در این بین همسر یکی از شهدایی که همراه با سردار سلیمانی بود، روایتی از مواجهه اش با پیکر بی سر شهید تعریف کرد و گفت: محمد نه سر داشت و نه دست و پا. با شنیدن این جمله ذاکرین گریستند. او می گفت وقتی می خواستم کفن را باز کنم، حواسم به دخترم نبود. تنها چیزی که از محمد مانده بود، بوی سوختگی بود. خواستم بازش کنم، دخترم را دیدم به یاد حضرت رقیه افتادم که وقتی سر پدرش را دید چه حسی داشت. من کفن را باز نکردم، اما آنها سر امام حسین (ع) را به دخترش نشان دادند. با این مرثیه حضار و ذکرین تحت تاثیر قرار گرفتند و صدای گریه هایشان فضا را پر کرد. همسر شهید هم مدام می گریست و نمی توانست خودش را کنترل کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم