ در اینگونه مواقع چگونه میتوانیم به خودمان کمک کرده از بحران عبور کنیم
قبل از هر کاری بهتر است مشکل و صورت مساله را تعریف و تجزیه و تحلیل کنیم ببینیم که ما در کجای این مساله ایستاده ایم دورنمایی از آن بسازیم تا بتوانیم بهتر بیاندیشیم، زیرا وقتی در درون آن جا میگیریم پیدا کردن راه حل سخت خواهد بود پس کمی دور شوید و از زوایای مختلف آن را بررسی کنید اگر میتوانید جای خود را عوض کنید و از منظر چشم دیگران آن را ببینید تصور کنید این مشکل برای شخص دیگری پیش آمده و با شما مشورت میکند در این حالت به او چه میگویید البته که در آن شرایط مشکل کمی به نظرتان راحتتر و سبکتر میرسد حتی راه حلهای تازهای به ذهنتان خطور میکند پس تا زمانی که در موضوع غرق میشویم یافتن راه حل سخت یا غیر ممکن میشود، ولی با نگاه دورتر، مشکل سبکتر آرامتر و راه حل آن راحتتر به نظر میآید.
حالا یک تعریف برای مشکل و یک تعریف برای مساله، در نگاه اول ممکن است به خود بگویید مگر اینها هم معنی نیستند؟ واقعا تفاوت در چیست؟
بیایید با هم بررسی کنیم و تعریف جدیدی بدهیم
بهتر است بدانید که مشکل یک مفهوم ذهنی است و معمولا نشانههای بیرونی ندارد و یا اگر داشته باشد میتواند خیلی جدی و روشن نباشد در صورتی که مساله عینی است و دارای مولفههای بیرونی و مشهود است
در واقع مشکل را میتوان به صورت فردی و راحتتر برطرف کرد در صورتی که برای برطرف کردن مساله شاید نیاز باشد از نیروهای متنوع کمک گرفت.
برای حل مشکل شاید راه حلها خیلی تعریف واضح و شفافی نداشته باشند در صورتی که برای مساله هم تعریف شفاف و روشن وجود دارد هم راهکارهای متنوع که میتواند حس امیدواری بیشتری ایجاد کند.
در برطرف کردن مشکل معمولا اطرافیان به خود شخص واگذار میکنند که این مشکل توست و باید سعی کنی از جلوی پا برداری، ولی در مساله دیگران ابراز وجود میکنند و با همدلی و حضور پر رنگ در صحنه حاضر هستند و امداد میدهند و حتی از جان و مال خویش هم مایه میگذارند.
در مشکل راه حل نسبی است، ولی در مساله بدنبال آن هستیم که از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب حرکت کنیم البته زمانی که افراد خود را در یک مشکل تنها حس میکنند احساس ضعف و ناتوانی از حل کردن آن پیدا میکنند، ولی در مساله این طور نیست، چون دارای صورت مساله و فرضیههای متعدد جهت رسیدن به راه حل میباشد هر قدر بتوانیم موضوع را بهتر تحلیل کنیم منطق درمان آن نیز بهتر جلو میرود دانستن راهکارهای اصولی نیز در جای خود گره گشا خواهد بود.
راهکار حل مساله
_ابتدا صورت مساله را شفاف و روشن میکنبم
_ هدف را تعریف میکنیم
_ مسیر را مورد ارزیابی قرار میدهیم
_ نیازها و ابزارهای لازم را میسنجیم
_ اشخاص و نیروها را مشخص میکنیم
_ راههای فرعی جهت رسیدن به هدف را تعیین میکنیم (میانبر)
_ موانع احتمالی را بررسی میکنیم
_ وضعیت، مطلوب را تعریف میکنیم
_ انتظارات خود را شفاف میکنیم
_ زمان مورد نیاز را پیش بینی میکنیم
_ منابع مالی را بررسی میکنیم
_ آمادگی خود جهت ورود به برنامه را مشخص میکنیم
_ فرضیههای موجود راتعریف میکنیم
_ راهکار را شروع کرده با پشتکار ادامه میدهیم
_ موانع را از سر راه برمی داریم یا از آن عبور میکنیم
_ در صورت نیاز از افراد معتمد امداد میگیریم
_ بر ترسهای خود مبنی بر شکست غلبه میکنیم
_ سرعت عمل و پشتکار بخرج میدهیم
_ انتظارات خود را افزایش نمیدهیم
_ در صورت نیاز منعطف عمل میکنیم
_ اصول برنده _ برنده را پیش میگیریم
_ باید بدانیم که در جنگ نیستیم فقط میخواهیم حل مساله انجام دهیم
_ در آخر به خودمان پاداش میدهیم
انسانهای موفق کسانی هستند که در مواجهه با بحران و فراز و فرودهای زندگی از پای نمینشینند و با تدبیر و عقل سلیم به دور از درگیری و خرابتر کردن اوضاع به راهکارهای مناسب و اصولی میاندیشند تلاش کرده سر بلند از آن خارج میشوند.
حالا بگو شما چگونه هستید؟
موفق باشید
فرنگیس نجارزاده کارشناس ارشد روانشناسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد