با گذر روزها نمیتوان جنگید! با بالارفتن سن، ما هم تغییر میکنیم و خطوط روی صورتمان بیشتر و موهایمان سفید میشود و ظاهری جاافتاده پیدا میکنیم؛ نشانههایی که به ما یادآوری میکند دورانی را گذراندهایم و در حال پیر شدن هستیم و با گذراندن تمام آن سالها، درعینحال که مسنتر شدهایم، تجربهمان از دنیا هم بیشتر شده است. تناقض جالبی به نظر میرسد؛ اینکه بالارفتن سن، درعینحال که این واقعیت را به ما یادآوری میکند عمری گذراندهایم، میتواند شیرین باشد که چه روزها و چه بالا و پایینهایی را گذراندهایم. شاید برخلاف تصور، اتفاقا با آنچه که بر ما گذشته است، سر جنگ داریم!
آنچه گذشت ...
کمی به سالهای گذشته برگردید و روزها و ماههایش را مرور کنید؛ چه میبینید؟ دستی که گرفتهاید؛ قدمی که برداشتهاید، گلی که کاشتهاید، فرزندانی که بزرگ کردهاید، خدمتی که کردهاید و ... همه و همه میتواند دستاوردهایتان باشد که گاهی کمی بیشتر و گاهی کمی کمتر بودهاند. همین مرور آنچه که بر شما و زندگی شما گذشته کافی است احساس مفید بودن، توانمندی و پربار بودن داشته باشید. اینطور که روانشناسان میگویند، کسانی بیشتر به دل ماجرای انکار سنوسال و جوان ماندن و جوان نشاندادن میروند که از گذر عمرشان احساس رضایت و کافیبودن ندارند. درواقع حال بدی که برخی افراد در سنین بعد از جوانی گرفتارش میشوند، ناشی از این تصور است که جوانیشان ازدسترفته است و خب، طبیعتا اگر این احساس از آنها گرفته شود، دیگر چنین تصوری نخواهند داشت و از هر سنی که دارند، لذت خواهند برد اما چطور میتوان چنین احساسی را از آنها گرفت؟ ما دو راهکار پیش پایمان داریم؛ یکی توجه به جوانهای امروز و میانسالان فرداست که به آنها هشدار بدهیم از عمرتان و روزهای جوانی بهترین استفاده را بکنید که وقتی سنتان بالاتر میرود، غصه دیروز را نخورید؛ درواقع نوعی جلوگیری از حادثه انجام دادهایم و راهکار بعدی هم یادآوری روزهای ارزشمند جوانی به میانسالان است. اینکه یادشان بیندازیم چه کارهای بزرگی انجام دادهاند و در پی رسیدن به این سنی که امروز در آن ایستادهاند، چه دستاوردهایی برای خودشان، خانواده و جامعه داشتهاند. آنوقت است که احساس حسرت و جستوجوی زیباییها و ویژگیهای دوران جوانی، جای خودش را به احساس رضایت میدهد.
جوان بمان
واقعیت این است که جوانماندن تنها محدود به چهره و ظاهر افراد نیست؛ بلکه آنچه آنها را به احساس جوانی واقعی میرساند، رفتار، سبک زندگی و تفکری است که با آن زندگی میکنند. اگر همچنان احساس میکنید نیاز به حضور در جمعهای شاد دارید، اگر دلتان میخواهد بتوانید باری از دوش کسی بردارید و اگر روحیه هیجان و احساس شعف در وجودتان زنده است، شما جوان هستید؛ با هر سن و سالی! درواقع فارغ از همه دخالتهای غیرطبیعی در خلقت طبیعی، راهکارهای بسیاری برای جوان ماندن و داشتن احساس جوانی که میتواند ما را به زندگی امیدوار نگهدارد وجود دارد. بدیهی است که با داشتن یک سبک زندگی معقول و آگاهانه، جوان ماندن، در ظاهر و باطن، خیلی شدنیتر و البته واقعیتر از آن چیزی است که با دستکاریهای غیرطبیعی در صورت و ظاهرمان میخواهیم به آن برسیم.
تلاشهای عجیب و غریب!
«یکی از ارزشهایی که امروز در یک جامعه بصری و بهطور خاص در زنان تاکید زیادی بر آن میشود، این است که زیبایی چهره و اندام یکی از ارزشهای اجتماعی است؛ یعنی افراد زمانی که بهرهمند از این زیبایی هستند، تشویق میشوند.» این را دکتر حامد بخشی، جامعهشناس میگوید که معتقد است افراد از بهدستآوردن زیبایی و احساس جوانی و نشاندادنش به دیگران و طبیعتا بازخوردهایی که از دیگران میگیرند، لذت میبرند و حس خوب به آنها دست دهد. برای همین است که دیگر کمتر کسی است که انکار کند قریببهاتفاق مردم کشورمان یا حتی مردم دنیا، در تلاشاند تا با راههای عجیب و بعضا غریب، زیباتر و جوانتر از آنچه که هستند به نظر بیایند؛ این تلاش تا جایی پیش میرود که انگار زیبایی و جوانی، نوعی موفقیت برای آدمها محسوب میشود درصورتیکه در طول تاریخ ثابت شده سنوسال هیچوقت دلیلی برای موفقیت یا ارزش نبوده است؛ بلکه آنچه میتواند ارزش تلقی شود، دستاوردهایی است که افراد داشتهاند.
و بالاخره پذیرش
درواقع ما صرفا از دوران پیری، سالمندی و جوانی ازدسترفته حرف نمیزنیم؛ بلکه از آن حسی میگوییم که روزی، جایی و در یک وقت نامناسب و ناگهانی، سراغمان میآید و یادمان میاندازد که دیگر جوان نیستیم و باید به هر طریقی که شده، جوان به نظر برسیم. این درحالیاست که به عقیده قریببهاتفاق روانشناسان، احساس جوانی، آن حسی است که ناگهان در وجودمان میجوشد؛حسی که تنها با تماشای خودمان در آینه به دست نمیآید و نیاز به عوامل بیشتر دیگری دارد که صرفا جوان به نظر نرسیم، بلکه واقعا از درون احساس جوانی و شادابی کنیم.